نیمه‌شب، خارجی، فرودگاه
نیمه‌شب، خارجی، فرودگاه

در روزگاری که معنا در هیاهوی زندگی مدرن گم می‌شود، گاهی افرادی سر برمی‌آورند که با اراده‌ای فراتر از مرزهای معمول، مسیرهایی تازه را به روی انسان می‌گشایند. «قاسم سلیمانی» یکی از این افراد بود که فراتر از یک فرمانده‌ی نظامی نقش‌آفرینی کرد و به داستانی ماندگار بدل شد...

در روزگاری که معنا در هیاهوی زندگی مدرن گم می‌شود، گاهی افرادی سر برمی‌آورند که با اراده‌ای فراتر از مرزهای معمول، مسیرهایی تازه را به روی انسان می‌گشایند. «قاسم سلیمانی» یکی از این افراد بود که فراتر از یک فرمانده‌ی نظامی نقش‌آفرینی کرد و به داستانی ماندگار بدل شد، آنچنان که در ذهن و قلب نو/جوان ایرانی جاری است و می‌تپد. داستانی که نه‌تنها برانگیزاننده‌ی هدف‌مندی و موفقیت بود، بلکه درس استقامت و جنگندگی در مسیرهای دشوار را به همه آموخت.
آنچه او را از دیگران متمایز می‌کند، «سفر» اوست. سفری که در آن نه‌تنها با چالش‌ها و موانع بی‌شمار روبه‌رو شد، بلکه توانست از دل این دشواری‌ها، معنا و الهامی تازه خلق کند. جوزف کمبل در «قهرمان هزارچهره» می‌نویسد: «قهرمان کسی است که دنیای عادی را ترک می‌کند تا با چالش‌های ناشناخته روبه‌رو شود و در نهایت، گنجی برای جامعه به ارمغان آورد». (Campbell, 1949) داستان قاسم سلیمانی، همچون قصه‌های قهرمانان اسطوره‌ای، مملو از لحظاتی است که او را به نماد موفقیت تبدیل کرده که در ناخودآگاه جمعی جامعه به ویژه نو/جوانان ماندگار شده است و داده‌های برآمده از جلسات متعدد گروه کانون و پیمایش‌های مرکز تحلیل اجتماعی (متا) مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) نیز انعکاسی از قصه این موفقیت قهرمانانه است.
آغاز سفر: پذیرش مأموریت و هدف‌گذاری
سفر قهرمان، همان‌طور که کمبل توصیف می‌کند، با پذیرش یک مأموریت آغاز می‌شود؛ مأموریتی که قهرمان را از دنیای روزمره جدا کرده و به چالش‌هایی بزرگ‌تر می‌کشاند. قاسم سلیمانی، با پذیرش مسئولیت‌هایی فراتر از وظایف صرفاً نظامی، وارد عرصه‌ای شد که سرنوشت امنیت ملی و منطقه‌ای به آن گره خورده بود. هدف نهایی او گرچه تقویت محور مقاومت، شکست استکبار و صهیونیسم و آزادی قدس بود و برای آن می‌جنگید اما در چشم نو/جوانانی که قاسم سلیمانیِ زمان دفاع مقدس یا فرمانده سپاه شرق کشور را ندیده بودند، هدف او ایجاد امنیت و حفاظت از کشور در برابر تهدیدهای جدی بود. او بود که رستم‌وار در مقابل دیو سرکش داعش ایستاد، رفته‌رفته آن را عقب زد، با قدرت و شجاعتِ تمام اعلام کرد که تا شش ماه دیگر داعش ریشه کن خواهد شد و شش ماه بعد، نامه‌ای در اعلام پایان ناحکومت سیاه داعش منتشر کرد. این هدف‌گذاری روشن در نظر نو/جوانان، نخستین مرحله از سفر او بود که در جلسات متعدد گروه کانون (Focus Group) به آن اشاره می‌شد.
