ما در جنگ اقتصادی چه چیزی کم داریم و هیئات چه نقشی میتوانند ایفا نمایند؟ به نظر بنده ما در جنگ اقتصادی، مشکل «شور» داریم. در جنگ نظامی و دفاع مقدّس، شور آفرینی آسانتر بود؛ چرا که دشمن ما و تانک و گلولهاش واضح بود، با بمباران شهرها، واضحتر نیز شد. اما همین که وارد جنگهای نرم بعدی و جنگ اقتصادی شدیم، مسأله حادتر شد. جنگهای نرم، واقعاً شور ندارند. کدام کانون باید این شور را تزریق کند؟ هیئت همان کانون جمع بین شور و شعور است. به راحتی نمیتوان نهاد دیگری را نام برد که جمع هر دو باشد. جمع شور و شعور مسأله بسیار مهمی است و ما واقعاً نسبت به این عرصه در جنگ اقتصادی کمبود داریم.
هیئت به منزله صناعات حکمت عملی
مقدمه اول اینکه شهید مطهری در کتاب ده گفتار بحث تمدنی بسیار دقیق و جالبی را پیرامون خـطابه مطرح میکند. ایشـان بیان میکند که خطابه که جزو صناعات خمس است به قدری برای اسلام در مسیر جامعهسازی و انسانسازی و در ایفای مأموریتی که خداوند در بعثت قرار داده، اهمیت داشته است که آن را در برخی عبادات معادل دو رکعت نماز قرار داده است، یعنی شرع مقدس، عبادت و نماز را که ما ظاهراً فکر میکنیم مسئلهای کاملاً شخصی است و باید در خلوت خودت و با خدای خودت انجام دهی در نماز جمعه و در عید قربان و در عید فطر فرض قرار دادهاست که قبل از این نماز دو خطابه انشاء بشود و همین دو خطابه به جای دو رکعت است. این مفهومش این است که اسلام به مسائل نگاه تمدّنی و ایفای مأموریت و ساختن دارد.
با این نگاه میشود گفت همانطور که خداوند در قرآن خانهی کعبه را گفته است که از شعائر الله است ولی بقعه امام حسینعلیهالسلام را نفرموده، ولی ما آن را به تشریع ثانوی جزء شعائر الله میدانیم؛ به همین تناسب و قیاس میشود گفت که اگر اسلام در تشریع، خطابه را جزء دو رکعت نماز آورده است، ما در تشریعهای بعدی که از ائمه اطهار به ما رسیده است عملاً هیئت و نوحه سرایی برای امام حسینعلیهالسلام هرچند به لحاظ فقهی، نماز و عبادت ما محسوب نشود اما به لحاظ فقه جمعی، فقه اجتماعی، فقه خلیفه الهی و فقه مأموریتی ما به عنوان یک انسان مسلمان، حتماً جزء عباداتی است که اگر ترک شود باید در اسلام فرد شک کرد. مقصود اینکه نوع نگاه بنده به هیئت از جنس صناعات حکمت عملی و مشابه خطابه نماز جمعه است.
مقدمه دوم
هیئت به منزله انسان مأموریت محور
وقتی از منظر دینی به انسان نگاه میکنیم، در انسانشناسی مان قائل به اصالت فرد در عین اصالت جمع هستیم. وقتی از اصالت جمع صحبت میکنیم یعنی برای هویتهای جمعیمان قائل به یک نوع از انسانیت و قائل به مأموریت انسانی برای آن هستیم؛ بنابراین وقتی میگوئیم انسان، مقصود ما یک موجود یک و نیم متری نیست بلکه جامعه هم برای ما یک انسان است؛ اجتماعات برای ما یک هویت مستقل و اصیل دارند، مخصوصاً اگر این اجتماعات، اجتماعات ایمانی باشند یعنی با یک پیوند ایمانی برای انجام مأموریتی ویژه که همان اقامه حق است، دور هم جمع شده باشند. حال در این تعریفی که کردم چه مجمع و اجتماعی نزدیکتر به آن هیئت ایمانی اقامهی حق از هیئت عزاداری برای مصـیبت امام حسـینعلیهالسلام وجود دارد؟ امام حسینی که اساساً تمام فلسفه نهضت خودش را در اقامهی حق جلوه میدهد. بنابراین برای ما هیئت یک انسان است، انسانی که مأموریتی دارد. لذا آنها که خواستهاند اصالت فرد و جمع را در عین هم به ما نشان دهند در تبیین رابطه فرد و اجتماع گفتهاند این رابطه، رابطه بین جزء و کل نیست بلکه رابطه بین بعض و کل است و به همین جهت ما به اجتماعاتمان خطابِ انسان میکنیم.
حال سؤال و دغدغه اساسی این است که این انسان مأموریتش را ایفا میکند یا نمیکند و علائم حیاتش چیست؟ نگران آن باید باشیم یا نه؟