یکی از ضروریترین ارکان مقابله با تحریف امام خمینی(رحمهاللهعلیه) شناخت دقیق نسلهای متأخر انقلاب اسلامی و توجه به تفاوتهای بین نسلی، عنایت مضاعف به موضوع حافظۀ تاریخی ملّت و برنامهریزی دقیق و منسجم در راستای انتقال هر چه بهتر حافظۀ تاریخی به نسلهای جدید است.
از حافظۀ فردی تا حافظۀ تاریخی
انسانها در زندگی روزمرۀ خود بارها و بارها اطلاعاتی را به ذهنشان میسپارند و در مواقع نیاز، آن اطلاعات را به خاطر میآورند و از آنها به نحو مقتضی استفاده میکنند. به همین دلیل است که مفهوم حافظه، به صورت فردیِ آن، مفهومی کاملاً آشنا و بدیهی به شمار میآید. این در حالی است که مفهوم «حافظه جمعی» یا «حافظه تاریخی» بهاندازه حافظه فردی، برای ما آشنا نیست. این مفهوم حتی در ادبیات تخصّصی علوم اجتماعی هم از پیشینۀ چندانی برخوردار نیست بلکه با وجود ورود اوّلیۀ آن به ادبیات جامعهشناسی در ابتدای قرن بیستم، صرفاً از دهه ۱۹۸۰ بود که پژوهشهای نسبتاً متعددی در این موضوع آغاز شد. امّا بهراستی مفهوم حافظۀ جمعی یا تاریخی چه معنایی دارد؟ به نظر میرسد که این مفهوم را میتوان به معنای «مجموعهای از فرایندهای اجتماعی دانست که به واسطه آنها پارهای از رخدادها، فراتر از سطح اشخاص و برای مجموعهای از افراد که تشکیل دهندۀ یک جامعه هستند یادآوری میشوند» (جانعلی زاده چوببستی، ۱۳۹۶: ۳۸ به نقل از زلایزر، ۱۹۹۵: ۲۱۴)
حافظۀ تاریخی و فهم متن
محفوظات اجتماعی یک جامعه از آن جهت که باعث شکلگیری و ثبات هویّت اجتماعی میشوند، به صورت مستقل، دارای ارزش بسیار زیادی هستند. حافظـه جمعـی، بازدارنـدۀ فراموشـی گذشته و عامل اتصال آن با حال و انتقال به آینده است و زمانی این ارتباط را برقرار میکند که بهطور سازنده برای نـسلهـای بعـد روایـت شـود. افزون بر این، حافظۀ جمعی به صورت غیرمستقیم نیز دارای وجوه اهمیت زیادی است. یکی از مهمترین ابعاد اهمیت غیرمستقیم حافظۀ جمعی و تاریخی، نقشی است که این موضوع میتواند در فهم متون به جای مانده از گذشته ایفا کند. در توضیح این موضوع باید گفت که بدون تردید، شناخت بستر تاریخیِ صدورِ یک متن، میتواند تأثیر بسیار زیادی در فهم آن داشته باشد. تأکید بر نقش زمینۀ تاریخی یک متن در فهم آن، الزاماً به معنای تاریخمند کردن مطلقِ فهم متون نیست بلکه به آن معناست که در هر زمانه، برای فهم عمیقتر متن، باید به بافت اجتماعی و تاریخی صدور آن توجّه کرد و بدینترتیب افق خود را به افق آن زمانه نزدیکتر کرد.
حافظۀ تاریخی ملّت ما
در مورد وضعیت حافظۀ تاریخیِ جامعۀ ایرانی، آراء و نظرات متعددی وجود دارد. عدهای بر آن هستند که جامعۀ ایرانی همواره از ضعف شدید حافظۀ تاریخیِ خود رنج برده است و به همین دلیل از اشتباهات گذشته درس نگرفته و آنها را بارها و بارها تکرار نموده است. عدهای دیگر جامعۀ ایرانی را مانند سایر جوامع تلقی میکنند و بین حافظۀ تاریخیِ ایرانیان و سایر ملّتها تمایزی نمیبینند. جمعی دیگر بر این عقیده هستند که اتّفاقاً حافظۀ تاریخی ملّت ایران در مواردی مانند خاطرۀ جمعیِ به جای مانده از آمریکا در واقعۀ کودتای ۲۸ مرداد، بسیار قویتر از سایر ملّتها عمل کرده است. نکتۀ حائز اهمیت آن است که قائلینِ تمامی این نگاههای متعارض، در یک نقطه اشتراک نظر دارند و آن اینکه سیاستگذاریها و بهتبع آن اقدامات بسیار زیادی باید در حوزه مدیریت حافظۀ تاریخی اعمال شود که در جامعۀ ما بهشدّت مورد غفلت واقع شده است. بدینترتیب میتوان گفت که مدیریت حافظۀ تاریخیِ یک ملّت، در دیالکتیک بین یادآوری و فراموشی معنا پیدا میکند. مراد از آنچه گفته شد این است که حاکمیت این توانایی را دارد که با بهکارگیریِ ابزارهای مختلف، به خصوص خلق رویدادهای گوناگون، بهره بردن از ظرفیتهای نظام آموزش رسمی و استفاده از قدرت رسانههای جمعی، برخی از امور را دائماً به مردم یادآوری کند و همچنین زمینۀ به فراموشی سپرده شدن برخی موضوعات دیگر را فراهم آورد.