عبور از آزمون‌ها: تجسم کهن‌الگوی جنگجو
پس از پذیرش مأموریت، قهرمان به مرحله‌ای می‌رسد که آزمون‌ها و موانع در آن ظاهر می‌شوند. در این مرحله است که قهرمان باید اراده و شجاعت خود را به نمایش بگذارد. کارل یونگ معتقد است: «جنگجو نمادی از اراده برای غلبه بر موانع است، نیرویی که جامعه را به سمت مقابله با سختی‌ها هدایت می‌کند.» (Jung, 1959) همچنین، یونگ توضیح می‌دهد که این کهن‌الگو در لحظات بحران اجتماعی فعال می‌شود و نمادی از تلاش برای بازگرداندن تعادل و امنیت است. جنگجو نه‌تنها یک مبارز است، بلکه شخصیتی است که به دیگران امید و هدف می‌بخشد. قاسم سلیمانی، با نقش‌آفرینی خود در میدان نبرد، در سیاست و در مدیریت بحران‌ها، دقیقاً چنین الگویی را در ناخودآگاه جمعی ایرانیان فعال کرد. او فردی بود که با شجاعت و استقامت، در برابر سخت‌ترین مشکلات ایستادگی می‌کرد و هیچ مانعی ولو بزرگ او را از حرکت بازنمی‌داشت.
نو/جوانان او را نه‌فقط به‌عنوان یک مبارز نظامی، بلکه به‌عنوان کسی می‌دیدند که برای تحقق اهدافش، تسلیم هیچ چالشی نمی‌شود و سر تعظیم در برابر مشکلات فرو نمی‌آورد. این تصویر، به‌ویژه در دنیای امروز که بسیاری از نو/جوانان با بحران معنا و هدف و پشتکار روبه‌رو هستند، الگویی قدرتمند و الهام‌بخش ارائه می‌دهد. مطالعات متا نشان می‌دهد که نو/جوانان ایرانی، «تلاش، پشتکار، تعهد، سخت‌کوشی، استقامت در راه هدف را به‌عنوان پربسامدترین ویژگی الگوی خویش معرفی می‌کنند و این ویژگی‌ها را به‌عنوان به‌عنوان ارزش‌های اصلی برای موفقیت برمی‌شمارند و قاسم سلیمانی را نیز نماد این جنگندگی تمام‌عیار و بی‌وقفه در مسیر تحقق اهداف خودش می‌دانند.
خلاقیت در بحران: آفریننده‌ای که نظم نوین ساخت
اما قاسم سلیمانی تنها یک جنگجو نبود. دیگر ویژگی تمایزبخش او در ذهن نو/جوانان، توانایی‌اش در خلق راه‌حل‌های نوآورانه در شرایط بحرانی بود. یونگ می‌نویسد: «ذهن خلاق در مواجهه با هرج‌ومرج، بذر نظمی تازه را می‌یابد و آن را به واقعیت تبدیل می‌کند.» (Jung, 1921) این ویژگی خلاقانه در شخصیت‌هایی که در شرایط بحرانی قادر به ساختن نظم جدید هستند، تجلی پیدا می‌کند و به جامعه الهام می‌بخشد که حتی در تاریک‌ترین لحظات، امکان خلق آینده‌ای بهتر وجود دارد. از این رو آفریننده نه‌تنها سازنده‌ی راه‌حل‌های نوین، بلکه نیروی محرکی برای شکل‌دهی به فرهنگ و ارزش‌های جدید در جامعه است. قاسم سلیمانی با خلق نظم و امنیت از دل آشوب، این کهن‌الگوی آفریننده را تجسم بخشید.
