همه هنر، حسین
همه هنر، حسین

هنر چیزی نیست جز اشاره به اسماء حسنی و صفات جمال الهی و کدام‌یک از اسماء حسنی شیرین تر و کدام جمال الهی جمیل تر از حسین؟!

در فلسفه‌ی اسلامی در تحلیل معنای زیبایی و در تعریف هنر بر روی مفهوم «حُسن» و «جمال» متمرکز می شوند. البته لازم به ذکر است که تقریباً هیچ یک از فیلسوفان اسلامی به‌طور مشخص در فلسفه ی هنر آن‌طور که در عصر حاضر به آن پرداخته می شود ممحض نشده اند لکن با مطالعه ی آثار آنان و بازسازی اندیشه ی آن بزرگان انگشت اشاره ی آن ها در اغلب موارد به‌سوی اسماء حُسنی و صفات جمالیه ی الهی است. فلذا اجمال نظریه ی بازسازی‌شده‌ی آنان در پاسخ به مسائل فلسفه ی هنر بدین‌صورت خواهد بود که آنچه نمایش‌دهنده‌ی اسماء حسنی و صفات جمال الهی باشد یک اثر هنری خواهد بود.

آنچه به‌عنوان تعریف هنر گفته شد قطعاً به مزاج عده ای خوش نخواهد آمد چون هنر را زیبایی بدون جناح‌بندی می پندارند و اگر هنر به اسماء و صفات الهی پیوند بخورد قاعدتاً نمی توان آثار هنری و زیبایی های ساخته و پرداخته ی غیرموحدین را هنر و زیبایی دانست.

البته نظر این دسته نمی‌تواند نظر پُر بیراهی باشد، نه به این معنا که هنری که آن ها خلق می کنند زیبایی است، بلکه صبغه و شمّه ای از زیبایی را داراست اما زیبایی حقیقی همان است که گفته شد چراکه «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ». توجه به فلسفه ی تاریخ ما را متوجه این مسئله می کند که همه چیز در عالم بر محور دو جبهه ی حق و باطل شکل می گیرد و هیچ امری نمی تواند از این دو خارج باشد. هنر نیز بسته به اینکه در کدام قسمت و توسط افراد کدام جبهه خلق و منتشر می شود متفاوت خواهد بود. همه ی عالم مظهر اسماء و صفات الهی است و آثار هنری نیز با الهام از آن ها ساخته می شود پس هنر غیردینی کفی است بر رودخانه ی هنر دینی و در حقیقت رنگی از زیبایی را دارد نه خود زیبایی را «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ» [۱]

اما در خصوص آنِ خلق هنر؛ زمانی که احساسات هنرمند نسبت به موضوعی برانگیخته می شود، به پدیده ای حساس شده و با آن درگیر می شود، وقتی آن پدیده به مسئله‌ی او تبدیل می شود، با تخیل خود می تواند احساسات و عواطفش را از بستر تخیل اجتماعی عبور داده و با برانگیختن احساسات جمعی و القاء مسئله‌ی خود در لفافه ی هنر به آنان، در آن راستا ایجاد حرکت اجتماعی نماید. این تهییج احساسات و ایجاد حرکت اجتماعی که توسط تخیل هنرمند به وجود آمده جز دو مقصد نمی‌تواند داشته باشد، یا به‌سوی نور حرکت می کند و یا به‌سوی نار. چراکه هنرمند هم عضوی از جامعه است با این فرق که انبعاث حس در او از سایر اعضا قوی‌تر است به‌علاوه‌ی اینکه توانایی تبدیل این حس به اثری که حس سایرین را هم برانگیزد دارد، اما او در خلأ زندگی نمی کند و زیست او در هر جامعه ای متناسب با فرهنگ آن است. هنرمند کاتالیزوری است که اعضای جامعه را مدام برای رسیدن به آرمان های خویش ترغیب و تهییج می کند، پس مخلوق او و اثر او خارج از دایره ی تفکری و حیطه ی فرهنگی جامعه ی او نخواهد بود چراکه در این صورت وجودش و اثرش نقض غرض خواهند بود.

