حوادث یکماه اخیر فلسطین مانند گذشته باعث برانگیخته شدن موجی از همدردی شده است. تصاویر این جنگ بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی بهشکل گستردهای منتشر شده و دیگر کسی نتوانسته مانند گذشته مانع انتشار تصاویر فلسطین شود. به همین خاطر این بار نسبت به قبل طرفداری از فلسطین بیشتر شده و بسیاری در ایران و جهان با مردم فلسطین همدردی میکنند...
حوادث یکماه اخیر فلسطین مانند گذشته باعث برانگیخته شدن موجی از همدردی شده است. تصاویر این جنگ بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی بهشکل گستردهای منتشر شده و دیگر کسی نتوانسته مانند گذشته مانع انتشار تصاویر فلسطین شود. به همین خاطر این بار نسبت به قبل طرفداری از فلسطین بیشتر شده و بسیاری در ایران و جهان با مردم فلسطین همدردی میکنند. اما اگر بهخاطر داشته باشید در روزهای ابتدایی جنگ تمام این خیل عظیم همدردی متوجه فلسطینیان نبود. در اتفاق اخیر برای نخستینبار بود که تهاجم از جانب فلسطینیان آغاز شده بود. فیلمها و تصاویری که در ساعات اولیه حمله منتشر شد نیروهای حماس را نشان میداد که بهسمت صهیونیستها یورش میبردند، آنها را از پای درمیآوردند و افرادی از آنها را به اسارت میگرفتند. این تصاویر بالطبع خشونتبار بود و حسی از تنش را در مخاطب برمیانگیخت. بسیاری از دیدن این صحنهها خوشحال شدند اما عدهای نیز زبان به نقد و ناسزا گشودند. صحبت اصلی منتقدان این بود که این خشونت غیرقابلقبول و غیرانسانی و یادآور اعمال و رفتار داعشیهاست. البته در این میان بازار دروغها و شایعاتی که علیه نیروهای حماس وجود داشت نیز (مانند ادعای سر بریدن کودکان توسط فلسطینیها یا سوزاندن آنها) بیتاثیر نبود. اما آنچه سوالبرانگیز بهنظر میآمد، این بود که چطور ممکن است فردی یا افرادی با وجود آگاهی از ظلمهای بیحد و اندازهای که اسرائیلیها درطول سالیان متمادی علیه فلسطینیها روا داشتهاند خود را در موضع همدردی با صهیونیستها قرار دهند؟ چه چیزی در این تصاویر و لحظات وجود داشت که امکان همدردی با صهیونیستها را برای عدهای فراهم کرد؟ هدف ما از طرح این سوال آغاز بحثی اخلاقی درباره رفتار نیروهای حماس و درست یا غلط بودن آن نیست، بلکه هدف بررسی این تصاویر از منظری زیباییشناختی است تا راز تاثربرانگیزی این تصاویر آشکار شود. ابتدا بیایید آنچه را در این تصاویر دیده میشود، مرور کنیم. نیروهای حماس با تسلیحاتی نسبتا ابتدایی بهسمت صهیونیستها میرفتند و با آنان مقابله نفربهنفر میکردند. چه چیزی در این تصاویر بیش از همه در چشم است؟ بهنظر نگارنده غلبه بعد انسانی تهاجم. دقیقا همین عنصر عامل اصلی نزدیکی این تصاویر به تصاویر تهاجمهای داعش است اما چرا کمرنگ بودن سویههای تکنولوژیک حمله حماس علیه آنان تمام میشود؟
خشونتورزی در میان انسانها از درگیری مستقیم و تنبهتن در ابتدای تاریخ آغاز شده و تا امروز که دوران تسلیحات پیشرفته است، ادامه داشته است. در هر موقعیت خشونتباری دو عنصر وجود دارد؛ فردی که خشونت میورزد و فردی که مورد خشونت واقع میشود. این رابطه البته یکطرفه نیست و در صحنه منازعه ممکن جای طرفین عوض شده و فرد خشونتورز هم مورد تهاجم طرف مقابلش قرار گیرد. بااینحال در صحنههایی که رابطه یکطرفه بوده و فردی غالب و دیگری مغلوب است، معمولا نسبت به فردی که خشونت میورزد و غالب است حس خشم و کینه پیدا شده و نسبت به فردی که مغلوب شده حس ترحم و دلسوزی ایجاد میشود. البته این دستهبندی احساسی همیشگی نیست و هنگامی که موقعیت، موقعیت انتقام باشد این وضعیت تغییر میکند. با این همه و در اکثر موارد وقتی فردی در مواجهه با صحنهای اینچنین قرار گیرد، از کسی که خشونتورزی