فارویی: چهار اولویت شهید سلیمانی در حوزه رسانه/ واکنش حاج قاسم به فعالیت فرهنگی سعودی در سوریه
فارویی: چهار اولویت شهید سلیمانی در حوزه رسانه/ واکنش حاج قاسم به فعالیت فرهنگی سعودی در سوریه

به همت هسته افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) و در سالروز شهادت سرباز بزرگ اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، اولین نشست از سلسله نشست‌های «شهید سلیمانی و دیپلماسی عمومی انقلاب» با حضور آقای مصطفی فارویی، کارشناس و پژوهشگر مسائل بین‌الملل، برگزار شد.

  • حاج قاسم برای حضور در رسانه یک برنامه داشت و آن‌هم عدم حضور بود.
  • شهید سلیمانی بارها گفته بود من در حوزه رسانه چهار اولویت دارم: اینکه مردم ایران، بعد مردم سوریه، بعد مردم منطقه و بعد مردم جهان بفهمند که چرا ما از ایران به سوریه آمده‌ایم.
  • روایت‌های زیادی از فتوت و نوع‌دوستی حاج قاسم بیان شده و سینه‌به‌سینه گشته و در حافظه تاریخی مردم منطقه باقی مانده و جای‌جای منطقه هم پر است از این خاطرات.
  • شهید سلیمانی واقعاً پناه فرزندان شهدای منطقه بود. خیلی وقت‌ها اگر کسی می‌خواست او را ببیند وقت می‌داد و زمان می‌گذاشت، و مهم‌تر از آن دل هم می‌گذاشت و پیگیری می‌کرد.

به همت هسته افکار عمومی و تغییرات اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) و در روز ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۹ مصادف با سالروز شهادت سرباز بزرگ اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، اولین نشست از سلسله نشست‌های «شهید سلیمانی و دیپلماسی عمومی انقلاب» با حضور آقای مصطفی فارویی، کارشناس و پژوهشگر مسائل بین‌الملل، برگزار شد.

آقای فارویی در ابتدا به ترتیب اولویت، به ابعاد مختلف شخصیتی شهید سلیمانی در حوزه کاری‌اش اشاره کرده و مهم‌ترین آن‌ها را شخصیت سیاسی ایشان عنوان نمود: «پیشران اقدامات نظامی، فعالیت­‌های سیاسی است. بدون استقبال، پذیرش، آماده نمودن و همراه­ نمودن افکار عمومی کشورهای دیگر و بدون پذیرش دستگاه دیپلماتیک و حاکمیت کشورها، نمی­‌توان به‌راحتی به حضور نظامی در منطقه دست‌یافت. برای حضور حاج قاسم در عراق، درخواست رسمی از سوی بغداد وجود داشت که ایشان رفت. لذا اولین بعد شخصیتی ایشان را بعد سیاسی ایشان شکل می‌­داد. آیا چنین شخصیتی محدود به کشورهای منطقه بود؟ قطعاً خیر. لذا چنین شخصیتی که با تعداد زیادی از نخبگان سیاسی و غیرسیاسی دنیا ارتباط دارد قبل از هر چیز یک شخصیت دیپلماتیک و سیاسی است بود که توانسته بود در جهان نفوذ داشته باشد».

وی بعد دوم شخصیت حاج قاسم را بعد امنیتی بیان کرد که به‌شدت در مسائل اطلاعاتی و امنیتی متخصص و توانمند بود. وی در ادامه افزود: «در وهله سوم نیز می­‌توان بعد نظامی شهید سلیمانی را قرار داد، به‌واسطه حضور ایشان در جنگ، درگیری با اشرار، جنگ لبنان و در سال‌های اخیر داعش و دفاع از حرم. اما در تلویزیون و سایر رسانه­‌ها بدون توجه به دو بعد مهم‌تر، عمده آثار خود را به ابعاد نظامی ایشان اختصاص می‌دهند که مؤلفه سوم شخصیت ایشان است. اگر ایشان در بعد نظامی به موفقیتی دست یافتند ناشی از موفقیت و پیروزی و توانمندی ایشان در ابعاد سیاسی و امنیتی بود و هوش سیاسی و امنیتی سردار با هوش نظامی ایشان قابل‌مقایسه نیست. مگر ما در عراق و سوریه چقدر حضور نظامی داشتیم؟ دأب شهید سلیمانی کمک به کشورها بجای جنگیدن بجای آن‌ها و ایفای سه نقش فرماندهی، مستشاری و آموزشی بود. تشکیل حشدالشعبی در عراق و دفاع وطنی در سوریه نیاز به هماهنگی‌های زیاد سیاسی و امنیتی داشت».

