در بازار رقابتهای انتخاباتی و در هیاهوی کارزار کاندیداها همیشه میتوان حضور پررنگ چهرههای مشهور اجتماعی (سلبریتیها) را مشاهده کرد. عکس معروف دیوید کامرون نخستوزیر انگلستان با اعضای یک گروه موسیقی جوان درمقابل دفتر نخستوزیری (۲۰۱۳)، حضور پررنگ هنرپیشهها و ورزشکاران در کمپینهای انتخاباتی هیلاری و ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری امریکا (۲۰۱۶) و یا حتی مواضع ضد صهیونیستی راجر واترز خواننده معروف و جهانی موسیقی، نمونههایی از حضور سلبریتیها در بازار سیاست و تمایل سیاستمداران به این پیوند است. اینگونه دستکاری در تأیید و پذیرش اجتماعی سیاسیون (Manipulation Of Political Endorsements By Celebrities) موضوع مهمی در بازاریابی سیاسی به شمار میآید و به همین خاطر نوشتهی حاضر تلاش دارد این گروه از بازیگران مهم بازار سیاست را بیشتر مورد توجه قرار دهد.
افزایش عوارض خروج از کشور، مدیریت بحران زلزله، مسئله فلسطین، آزادی خرمشهر، حملهی داعش به مجلس، نسلکشی مسلمانان میانمار، رقصندههای اینستاگرام، زندانیان سیاسی، انتخابات ریاست جمهوری، رشوه گرفتن قضات، جهتگیریهای سیاسی صداوسیما، فقر، آموزش جنسی در مدارس، وحدت ملی، خروج آمریکا از برجام، حضور ایران در سوریه، مسئلهی عدالت، افطاری کاخ سفید، آلوگی هوا، اختلاس، قیمت ارز و سکه و… مانند اینها. کسانی هستند که دربارهی برخی یا همهی این موضوعات نظر دارند و صاحب یک کنش اجتماعی و سیاسی هستند. کسانی که نه کارشناس مسائل سیاسی، نه جامعهشناس، نه اقتصاددان، نه روانشناس و نه بهمعنای متعارف، صاحب تخصصی دربارهی هر یک از این موضوعات هستند. افرادی که در همهجای دنیا شناخته شده و به یک نام خوانده میشوند: «سلبریتی»
سلبریتیها محصول دوران مدرن نیستند بلکه در ادوار مختلف تاریخ، نشانههایی از وجود آنان در جوامع بشری وجود داشته است. اما مدرنیته -عصر محدود شدن اندیشه به تصویر- بیش از همهی دوران، سلبریتیها را در معرض توجه قرار داده است. سلبریتیها یک مزیت دارند: اینکه صاحب «شُهرت» هستند و بیش از دیگران دیده میشوند یا علاقه دارند خود را در معرض دید و توجه دیگران قرار دهند. این شهرت اغلب دائرمدار استعداد ویژهای در هنر یا ورزش است که با گل کردن در میان مردم، سبب ایجاد نوعی «اعتبار اجتماعی» برای آنان شده است. عامهی مردم به واسطهی این اعتبار، هنرمندان، ورزشکاران و قهرمانان دنیای سرگرمی را صاحب زیستی دلخواه میپندارند و ناخودآگاه، خود و زندگی خود را با آنان قیاس میکنند و در این قیاس از دیدگاهها، کنشهای فردی، اجتماعی و سیاسی آنان الگو میپذیرند؛ به چیزی مشتاق میشوند یا از چیزی رویگردان. در دنیای رسانههای اجتماعی، کمتر مسئلهای را میتوان سراغ گرفت که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده باشد و سلبریتیها اظهارنظری دربارهی آن نداشته باشند.
سلبریتیها غالباً مشهوران دنیای سرگرمی هستند. اما در ایران نوعی سلبریتی مذهبی نیز وجود دارد که بهعنوان آلترناتیو سلبریتیهای سرگرمی، در میان عامهی مذهبی کار میکند. مدّاحان و غالباً مدّاحان جوانی که صاحب هیئتهای پرجمعیت و پرشور هستند، سردمداران این گروه از سلبریتیهای مذهبی بهشمار میروند. این گروه همانند سلبریتیهای دنیای سرگرمی، طرفدار دارند و بیش و کم، قواعد دنیای طرفداری نیز برای آنان صادق است. سلبریتیهای دنیای سرگرمی اغلب از طریق رسانههای اجتماعی یا غیررسمی در حال نمایش فردیت خویش هستند: اینکه در فلان رستوران همراه با فلان آدم چه غذایی خوردهاند یا در ساحل شمال با هوادار خود در چه پُزی عکس یادگاری گرفتهاند یا فرزندشان در کدام بیمارستان داخل یا خارج بهروش سزارین یا طبیعی متولد شده یا میکآپ چهرهشان در پشت صحنه فلان سریال، با چه تِمی اجرا شده و…مانند اینها. و هزار و یک موردی که بخشی از تمایلات و علایق فردی آنان را به نمایش میگذارد و آن را برای مخاطب عام، مطبوع و دلخواه جلوه میدهد.
مشهوران دنیای سرگرمی گاهی به تأثیر از رسانهها، افکار عمومی، صاحبان قدرت و ثروت، نوعی انگیزه و دغدغه شخصی یا متأثر از فرهنگ ملّی و آیینی، موضعی اجتماعی و سیاسی را ترویج میکنند. پُربسامدترین عناوینی که سلبریتیها در قبال آن موضع میگیرند، عبارتند از: وقایع و رویدادهای تاریخی با جنبهی ملّی و آیینی، رویدادهای روز سیاسی مانند انتخابات، یا وقایع سیاسی و اجتماعی که با تحریک احساسات، نوعی اعتراض و نارضایتی اجتماعی را در پی دارد. اظهارنظر در شبکههای اجتماعی، ایجاد یک کمپین اجتماعی یا سیاسی، حضور در کمپینهای انتخاباتی، حضور در تجمّعات سیاسی و…الخ از مصادیق کنشهای سیاسی و اجتماعی سلبریتیهاست.