با فهم آنچه در خصوص فلسفه ی تاریخ و درگیری دائمی حق و باطل گفته شد و نقشی که هنرمند در هر یک از جوامع ایفا می‌کند نتیجه این می شود که در یک جامعه ی ایمانی هنرمند آن کسی ست که در راه وصول به حق از سایرین جلوتر است، حقایق را زودتر فهم می‌کند و از بستر تخیل اجتماعی احساسات جامعه را برمی انگیزد و به این صورت آن را به‌سوی توحید و وصول حقیقت سیر می‌دهد؛ همانطورکه در جامعه   ی غیرایمانی و کفرآلود نیز هنرمند آنی است که حقایق عالم را زودتر ادراک می کند با این تفاوت که توانایی هنری و تخیل خود را در تضاد و تقابل با حقایق به کار می گیرد و با دست‌اندازی به احساسات جامعه در جهت عکس فطرتش، آن را به‌سوی ابلیس و دوزخ سوق می دهد.

اگر خروجی و محصول کار هنریِ هنرمند را محصور در نمونه‌های امروزین آن ندانیم و تعریفی که برای هنر ذکر شد را از هرگونه قالبی مثل شعر، فیلم سینمایی، تابلوی نقاشی، رمان و … تجرید و خالص کنیم و هنر را به هرگونه فعل انسانی که در تعریف مذکور بگنجد نسبت دهیم، یافتن هنرمندانی در طول تاریخ اثرگذار بوده‌اند متفاوت خواهد بود. با این تفاسیر زمانی که برای یافتن هنرمند در جامعه ی اسلامی در تاریخ سرک می‌کشیم، هنر و زیبایی اصیل را در سخن بانویی می یابیم در قامت اسیر جنگی و در مجلس پیروز جنگ: «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا.» [۲] جواب زینب کبریسلام الله علیها در مجلس إبن زیادلعنه الله علیه این واقعیت را روشن می کند که حسین بن علیسلام الله علیه پرده از حقیقت زیبایی و حسن و جمال در عالم برداشته چراکه در میدان کربلا که گویا چیزی جز شکست برای او نداشته، در نظر خواهرش که اکنون هم مصیبت‌زده است و هم در بند اسارت، چیزی جز زیبایی نیافریده است. این زیبایی نمی تواند چیزی جز زیبایی الهی باشد. نمی تواند زیبایی جهت دار نبوده و متعلق به جناح توحیدی نباشد. اگر کسی خلاف این را بگوید خلاف بینات حسین بن علیسلام الله علیه حرف زده است. او برای توحید برخواسته و با قیامش جلوه ا ی از اسماء و صفات حسنای الهی را برای کل تاریخ نمایش داده است به‌گونه‌ای که اگر عالم موسیسلام الله علیه می بود، هنگامی که خداوند جلوه ی خود را به او نشان داد خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً. [۳]

اکنون آنچه واضح به نظر می رسد این است که در جامعه ی اسلامی و چه‌بسا جهان کسی جز حسین بن علیسلام الله علیه را نمی توان هنرمند دانست. وی با قیام خود، احساسات نه‌تنها جوامع شیعی که همه ی آنانی که در دایره ی تشعشعاتش قرار می گیرند را در طول تاریخ مبعوث کرده، آرمان های توحیدی را به‌عنوان مسئله‌ی اول و آخر خود برای عالم تبیین کرده و پای آن را با خون امضا کرده، حرکت های اجتماعی زوال‌ناپذیری را با تحریک خیال و بیداری عقلانیت، در راستای نیل به آن آرمان ها شکل داده، می دهد و خواهد داد. با این درک از هنر جمله ی «شهادت هنر مردان خداست» نیز به گونه ی دیگری فهم خواهد شد. شهادت بالاترین مقام هنر است که کسی هنرمندانه تر از حسینسلام الله علیه با شهادتش و با بذل جانش مسیر حرکت مشخص نکرده و اجتماع را به حرکت وانداشته است، کاری که شهدای پس از او به تقلید از او می کنند.

