این روزها برنامهای از شبکه 3 روی آنتن میرود که توانسته است مخاطبان زیادی را به پای رسانه ملی بکشاند. برنامه «عصر جدید» با اجرای احسان علیخانی که عدهای از منتقدان، آن را از صدر تا ذیل به جز در خط قرمزهای پوشش حتی در طراحی دکور برنامه و ضربدرهای روی میز داوران، کپیبرداری از نسخه آمریکایی Got Talent میدانند. علاوه بر این نقدهای زیادی در فضای مجازی در مورد این برنامه انجام شده است. نقدهایی گاهاً به دور از انصاف و نقدهایی بهجا و منطقی که لازمه اصلاح و بهتر شدن برنامه است.
این روزها برنامهای از شبکه ۳ روی آنتن میرود که توانسته است مخاطبان زیادی را به پای رسانه ملی بکشاند. برنامه «عصر جدید» با اجرای احسان علیخانی که عدهای از منتقدان، آن را از صدر تا ذیل به جز در خط قرمزهای پوشش حتی در طراحی دکور برنامه و ضربدرهای روی میز داوران، کپیبرداری از نسخه آمریکایی Got Talent میدانند. همانند برنامه «برنده باش» که کپی برنامههای مشابهی در تلویزیون آمریکا مانند مسابقه معروف فیلم «میلیونر زاغهنشین» است.
علاوه بر این نقدهای زیادی در فضای مجازی در مورد این برنامه انجام شده است. نقدهایی گاهاً به دور از انصاف و نقدهایی بهجا و منطقی که لازمه اصلاح و بهتر شدن برنامه است.
برای نقد مناسب باید ابتدا به تعریف استعداد توجه کنیم. استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد میکنند. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت، افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان میدهند. برخی افراد در یک زمینه، یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان میدهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینههای دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط میشود. پس داشتن استعداد با داشتن مهارت و اجرای بهتر نمایش و جذب مخاطب متفاوت است. معیاری که در برنامه عصر جدید مبنای انتخاب برندگان است.
مسابقات تلنتشو یا «نمایش استعداد» اولینبار در سال ۲۰۰۶ در شبکه انبیسی آمریکا اجرا شد. مسابقاتی با میزان سرگرمی و جذابیت بسیار بالا که مخاطب را در برخورد اول میخکوب کرده و در پای تلویزیون مینشاند. منطق برنامههای عامهپسند تلنتشو، کاملا منطق نمایش است. منطق به تصویر کشیدن استعدادها و خلاقیتهای فردی که اولین و مهمترین ثمره آن، جذابیت و سرگرمی است. در این تعریف هر استعدادی که قابلیت نمایش داشته باشد و بتواند مخاطب را مجذوب خود کند برتر است و هر استعدادی هر چند مفید برای جامعه اگر نتواند مخاطب را شگفتزده کند و بر سر ذوق بیاورد غیر قابل قبول.
به عبارت دیگر هیچگاه یک نویسنده که دارای طبع بلند و استعداد در بهکارگیری واژگان و به نظم کشیدن آنهاست یا یک مخترع یا یک کارآفرین نمیتواند برنده این مسابقه باشد؛ چون این برنامه به دنبال کشف استعدادهای نمایشی جذاب و عامهپسند است که در خدمت فرهنگ سرمایهداری باشد. استعداد در جامعه نمایشی و رسانهای، هرآنچیزی است که قابلیت تصویریشدن و به نمایش درآمدن را داشته باشد. این مفهوم درواقع ایدئولوژی غالب برنامههای استعدادیابی و رسانهای را میسازد.
نتیجه این تعریف از استعداد منجر به این میشود که در قسمت آخر دور مقدماتی این برنامه از میان اجرای اریگامی، عروسکگردانی، خوانندگی، شعبدهبازی، هنرهای رزمی و سازههای ماکارانی، شعبدهبازی انتخاب میشود. در صورتی که اجرای سازههای ماکارانی بر پایه اصول علمی قرار دارد و در رشته عمران کاربرد دارد. حتی در قسمتهایی که نخبگان علمی به مرحله بعد راه یافتهاند افرادی بودهاند که توان خیره کردن چشم مخاطب را داشته باشد؛ مانند برادر و خواهری که محاسبات ریاضی را به سرعت انجام میدهند.
از سوی دیگر با وجود تأکید داوران بر اهمیت و امتیاز اجراهای گروهی، اما طبعاً استعداد جایی توان بروز و موضوعیت پیدا میکند که «آزادی فردی» و «هویت شخصی» افراد اساس و مبنا فرض شده باشد. این تواناییهای فردی که از آنها به استعداد یاد میکنیم میتوانند شامل هرچیزی باشند.
مسئله دیگر عدم سنخیت موضوع نمایش شرکتکنندگان از اجرای استندآپ کمدی گرفته تا حرکات ورزشی و خوانندگی در هر برنامه که امکان داوری و مقایسه بین نمایشها را دشوار میکند. به نظر میرسد تهیهکنندگان برنامه میتوانستند هر قسمت را به یک رشته اختصاص دهند و از داوران تخصصی همان رشته استفاده کنند تا هم داوریها کارشناسیتر و هم امکان مقایسه اجراها فراهم شود.
در مورد نحوه داوری نیز باید گفت نقطه ضعف اصلی آن عدم حضور داوران متخصص و در بعضی موارد داوریهای ذوقی و احساسی و دور از کارشناسی است. داورانی که در محافل عمومی و رسانهای، انتقادات فراوانی نسبت به آنها شده است. از آنجا که وظیفهی این داوران قضاوت و صدور حکم است لذا اولین و ضروریترین نیاز این داوران به اشراف علمی و حداقل تجربی در خصوص نمایشهای مختلفی است که در عرصههای مختلف به منصه عمل گذاشته میشود.
بیتردید صدا و سیما در شکلگیری ذائقه مردم نقش بهسزایی دارد. زمانی که در یک برنامه تلویزیونی با مخاطب زیاد و در مقام داوری و مقایسه، اجرای نمایشی و سرگرمی نسبت به یک طرح علمی ارجحیت پیدا میکند در جامعه نیز ارزش علم کاسته میشود و جوانان به سمت موضوعاتی میروند که تنها جنبه سرگرمکنندگی داشته باشد نه استعداد حقیقی که میتواند کاری از پیش ببرد یا مشکلی را حل کند یا افقی را نشان دهد.