زنده باد، مرگ ما!
زنده باد، مرگ ما!

نیکولو ماکیاولی را می‎توان به گفته بسیاری از اندیشمندان غرب، نخستین فیلسوف سیاسی مدرن دانست. شاید وجه غالب مدرن بودن اندیشه ماکیاولی را بتوان، نوع نگرش متمایز او به مسائل سیاسی نسبت به فیلسوفان پیشین دانست.

نیکولو ماکیاولی [۱] را می‎توان به گفته بسیاری از اندیشمندان غرب، نخستین فیلسوف سیاسی مدرن دانست. شاید وجه غالب مدرن بودن اندیشه ماکیاولی را بتوان، نوع نگرش متمایز او به مسائل سیاسی نسبت به فیلسوفان پیشین دانست. به عنوان نمونه، ماکیاولی در لابلای نوشته‎هایش، هیچگاه دعوت به ریاضت نفسانی برای عروج از شهر زمین و رسیدن به شهر آسمان نمی‎کند و اندیشه خویش را بر حوزه آسمانی بنا نمی‎سازد. او سعی دارد با استفاده از پدیده‎های زمینی به تحلیل حوادث بپردازد و ارائه راه‎حل کند. هرچند ماکیاولی معتقد است که حاکم دارای فنون و فضیلت، می‎تواند بهتر حکومت کند امّا با این حال، ماکیاولی معترف است که نمی‎توان همه حوادث را پیش‎بینی و کنترل نمود زیرا الهه بخت، بر سرنوشت حوادث، بسیار اثرگذار است.

بازاریابی سیاسی ماکیاولی را می‎توان بر حول یک اندیشه محوری به‎نام «ثبات سیاسی» تعریف نمود. در بازاریابی سیاسی دولت-حکومت حاکمان تمامی تلاش خویش را به‎کار می‎بندند تا جامعه سراسر آشفته زمان خویش را سامان بخشند و برای حفط و ارتقاء حکومت و دولت خویش، از هر وسیله‎ای بهره می‎گیرند. ماکیاولی معتقد است که نظام سیاسی برای رسیدن به رشد و گسترش، نیازمند ثبات سیاسی است و از این‌رو، در مقام مشاور حاکمان فلورانس، توصیه‎هایی را در جهت حفظ و تثبیت قدرت حاکم، ارائه می‎داد. وی برای ارائه راهکارهایی عملیاتی به مطالعه تاریخ پرداخت و الگوی امپراتوری روم را برای شکل دادن به دولت فلورانس، مناسب دید و مطابق الگوی شکل‎گرفته در تاریخ، اصلاحاتی را در ساختارها ایجاد نمود. شهریار از تجربه زیسته خویش و از تاریخ، راهکارهایی برای حاکمان ارائه می‎دهد که تا امروز، برخی از آن‎ها مورد استفاده قرار می‎گیرد.

ماکیاولی، بر تصویر حاکم در افکار عمومی بسیار تأکید دارد و تلاش می‎کند حاکمی را برای مردم به نمایش بگذارد که بیم و امید را توأمان داشته باشد هرچند در توصیه‎های خویش، جانب بیم را بیشتر می‎گیرد تا بتواند با ترسی که از تصویر حاکم در دل‎های مردم، نقش می‎بندد، ثبات سیاسی حکومت را حفظ نماید. ماکیاولی با توجه به پیشینه تاریخی و فرهنگ‎های متفاوت مردم، پیشنهادهای متفاوتی را به حاکم ارائه می‎دهد. به عنوان نمونه، وی معتقد است که نباید در کشوری که پیش از تصرف، جمهوری برقرار بوده است، نظام پادشاهی برقرار کند زیرا روحیه آزادی‎خواهی مردم، به مقابله با نظام حاکم برخواهد خواست و از سوی دیگر، اگر قومی به فرمانروایی مقتدر، خو گرفته است، نمی‎تواند پس از آزاد شدن، مدتی طولانی آزادی خویش را حفظ کند.

ماکیاولی با نگرشی رئالیستی، انسان‎ها را به ندرت کاملاً نیک یا کاملاً بد می‎شمارد و به همین جهت معتقد است که انسان می‎تواند کاملا نیک باشد امّا به قدرت رسیدن او، تقریبا محال است زیرا لازمه رسیدن به قدرت، انتخاب میان بد و بدتر است و ضرورتاً باید حاکم، بد را بتواند بشناسد و توانایی انجام آن را به نحوی که کمترین هزینه را ایجاد کند، داشته باشد. به عنوان مثال، حاکم باید بتواند در زمان جنگ از دین مردم، استفاده ابزاری کند تا بتواند با برانگیختن احساسات جنگجویان و سپاهیان، به نبرد با دشمن برود. ماکیاولی بر این نکته صحه می‎گذارد که بیشتر اوقات، مردمان به امید نفعی خیالی، نابینا می‎شوند و از قبول واقعیت‎ها سر باز می‏زنند امّا اگر به دام حیله‎گران بیفتند، این احتمال وجود دارد که دیگر به هیچکس اعتماد نکنند و جامعه را به تباهی مطلق بکشانند. به قول دانته: «بیشتر اوقات، مردمان فریاد می‎زنند: زنده‎باد مرگ ما، مرگ بر زندگی ما». بنابراین سیاستمداران و حاکمان باید متوجّه باشند که دادن وعده‎های دروغین، تا چه میزان می‎تواند برای ثبات جامعه، خطرناک باشد. ماکیاولی معتقد است که حاکم برای تصمیم‎هایی که برای جامعه می‎گیرد، باید پاسخگو باشد و نمی‎تواند صرفا از امتیازات آن پست و مقام استفاده کند. بنابراین، حقوق و تکالیف افراد در جامعه باید مورد تعریف و پذیرش قرار بگیرد.

ماکیاولی از جمله پیشنهادهایی که به حاکم می‎دهد این است که: «هرگز چرخه نفرت در جامعه خویش ایجاد نکن». وی معتقد است که اگر پدر کسی را کشتید، نباید ثروت او را نیز به غارت ببرید زیرا داغ از دست دادن پدر را می‎توانند از یاد ببرند ولی داغ ارث و میراث و غیره، هرگز به پایان نمی‎رسد. هرچند در این نوشتار، سعی شد که آموزه‎های ماکیاولی برای بازاریابی سیاسی انتخابات و دولت، تشریح شود امّا اینگونه آموزه‎ها، ابعاد مختلفی دارد که می‎توان برای تبیین رئالیستی شرایط، از آن‎ها بهره برد.

—————————————————–

[۱] ۱۵۲۷-۱۴۹۶ میلادی