شهرت، محبوبیت و نزدیک شدن به زندگی روزمره یک سلبریتی، سبب میشود تا مخاطب عام در برابر پیامهای دیگری که از سلبریتیها دریافت میکند، «ناخودآگاه در موضع پذیرش» قرار گیرد. این پذیرش وقتی شدّت مییابد که پیام مخابره شده از سوی سلبریتیها با پیامهای متعارفی که از رسانههای رسمی شنیده میشود، همخوانی نداشته باشد و با چاشنی اعتراض، نوعی تفاوت را به مخاطب القاء کند. موضع سلبریتیها دربارهی دستگیری رقصندههای اینستاگرامی و نحوهی اعترافگیری و پخش آن از صداوسیما یکی از آخرین نمونههاست. اما مورد عجیب سلبریتیهای وطنی اینجاست که بعضی کنشهای آنها بیشترین همخوانی را با نگاه حاکم دارد و در عین حال بهمراتب بیش از بلندگوهای رسمی مؤثر است. برای مثال یادآور شدن حملهی ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربر ایرانی، یا ذکر قهرمانیها و رشادتهای رزمندگان در دوره دفاع مقدس یا نمایش وطندوستی و همدلی در زمان حملهی داعش به تهران، نمونههایی از این دست است. گویی شنیده شدن این مواضع از زبان سلبریتیها، طعم دیگری دارد و سبب ایجاد نوعی تنوّع و تفاوت برای مخاطب عام میشود. کنار هم گذاشتن کنشهای متناقضنمای سلبریتیها، تحلیل مشهوران دنیای سرگرمی را پیچیدهتر میکند.
اما سلبریتیهای مذهبی بسیار کمتر از سلبریتیهای دنیای سرگرمی، به ترویج فردیّت خود میپردازند. شاید به این دلیل که آن را نوعی کار لغو و بیهوده میدانند. از طرفی «شهرتگریزی» ولو بهصورت ظاهری و زبانی در میان این گروه بهعنوان یک فضیلت شناخته میشود که البته با اساس معنای سلبریتی بودن در تعارض است. این گروه حتی علاقه ندارند که کسی آنان را سلبریتی بنامد. به همین قیاس، کنشهای اجتماعی و سیاسی خود را نه از درِ مشهور شدن و مورد توجه قرار گرفتن، بلکه از روی نوعی ادای وظیفهی شرعی یا انقلابی میدانند. کنشهای اجتماعی و سیاسی این گروه، کمتر از طریق رسانههای اجتماعی و غیررسمی و بیشتر از رسانههای رسمی و سنّتی مذهبی و انقلابی مانند هیئت، مراسم و راهپیماییهای انقلابی، تریبونهای رسمی و نظایر آن دیده میشود. همتافت بودن کنشهای این گروه با باورهای رسمی، یا شیوه و چگونگی بروز این کنشها سبب شده تا بُرد اثرگذاری آنان از عامهی مذهبی فراتر نرود. همچنین سلبریتیهای مذهبی بهتدریج، جایگاه مرجعیت فکری دینی و مذهبی را برای عامهی مذهبی یافتهاند.
بخواهیم و نخواهیم سلبریتیها نقش فیلسوفان عصر جدید را بازی میکنند و کنشهای اجتماعی و سیاسی آنان افکار عمومی را جهت میدهد. چه اینکه این کنشها از سر آگاهی، دانش و نوعی وطنداری باشد یا از سر همراهی با موجی که گاه معلوم نیست از کجا آب میخورد. سلبریتیها میتوانند از روی شناخت، هوشمندی و صداقت، نوعی احساس تعهد، افتخار و باورمندی را در وقایع مهم اجتماعی و سیاسی در مردم ایجاد کنند و یا میتوانند با نمایشی مفلوک و حقیر، تا مدتها طعم بیزاری و بدبینی را در کام مردم باقی بگذارند. سلبریتیها را نه میتوان پس زد، نه میتوان پرستید؛ نه میتوان از اثرگذار بودن آنان چشمپوشی کرد و نه میتوان هدایت افکار عمومی را تماماً به این گروه سپرد. به راستی چگونه میشود جایگاه مطلوب سلبریتیها را در ایران ترسیم کرد؟ بلندگوهای رسمی چه نسبتی باید با سلبریتیها برقرار کنند؟ با چه معیاری میتوان کنشهای اجتماعی و سیاسی سلبریتیها را به خوب یا بد تقسیم کرد؟ تخلیه ذهنی و روانی مردم؟ منافع ملی؟ هویت فرهنگی؟ باورها و اعتقادات دینی؟ آیا کنشهای سلبریتیها تأثیر اجتماعی و سیاسی بلندمدت و عمیقی خواهد داشت یا زودگذر و فراموش شدنی است؟ این سؤالها و دهها سؤال نظیر آن میتواند پیچیدگیهای بحث سلبریتی در ایران را بازگو کند. شاید دلخواه این بود که دنیا بر پاشنهی دیگری میچرخید و مشهوران دیگری هدایتکنندگان افکار عمومی بودند اما در عصر رسانههای اجتماعی تا اطلاع ثانوی، آش همین آش است و کاسه همین کاسه. پس چه بهتر که هر چه زودتر نسبت خود را با این گروه مهم و اثرگذار، مشخص کنیم.