بعضی قصه‌ها خیلی ساده‌اند…
بعضی قصه‌ها خیلی ساده‌اند…

قصه جنگ، این قدرها هم پیچیده نیست. قصه جنگ، پی رنگش، صدق و وفا است. قصه جنگ، ساده‌تر از این حرف‌هاست.این جنس قصه‌ها سال‌ها در عراق، سوریه و حالا یمن نسل به نسل روایت می‌شود...

ساعت ۱۴، اینجا تهران است، صدای جمهوری اسلامی ایران. با سلام و احترام خدمت شنوندگان عزیر رادیو سراسری. به اخبار این ساعت توجه فرمائید. ابتدا خلاصه خبرها. جمهوری اسلامی ایران، قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل مبنی بر اجرای آتش‌بس در جنگ با عراق را پذیرفت. به همین مناسبت، از سوی فرمانده کل قوا، حضرت امام خمینی پیامی صادر شده است که به محض آماده شدن، به اطلاع شنوندگان محترم خواهد رسید …

با این خبر، در روز دوشنبه ۲۷ تیرماه ۶۷ و سپس پیام تاریخی امام(ره) در پذیرش قطعنامه در روز چهارشنبه ۲۹ تیرماه، جنگ تحمیلی ۸ ساله و سنگین به انتهای خود نزدیک شد. سازمان ملل، ساعت شش و نیم صبح روز شنبه ۲۹ مرداد ماه ۶۷ را، زمان رسمی آتش‌بس اعلام کرد. در طول این یک ماه، ارتش عراق، خاصه منافقین به سرکردگی مسعود رجوی، جلاد ملعون، با انجام عملیات فروغ جاویدان سعی کردند آخرین تیرها و ضربات خود را برای اهداف نامشروع‌شان هزینه کنند که البته با پاسخ کوبنده و حضور سراسری بسیج مردمی در عملیات مرصاد مواجه شده و شکست سنگینی را متحمل شدند. بدین ترتیب جنگ ایران و عراق بعد از ۹۵ ماه با برجای گذاشتن خسارت جانی و مالی فراوان برای هر دو طرف، به پایان رسید.

حالا، سی‌ و یک سال از پذیرش قطعنامه و تمام شدن جنگ تحمیلی، گذشته است. آنچه در این روزها و سال‌ها، بیشتر شاهد هستیم، نقل اختلافات، دعواها و تعارضات در جای جای موضوع دفاع مقدس است و در کنار آن حواله‌کردن تقصیرات به سوی یکدیگر. هرکس هم به فراخور تخصص و علاقمندی‌اش، اذعان دارد جنگ را نمی‌توان بدون توجه به آن منظر خاص مورد علاقه‌اش، روایت و تحلیل درست کرد و در آتش “به میدان انداختن این اختلافات” می‌دمد.

اما، آیا همه جنگ، همین قصه‌های ناقص تاریخی، تحلیل‌های سیاسی، روایت‌های نظامی، آسیب‌شناسی‌های مدیریتی، برآورد‌های اقتصادی واحکام حقوقی است؟ قطعاً خیر. قصه جنگ چیزی وراء و فرای این نگاه‌هاست که تحلیل آن در آینه‌های مقعر و محدب اینگونه علوم، به‌سان جر و بحث‌های کودکانه‌ای است که دنبال “همه خوبی‌هایش از آن من و هر چه بدی داره، از تو” می‌گردد.

تازه این روزها، ده‌ها و صدها کانال و رسانه تازه و بعضاً تازه به دوران رسیده هم آمده‌اند تا به‌اصطلاح به زعم خود حقایق و پشت پرده‌های جنگ را روشن سازند و بانیان و باعثانش را رسوا نمایند. و البته هرکدام برای اینکه بیشتر دیده و خوانده شوند، سعی می‌کنند که بر حوزه یا حوزه‌هایی بیشتر تمرکز کنند یا از منظری خاص جنگ را روایت کنند که در هر دو صورت نوعی چولگی در بیننده و مخاطب ایجاد می‌کنند و آنها را از حقیقت و جوهره اصلی جنگ دور می‌کنند.

اما راستی حقیقت جنگ تحمیلی چیست؟ جوهره این دفاع مقدس کجاست؟

جوهره این جنگ در عدد و رقم نیست. در فلان تصمیم بهمان فرمانده نیست. در عقب‌نشینی‌ها و پیشروی‌ها نیست. در هدف زدن‌ها و هدر رفتن‌ها نیست. در تک‌ها و پاتک‌ها نیست. در موشک‌ها و راکت‌ها نیست. در….شاید بهتر بگویم در همه این‌ها هست ولی منحصر در این‌ها نیست.

جوهره این دفاع مقدس آنجاست که هزاران هزار مرد و زن، پاک‌باخته و جان بر کف، بی هیچ زور و دیسیپلین نظامی فقط به فرمان امام حاضر خود و برای حراست از عزت خود جانانه جنگیدند و لحظه‌ای در این مسیر، تردید نکردند. هزاران نفر در قهقهه مستانه‌شان عند ربهم یرزقون شدند، هزاران نفر بی‌هیچ نشانه و اشاره‌ای جاوید آسمان‌ها شدند. هزاران نفر جانبازی کردند و حالا سال‌هاست که روزانه حظ شهادت را می‌برند. هزاران خانه همیشه نورانی شدند و هزاران مادر ام‌البنین و هزاران دختر، سکینه. هزاران کوچه وامدار اسم‌شان شد و هزاران مسجد ستاره‌باران عکس‌های‌شان.

جوهره این دفاع، ریشه دواندن و نشاندن نهال غیرت دینی، غیرت ملی و از همه مهمتر غیرت به ولی است. این امانتی است در دستان ما از داستان راستان غیورمردان نسل سلمان‌ها.

اینجاست که نباید با تاریخ و اقتصاد و حقوق و مدیریت و سیاست، این عزت خدایی را کم فروغ جلوه داد. قصه جنگ، این قدرها هم پیچیده نیست. قصه جنگ، پی رنگش، صدق و وفا است. قصه جنگ، ساده‌تر از این حرف‌هاست.
این جنس قصه‌ها سال‌ها در عراق، سوریه و حالا یمن نسل به نسل روایت می‌شود…