قلب او، احساسات رقیق و عمیق و دقیق او، در قدم اول سبک زندگی غیرموحدانه را نمی پذیرد و سپس در طول حرکت خود از مدینه به مکه و از مکه به کربلا فریاد می زند که زیر بار ظلم نمی رود، اشرافیت را رد می کند و تبعیض را نمی پذیرد و به عبارت کلی تر تغییر و تبدیل و تلبیس اسلام را برنمی تابد. فریاد او اگرچه تا لحظه ی شهادت عده ی قلیلی را با وی همراه می کند اما از زمانی که زینب کبریسلام الله علیها قیام او را تبلیغ و ترویج می کند و پیام او را تفسیر و تشریح و راز هنرنمایی او برملا می سازد دل کوفی و شامی را _ که همه یا در صحنه  ی قتال با حسینسلام الله علیه بوده اند یا پشت جبهه _ می‌لرزاند، بر دلِ سنگیِ آن ها نیز تأثیر می گذارد و اشک‌ها را جاری می کند. این اولین قدم‌های عبور از تخیل اجتماعی و هنر حسین بن علی است. این است که از شهادت حسین بن علی به بعد، نهضت او همواره الهام‌بخش و تهییج و ترغیب‌کننده‌ی گروه های فراوانی برای احیای مقاصد شریعت و حرکت در این مسیر بوده است.

آنچه از هنر و زیبایی عرض شد همه و همه در حسین بن علیسلام الله علیه و در هنرنمایی کربلای او جمع است به‌گونه‌ای که حسین بن علی در اوج قرار دارد و ما در حضیض. پس برای خلق هنر چاره ای نیست و راهی باقی نمی ماند جز اقتدا و اشاره به قله و حرکت به سمت ارتفاعات آرمان شهر کربلا. معطوف کردن جان ها به او به طرز مضاعفی احساسات جامعه را آماده ی پذیرش حقایق و نیل به آن  می کند و نقطه  ی کانونی توجه به حسین بن علیسلام الله علیه جایی نیست جز هیئات  عزاداری. محیط‌هایی که همواره به‌صورت هفتگی و مناسبتی و به‌ویژه در ماه های محرم و صفر مرکز تجمع دلدادگان حسینی ست که خود این اجتماع قلوب و هماهنگی نفوس جاذبه ی شخص شخیص سیدالشهداست.

تبیین شد که هنر ربط وثیقی با حسین بن علیسلام الله علیه دارد و نتیجه آن شد که هنر، موفق و مؤثر است اگر و فقط اگر به او و حرکت او اشاره کند و از هر جا بهتر برای این اشاره هیئات عزاداری‌اند که چهار عامل مهم در آن‌ها موجود است:

  1. محور هنر: اباعبداللهسلامالله علیه که محور و مظهر هنر است آن‌گونه که بیان شد.
  2. مخاطب هنر: جمعی که برای عزاداری آمدهاند، جمعی که متأثرین از هنر عاشورایی خواهند بود.
  3. خالق هنر: خدامی که برای برپایی عزا جمع شدهاند، جمعی که مؤثرین هنر خواهند بود، آن هایی که هنر را حول محور اباعبداللهسلام الله علیه خلق می کنند.
  4. بستر ارائه هنر: برپایی مدام مجالس عزای حسینی که لازمهی پیوستگی حرکت به سمت توحید ذیل پرچم مقدس و مطمئن اباعبداللهسلام الله علیه را فراهم می کند.

