تحول باید بنیادی باشد…
تحول باید بنیادی باشد…

تحول را با یک سری کارهای سطحی، دم دستی، عجولانه نباید اشتباه گرفت. دلخوش کردن به تحولات در لایه افراد یا برنامه‌ها بیش از آنکه مسائل و مشکلات ما را حل کند و تحولات اساسی را رقم زند، در حل اساسی آن‌ها تعلّل ایجاد می‌کند و باعث می‌شود مشکلات روز به روز پیچیده‌تر شده و حل آنها دشوارتر شود.

در این یادداشت برآنیم تا سه نوع نگاه به تحول را مورد نقد و بررسی قرار دهیم؛ تحول فردمحور، تحول برنامه‌محور و تحول ساختارمحور. به باور نگارنده تحول را با یک سری کارهای سطحی، دم دستی، عجولانه نباید اشتباه گرفت. دلخوش کردن به تحولات در لایه افراد یا برنامه‌ها بیش از آنکه مسائل و مشکلات ما را حل کند و تحولات اساسی را رقم زند، در حل اساسی آن‌ها تعلّل ایجاد می‌کند و باعث می‌شود مشکلات روز به روز پیچیده‌تر شده و حل آنها دشوارتر شود.

سطح تحلیل فردمحور

وقتی سخن از تحول به میان می‌آید بعضی‌ها خیال می‌کنند اگر یک فرد عوض شود، تحول به معنای واقعی کلمه صورت گرفته است. این گونه افراد سطح تحلیل آنها فردمحور است. مثلا می‌گویند: اگر خواهان تحول در آموزش و پرورش هستید، باید وزیر آموزش و پرورش شما عوض شود و انسان انقلابی و متدین باشد! یا می‌گویند برای تحول در مدارس باید مدیران و معلمان باسواد و انقلابی را استخدام کرد.

این افراد وقتی نگاه به بحران جمعیت می‌کنند، اولین راهکاری که به ذهن آنها متبادر می‌شود این است که باید یک فرد انقلابی و دارای بچه‌های فراوان، در کشور متولی امر جمعیت باشد.

مثال‌های این افراد و این تفکرات در جامعه بسیار است. افرادی که فکر می‌کنند بسیاری از بحران‌های اقتصادی سلاطینی دارند و با اعدام -به حق- این سلاطین، تحول شگرفی در اقتصاد کشور رخ خواهد داد. از اعدام سلاطین خودرو گرفته تا سلاطین سکه و طلا. اما گویا این افراد و مفسدین اژدهایی هزار سر هستند که گردن هرکدام را که می‌زنی، گردن‌های دیگری سرافراز می‌شود!

این افراد در مواجهه با استکبار جهانی هم نگاه آنها فردمحور است. مشکل اصلی آنها با آمریکا و غرب بر سر امثال ترامپ و جانسون است. اینها وقتی می‌گویند: «مرگ بر آمریکا» ، مقصود آنها همان مرگ بر ترامپ است. وقتی هم دم از معایب آمریکا می‌زنند، صرفا از دیوانگی ترامپ و رفتارهای نامعقولش، سخن می‌گویند.

سطح تحلیل برنامه‌محور

عده دیگری از افراد به دنبال تحول از مجرای قوانین و روند‌های اجرایی در کشور هستند. سطح تحلیل این افراد برنامه‌محور است.

این افراد وقتی سخن از بحران تجرد میلیون‌ها جوان ایرانی به میان می‌آید، به دنبال تصویب قانونی برای تسهیل ازدواج جوانان می‌روند و با تصویب این قانون جشن می‌گیرند و خوشحالی می‌کنند و گزارش کار پر می‌کنند!

وقتی سخن از بحران جمعیت به میان می‌آید، به دنبال تصویب قانون تسهیل فرزندآوری می‌روند و تمام تلاششان را مصروف چند روز مرخصی بیشتر برای والدین یا واریز چند هزار تومان یارانه بیشتر به این خانواده‌ها می‌کنند و تصور می‌کنند با تصویب این قانون، -در کوتاه مدّت- موج جدیدی از فرزندآوری به وجود خواهد آمد!

وقتی سخن از تحول در آموزش و پرورش به میان‌ می‌آید، این افراد به دنبال تغییر عناوین مقاطع تحصیلی یا حذف و اضافه مقاطع پیش‌دبستانی یا پیش‌دانشگاهی می‌روند!