این پژوهشگر حوزه مقاومت سپس به بعد اجتماعی و توانمندی‌های اجتماعی حاج قاسم سلیمانی به‌عنوان لازمه کار او اشاره کرد و بیان داشت: «جذب، آموزش و تربیت نیروهای غیرایرانی در کشورهای دیگر نیاز به فهم ارتباط و هویت‌سازی دارد. حاج قاسم برای مجموعه‌های مختلف در شهرهای مختلف، طوایف مختلف و مذاهب مختلف هویت‌سازی کرد و آن‌ها را در لشکرها، تیپ‌ها و گردان‌های مختلف سازمان‌دهی نمود که بعضاً از ۲۰-۳۰ نفر شروع‌شده‌اند، اما به چندصد و چندهزار نفر رسیده‌اند. دستیابی به چنین امر مهمی برخاسته از توانمندی ایشان در ارتباط‌­گیری و قدرت برقراری روابط اجتماعی پایدار می‌باشد».

آقای فارویی بعد اقتصادی را پنجمین بعد مهم شهید سلیمانی عنوان کرد. وی افزود: «ارتباطات سیاسی و دیپلماتیک به‌شدت به حوزه اقتصادی وابسته است. حاج قاسم با هوشی که داشت در مسائل اقتصادی هم زیرک بود و منافع پایدار و دوجانبه سوریه را دنبال می‌کرد. البته منافع زودبازده را نیز پیگیری می­‌کرد. بازسازی کشور سوریه و شریک شدن در محصولات و احیای کارخانه­‌ها ازجمله این اقدامات بود».

ایشان بعد فرهنگی و رسانه‌ای را آخرین بعد شخصیتی و اولویت سردار سلیمانی دانست و گفت: «شهید سلیمانی از حیث حضور خودش در جلوی دوربین، اساساً یک برنامه بیشتر نداشت و آن‌هم عدم حضور در برنامه­‌های رسانه­‌ای بود. حاج قاسم اصلاً اهل دوربین نبود و اصلاً با دوربین رابطه خوبی نداشت و از آن فراری بود. هیچ دوربینی از روبرو از ایشان فیلم نگرفته است، مخصوصاً زمانی که ایشان در کار و عملیات بود هیچ‌کس چنین جرئتی نداشت و عمده تصاویری هم که از ایشان موجود است با زاویه از ایشان گرفته شده و توسط معدود افرادی که با سماجت کار خود را پیش برده بودند. ایشان اصلاً آدم اهل نمایشی نبود و اساساً کارش هم کاری نبود که بشود نمایش داد. سازمانی که ماهیت کارش اختفای چهره است، چطور می‌تواند چهره‌­سازی کند؟ خیلی از آن‌ها حتی شاید بلد نباشند که با اطلاعات و فیلم‌هایی که از حاج قاسم دارند باید چهره‌سازی کنند، چون متخصص این کار نیستند. باید توجه داشت که در تمام سازمان­‌های امنیتی دنیا، اشخاصی که در رأس هرم و تشکیلات این سازمان­‌ها قرار دارند، چهره امنیتی و غیررسانه‌­ای نیستند. نفر اول تشکیلات­‌های این‌چنینی بیشتر از اینکه امنیتی باشند، سیاسی هستند و از قواعد مرسوم اختفای چهره مستثنا هستند. چراکه چنین شخصیت­‌هایی، در وهله نخست یک فرد دیپلماتیک هستند و در خیلی از موارد با مسئولین دیگر کشورها گفت‌­وگوهایی دارند؛ لذا نام و رسمشان بر کسی پوشیده نیست. درواقع حضور رسانه­‌ای و علنی ایشان یک اتفاق گریزناپذیر است. اما حاج قاسم خودش اجازه انتشار تصاویرش را نمی‌داد».

