اسمهای تازه، همیشـــه خواهان دارد و آنگاه که مرید این تازگی میشوی، تازه دنیا برایت شروع میشود. پشت اسمهای تازه، چیزهایی نهفته است که شاید کشف آن،عمری تو را جلو بیاندازد...
ســـید عباس موسویان ؛ چه اسم پر طنینی اســـت برای همه آنها که معاشرت و مجالست با او را حتی در زمانی کوتاه تجربه کردهاند. وه! چه توفیق عظیمی نصیبشان شده است.
واقعیت این است، اسمهای تازه وقتی در ذهن قرار میگیرند و به آنها، خصلتها و خصیصههای نیک ضمیمه میشود، منتظریم تا درکشان کنیم. ببینیم و بشنویمشان. هممجلس شـــویم و امتحان کنیم آیا آنچـــه دربارهشان گفتند، به طبع چشـــم و مذاق دل و خواست گوش ما هم، همین میآید.
بعضی وقتها، زود ســـیر میشـــویم. انگار خبر مسموع، از زاویه دید خاصی ساخته و پرداخته شده است و به مذاق ما خوش نیامده است. لذا آن اسم را آرام آرام فراموش میکنیم. برایمان معمولی میشود، یا حتی کمتر از معمول.
اما بعضی وقتها، با دیدنشـــان و شنیدنشان، تشنهتر میشویم. انگار گمشدهای در وجود ما، روزها و ماهها و سالها، دنبال نشانی این اسم و رسم میگشـــته و حال آن را یافته است. خوب کند و کاوشان میکنیم. سعی میکنیم لایههای مختلف وجودی و شخصیتی و خلقی و رفتاریشان را کشف کنیم. با هر کشفی، به وجد میآییم و یکی از مجهولاتمان،معلوم میشـــود و مصداق مییابد.
هر چه جلوتر میرویم، اسم تازه برایمان نه کهنه میشـــود و نه حتی معمولی. تازهتر میشود. میخواهیم بیشـــتر کتاب زندگی و سیر و سلوکشان را ورق بزنیم. به خواندن سطور هم بســـنده نمیکنیم. میخواهیم بین سطور و نانوشتهها را هم بخوانیم. هر چه بیشتر میکاویم، بیشتر و دقیقتر استخراج میکنیم و هر چه دستیافتههامان، رنگ و رونقی میگیرد، تلاش میکنیم که آن را در خود بیابیم و اگر نه، آن را در خود بکاریم یا بسازیم.شاید هم آن را در خود شبیهسازی کنیم. دوست داریم همانند شویم. دوست داریم از آنها تقلید کنیم؛ تقلید محض.
هر یافتهای برایمان حکم پیدا کردن گره و مســـألهای در زندگی دارد. انگار فهمیدهایم تا جواب سؤالها و مسألههایمان را چگونه بیابیم تا مطمئنتر باشیم…
اسمهای تازه، همیشـــه خواهان دارد و آنگاه که مرید این تازگی میشوی، تازه دنیا برایت شروع میشود. پشت اسمهای تازه، چیزهایی نهفته است که شاید کشف آن،عمری تو را جلو بیاندازد. پشت اســـمهای تازه، نقشههای گنجی است که صریح و سلیس به تو نشانی میدهد. میفهمی “خانه دوست کجاست؟”. اما تو دوست نداری خیلی زود به ته نشانی برسی. دوست داری با اسمهای تازه، زیاد و زیاد روزگار سر کنی.انگار گنج، خود ایشانند. اسمهای تازه همیشه تازهاند و همیشه تو را تازه میکنند.
دیدی همیشه محرم برای تو تازه است. دیدی با حضرت سیدالشهدا چگونه تازگی و بهجت را تجربه میکنی. دیدی وقتی بارها و بارها هر سال در محرم، حال و هوای تاریخ و جغرافیا و اجتماعی کربلا را برای تو ترسیم میکنند، مشامت، بوی خاک و باران را با هم حس میکند.حسی همیشـــه زنده و بیهمتا. حسی که هیچوقت کهنه نمیشود و هیچ وقت غبار نمیگیرد.
اســـمهای تازه هم، همیشـــه پر از همین حال و هوا هستند. پر از قصه.. پر از روح..پر از آینده..پر از آرمان.. با آنها، گذشته پیش چشمت میآید، حال را با کمکشان درست میکنی تا آینده درخشان پیشکشات شود…
اسمهای تازه، برای همیشه تاریخ، تازه میمانند و ما با آنها تازه میشویم… ســـید عباس موســـویان برای ما اینگونه اســـمی اســـت…رحمت و رضوان خدا بر او باد..