«حل مسائل انقلاب اسلامی» مأموریتی است که بر عهدۀ همه دلسوزان انقلاب است. این مأموریت در گستره‌ای از انگیزه و اندیشه تا عمل و اثر، دنبال می‌شود. به همین منظور سازمان‌های آموزشی و پژوهشی همچون دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها به طور مستقیم و غیرمستقیم در راستای حل این مسائل ایجاد و تأسیس شده و می‌شوند.

دانشگاه امام صادق علیه‌السلام به عنوان یکی از مراکز برآمده از انقلاب اسلامی، این مسیر و مقصد را دنبال کرده و می‌کند. از دل این فضا و هدف، مرکز رشد دانشگاه برای تقویت و تجهیز بهتر این جبهه و جریان تأسیس گردید. این مرکز، برای ایفای بهتر و دقیق‌تر این مأموریت، به دنبال «رشدِ انسانِ طالب در حل این مسائل» است. به همین جهت با ارائۀ الگوی «سازمانی سازنده» به دنبال رشد و شکوفایی انسان‌هایی است که بتوانند مسائل انقلاب اسلامی را حل کنند. الگوی «سازمان سازنده» با تمرکز بر «رشد جمعی و خانوادگی»، نیازمند سازوکار، ساختار و نظام‌های ویژه‌ای است؛ نظاماتی که متکفّل «رشدِ جمعیِ انسانی» بوده و ماهیتش، «فرهنگی» و روح حاکم بر فرهنگش، «گذشت و ایثار» است.

عموماً سازوکارهای سازمانی -که ساختار سازمانی نامیده می‌شوند- بر اساس نقش و مأموریت یک سازمان طراحی می‌شوند. سازمان‌های متداول امروزی، جهت برآورده‌ ساختنِ نیازی از جامعه شکل می‌گیرند و برای پاسخ بدان نیاز، بر اساس اصول سازمان‌دهی و طراحی ساختار، قالب و شکل مشخصی می‌یابند؛ در ادامه با جذب منابع لازم، از جمله نیروی انسانی، در ساختارِ پیش‌ساختۀ خود، شروع به فعالیت می‌نمایند. گستردگیِ سازمان‌ها و به‌ت بع آن، کاهشِ «قدرتِ کنترل در سازمان‌ها»، موجب مستندسازی، تکیه بر قوانین و استانداردسازیِ هر چه بیشترِ فرآیندها می‌شود. تا جایی که به عنوان نمونه، در رایج‌ترین و شناخته‌شده‌ترین سازوکار در سازمان‌های امروزی، یعنی در ساختار «بوروکراسی» با تکیه بر قوانین، روابط غیرشخصی، استانداردسازیِ کار، و در یک کلام، تأکید بر «سازمان به‌ مثابه ماشین تولید انبوه»، سعی در پاسخی روشن، مکانیکی و استاندارد به نیازهای محیطی‌ای می‌شوند که برای حل آن‌ها ساخته شده است. در واقع، این نحوه تأکید بر ساختار، منجر به گرفتار آمدنِ سازمان‌ها در بستر معین و متصلّبی می‌شود که به دست خود ساخته‌اند و به سبب آن، «انعطاف سازمان»، هم در طراحی فرآیندها و هم در پاسخ‌هایی که به محیط ارائه می‌نماید، کاهش می‌یابد.

به نظر می‌رسد پیگیریِ «حل مسائل انقلاب اسلامی» با تأکید و استفاده از این نوع سازمان‌ها، از دو جهت اصلی ناکارآمد است:

اولاً این سازمان‌ها، ساختارها را اصیل دانسته و انسان‌ها را در خدمت آنها سوق می‌دهند، حال آن‌ که مطلوب آن است که این انسان‌ها برای «مأموریتی در نظام» رشد یابند و در خدمت «انقلاب اسلامی» باشند.

