آیه 54 سوره مبارکه مائده با بیان ویژگیهایی، خبر از قومی میدهد که به استناد برخی منابع پیامبر اکرم (ص) با اشاره به سلمان فارسی، این قوم را از نسل او دانستند. تطبیق و تعیین مصداق امری اصولی نیست، ولی میتوان برخی از ویژگیهای نسل سلمان را در مکتب امام خمینی (ره) جستوجو کرد و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مصداق بارز کسی است که این مکتب را زندگی کرد. نویسنده در یادداشت حاضر با استناد به خصوصیتهای قوم ممتاز در آیهای که در ابتدا بیان شد، به تبیین برخی از ویژگیهای این شهید والا مقام پرداخته است. محبوب خدا بودن، دافعه و جاذبه مؤمنانه، جهاد مادامالعمر و نترسیدن از سرزنش دیگران از جمله این ویژگیها است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»
آیه ۵۴ سوره مبارکه مائده به تعبیر علامه طباطبایی رحمه الله علیه پیشگویی کرده است!(۱) در این آیه خداوند به افرادی که ایمان آوردهاند، چنین میفرماید: اگر از دین الهی مرتد شوید، خدا قومی را جایگزین شما میکند که این قوم چند ویژگی دارند. اول این که خدا آنها را دوست دارد و آنها خدا را دوست دارند، دوم این که در برابر مؤمنین متواضع و در برابر کافرین سفت و سخت هستند، سوم این که اهل جهاد در راه خدا هستند و آخرین ویژگیشان این است که از سرزنش ملامتکنندگان ترسی ندارند. تمام این ویژگیها نشان میدهد که خداوند متعال قوم خاصی را مد نظر دارد که این قوم در قرآن پیشگویی شده است. در برخی از روایات شأن نزول آیه چنین بیان شده که پیامبر دستش را روی شانه سلمان گذاشتند و فرمودند: این قوم از نسل سلمان است! هر چند که به دنبال تعیین مصداق در مورد این پیشگویی قرآن کریم نیستیم ولی میتوان برخی از خصوصیات نسل سلمان را در مکتب امام خمینی (ره) جستوجو کرد؛ مکتبی که تدوام مکتب تشیع در دوران معاصر است و تربیت یافتگان مکتب او شهیدانی هستند که چراغ راه هدایت بشریتاند. یکی از آنهایی که در این مکتب زندگی کرد و از مصادیق آیه فوق شد، حاج قاسم سلیمانی بود. سلیمانی که از نسل سلمان است و شاگرد مکتب امام و به تعبیر رهبر معظم انقلاب خود یک مکتبی است که راه صحیح را نشان انسان میدهد. قاسم سلیمانی یک شخص نیست، بلکه یک جریان است که راه او، مرام او، مسلک او باید حفظ شود تا مکتب امام خمینی (ره) حفظ شود، تا مسلک تشیع حفظ شود و مسیر رسیدن به ظهور هموار گردد. نویسنده ناتوانتر از آن است که بخواهد مؤلفههای مکتب سلیمانی را بیان کند؛ با این حال در یادداشت حاضر با استناد به آیهای که در ابتدا بیان شد و ویژگیهایی که در آن آیه برای آن قوم ممتاز ذکر شده، به تبیین برخی از ویژگیهای این شهید والا مقام پرداخته است.
محبوب الهی
اولین ویژگی که در این آیه بیان شده این است که خدا این قوم را دوست دارد و آن قوم خدا را دوست دارند. دوست داشتن خدا به نحو مطلق است و هیچ قیدی ندارد و این مقام بسیار والایی است. برای این که قدری این محبت را درک کنیم کافی است که بخشی از وصیتنامه این شهید بزرگوار را با هم مرور کنیم؛ وصیتی که به حق، قلب هر انسان آزادهای را می لرزاند:
«عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران. عزیزم! من از بیجاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من بهامیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن. […] معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم.»
