درختکاری؛ در حاشیه‌ی سبز یا در متن زندگی؟!
درختکاری؛ در حاشیه‌ی سبز یا در متن زندگی؟!

«درختکاری» و تعامل با طبیعت به مرور از متن زندگی انسان‌ها فاصله گرفته و به یک حاشیۀ سبز تزئینی و بافاصله تبدیل شده است؛ به نظر، نگاه به فضای سبز در کشور و حکمرانی در این عرصه نیازمند تأمل و بازنگری است.

مقدمه

حوالی اسفندماه، زمانی که انسان پایَش را از سطح سخت ساختمان‌ها و آسفالت خیابان‌ها درون طبیعت می‌گذارد، با تمام وجود با طبیعت همنوا می‌شود و با دیدن رویش‌های بی‌دریغ نقطه‌به‌نقطۀ طبیعت، دلش کشت‌وکار می‌خواهد. اگر روز مبارک «درختکاری» در نیمه اسفند به صورتی نمادین در کشور گرامی داشته می‌شود، گویای همین کشش طبیعی انسان برای همنوایی با عالم هستی و بلکه جلوداری در شکوفایی آن در طلیعۀ باطراوت بهار است. به لطف خداوند امسال این ایامِ مبارک، مقارن شده است با ماه بندگی خداوند و همچنین مقارن با رویشی دوباره در غزه، سرزمین سبز و البته سرخ درختان زیتون پس از یک مقاومت جانانه، هر چند مظلومانه اما مقتدرانه، در مقابل بزرگترین جنایتکاران جهان و به زانو در آوردن آن‌ها؛ به امید ثمردهی نهایی این رویش ریشه‌دار و آزادی قدس شریف.
سخن در باب «درختکاری» و اهمیت درخت، به خصوص با یک زاویه نگاه اسلامی بسیار است و رهبر حکیم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) نیز در سالیان گذشته، در مراسم روز درختکاری ابعاد بسیاری از موضوع را از نگاه والای اسلام تبیین فرموده‌اند و شاید حرف‌های ناگفته بسیاری هم هنوز باقی مانده باشد. آنچه نگارنده مخاطب را به تأمل در مورد آن دعوت می‌کند این است که «درختکاری» در چه زمینۀ فکری معنا و فرهنگ‌سازی می‌شود؟ ملت عزیز و کشورمان در چه بافتی برای این عمل خیر و پرفایده تلاش می‌کنند؟ در نگاه اول و به صورتی کاملاً طبیعی، «توسعه فضای سبز» می‌تواند بافت و زمینۀ بی‌رقیب طرح مسئلۀ اصلی «درختکاری» فرض شود، اما آیا این زمینه، برای هدفی که درختکاری دنبال می‌کند، مناسب است یا نیاز است در آن بازنگری شود؟