برای نو/جوانانی که به‌دنبال یافتن مسیرهای جدید در مواجهه با چالش‌های زندگی هستند، سلیمانی الهام‌بخشی بود که نشان داد حتی در سخت‌ترین شرایط، امکان ساختن وجود دارد. او به جامعه نشان داد فرصتی که در تهدیدها و بحران‌ها وجود دارد در دل خود فرصت‌ها نیست و اثبات کرد موفقیت، تنها جنگیدن نیست، بلکه خلق چیزی پایدار از دل سختی‌هاست. این خلاقیت، نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در مدیریت روابط بین‌المللی و ایجاد اتحادهای استراتژیک نیز به وضوح دیده می‌شد.
بازگشت با شکوه: جاودانگی در ناخودآگاه جمعی
در سفر قهرمان، بازگشت به جامعه با دستاوردهای بزرگ، مرحله‌ای حیاتی است. جوزف کمبل می‌نویسد: «قهرمان پس از مواجهه با ناشناخته‌ها و غلبه بر چالش‌ها، بازمی‌گردد تا گنجی که یافته است را با دیگران به اشتراک بگذارد.» (Campbell, 1949) قهرمان پس از عبور از آزمون‌ها و دستیابی به موفقیت، به جامعه بازمی‌گردد تا ارزش‌هایی را که به آن‌ها دست یافته، به جامعه منتقل کند. قاسم سلیمانی، در پایان سفر خود، این بازگشت را با شهادتش تکمیل کرد. شهادت او، همچون نقطه‌ی اوج یک روایت، ارزش‌هایی همچون هدف‌مندی تا پای جان، تسلیم نشدن در برابر مشکلات، شجاعت و خلاقیت را در ناخودآگاه جمعی جامعه ماندگار کرد. نو/جوانان ایرانی، او را به‌عنوان فردی معرفی می‌کنند که به‌طور شفاف هدفی برای خود تعریف کرده و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن به کار گرفته است. این نگاه، فارغ از ارزش‌گذاری‌های مذهبی یا سیاسی، سلیمانی را به الگوی موفقیت تبدیل کرد.
پایان‎بندی: سفر ابدی قهرمان
در جهانی که موفقیت به ابزار تبدیل شده و معنا اغلب در هیاهوی زندگی گم می‌شود، قاسم سلیمانی به نمادی از هدف‌مندی و موفقیت تبدیل شد. او نه‌تنها با پشتکاری بی‌پایان، مسیر پرچالش زندگی را پیمود، بلکه توانست از دل آشوب، نظمی نو بسازد و تصویری روشن از معنای زندگی متعهدانه ارائه دهد. چیزی که او را از دیگران متمایز می‌کرد، جنگندگی‌اش برای تحقق اهدافش بود. اما جنگجویی او صرفاً یک نبرد نظامی نبود؛ او در سخت‌ترین شرایط، خلاقانه عمل می‌کرد، از محدودترین منابع فرصت‌های بزرگ می‌آفرید و از هر پیروزی، بنیانی برای آینده‌ای پایدار می‌ساخت. این ترکیب خیره‌کننده از جنگندگی و آفرینندگی، تصویری قدرتمند از موفقیت را به ذهن‌ها تزریق کرد.
برای نو/جوانانی که اغلب با سردرگمی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، سلیمانی به الگوی یکپارچه‌ای بدل شد: کسی که هدفی بزرگ دارد، برای آن تلاشی تمام عیار می‌کند، و در این مسیر، نه‌تنها خود را می‌سازد، بلکه جامعه‌ای را نیز بازسازی می‌کند. شهادت او، اوج این روایت است؛ پایانی که او را از یک فرد، به یک اسطوره تبدیل کرد. قاسم سلیمانی، بیش از یک فرمانده، قهرمان یک داستان بود؛ قهرمان داستانی که در ناخودآگاه جمعی ایرانیان و به‌ویژه نو/جوانان نقش بست و برای همیشه باقی خواهد ماند.

 

منابع:
• Campbell, Joseph. The Hero with a Thousand Faces. Princeton University Press, 1949.
• Jung, C.G. The Archetypes and the Collective Unconscious. Princeton University Press, 1959.
• Jung, C.G. Psychological Types. Princeton University Press, 1921.