وقتی به بحران‌های اقتصادی چون افزایش قیمت خودرو و بازار دلالان برمی‌خورند به دنبال وضع قوانینی هستند تا دلالان به آسانی نتوانند به شغل شریفشان مشغول باشند و بیش از پیش فکر خود را برای دلالی پیشرفته‌تر به کار بیاندازند!

وقتی قیمت آب و گاز و برق و بنزین رکورد می‌زند، اولین و ساده‌ترین راهکاری که به ذهنشان متبادر می‌شود، افزایش قیمت حامل‌های انرژی است.

در یک کلام همت اصلی این افراد قانون و برنامه هست و معتقدند هر مشکل نیاز به وضع یک قانون دارد. آنقدر این کار را ادامه می‌دهند تا به تعارض قوانین برخورد کنند و آنگاه دور باطل حذف و اضافه قوانین را دنبال خواهند کرد.

سطح تحلیل ساختارمحور

عده دیگری از افراد بیش از آنکه به دنبال تحول از مجرای تغییر افراد یا قوانین و رویه‌ها باشند، به دنبال تحول اساسی از مجرای نهادها و ساختارهای جامعه‌ هستند. ایشان معتقدند علاج ایجاد تحولات اساسی و دائمی در کشور ایجاد تغییرات در بنای ساختمان است نه تغییر افراد ساکن در این ساختمان یا تغییر نقشه یا رنگ‌کاری آن!

خواجه در بند نقش ایوان است/ خانه از پایبند ویران است (سعدی) !

این افراد اتاق‌های مختلف در این ساختمان را به مثابه نظامات مختلف یک کشور می‌دانند که به یکدیگر متصل و مرتبط هستند و همگی بر یک فونداسیون بنا شده‌اند.

وقتی سخن از تحول بنیادین در آموزش و پرورش به میان می‌آید، این افراد معتقدند باید سنوات آموزش و پرورش تقلیل پیدا کند و محتوای درسی رشته‌ها تغییر کند.

 وقتی سخن از بحران جمعیت به میان می‌آید، تغییرات ساختار خانواده و روابط عاطفی و اقتصادی والدین و فرزندان را مورد توجه قرار می‌دهند و بر این باورند تا زمانی که فرزندان به جای عصای دست والدین بودن، نیروهایی سربار برای آنها باشند، بحران جمعیت حل نخواهد شد.

وقتی با بحران‌های اقتصادی مواجه می‌شوند بیش از آنکه به اعدام سلاطین سکه و خودرو یا همان مفسدین فی‌‌الأرض دلخوش کنند به تغییر نظامات فسادخیز اقتصادی و مفسدساز فکر‌ می‌کنند.  بیش از آنکه دلخوش به عقود بانکی برای حذف ربا از بانک‌ها یا ریسک از بیمه‌ها باشند، به دنبال احیای نظامات بدیلی چون قرض‌الحسنه خانوادگی و خویشاوندی و بیمه‌های تکافلی هستند.

جمع‌بندی

به فرموده مقام معظم رهبری در ۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۹، «تحول را با یک سری کارهای سطحی ، دم دستی، عجولانه نباید اشتباه گرفت. تحول کار عمقی و اساسی است». دلخوش کردن به تحولات در لایه افراد یا برنامه‌ها بیش از آنکه مسائل و مشکلات ما را حل کند و تحولات اساسی را رقم زنند، در حل اساسی آن‌ها تعلّل ایجاد می‌کنند و باعث می‌شود مشکلات روز به روز پیچیده‌تر شوند و حل آنها دشوارتر شود.

طبیعی است که عموم افراد به دنبال نتیجه‌های عینی و کوتاه مدت هستند یا مسئولین به دنبال ارائه گزارش کار از مدّت محدود خدمت هستند. امّا برای ایجاد تحولات اساسی و درست در کشور بیش از آنکه نیاز به تغییر افراد یا تقنین قوانین داشته باشیم نیاز به ساختارهایی داریم که لااقل مشکل‌ساز نباشند!

ما امروز نیاز به تحولاتی داریم از سنخ تحولی که امام(ره) در ساختار سیاسی و حاکمیت ولی فقیه ایجاد کردند. برای ایجاد تحولات اساسی در سایر حوزه‌ها، باید در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نیز اینگونه عمل کنیم.

انتشار یادداشت در سایت جامعه خبری تحلیلی الف