«درختکاری» از دو زاویه نگاه

ابتدای بحث باید حساب آشپزی در خانه را با تهیه‌غذاهای عمومی و مهمان‌خانه‌ها جدا کنیم؛ بحث حاضر هر چند غیرمرتبط با کشاورزی و کسب‌وکارهای تولیدی در دامان طبیعت نیست، اما باید حساب درختکاری به‌عنوان یک فرهنگ عمومی را از کشاورزی، زراعت و باغبانی به‌عنوان یک شغل و محل کسب درآمد جدا کنیم. قطعاً کشاورزی به‌عنوان ترکیبی از کاشتن و کوشیدن، نمونه‌ای اعلاء از پرورش گیاهان و درختکاری است، اما اینجا سخن از یک مؤلفه مهم از زندگی هر انسانی به میان می‌آید، حتی اگر شغل او کشاورزی نباشد. از سویی دیگر، وقتی سخن از یک نوع تعامل با طبیعت غیر از کشاورزی و گسترده‌تر و عمومی‌تر از کشاورزی به میان می‌آید، بسیاری آن را ذیل عنوان محیط‌زیست یا لااقل منابع طبیعی جایابی می‌کنند، اما قطعاً منظور، آن مباحث کلان نیز نیست. شهرداری‌ها، معماران و مهندسان شهرسازی اصطلاح و مفهومی را میان کشاورزی و محیط‌زیست یا منابع طبیعی، تولید و عملیاتی کرده‌اند به نام «فضای سبز» و منظورشان از آن ایجاد نوعی پوشش گیاهی در مناطق شهری و روستایی برای ارتقاء کیفیت زندگی انسان‌ها در این مناطق است. معمولاً وقتی صحبت از درختکاری می‌شود، نه منظور باغبانی کردن است و نه منظور حفاظت از منابع طبیعی، جنگل‌ها و مراتع بزرگ کشور، بلکه منظور کاشتن درخت در همین فضای سبزی است که نزدیک محل سکونت، محل کار و رفت‌وآمدهای روزمره شهری یا حتی روستایی شکل می‌گیرد.
جدای از مباحثی مانند فواید بی‌نظیر درخت و گیاه برای تسویه هوا یا برکات معنوی آن، به دو صورت متفاوت می‌توان به این فضا یا محیط طبیعی و حاوی پوشش گیاهی در میان زندگی عادی افراد نگاه کرد. نگاه اول، «فضای سبز» را بیش از هر چیزی، یکی از تزئینات شهری یا روستایی (حتی درون ساختمانی) می‌داند که محیط شهر را زیبا و ملائم طبع می‌کند؛ در این نگاه کبرای استدلال‌ها بر زیبایی تکیه دارد و در نتیجه ممکن است در یک جا با درختکاری و پوشش سبز مصداق‌یابی شود و در جای دیگر با ساخت یک مجسمه یا هر منظره زیبای دیگر. یکی از ویژگی‌های بارز دیگر نگاه اول این است که «فضای سبز» یک منظره دیدنی است که نباید به آن نزدیک شد یا به آن دست زد، زیرا بسیار آسیب‌پذیر است؛ بنابراین معمولاً در این نگاه «فضای سبز» توسط شهرداری‌ها و سازمان‌ها و پیمانکاران ایجاد و نگهداری می‌شود و مردم به‌عنوان مصرف‌کننده از خدمات و فواید رایگان آن آگاهانه یا ناخودآگاه بهره می‌برند. در این نگاه اگر مردم بخواهند مسئولانه عمل کنند، باید به درخت دست نزنند تا آسیبی متوجه آن نسازند و درست شبیه یک آکواریوم شیشه‌ای فقط به آن بنگرند و از آن لذت ببرند یا زیرسایه آن بنشیند و کنار آن قدم بزنند. در این نگاه اگر برگ درختی زرد شود و یا درختی خشک شود، مردم به دنبال درخت زیباتری برای نشستن زیرسایه‌اش می‌گردند و یا اگر بخواهند مسئولانه عمل کنند با شهرداری تماس می‌گیرند که بیاید به وظیفه خودش در قبال آن درخت عمل کند. حال وقتی نوبت به روز «درختکاری» هم می‌رسد، شهرداری لطف می‌کند نهال و یا فضایی را در اختیار مردم قرار می‌دهد تا به صورت نمادین درخت بکارند و از این لحظات روز «درختکاری» لذت ببرند و اندک کمکی به شهرداری در انجام وظیفۀ ذاتی‌اش در توسعه «فضای سبز» داده باشند، نه وظیفه و مسئولیتی بزرگ‌تر.
نگاه دوم از نگاه اول طبیعی‌تر است، اما چنان از آن فاصله گرفته‌ایم که متوجه فاصله‌گرفتنمان هم نشدیم و نگاه امروزمان را طبیعی و بدیهی می‌دانیم. پدر همه ما، حضرت آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) به‌عنوان اولین انسان وقتی پا بر روی زمین گذاشت و زندگی در این جهان مادی را شروع کرد، با طبیعت در تعامل بود و به تعلیم الهی، کشت‌وکار انجام می‌داد و فرزندان ایشان نیز کشاورزی و دامداری داشتند. اینقدر فاصله نگیریم، بسیاری از بزرگان و پدربزرگ‌ها مادربزرگ‌ها در زندگی روزمره خود با طبیعت در تعامل بودند؛ نه فقط کشاورزان، عمده مردم در موسم رویش طبیعت، پیش از بهار دست به کشت‌وکار می‌زدند، درخت می‌کاشتند، سبزی می‌کاشتند و به طبیعت پیرامون خود می‌رسیدند. شاید ایشان تصور هم نمی‌کردند که روزی قرار است یک سازمان و اداره مانند شهرداری بیاید به جای آن‌ها به طبیعت آن‌ها رسیدگی کند. بارزترین ویژگی نگاه دوم، مسئولیت‌پذیری نسبت به طبیعت و آن را مال خود دانستن و احساس تعلق است. در نگاه دوم، پوشش گیاهی جزئی از «محیط زندگی» و در متن زندگی مردم بود. مردم در تعامل با طبیعت زندگی می‌کردند و طبیعت را عیال خود می‌داند و ضمن بهره بردن، آن را شکوفا می‌کردند. در این نگاه، درختکاری و رسیدن به طبیعت یک وظیفه طبیعی هر انسانی، نه فقط در روز درختکاری بلکه در تمام سال بود و جزئیات از سبک زندگی و فرهنگ مردم به حساب می‌آید.
البته در این نگاه نیز طبیعت زیبا و ملائم طبع است، اما نه برای تماشا در ویترین، بلکه برای زیستن، بانشاط شدن و تعاملات اجتماعی داشتن در یک محیط باطراوت. اینجا طبیعت تزئینی نیست، ضروری و واقعی است؛ اینجا حتی تماشای طبیعت، برگ‌ریزان پائیزه و رویش بهاره، یادآور معاد برای غفلت‌زدایی است نه فضایی غفلت‌زا و مشغول‌کننده. در این نگاه افراد در نسبت با فضای سبز، طلب‌کارانه برخورد نمی‌کنند، بلکه خود را بدهکار و مسئول می‌دانند. اینجا، درختکاری یعنی انجام مسئولیت هر انسان نسبت به محیطی که در آن زندگی و رشد می‌کند، یعنی بهره‌برداری مسئولانه و متعالی از طبیعت که در آن هم رشد انسان در کنار طبیعت وجود دارد، هم شکوفایی طبیعت به دست نسان، و هم فایده‌رسانی و خدمت‌رسانی بی‌منت به جامعه و نسل‌های بعد. شاید اگر این نگاه را حفظ کرده بودیم، اوضاع کشاورزی و تولیداتمان در دامان طبیعت هم متفاوت بود و با واردات سیب‌زمینی سخره عام و خاص نمی‌شدیم.
به جهت جلوگیری از طولانی شدن مطلب و به طور خلاصه، علل مختلفی می‌تواند در تغییر نگاه و حکمرانی اجتماعی ما نسبت به تعامل با طبیعت در محیط زندگی و فضای سبز شهری روستایی تأثیر گذاشته باشد، از جمله غربی‌گرایی‌های خواسته و ناخواسته و البته گاهی تقلیدهای ناقص از غربیان -که بر اساس برخی گزارش‌ها ضرورت تعامل با طبیعت و عدم جدایی از آن را فهمیده‌اند- و تفکرات زیست‌محیطی که در مواجهه با تخریب افسارگسیخته طبیعت از سوی دنیای صنعتی غرب شکل گرفت و هرگونه دخالت در طبیعت را نفی می‌کند، توسعه شهرنشینی بدون پیوست‌های فرهنگی-اجتماعی مربوط به تعامل با طبیعت و … . از آثار این تغییر نگاه نیز می‌تواند عبارت باشد از فاصله گرفتن مردم از طبیعت و فرار از آن و محروم شدن از این فضای سازنده در متن زندگی، کاهش دغدغه‌مندی و احساس مسئولیت و نوعی بی‌غیرت شدن نسبت طبیعت و در نتیجه احتمال تخریب آسان‌تر آن، از دست دادن ظرفیت بزرگ مردمی در توسعه فضای سبز و … .

