حجاب را عشق است … !
حجاب را عشق است … !

یکی از معضلات فرهنگی پس از انقلاب این است که تا صحبت از امر به معروف و نهی از منکر می‌شود، سریع اذهان به سراغ «عفاف و حجاب» می‌رود و از اهمّ منکرات، به بدحجابی اشاره می‌کنند؛ نباید این فریضه‌ی والا را در عفاف و حجاب منحصر دید چرا که چنین مواجهه‌ای، ظلم به هر دو ارزش مذکور است.

اکنون پس از طیّ چهار دهه از انقلاب اسلامی، می‌توان ارزیابی‌ای از نحوه‌ی «امر به معروف و نهی از منکر» در حوزه «عفاف و حجاب» داشت.

«حیا»، «عفاف»، «حجاب»؛ لطفا جابجا به کار نبریم!

این سه مفهوم در اکثر موارد، به جای یکدیگر و به یک معنا به کار برده می‌شوند! «حیا» به معنی شرمساری از گناه و رفتارخلاف عرف و شرع است. طبق روایات، حیا در زنان بیش ازمردان است و این ناشی از فطرت است. «عفاف»، تسلط به نفس و مهار امیال و شهوات نامشروع است. عفاف حاصل یک خصوصیت درونی‌ به نام حیاست که در مقابل هر نوع سرکشی‌ نفس ایستادگی خواهد کرد، از فکر گناه گرفته تا نگاه حرام و ارتکاب عملی گناه. نمود و نماد بیرونی عفاف، حجاب است و حجاب یکی از اجزای تشکیل‌دهنده عفاف است ولی همه‌ی آن نیست. داشتن حجاب، لزوماً به معنای داشتن عفاف نیست؛ عفاف علاوه بر حجاب، دارای اجزای دیگری نیز هست همچون «نگاه کردن»، «راه رفتن»، «حرف زدن»، و «آرایش کردن» که با تحقّق همه‌ی این اجزا، عفاف به صورت کامل محقّق می‌شود.

پوشش یا به تعبیر دینی آن «حجاب»، برای زن واجب است، و ازضروریات دین به شمار می‌رود و همه مسلمانان درباره آن، وحدت نظر دارند. اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه‌هایی که در این باره وجود دارد، درحدود این واجب الهی و گستره‌ی آن است که چگونه و چه مقدار پوشش بر زن واجب است و نه در اصل حجاب. بدحجابی عبارتست از «رعایت نکردن پوشش مقرّر درشرع از جنبه کیفی و کمّی». پس حیا، عفاف و حجاب، مفاهیمی هستند که درعین وجود ارتباط، با یکدیگر متفاوتند و نباید آن‌ها را یکی تلقّی کرد؛ چرا که سطح هر یک با دیگری فرق دارد. به همین ترتیب، امر به معروف و نهی از منکر در هر کدام با دیگری متفاوت است.

محبت و خیرخواهی

مبنای اصلی امر به معروف و نهی از منکر، محبت به همدیگر است. یعنی باید فرد مقابل را دوست داشت و نگران سرنوشت وی بود؛ حال وقتی چنین محبّتی مبنای عمل قرار گیرد، فرد برای به نتیجه رساندن فعالیت خود و نجات فرد، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و سعی می‌کند بهترین راه اثرگذاری را بدون ایجاد کوچکترین ناراحتی، جستجو نماید. در واقع «مشکل عدم تأثیر»، ناشی از رفتار بد و بلد نبودن نحوه نهی از منکر است نه خود این نهاد.

از طرف دیگر، شروط ذکر شده برای امر به معروف و نهی از منکر، «ایجادی» هستند یعنی باید این شرایط را ایجاد کرد؛ به عبارت دیگر، شرط تأثیر را باید به وجود آورد نه اینکه چون تأثیر نداشت، بی‌خیال وظیفه و تکلیف شد. در واقع محبّت و حسّاسیّت نسبت به سرنوشت افراد و جامعه، اجازه‌ی سکوت و بی‌تفاوتی – به بهانه‌هایی مثل رعایت نشدن شروط – را به افراد جامعه، نمی‌دهد. اگر نصح و خیرخواهی مبنای اقدام شد، دیگر خشونت و عصبانیت جایی ندارد مگر در موارد محدود که آن نیز در حوزه عملِ حاکمیّت است نه مردم. همچنین باید توجه داشت که تا امر خوبی در اذهان مردم جامعه تبدیل به «معروف» نشده، نمی‌توان به آن امر کرد و مادامی که امر زشت و مذمومی، تبدیل به «منکر» نشده، نمی‌توان از آن نهی نمود. البته این، نباید بهانه‌ای برای بی‌عملی باشد بلکه همانگونه که گفته شد موجب «زمینه‌سازی» است.