آقای فارویی سپس به جنبه استفاده از ابزار رسانه توسط سردار سلیمانی اشاره کرد و افزود: «کسی که کار امنیتی نظامی انجام می‌دهد به رسانه نیاز دارد تا افکار عمومی را با خود همراه کند [و به اقناع جمعی برسد] و یا با یک اثر رسانه‌­ای پیام دیپلماتیک و رسمی خود را فضاسازی کند و به دوست و دشمن خود برساند. حاج قاسم نیز از رسانه برای پیشبرد برنامه‌های خود استفاده می‌کرد. مثلاً در جنگ‌های امنیتی. ابوبکر بغدادی که کشته می‌شود، همان شب تلویزیون فیلم نفوذ به پهپادهای آمریکایی در حال کمک به داعش را پخش می‌کند که توسط ایران هک شده بود. این خیلی مسئله مهمی است که ادعا کنی هر چیزی که تو می‌بینی من هم می‌بینم. تصمیم پخش این مسئله فوق سری توسط حاج قاسم انجام شد تا به آن‌ها رو دست بزند. یا مثلاً در عملیات آزادسازی بوکمال، حاج قاسم به رسانه اعلام کرد خبری را که من به تو می‌گویم، برو و منتشر کن. خبر این بود که ابوبکر بغدادی زنده است؛ این کار بعد از ادعای آمریکا در کشتن ابوبکر بغدادی بود و حتی یکی از نزدیکان او در خطبه نماز جمعه برای مرگ او گریه کرد و به خاطر اعلام کردن این خبر او را زنده‌زنده سوزاندند، یعنی اینگونه فضاسازی کرده بودند. خبری که حاج قاسم دستور به انتشار آن داد یک برد امنیتی برای ایران بود، که ایران را به‌عنوان اولین کشوری که اعلام کرد ابوبکر بغدادی کشته نشده و در بوکمال است مطرح کرد. در مورد دیگری حاج قاسم به دیدار یکی از مقامات بلندپایه یکی از کشورها می‌خواست برود؛ اما آن کشور در مسئله‌ای به ما ضربه‌ای زده بود، ولی مطرح کردن این مسئله در آن دیدار به صلاح نبود تا فضای جلسه مساعد باشد و کار و خواسته ما پیش برود. رسانه‌ها در این زمینه به کمک آمدند و با برجسته‌سازی و انتقاد از آن مسئله و آن کشور، زمینه را فراهم کردند. این یک پیام رسانه‌ای نبود، یک پیام دیپلماتیک و امنیتی بود. استفاده‌های حاج قاسم از رسانه در این حوزه‌ها است».

ایشان در پاسخ به این سؤال که چگونه و از چه زمانی ملاحظات عدم نمایش رسانه‌ای ایشان کمتر شد و تصاویر ایشان انتشار می‌یافت بیان داشت: «در سال‌های اخیر و پس از علنی شدن حضور ایران در سوریه و جهانی شدن چهره ایشان، دیگر مخفی کردن معنایی نداشت، دیگر ایشان در جبهه یا نزد خانواده‌های شهدا که می‌رفت و افرادی با موبایل فیلم‌برداری می‌کردند چیزی نمی‌گفت، یا در مواردی که نیاز به حضور مستندسازان بود. شهید سلیمانی بارها گفته بود من در حوزه رسانه چهار اولویت دارم: اینکه مردم ایران، بعد مردم سوریه، بعد مردم منطقه و بعد مردم جهان بفهمند که چرا ما از ایران به سوریه آمده‌ایم. لذا نیاز به حضور مستندسازان بود و طبیعتاً نقش و چهره ایشان هم منتشر می‌شد».

این کارشناس مسائل منطقه سپس سؤال از میزان و کیفیت حضور شهید سلیمانی در بین مردم کشورهای محل حضورشان را این‌گونه پاسخ داد: «ساختار اجتماعی جوامع منطقه با ساختار اجتماعی جامعه ایرانی متفاوت است. ما با پدر، مادر، همسر و فرزندان در ارتباط و در قبال آن‌ها متعهد هستیم. اما ساختار کشورهای منطقه ما قبیله و رئیس قبیله و شیخ منطقه هم وجود دارد. بالاخره شما با بزرگان قوم مهم است. ارتباط‌گیری با افراد عادی، زنگی خطری است برای این بزرگان. حاج قاسمِ سیاسی نمی‌تواند برود در فلان روستای مسیحی یا مسلمان و به بچه‌ها سر بزند. چون مشروعیت مطران مسیحی یا شیخ مسلمان آن‌ها زیر سؤال می‌رود. در اینجا ارتباطات از طریق روسای قبائل انجام می‌شود و این‌ها در دستور کار قرار داشت. در این خصوص ملاحظات زیادی وجود دارد. مانند اینکه کسی با جایگاه حاج قاسم نزد اگر نزد یک قبیله کوچک برود، صد قبیله دیگر هم متوقع می‌شوند، قبیله‌های بزرگ‌تر هم متوقع می‌شوند. اینکه می‌گویم فعالیت‌های اجتماعی در رأس برنامه‌های حاج قاسم نبود، به خاطر این ملاحظات سیاسی و امنیتی است».