حافظۀ تاریخی و تحریف امام
به نظر میرسد که نداشتن برنامهریزی منسجم و دقیق در حوزه حافظۀ تاریخی، به خصوص حافظۀ تاریخی مردم در حوادث مرتبط با انقلاب اسلامی و بنیانگذار فقید آن، امام خمینی(رحمهاللهعلیه) میتواند یکی از عمیقترین زمینههای «تحریف امام» را مهیّا کند. اهمیت این موضوع زمانی مشخصتر میشود که به موضوع فاصله گرفتن تاریخی از پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نسلهای جدید انقلاب به صورت مضاعف توجّه شود. نیاز جوانان و نوجوان کنونی ما به آشنایی با تاریخ انقلاب اسلامی یک نیاز طبیعی است که عدم پاسخگویی کامل و دقیق به آن میتواند منجر به آن شود که حتی در صورت رجوع مستقیم این نسل به آثار به جای مانده از امام خمینی(رحمهاللهعلیه)، مخاطب به فهم درست و عمیقی از این آثار دست پیدا نکند. مخاطب دهه هشتادی که ذهنیّت چندانی نسبت به فجایع دوران طاغوت ندارد، عظمت پیروزی انقلاب اسلامی را با چشمان خود ندیده است، فضای اجتماعی ایران در دهه شصت را درک نکرده و … چطور میتواند به فهم ژرفی نسبت به پیام قیام لله، پیام قطعنامه و سایر بیانات و مکتوبات نورانی امام راحل(رحمهاللهعلیه) دست یابد؟ این نسل چطور میتواند در برابر خاطرات مجعولِ عدهای از امام، به صورت انتقادی مقاومت کند، به خصوص در شرایطی که متولیان ترویج و نشر آثار امام در موارد متعددی در برابر تحریفات سکوت پیشه میکنند؟ چنانچه «تحریف امام» را صرفاً یک کنش عامدانه ندانیم و آن دسته از زمینههای اجتماعی که شاید ناخواسته ایجاد شده باشند را هم در تحقّق آن مؤثر تلقی کنیم، بدون تردید عدم بازخوانی صحیح و دائمِ بستر تاریخیِ زمان حیات امام راحل، باعث آن میشود که مخاطبان امروزیِ امام که در بافت اجتماعی و تاریخی کنونی زیست میکنند نتوانند از حجاب معاصرت زمانه خود فراتر روند و لذا نتوانند امام را آنگونه که بود بفهمند.
بازسازی حافظۀ جمعی، یک وظیفه همگانی
به نظر میرسد که یکی از ضروریترین ارکان مقابله با تحریف امام خمینی(رحمهاللهعلیه) شناخت دقیق نسلهای متأخر انقلاب اسلامی و توجه به تفاوتهای بین نسلی، عنایت مضاعف به موضوع حافظۀ تاریخی ملّت و برنامهریزی دقیق و منسجم در راستای انتقال هر چه بهتر حافظۀ تاریخی به نسلهای جدید است. «از آنجا که حافظه جمعی مفهومی زنده است و با رفتارها و واکنشهای کنـشگران اجتماعی و کلیه افراد، گروهها و نهادهای دخیل در فرایند معناسازی مرتبط اسـت، لـذا ترسیم هندسه حافظه جمعی جامعه باید فرایندی مشارکتی دانسته شود و همه کنشگران اعم از نهادهای دولتی و سازمانهای مردمنهاد در ساختوساز آن مـسئولانه سهم ایفا نمایند. لـذا لازم اسـت در هـر جامعهای منظومه سیاستیِ حافظه جمعی تدوین و توسط نهادهای مربوطه به مرحله اجرا درآید… گذشته از آن فرآیند ساخت حافظه جمعی امری پویاست و مستمراً در معرض شدن قرار دارد. لذا رصد کردن میزان اثربخشی پایگاههای کنونی حافظه جمعـی و جـستجوی راههای روزآمد و کارآمد برای تأثیرگذاری بیشتر هویتی آنها از وظایف انکارناپذیر نهادهای سیاست حافظه به شمار میرود.» (کریمی، ۱۳۹۲: ۲۳ و ۲۴).
——————————
۱- کریمی، علی (۱۳۹۲). حافظه جمعی و فرایند هویتیابی: تأملاتی سیاستگذارانه. فصلنامه مطالعات ملی، ۲، ۳-۲۶ .
۲- جانعلیزاده چوبدستی، حیدر؛ علیوردینیا، حیدر؛ فرزبد، محمد مهدی (۱۳۹۶). حافظه جمعی و فرایند هویتیابی: تأملاتی سیاستگذارانه. راهبرد فرهنگ، ۴۰، ۳۷-۷۰ .
هادی
تاریخ : ۱۵ - خرداد - ۱۳۹۸
سلام
چند نکته به ذهنم رسید:
در عنوان به جای کلمه «اندیشه» واژه «تحریف» قرار می گرفت بهتر بود.
پلی که از قسمت اول – حافظه تاریخی – به قسمت دوم – تحریف امام – زده شده کوتاه و باریک است.
پاراگراف نهایی دارای ارجاع مستقیم حجیمی است که فرصت را از خواننده برای آشنایی با نظر نویسنده در ارائه راهکار می گیرد.
یادداشت از ایده ها و نکات جدید کمتر شنیده شده پیرامون موضوع مورد بحث غنی نیست.