دخانچی در نشست مجازی "رسانه ملی و بحران ایده" مرکز رشد با طرح این نکته که تلویویزن ملی، سخنگوی حاکمیت ملی نیست، گفت: رسانه باید مننقد حاکمان باشد و نه پوشاننده خطایشان. باید رسانه در اختیار ملت باشد و برنامههای گفتگومحور قوی و خلاق برای انتقاد سازنده و پیشبرنده ساخته شود.
در ادامه نشستهای کارگاه تجربه مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام که با حضور سیاستگزاران، کارگزاران و مدیران، پیشکسوتان و صاحبان ایده برگزار میشود، این بار و در فضای مجازی، این نشست با حضور دکتر میلاد دخانچی صاحبنظر حوزه رسانه و برنامهساز جوان تلویزیون برگزار گردید. عنوان کارگاه “رسانه ملی و بحران ایده”نام داشت.
در ابتدای این کارگاه، دخانچی ضمن جریانشناسی نگاه منفعلانه دینی در تاریخ تشیع بیان داشت که با شکلگیری دنیای مدرن، این نگاه، به ارائه برنامهای برای اداره جامعه متناسب با اقتضائات جدید نپرداخته است لذا ایدهای نیز برای اداره رسانه شکل نگرفت و سیاست “حفظ وضع موجود” دنبال شد. میلاد دخانچی در ادامه، وظیفه حکومت دینی را کشف استعدادهای انسانی و جلوگیری از انحصار دانست و افزود: از آنجا که عرصه فرهنگ بسیار آسیبپذیر است، حکمران میتواند ارزشهای فرهنگی خود را به صورت انحصاری پمپاژ و منتشر نماید.
این کارشناس رسانه، در نقد وضعیت فعلی رسانه ملی، حجم زیاد کارمندان غیرحرفهای را از جمله مشکلات رسانه ملی دانست و بیان داشت که این مساله با ایدههایی چون بازخرید و غیره، باید یک بار برای همیشه حل شود. دخانچی سپس تعدیل یا تعطیل کردن تعداد شبکههای ناکارامد برونمرزی را سبب کاهش هزینههای مالی سازمان دانست و برای جایگزینی آنها پشنهاد ارائه کرد: باید رسانه ملی چند production unit نظیر بخش مستند داشته باشد تا بتواند تولیدات خاص خود را در شبکههای مختلف ماهوارهای پخش کند. همچنین میتوانیم با یک social media unit به تولید و انتشار اخبار داخلی در خارج اقدام کنیم. اندازه سازمان در زمان آقای ضرغامی بزرگ شد و متاسفانه آقای علی عسگری هم به توسعه شبکهها ادامه داد. این هزینهها باید کاهش یابد. این را هم بدانیم که با تعداد محدودی شبکه اما با کیفیت و سرحال، میتوان با شبکههای خارجی رقابت کرد.
دخانچی با اشاره به اینکه باید شبکههای فرعی ناکارامد تعطیل شود و رسانه ملی نیازمند تعداد محدودی شبکه کارامد و قوی است گفت: با حذف برخی شبکهها نظیر شبکه مستند و ایجاد باکسهای ویژه در سایر شبکهها، میتوان از تولیدات محتوایی آنها حمایت کرد. به این ترتیب هزینه شبکهداری کم و به کیفیت محتواها اضافه میشود. رسانه ملی باید تمرکز را بر کیفیت قرار دهد.