 پیشنهادی برای ارتقاء تعامل با طبیعت در زندگی دانشجویی

نگارنده در یادداشتی تحت عنوان «تأملی بر کارکردهای تعامل با طبیعت در زندگی شهری» پیشنهادهایی برای تعامل با طبیعت در محیط مدرسه ارائه کرده است. به نظر می‌رسد اگر در فضا و محیط مدرسه نیاز به تکثیر نقاط اتصال با طبیعت، تجربیات متعدد و انس گرفتن با طبیعت است، در فضای دانشجویی لازم است جنبه احساس مسئولیت و مال خود کردنِ تعامل با طبیعت را مورد تأکید قرار داد. بر اساس آنچه بیان شد می‌توان لااقل بخش‌هایی از «فضای سبز» دانشگاه به «محیط زندگی همراه با تعامل با طبیعت» دانشجویان تبدیل شود. بنابراین مهم‌ترین پیشنهاد این است که در روز درختکاری، دانشجویان تعامل با یک یا چند درخت برای دوره تحصیلی خود را آغاز کنند.
مثلاً دانشجویان می‌توانند بدون هزینه خاصی و حتی بدون خریدن نهال، بذر درختانی مانند بادام (با قابلیت پیوندزنی به سایر درختان مانند زردآلو)، یا قلمۀ درختانی مانند انگور یا انار را در گلدان بکارند و سپس آن را به محیطی از دانشگاه تحت نظارت مسئولین فضای سبز منتقل کنند و با مشورت ایشان در دوران تحصیل به آن رسیدگی کنند. این تجربه می‌تواند به صورت کوتاه‌مدت‌تر با کاشت سبزی و صیفی در محل مشخصی نیز به صورت سالانه انجام شود. به این صورت دانشجویان ضمن تمرین و یاد گرفتن نکات فنی تعامل غیرتزئینی و سازنده با طبیعت، به توسعه و نگهداری فضای سبز کمک می‌کنند. همچنین می‌توانند از مزایا و ثمرات آن استفاده کنند و سطح سلامت خود را ارتقاء دهند. به علاوه تعامل پیوسته با طبیعت، آن‌ها را به سمت تفکر و تأمل بیشتر و غفلت‌زدایی در زندگی می‌برد؛ در این تعامل توکل، صبر، دلسوزی و مسئولیت‌پذیری، خیررسانی به دیگران و … را تمرین می‌کنند. کار با طبیعت و در طبیعت و خستگی ناشی از آن بسیاری از خیالات و اوهام ایشان را تخلیه می‌کند و باعث نشاط بیشتر می‌شود و همچنین دانشجویان می‌توانند به پیشتازان فرهنگ‌سازی تعامل درست با طبیعت در کشور تبدیل شوند و فواید دیگری که می‌توان برشمرد. البته همواره باید از افراط و تفریط در هر کاری جلوگیری کرد و همان‌گونه که نباید با تزئینی‌سازی طبیعت، از آن فاصله گرفت و با غفلت با آن جنگید، نباید به آن مشغول شد و در تعامل با آن حد را گذراند، که نمونه آن در تعامل افراطی برخی افراد با برخی حیوانات مانند سگ می‌بینیم.