تعریف هنر گفته شد و ربط و نسبت آن با اباعبداللهسلام الله علیه مشخص شد و به این که در هیئات عزاداری مقوّمات امر هنری مهیاست نیز اشاره شد. البته این اشاره کوچک و کوتاهی در فهم کلی مسئله بود ولی با خرد شدن در قالب‌های امروزی هنر در نهایت لازم به ذکر است که چه گونه‌هایی قابلیت رشد در ساحت هیئات را خواهند داشت؟

در ابتدای پاسخ به این پرسش ذهن مخاطب شاید تنها هنر خطابه و شعر را بیابد اما دقت در جوانب گوناگون کار هیئات غیر از این دو نوع که البته بسیار اساسی هم هستند اقسام دیگری نیز یافت می‌شود. از جمله ساخت ملودی و موسیقی متناسب با هدف عزاداری، طراحی پوستر، فضاسازی و طراحی دکوراسیون و … . ظرفیت هایی مثل تعزیه نیز که خیلی قبل تر از ابراز وجود تئاتر و سینما در ایران نشان‌دهنده‌ی رشد هنر نمایش در ارتباط مستقیم و بی‌پرده با دستگاه اباعبداللهسلام الله علیه است؛ امروزه وجهه ی خود را از دست داده و کمتر مورد توجه قرار می گیرد. به هر حال هرقدر خالق این آثار در کنار یادگیری و به‌کارگیری امور فنی و ساختاری که در این مقال مجال پرداختن به آن‌ها نبود؛ ارتباط قلبی خود را با سیدالشهداسلام الله علیه به‌عنوان محور و مدار بیشتر کند و شدت تأثراتش از نهضت کربلا بیشتر باشد، رقیق تر، دقیق تر و عمیق تر می تواند با تخیل خود تخیل اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده و احساسات و عواطف جامعه را حول وجود مقدس ابا عبداللهسلام الله علیه به جوشش درآورد تا حرکت حسینی به همان صورت، در این اجتماع نیز شکل بگیرد و رفته‌رفته جامعه را به تمدن مهدوی برساند.

در آخر مجدداً تکرار می کنم هنر چیزی نیست جز اشاره به اسماء حسنی و صفات جمال الهی و کدام‌یک از اسماء حسنی شیرین تر [۴]و[۵] و کدام جمال الهی جمیل تر از حسین؟!

ای مظهر جمال جمیل خدا حسین… .


پی نوشت:

[۱]. آیه شریفه ۱۷ سوره مبارکه رعد: خداوند از آسمان آبى فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانه‏اى به‌اندازه آن‌ها سیلابى جارى شد؛ سپس سیل بر روى خود کفى حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‏ها)، براى به دست آوردن زینت‌آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مى‏کنند نیز کف‌هایی مانند آن به وجود مى‏آید- خداوند، حق و باطل را چنین مثل مى‏زند!- امّا کف‌ها به بیرون پرتاب مى‏شوند، ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند [آب یا فلز خالص‏] در زمین مى‏ماند؛ خداوند این‌چنین مثال مى‏زند!

[۲]. اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى / النص / ۱۶۰ / المسلک الثالث فی الأمور المتأخره عن قتله صلوات الله علیه ؛ ابن زیاد گفت: نظرت درباره ی آنچه خدا با برادر و اهل‌بیتت کرد چیست؟ زینب کبری فرمود: جز زیبایی چیزی ندیدم… .

[۳]. آیه ی شریفه ی ۱۴۳ از سوره ی مبارکه ی اعراف؛ وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی‏ أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی‏ وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ: و هنگامی‌که موسى به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید!» اما هنگامی‌که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به‌سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»

[۴]. الکافی (ط – الإسلامیه) / ج‏۱ / ۱۴۴ / باب النوادر … ص: ۱۴۳؛ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ الْأَسْماء الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏ الَّتِی لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا؛ امام صادق (ع) در بیان قول قرآن در آیه ی «وَ لِلَّهِ الْأَسْماء الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» فرمودند به خداقسم که اسماء حسنی ما ]اهل بیت[ هستیم که خدا عمل بندگانش را بدون معرفت ما قبول نمی کند.

[۵]. مفاتیح الجنان / زیارت جامعه کبیره: فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَ‌کُمْ: چقدر نام های شما ]اهل بیت[ شیرین است… .

 

منتشرشده در نشریه تاملات ۳