بی شک محبت حاج قاسم به خدا نتیجه محبت خدا به حاج قاسم است و البته این محبت خدا یک رازی دارد؛ رازی که مسیر محبت خدا به انسان را نشان میدهد. خداوند در آیه ۳۱ سوره آل عمران این مسیر را توضیح میدهد: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه» خداوند متعال از زبان رسولش چنین میفرماید: بگو اگر خدا را دوست دارید از منِ ولی خدا تبعیت کنید تا خدا هم شما را دوست داشته باشد. رمز این که انسان بخواهد محبوب خدا شود، تبعیت از ولی خداست و چه خوب حاج قاسم از ولی زمان خودش تبعیت کرد و محبوب خدا شد.
دافعه و جاذبه مؤمنانه
یکی دیگر از ویژهای حاج قاسم که در این آیه هم به عنوان ویژگی قوم شاخص الهی بیان شده، عبارت است از شدت خشوع در برابر مؤمنان و شدت خشم نسبت به کفار. به تعبیر علامه طباطبایی (ره) عدم اعتنا به عزت کاذب کفاری که به امر دین خدا بی توجه هستند و سراسر به دنبال آبادانی دنیا میدوند. این ویژگی شبیه آیه ۲۹ سوره فتح است که میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّه وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم».
همه در رسانه بارها دیده بودیم که وقتی حاج قاسم با مردم محروم دیدار میکرد یا زمانی که برای امدادرسانی مادی و معنوی، خودش را به مناطق آسیب دیده در سیل و زلزله و غیره میرساند، چقدر نسبت به مردم متواضع و خاشع بود ولی همین حاج قاسم وقتی در خطاب به مستکبرین جهان سخنرانی میکرد چقدر با عزت و با صلابت بود. سخنان شهید سلیمانی را فراموش نمیکنیم که خطاب به رئیس جمهور مستکبر آمریکا با چه صلابتی فرمود: «ترامپ قمارباز، در آنجایی که فکر نمیکنی، نزدیک شما هستیم.»
این بیان مقام معظم رهبری که در وصف امیرالمومنین است، به حق شایسته حاج قاسم، شاگرد مکتب امام علی هم هست:
«آن انسانی که در میدان جنگ آنجور میجنگد، وقتی سر و کارش با یک خانوادهی یتیمدار میافتد، آنجور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیمها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند. اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم. هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند». (۲)
یک عمر جهاد
یکی دیگر از ویژگیهای این قوم، جهاد در راه خدا ذکر شده است. علامه طباطبایی (ره) میفرماید: طبیعتا کسی که محبوب خداست و دو ویژگی بارز جاذبه و دافعه مؤمنانه دارد، تمام خوبیها را داراست و از تمام رذائل به دور است و یکی از ویژگیهای چنین انسانی جهاد در راه خداست ولی باز خداوند متعال جهاد را از دیگر فضائل انسانی متمایز کرده است؛ چراکه تمام این فضائل به واسطه جهاد احیاء میشوند. جهاد مراتبی دارد که کوچکترین آن مبارزه مستقیم با کفار و منافقین است و بالاترین مرتبه آن، جهاد با نفس اماره است که با عنوان جهاد اکبر در روایات بیان شده است. در جهاد اکبر انسان با خواستهها و گرایشهای مادون خود مبارزه میکند تا بتواند حقیقت الهی خودش را بروز دهد و حکومت وجود خود را در اختیار قوای عقلانی خود قرار دهد.