دخانچی ضمن انتقاد به اینکه رسانه ملی نیروی شبکهای نداشته و افراد تهیهکننده حافظه تاریخی شبکه را ندارند بیان داشت: باید در هر شبکه تعدادی نیروی خلاق داشته باشیم به طوری که هویت سازمانی شبکهای و حس تعلق خاطر به آن شبکه را داشته باشند. استخدامهای کوتاه مدت افراد خلاق برنامهساز، لازم است. الان در شبکهها، برنامهها پروژهای بسته میشوند و تهیهکنندهها فقط دنبال کاهش هزینههای کار و افزایش سود شخصی خود هستتد. چرا سازمان تهیهکنندگان خلاق را در کوتاهمدت استخدام نمیکند تا سود کار به عدهای خاص نرسد؟ سایر عوامل تولید نظیر دکور و غیره نیز باید تیمهایی در اختیار سازمان باشند. الان هیچ تهیهکنندهای به رسانه ملی تعلق ندارد و فقط افراد دنبال منافع شخصی خود هستند. در انتخاب تهیهکنندگان رانت وجود دارد. باید رانتهای اقتصادی را کم کرد تا افراد با انگیزه فرهنگی به کار وصل شوند.
دخانچی در ادامه افزود: تلویویزن ملی، سخنگوی حاکمیت ملی نیست! بلکه باید صدای مردم را به حاکمیت و صدای حاکمیت را به مردم برساند. اگر لازم باشد باید خیلی از نهادها را بخاطر مردم نقد کرد و این نقد باید نرم و هنجار شود. رسانه باید مننقد حاکمان باشد و نه پوشاننده خطایشان. رسانه ملی با اینکه از صندوق ملی تامین میشود، اما بخش خصوصی باز آنتن اصلی را خریده است و این اشتباه است. باید رسانه در اختیار ملت باشد. ضمن اینکه این حجم از سریالسازی مناسب نیست. و باید برنامههای گفتگومحور قوی و خلاق برای انتقاد سازنده و پیشبرنده ساخت.
این مجری و تهیهکننده، تنها راه اصلاح سازمان را اصلاح ساختاری دانست و گفت: با ورود بچههای مذهبی و کمی آشنا با کار فرهنگی، کار سازمان، سامان نمییابد. ما باید شاخصهای مشخصی برای اصلاح رسانه داشته باشیم. هنوز همتی برای اصلاح وجود ندارد. هنوز تصمیم و ارادهای برای اصلاحات ساختاری وجود ندارد.
وی ضمن نقد روند مدیریتی رؤسای گذشته سازمان گفت: ما بسته به اینکه به چه کسی پاسخگو هستیم، معیارهای خودمان را میسازیم. هیچ وقت از مدیر سازمان درخواست نشده که برنامهاش را برای مطالبات حاکمیت اعلام کند و در ازای سرمایه و پولی که در اختیار دارد، براساس معیارهای مشخص پاسخگو باشد. نه معیارهای ارزیابی، نه مخاطب، نه بازار، نه جامعه مدنی و نه انتظارات فرهنگی رهبر مدنظر ایشان نیست، بلکه معیار این است که چندبار به سفارشها “چشم” بگویند. در این میان علایق شخصی مدیران سازمان مسیر سازمان را مشخص کرده است، نظیر آنکه در زمان آقای ضرغامی به دلیل سابقه سینمایی ایشان، سازمان به سمت ساخت تله فیلم رفت. تلویزیون در حال باج دادن به نهادهای قدرت برای برنامهسازی است. جالب اینکه در انتهای هر برنامه نمایشی و یا مناسبت خاصی، پرونده رضایت مردمی با چند مصاحبه گل و بلبلی، بسته میشود.
دخانچی تعامل رسانه با جامعه مدنی را عامل رشد کارامدی سازمان دانست و گفت: رسانه ملی هیچ وقت ابژه دانشگاه برای تحلیلهای اقتصادی، اجتماعی و محتوایی نبوده است. رسانه وقتی ابژه مطالعه شود، مطالباتش معنیدار و متقن میگردد و صدای جامعه مدنی به سمت بالا میرود و به مرور کارآمد میشود. دانشگاهها بیشتر در متون قبلی گذشته گیر کردهاند و رسانه هم یک بار پاسخگو نبوده است.