آقای مصطفی فارویی سپس به بیان برخی از عوامل محبوبیت سردار سلیمانی اشاره کرد. او ورود حاج قاسم برای نجات مردم منطقه و جهان از شر تکفیری‌ها را یکی از علل محبوبیت ایشان دانست. عامل دیگر از نظر ایشان بروز موقعیت بحران و حضور شهید سلیمانی در این بحران‌ها بود، چراکه یکی از عوامل شکل‌گیری سرمایه اجتماعی و هویت، بحران است. وی نگاه انسانی حاج قاسم و فتوت و جوانمردی ایشان از دیگر موارد جاذبه سردار عنوان کرد و بیان داشت: «همان حرفی که حاج قاسم در سیل خوزستان زد که مردم خوزستان شما به ما کمک کردید، حالا نوبت ما است که به شما کمک کنیم، این در همه‌جا هست. سوریه هم در جنگ به ما کمک کرده بود، حاج قاسم در این دوران به کمک آن‌ها رفت. درست است که برای تأمین امنیت ایران هم رفته بود، اما صرفاً آن نبود. روایت‌های زیادی از فتوت و نوع‌دوستی حاج قاسم بیان شده و سینه‌به‌سینه گشته و در حافظه تاریخی مردم منطقه باقی مانده و جای‌جای منطقه هم پر است از این خاطرات».

وی سپس به ذکر برخی خاطرات گردآوری‌شده از ایشان پرداخت: «در موارد زیادی به انسان‌هایی که در راه مانده‌اند، سربازهایی که مشکلی داشتند کمک می‌خواستند کمک می‌رساند. حتی نسبت به یک فرد یا یک بچه اقداماتی انجام می‌داد؛ شهید سلیمانی واقعاً پناه فرزندان شهدای منطقه بود. خیلی وقت‌ها اگر کسی می‌خواست او را ببیند وقت می‌داد و زمان می‌گذاشت؛ البته فقط وقت نمی‌گذاشت، دل هم می‌گذاشت. اگر چیزی می‌خواستند پیگیری می‌کرد. طبق آن چیزی که من شنیده‌ام به‌شدت فرد پیگیری بود. مهم‌ترین ویژگی شخصیت ایشان پیگیری بود، بعد پیگیری، بعد پیگیری! حتی نسبت به حیوانات هم دلسوز بود. در آن فیلم معروف حاج قاسم می‌گوید اصغر باید آنجا را بزنی، در گوشه‌ای از تصویر یک گاو مشخص است که در بمباران‌ها به بیابان‌ها فرار کرده و مجاهدان آن را به محل خود می‌آورند. آن‌طور که فیلم‌بردار تعریف می‌کرد، شهید سلیمانی بعد از صحبت با شهید اصغر پاشاپور به سمت آن گاو می‌رود، به فیلم‌بردار می‌گوید آیا چیزی برای خوردن داری؟ او دست در جیبش می‌کند و مقداری نخود و کشمش بیرون می‌آورد، حاج قاسم می‌پرسد این را به گاو بدهم؟! و بعد خود آن‌ها را به گاو می‌دهد. یا در موردی دیگر سگی را در بیابان می‌بیند، می‌ایستد و به آن آب می‌دهد، محافظش را هم می‌فرستد که برود توله‌اش را پیدا کند و به آن آب بدهد. ازاین‌دست موارد فراوان وجود دارد. کسی که به حیوان چنین نگاهی دارد، تصور کنید چه عشقی به انسان می‌ورزد! در مورد انسان‌ها موارد زیادی وجود دارد که برای یک کودک معلول، یک کودک مریض، به بیمارستان می‌رفت و کارش را پیگیری می‌کرد».

این فعال فرهنگی و رسانه‌ای در پاسخ به سؤالی از رویکرد شهید سلیمانی در برابر تکفیری‌ها گفت: «گویا حضرت آقا فرموده بودند در این جنگ سعی کنید تلفات دو طرف کم باشد؛ بنابراین استراتژی حاج قاسم نبرد همه‌جانبه نبوده است که همه را بکشد، تا می‌توانست نیروهای دشمن را فراری می‌داد و عقب می‌راند. درباره مردم شهرهای داعشی مانند بوکمال هم خیلی عطوفت نشان داد».