طبیعتا کسی که اهل جهاد اکبر باشد، یقینا اهل جهاد اصغر هم خواهد بود با این تفاوت که جهاد را صرفاً در یک برهه زمانی نمیبیند و تمام زندگی او رنگ و بوی جهاد میگیرد. خیلیها همراه حاج قاسم در هشت سال دفاع مقدس، خط مقدم جهاد بودند ولی بعد از پایان جنگ احساس کردند، دیگر جهاد تمام شده است یا شاید فقط جهاد را جهاد اصغر میدانستند. حتی عدهای پس از جنگ در جهاد اکبر شکست خوردند و منحرف شدند، ولی حاج قاسم نشان داد که جهاد یک زیست دائمی مبارزه حق با باطل است و محدود به زمان و مکان خاصی نیست. به همین خاطر جهاد حاج قاسم، در کلام رهبر انقلاب، جهاد بزرگی بود:
«جهاد سردار شهید قاسم سلیمانی جهاد بزرگی بود و خداوند نیز شهادت او را شهادت بزرگی قرار داد. حاج قاسم باید همینجور به شهادت میرسید. خوشا بهحال حاج قاسم که به آرزویش رسید، او شوق شهادت داشت و برای آن اشک میریخت و داغدار رفقای شهیدش بود.» (۳)
حاج قاسم نشان داد که تمام زمینها کربلاست و تمام زمانها عاشوراست و در نهایت همچون علمدار کربلا تا آخرین لحظه زندگی، در راه خدا جهاد کرد و به مقام والای شهادت رسید: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ مَا وَعَدَکُمْ» (۴)
نترسیدن از سرزنش
آخرین ویژگی که در این آیه برای این قوم ممتاز بیان شده است، نترسیدن از سرزنش ملامت کنان است. علامه طباطبایی (ره) میفرمایند که هر چند این قید بعد از جهاد در راه خدا آمده است ولی محدود به این ویژگی نیست و تمام ویژگیهای قبلی را در بر میگیرد. کسی که محب خداست، صرفا رضایت الهی را مد نظر دارد و به دنبال کسب محبت الهی است و بر همین اساس در برابر مومنین متواضع و با کفار سفت و سخت و دائما در مسیر سلوک الهی در حال جهاد است.
اهل دنیا که ملاک و معیار خوبیها و بدیهایشان متفاوت است، از اساس نمیتوانند تواضع در برابر مؤمنین را درک کنند و حتی از آن بالاتر، نمیتوانند بفهمند که چرا باید در برابر مستکبران، متکبر بود؛ مستکبرانی که با کفر و عنود و انانیت، دنیای مردم و آخرت خودشان را به آتش میکشند. گویا برخی بر خلاف صریح آیه الهی با مستکبران عالم مهربان و با مؤمنان سخت و خشن هستند. آشکار است چنین افرادی نمیتوانند جهاد در راه خدا را هم درک کنند؛ جهادی که با مبارزه بین جریان حق و باطل شکل میگیرد و تا نابودی کامل جریان باطل ادامه خواهد داشت.
حال چنین افرادی را تصور کنید که جریان تاریخی مبارزه حق و باطل را نفهمیدهاند و به دنبال صلح کل هستند؛ صلحی که در آن حق و باطل، عدل و ظلم، عقل و جهل در آسایش در کنار هم زندگی کنند! یقیناً این تفکر شروع به سرزنش شهید سلیمانی خواهد کرد. یقیناً این جریان یاوران دین را از هدر رفتن اموال و اتلاف نفوس و تحمل شدائد و ناملایمات مىترسانند. یقیناً این جریان شهید سلیمانی را ملامت میکنند که چرا با مردم ضعیف و فقیر متواضع ولی در برابر ثروتمندان و مستکبران جهانی که به حسب ظاهر دارای قدرت هستند، اینقدر سفت و نفوذ ناپذیر است.
کسی که اهل جهاد اکبر نباشد، بدون شک در این جبهه شکست میخورد و متناسب با معیارها و شاخصهای اهل دنیا خودش را تربیت میکند. شهید سلیمانی قبل از شهادت ظاهری، در جهاد اکبر به مقام شهادت رسیده بود؛ شهادتی که در آن نفس اماره ذبح شده بود و به تبع آن، خوبیها و بدیهایش با اهل دنیا فرق میکرد و از آنجا که عاشق خدا بود، سرزنش اهل دنیا ذرهای او را از مسیر حق منحرف نکرد. در نهایت پاداش زندگی شهیدانهاش که همان شهادت در راه خدا بود را دریافت کرد.
هر که را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست// بی شهادت، مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
۱) در نوشتار به برخی از عبارتهای تفسیر المیزان ذیل آیه ۵۴ سوره مائده اشاره شده است و برای مطالعه تفسیر آیه مذکور به جلد پنج المیزان صفحات ۳۸۰ تا ۳۹۰ رجوع کنید.
۲) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر۱۳۹۵/۰۶/۳۰
۳) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهید سلیمانی – ۱۴/۱۰/۹۸
۴) زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام
منتشرشده در روزنامه وطنامروز