دخانچی مسیر اصلاح رسانه ملی را مسیری تدریجی دانست و گفت: باید یک قوه عاقلهای (در قالب یک تیم منسجم)، همیشه در کنار فرد مجری که رئیس سازمان است باشد تا آن قوه به وی مشاوره دهد و مسائل کوچک تبدیل به دعوای امنیتی نگردد. با توجه به شرایط میتوان مسیر پلکانی برای تغییر در سازمان ایجاد کرد. اما متاسفانه الان رسانه ملی پلکانی به سمت سقوط است؛ به طوری که رسانه ملی الان در دست برخی نهادهای خاص و شرکتهای سرمایهداری قرار گرفته و ترویجکننده سبک زندگی آمریکایی شده است. باید در یک مسیر آرام به سمت کارایی شبکهها اقدام کرد.
دخانچی در نقد رقابتهای بین شبکهای در تولید برنامه گفت: مدیران سازمان دنبال برنامه جذاباند تا با سایر برنامهها و شبکهها رقابت کنند. باید مدیران ایده جدید و سرخط به برنامهسازان دهند. مدیران خوب کسانی هستند که بتوانند رابط تهیهکنندگان و مدیران عالی باشند و زبان مفاهمه با برنامهسازان را داشته باشند. این مدیران باید کاریزمای ارتباط با برنامهسازان را داشته باشند. متاسفانه الان خود مدیران، ایدههای رسانهای ندارند. مدیران کلاسیک گذشته، الان غالبا ایده ایجابی در سطح گفتمان ندارند و حداقل میتوانند رابطه خوبی با برنامهساز ایجاد کنند. اکنون در سازمان برخی مدیران پا به سن گذشته ایدههایشان تمام شده و اغلب جوانها هم به دلیل ضعف تئوریک و یک شبه آمدن، بدون ایده ایجابیاند و برای اینکه در جمعها قدرت حضور داشته باشند، فرمالیست شده و فقط دنبال جذابیتاند.
میلاد دخانچی تعامل مدیر و برنامهساز را سبب کیفیت تولیدات دانست و گفت: حالت ایدهآل آن است که برنامه در دیالکتیک بین برنامهساز و مدیران شکل گیرد. اگر مدیران خود ایده داشته باشند میتوانند عوامل تولید را به کار گیرند، آن وقت عوامل تولید ولو با داشتن ایدههای خود، در جایگاه تعریف شده مدیران نقش بازی میکنند. در حوزه طنز نظیر خندوانه و دورهمی نمونه موفق این رابطه شکل گرفته است. تلویزیون فقط در حوزه طنز این سرمایهگذاری بلندمدت را برای رشد عوامل تولید انجام داده، اما در حوزه علوم انسانی این اجازه داه نشده که این عوامل رشد کنند تا برنامههای قوی پربیننده شکل گیرد.
دخانچی ضمن نقد بیتوجهی به برنامههای اندیشهساز در رسانه ملی گفت: متاسفانه در علوم انسانی چون بینش وجود دارد، مخالفتهای سازمانی شکل میگیرد. فربه شدن طنز اتفاقی نبوده، بخاطر سرمایهگذاری سازمان بوده است. اما در سایر حوزهها این سرمایهگذاری انجام نشد. از جایی که برنامهساز شروع به ساخت گفتمان بینشی کند، به دلیل آنکه خود مدیران ایده ایجابی ندارند، مخالفتها شروع میشود. بخاطر این مشکلات و مخالفتها، برخی برنامهسازان از ایدههای بینشی به سمت اقتصاد بازار و برنامهسازی تجاری- سرگرمی متمایل میشوند و برخی دیگر هم دیگر نمیسازند. برخی مدیران به دنبال جذابیتاند تا پست سازمانی بگیرند و از اینرو با نیروهای اندیشهای برخورد ابزاری میکنند. وقتی سیاستگذاران بالاسری همسو با ایده برنامهساز نباشد، و هر یک به دنبال سوء استفاده و استفاده ابزاری از یکدیگر باشد، پروژههای برنامهسازی عقیم میشود. باید برنامهساز و مدیر به یک سطح هماهنگی تئوریک برسند و در طول کار همیشه به آن توافقات ارجاع داده شود.