ثانیاً به‌ جز جابجایی که در هدف انسان‌ها ایجاد می‌کند، آن‌ها را نیز به‌تدریج «تضعیف» می‌نماید، چرا که با محدود کردنِ انسان در سازوکارهای معین و پیش‌ساخته، ابتدا «رفتارِ» انسان و در ادامه «اراده» و در نهایت، «افق آرمانیِ» او را در سطح حداقلیِ استانداردها محدود می‌سازد و این در شرایطی است که مأموریتِ حل مسئله انقلاب اسلامی نیازمند «روحیه جهادی» و «عملی انقلابی» است. از این رو نظام‌های مرکز رشد به‌ جای ساختار محوری، مبتنی بر «انسان‌محوری» با «ساختار حداقلی»  به «تدریج» شکل می‌گیرند.

در ساختار مرکز رشد، سازوکارها نه به‌ واسطۀ قدرت پست و مقام، بلکه از روی اقناع و همراهی به‌ پیش می‌روند. مرکز رشد با جذب افراد مستعد و متناسب با «فرهنگ و منطق رشد»، موجب ایجاد سازوکار «پائین به بالا» در فرآیند رشد و اداره مجموعه می‌گردد. مشارکت همگانی و خودجوش در قالب «همیاری» با عهده‌دار شدن امری از امورات مرکز و تلاش برای ایفای کامل مسئولیت ظهور پیدا می‌کند. این همیاری موجب نفع همه یاران و الگوسازی و ایجاد مراکز رشد جدید با منطق سازمانی رشد می‌گردد. در منطق رشد بایستی همه افراد در ساخت مرکز رشد، رشد یابند، حال یا این رشد از فرصتی است که افراد برای مشارکت در ساخت مرکز رشد و بروز استعدادهای خود می‌یابند، و یا از تبیینی و دفاعی است که بایستی از عمل و نظر خود ارائه دهند و چنانچه در تبیین و اثباتِ عمل و نظر خود موفق شوند، موجب رشد دادنِ دیگری می‌شوند و چنانچه موفق نشوند و عمل و نظر خود را اصلاح نمایند، خود رشد می‌یابند.

شکل‌دهی به نظام‌ها و ساختارهای مرکز به منظور «رشدِ نیروی انسانی» با توجه به «انسان‌محوری» میسر می‌گردد. فرآیند رشد به مثابه فرآیند خط تولید ثابت و یکسان به منظور تولید انبوه نیست؛ بلکه بایستی برای رشد تدریجی هر فرد، به توانمندی، استعداد و تفاوت افراد در ایجاد سازوکارهای هدایتی و حمایتی متناسب و «منحصر به‌ فرد» توجه نمود.

مشارکت اختیاری و همه‌جانبه یاران به صورت پائین به بالا، موجب «رشد تدریجی» ساختاری و محتوایی مرکز می‌گردد. ساختار مرکز رشد پویا و زنده به‌ گونه‌ای معقول و متناسب با نیازها و ظرفیت‌های مرکز دائماً در حال تغییر و تکامل تدریجی بوده و نیازمند به فکر و اقدام جمعی یاران در همه عرصه‌ها است. حرکت تدریجی ساخت مرکز رشد، با کسب تجربه و آزمون، اصلاح می‌گردد. به منظور سرعت و دقت در اصلاح تدریجی ساختارها و مسیر رشد، «استادمحوری» از جمله اصول منطق سازمانی رشد است.

نظام‌های مرکز رشد مبتنی بر خرد جمعی و مسئولیت‌پذیری فرد فرد یاران، دائر مدار یک «رهبر» شکل می‌گیرد. از این رو، قواعد بوروکراتیک و نظارت‌های بیرونی به صورت حداقلی بوده و ضمن حفظ کنترل‌های مناسب، عمدۀ «کنترل‌ها بر اساس روحیۀ ایمانی و فرهنگ سازمانی» مرکز خواهد بود.