آقای فارویی فعالیت­‌های فرهنگی به هنگام جنگ و رزم را یک امر مهم و ضروری دانست و افزود: «نمی­‌شود در جایی حضور نظامی داشت و جایی را فتح کرد اما با مردم آن منطقه ارتباط نگرفت و یا برنامه­‌ای برای آن‌­ها نداشت. بلافاصله پس از عملیات‌ها، گروه‌هایی را مأمور می‌کردند برای کار فرهنگی. کارهایی مانند تعمیر مساجد، بازسازی خانه‌ها، ایجاد سرگرمی و تفریحات و بازی‌های محلی­، ارائه رایگان خدمات پزشکی و داروهای موردنیاز، دیوارنویسی احادیث و آیات و شعارهای مشترک خاص، برپایی مراسم­‌های مختلف بومی و تقویمی به‌مانند سالگرد آزادسازی شهرهای مختلف، یادواره شهدا، ساختن تندیس شهدا و غیره. این موارد خیلی به‌صورت نرم باید انجام می‌شد تا حساسیت ایجاد نکند. الگوی ما در امر فرهنگ با الگوی داعش بسیار متفاوت بود. داعش خیلی عمیق برای آموزش و تغییر فرهنگی ورود می‌کرد، مردم هم ظاهراً همراهی می‌کردند، اما باطناً نه. و این خیلی کار نیروهای ما را راحت می‌کرد، به این دلیل که معلوم می‌شد که خیلی از شهرهایی که کاملاً داعشی هستند، درواقع داعشی نیستند. داعش ابتدا هویه‌ها (کارت‌های ملی) مردم را جمع می‌­کرد؛ سپس الزام می­‌کرد که کسانی که هویه می‌­خواهند ابتدا باید به مسجد بیایند و در دوره‌های داعش شرکت کنند. بعداً معلوم شد برخی شاید در این آزمون‌ها نمره ۲۰ هم گرفته بودند، اما به آن آموزش‌ها اعتقادی نداشتند».

این کارشناس روابط بین‌الملل به نقل از یکی از دوستان خود تعریف کرد: «در حلب دفتری را خدمت حاج قاسم بردم و نشان دادم و عرض کردم که ما حلب را گرفتیم، اما کتاب‌هایشان را سعودی می‌نویسد و روی دفترهایشان هم نوشته شده «خادم الحرمین الشریفین». حاج قاسم عصبانی شد و آن دفتر را به زمین کوبید و گفت: «بابا این دفتر را هم من باید درست کنم؟». این مانند این است که به من بگویند برو این خاکریز را بگیر، من می‌روم با بدبختی آن را می‌گیرم، وقتی به آنجا می‌رسم و می‌خواهم نفسی تازه کنم، می‌گویند اینجا چرا درخت نکاشتی؟ او مأموریتش یک چیز دیگری است».

ایشان در پایان مستندسازان و اهالی رسانه را به حضور در سوریه و روایت سوژه‌های ناب آن دعوت کرد و گفت: «خیلی از اهالی رسانه و مستندسازان می‌خواستند در عملیات‌ها بروند و فیلم‌برداری کنند، اما محدودیت بود و نمی‌شد، الآن که می‌توانند بروند، چرا نمی‌روند؟ چه سوژه‌­های بسیاری در این حوزه وجود دارد که ظرفیت کار رسانه­‌ای دارد و می­‌تواند منجر به تولیدات رسانه‌­ای مفید و راهبردی بشود. اغراق نیست اگر بگویم ما میلیون­‌ها سوژه­ رسانه‌­ای در کشور سوریه داریم ولی گویا چون از تب‌وتاب آن زمان دور شده‌ایم، رغبت‌­ها برای ساخت آثار رسانه‌­ای هم کاسته شده است. اتفاقاً الآن زمان این کارها است. اما مسئله آن است که ما چقدر بلدیم این سوژه‌ها را بگیریم و به موشک رسانه‌ای تبدیل کنیم».

لازم به ذکر است این سلسله جلسات بررسی رویکرد و عملکرد فردی و مدیریتی شهید حاج قاسم سلیمانی در حوزه فرهنگی، اجتماعی و رسانه‌ای بین‌الملل را دنبال می‌کند. حاج قاسم اگرچه به‌عنوان یک چهره نظامی شناخته شده، اما به تنهایی توانسته بود چنان تأثیری بر افکار عمومی جهان و منطقه بگذارد که کمتر دستگاه متولی فرهنگی و رسانه‌ای به این موفقیت در حوزه قدرت نرم دست یافته بود.