در مورد امر به معروف و نهی از منکر، معمولاً وزن بیشتر به «منکر» داده می‌شود و طبیعتاً «نهی» از آن؛ متأسفانه روحیه‌ی «دیدن نیمه‌ی خالی لیوان» در بسیاری از افراد جامعه گسترش یافته است. در حالی که رویکرد دیگری هم می‌توان اتخاذ نمود و بیشتر نیز توصیه شده و آن دیدن نقاط مثبت و روحیات خوب در جامعه و تلاش برای تقویت آن‌هاست.

نقش اصلی و اصیل دولت

هر وقت مسأله‌ای درکشور به وجود می‌آید، اولین نکته‌ای که از زبان همه مردم می‌توان شنید، این است که «پس دولت چه کار می‌کند؟» درواقع همه انتظار دارند تمام کارهای ریز و درشت کشور توسط دولت انجام شود. این در حالی است که مردم نسبت به هم وظیفه دارند، و «مسئولیت اجتماعی» مبنای حل بسیاری از مسائل است. این مسئولیت در اصل ۸ قانون اساسی در قالب امر به معروف مردم نسبت به هم و نسبت به دولت ذکر شده است. فرهنگ و خصوصاً مواردی ظریف مانند حجاب، از حوزه‌هایی است که مردم باید فعّالانه و البته دقیق وارد شوند. در حوزه حجاب، وظیفه‌ی دولت بیشتر بسترسازی است تا مداخله‌ی مستقیم؛ بسترسازی برای توسعه‌ی فرهنگ عفاف و حجاب، و معروف شناخته شدن عفّت و پوشیدگی اسلامی، و منکر شناخته‌شدن عدم رعایت کیفی و کمّی آن. حاکمیّت در این راستا مسؤولیت دارد و عمده‌ی وظایف آن نیز از ساحت سیاستگذاری گرفته تا اجرا، بیشتر معطوف به ایجاب است تا سلب. آن‌جا هم که سلبی است بیشتر برخورد و مواجهه با باندهای اخلال‌گر و جریان‌های سازمان‌دهی شده برای کمرنگ کردن فرهنگ حیا و عفاف است، مانند مدلینگ‌ها، شبکه‌های اجتماعی مبتذل و یا مقابله فعال با اسنادی که استقلال فرهنگی کشور را هدف گرفته است همچون سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ .

نقش مؤثّر مردم

بهترین راه برای ایفای نقش مردم، تذکّر زبانی است. تذکّر، لزوماً فقط در «نهی از منکر» معنا نمی‌شود بلکه در «امر به معروف» هم می‌تواند به کار برده شود؛ مثلاً تشکر از آقا و بانویی خوش‌پوش که پوشش اسلامی بر تن دارند. تذکّر زبانی آن هم به بهترین واثرگذارترین حالت، چرا که خداوند وقتی به موسی و هارون علیهماالسلام دستور داد به سوی فرعون که طغیانگر بود، بروند، امر به برخورد با زبانی نرم داد؛ پس تکلیف برای مواجهه با مردم عادی روشن است! خصوصاً اگر جنس زن باشد.

برخی با اشاره به مباحثی مثل «عدم اثرگذاری» و نیز «کلام مقام معظم رهبری در سفر به بجنورد مبنی بر نقص ظاهری و باطنی»، نسبت به مسأله بدحجابی اقدامی نکرده یا منتظر اقدام دولت و نهادهای دیگر هستند، که این امر خطاست؛ تذکّر رهبری، مربوط به اصلاح نگرش و رفتار آمران و ناهیان بود نه توصیه به بی‌عملی! خودشان هم تصریح می‌کنند که «البته انسان نهی از منکر هم می‌کند؛ نهی از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»

یکی از خطاهای راهبردی در عرصه عفاف و حجاب، زنانه‌دیدن آن است که واکنش منفی بانوان را نیز در پی داشته است. مخاطب موضوع، هم مردان هستند و هم زنان. حیای زنانه اگر با غیرت مردانه همراه نشود راه به جایی نخواهد برد؛ برخی زنان بدپوشش متأسفانه به توصیه شوهرشان بدین نحو در جامعه حاضر می‌شوند.

آتش به اختیار در زمینه‌ی حجاب یعنی طراحی اقدام عالمانه‌ی مبتنی بر اخلاق اسلامی که افراد جامعه را به مثابه برادران و خواهران می‌بیند؛ اگر آنان حجاب را معروف، و بدپوششی را منکر ندانند در قالب‌های مختلف تبلیغی، درصدد تبیین برمی‌آید و اگر این ارزش‌ها را معروف، و ضد ارزش را منکر بدانند، درصدد دعوت به راه و بازداشتن از بیراهه با زبان نرم برمی‌آید.