میکند، خوشش نمیآید، حتی در موقعیت انتقام هم اگر فردی از حدود متعارف خارج شود باز مورد سرزنش و شماتت قرار میگیرد. با پیشرفت تکنولوژی فرد مهاجم و غالب روزبهروز از موقعیت نزاع فاصله گرفته و جای او را تکنولوژیهای تسلیحاتی پر کردهاند. دیگر خبر دندانگیری از حضور مهاجمان در کار نیست، هرچند که مغلوبان همچنان در صحنه حضور دارند. درواقع بهخاطر ارتقای فناوریهای جنگی صحنه منازعه روزبهروز از عناصر انسانی بیشتر تهی و سویههای غیرانسانی آن بیشتر میشود. انسان امروزی بهجای آنکه با مشت و لگد به جان فرد دیگری بیفتد با فشردن یک دکمه حریف خود را نابود میکند. در این تصویر آنچه رقم میخورد آسیب یک انسان از عنصری غیرانسانی است اما هرچه صحنه نزاع و نبرد انسانیتر باشد عناصر احساسی در آن پررنگتر است. موقعیتهای زیر را تصور کنید؛ فشردن یک کلید، چکاندن ماشه، ضربه شمشیر و فشردن گلو. کدام یک دلهرهآورتر است؟ پاسخ واضح است. درظاهر فشار دادن یک کلید که باعث شلیک موشکی میشود بسیار کمتر از چکاندن ماشه تفنگ و چکاندن ماشه تفنگ بسیار کمتر از ضربه شمشیر بر بدن یک نفر و این همه کمتر از خفه کردن یک نفر از طریق فشردن گلوی او دردناک و تاثربرانگیز است. اما اگر کمی فکر کنیم میبینیم که تعداد کشتهها و قربانیان انفجار یک موشک صدها برابر بیشتر از درگیری تنبهتن و خفه کردن یکنفر است، درنتیجه خشونت انفجار موشک درحقیقت بهمراتب بیشتر از فشردن گلوی یک فرد است اما ظاهر احساسی نبرد تنبهتن و ناتوانی ما در تصور کردن نابودی صدها نفر مانع از درک چنین خشونتی میشود. اما این دو عنصر تنها دلایل طرفداری از نبردهای تکنولوژیک عصر جدید نیست.
در پس ظاهر احساسی نبرد تنبهتن اسطورهای از تاریخ نیز نهفته است؛ اسطوره تاریخ مدرن. اسطورهای که براساس آن انسان عصر جدید نسبت به تمام انسانهای دیگر درطول تاریخ در سطح بالاتری از عقلانیت، بلوغ احساسی و انسانیت قرار گرفته است. از این رو هر آنچه یادآور مشخصات انسانهای پیشامدرن باشد یادآور توحش، حماقت و بدویت است. نبرد تنبهتن با تجهیزات ابتدایی نمونهای از این یادآوری ناگوار است. تصاویر جنایات داعش یا القاعده را بهیاد بیاورید. افرادی با ریشها و موهایی بلند که با ابتداییترین وسایل نظامی و غالبا بهشکل مستقیم به جنگ میپرداختند. در چنین تصاویری همه عناصر لازم برای نفرتانگیز بودن از منظر جهان امروز وجود داشتند. البته در اینجا بهدنبال تطهیر چهره داعش نیستیم و در جنایتکار بودن گروههایی مانند داعش ذرهای تردید نیست، منتها کافی است برای درک بهتر این نگاه اسطورهای عملکرد گروههایی مانند داعش را با عملکرد اسرائیل مقایسه کنیم. جالب است بدانید که درطول ۱۰ سال حضور داعش در منطقه حدود ۲۸ هزار کودک جان خود را از دست دادند اما در حملات رژیمصهیونستی به غزه در کمتر از دوماه گذشته نزدیک ششهزار کودک جان خود را از دست دادند، یعنی تقریبا یکچهارم کشتهشدگان ۱۰ سال حضور داعش آن هم تنها در کمتر از دوماه. با وجود چنین آماری باز درنظر بسیاری تردیدی وجود ندارد که اسرائیلیها از داعشیها بهترند؛ باور کنید اگر شبکههای اجتماعی وجود نداشتند و تصاویری از اجساد کودکان غزه در آنها منتشر نمیشد، کمتر کسی جرات داشت بهتنها دموکراسی موجود در خاورمیانه و سران کتوشلواری و کراواتزده آن اعتراض کند.
به تصاویر حمله حماس برگردیم. افرادی با تجهیزاتی نسبتا ساده و معمولی در نبردی مستقیم سراغ دشمن خود رفتهاند. همهچیز برخلاف انگارههای عصر جدید و درنتیجه آماده برای محکوم کردن است. منتها کافی است بهیاد بیاوریم که این معرکه برای انتقام است؛ انتقام از کسانی که در درندهخویی و توحش همتایی ندارند و به تمیزترین شکل ممکن درحال آدمکشی هستند.