ترامپ از تهدید واقعا به دنبال مذاکره یا آغاز جنگ نیست، ترامپِ شومن، در حال بازی با «افکارعمومی» ماست. او جنگ را آغاز کرده، وعرصه آن میدان اعصاب و روان جامعه ایرانی است! حال اگر ما، «شو»ی ترامپ را باور کنیم، «ترس» ما، اولین و تنها پیروزی او خواهد بود.
بیشترین توصیفی که از ترامپ در ایران شنیدهایم، «قمارباز» و «تاجر» و… بوده، در حالی که ترامپ بیشتر از یک «تاجر» یک چهره رسانهای بوده است، یک سلبریتی به معنای واقعی. زندگی شخصی و روابطش سالهای سال تیتر نشریههای زرد امریکایی بوده، و خودش هم بارها و بارها مهمان شوهای مختلف تلویزیونی بود، تا اینکه در سال ۲۰۰۴ شوی تلویزیونی خودش را با نام «کارآموز» کلید زد و تا یکی دو سال قبل از ریاست جمهوریاش هم خودش میزبان و مجری اصلی این برنامه بود. بله، واسطه و دلیل شهرت او تجارت و ثروتش بوده، اما امریکاییها او را قبل از همه اینها به عنوان یک «شومن» میشناختند.
او هنوز هم سیاست را یک «شو» میداند. حداقل رفتارش با کشورهای مختلف تا کنون همین را نشان داده. از عکس یادگاری گرفتنش در مذاکره مستقیم با رهبر کره شمالی گرفته، تا تقاضا از کانادا برای تبدیل شدن به ایالت پنجاه یکم امریکا! یک شوی خوب برای سرگرم کردن مخاطبانش چه میخواهد؟ جنجال، تعلیق و معما! او همه اینها را در سیاستورزی خود به کار میبندد تا به اهدافش برسد. در کنفرانس خبری جنجالیاش با زلنسکی، بعد از آنهمه زد و خورد، به خبرنگاران گفت «this is going to be great television» (مطمئنم [شوی] تلویزیونی خیلی خوبی خواهد شد!).
در سال ۱۹۲۹ در آمریکا شایعه شد که بانکها در آینده ورشکست خواهند شد. همین شایعه باعث شد مردم برای پس گرفتن پولهای خود به بانکها هجوم آورده و همین اتفاق باعث شد واقعا بانکها ورشکسته شوند. این یکی از معروفترین مثالها از «پیشگوییهای خودشکوفا» یا پیشگوییهای خودبرآورنده است.
ترامپ از تهدید واقعا به دنبال مذاکره یا آغاز جنگ نیست، ترامپ شومن، در حال بازی با «افکارعمومی» ماست. او جنگ را آغاز کرده، اما عرصه آن میدان اعصاب و روان جامعه ایرانی است! حال اگر ما، «شو»ی ترامپ را که مثل فیلمهای سینمایی تهدید به «بمباران» با بمب افکنهای چنین و چنان خود میکند، باور کنیم، «ترس» ما، اولین و تنها پیروزی او خواهد بود، چرا که حتی اگر خودش هم نداند، فرماندهان آمریکایی میدانند، جنگ با ایران هرچه در پی داشته باشد برای آمریکا «پیروزی» نخواهد بود. تهدید به جنگ، در حقیقت یک پیشگویی خودشکوفا است. اگر باور کنیم که جنگ می شود، اولا جنگ روانی باختیم، دوما همین ترس ما باعث خواهد شد واقعا گزینه نظامی برای آمریکاییها مطرح شود، چرا که جنگیدن با یک ملت ترسیده و از هم پاره شده برای ترامپ بسیار راحتتر است. اما اگر در جنگ روانی پیروز شویم، دشمن روی چند دستگی و ترس ما حساب باز نخواهد کرد. آن وقت حمله نظامی گزینه بسیار پرهزینهتری خواهد بود. او تاجر هم هست و حساب و کتاب سرش می شود. میداند آغاز این جنگ، آنهم با یک ملت یکپارچه و نترس، چه هزینههایی برایش دارد. او چون دیده نمیتواند هزینه یک جنگ نظامی را بدهد، میخواهد یک جنگ داخلی بین خود ایرانیان راه بیندازد.
شکست دادن امریکا در این جنگ روانی اتفاقا بسیار ساده است. نیاز به ابزار و ادوات خاصی ندارد. شما، بله شمای خواننده، کافی است «باور» کنی که این یک بازی تبلیغاتی است. همین که این باور را داشته باشی، نخواهی ترسید، و هنگامی که نترسی، یعنی در جنگ روانی ترامپ مغلوب نشده ای، پیروزی. حالا اگر میخواهی «ایران» پیروز شود، کافی است تلاش کنی بقیه نیز همین باور را پیدا کنند. قلم به دستان و دوربین به دستان، هرکس قدر توان خودش. اگر بدانی هدف او از این جنگ روانی، ایجاد چند دستگی و جنگ داخلی و شعلهور کردن شکافهای سیاسی و جناحی باشد، میدانی که راه شکست دادنش، اتحاد و اجتناب از دعواهای سیاسی و جناحی موقت، برای هدفی بزرگتر و در مقابل دشمنی مشترک است.