سخن پایانی

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «اِزْرَعُوا وَ اِغْرِسُوا فَلاَ وَ اَللَّهِ مَا عَمِلَ اَلنَّاسُ عَمَلاً أَحَلَّ وَ لاَ أَطْیَبَ مِنْهُ»؛ زراعت کنید و درخت بنشانید؛ به خدا قسم مردم کاری حلال‌تر و پاکیزه‌تر از این کار انجام نداده‌اند. درختکاری یکی از بابرکت‌ترین کارها و روز آن یکی از روزهای مبارک در جمهوری اسلامی ایران است. متن حاضر تلاش کرد درختکاری را در بافت فکری و فرهنگی سایه انداخته بر آن ببیند. آنچه می‌تواند درختکاری را از یک روز به یک عمر تبدیل کند، تغییر نگاه به تعامل با طبیعت است. درختکاری در بافت فکری و فرهنگی فضای سبز تزئینی، نهایتاً یک نماد خوب فرهنگی است که علاقه به طبیعت را نشان می‌دهد.
آنچه که در کشور برای درختکاری و توسعه پوشش گیاهی به آن نیاز است و به‌عنوان یک امر اصلی دنبال می‌شود، نیازمند تعریف درختکاری به‌عنوان یک مؤلفه فرهنگی هر انسان ایرانی است که خود را نسبت به ساخت محیط زندگی خود و جامعه خود مسئول می‌داند و می‌خواهد به سوی یک تعامل با طبیعت، آکنده از بالندگی و سرزندگی حرکت کند. یک روزی مردم روستایی و کشاورز بودند و در عین اینکه از طبیعت بهره می‌بردند و شغلشان هم همان بود، با طبیعت زندگی هم می‌کردند. شاید باید حواسمان را جمع می‌کردیم، قرار نبود با تغییر شغل از کشاورزی به مثلاً کارخانه‌داری، آن قسمت فرهنگ و فکر و سبک زندگی تعامل با طبیعت را هم جارو کنیم و دور بریزیم. امروز که روستاها کم‌سکنه شده‌اند، فقط یک کسب‌وکار به نام کشاورزی از بین نرفته یا کم‌رونق نشده است، یک زیست فرهنگی اجتماعی هم کم‌رونق شده و آن فرهنگ با افراد به شهرها نیامده و بلکه در خود روستاهای باقی‌مانده هم مورد غفلت قرار می‌گیرد. به نظر در نگاه اسلامی، انسان جزئی از این جهان به‌هم‌پیوسته و البته سرسلسله‌دار عالم خلقت است و بنابراین باید با مسیر عالم به سوی کمال همراهی کند، به کمال برسد و به کمال برساند. این نگاه با جدایی از طبیعت، ویترینی و تزئینی کردن آن و واگذاری آن به شهرداری و سازمان بوستان‌ها و فضای سبز یا شرکت‌های پیمانکاری سازگار نیست؛ در این تغییر نگاه و جدایی از طبیعت، ضرر کردیم، بیشتر هم ضرر خواهیم کرد؛ باید طبیعت را به متن زندگی جامعه بازگردانیم.

 

منتشرشده در شماره ۴۳۷۱ روزنامه فرهیختگان