تصویر تسخیر یا تقصیر تصویر
تصویر تسخیر یا تقصیر تصویر

پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که امام قدس‌سرّه چگونه و با چه اقداماتی با مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر به زمینه‌سازی برای صدور انقلاب اسلامی پرداخت. یافته‌های این تحقیق ۱۴ اقدام و راهکار ایشان در طول این واقعه (از آبان ۱۳۵۸ تا دی ۱۳۵۹) را در راستای تصویرسازی برای صدور انقلاب نشان می‌دهد.

«باید کوشش کنید چهره‌ی نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایید که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنّت در همه‌ی ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج‌فهمی‌های دوستان خودنمایی نماید، اسلام جهان‌گیر خواهد شد.» (وصیت‌نامه‌ی حضرت امام قدس‌سرّه)

چکیده

«صدور انقلاب» عنوانی مهم در مکتب فکری حضرت امام قدس‌سرّه بوده و در بیانات ایشان نیز پرتکرار و منسجم است. در سال‌های نخست انقلاب اسلامی اگرچه به نظر می‌رسید آنچه که می‌توانست در اولویت اول، قابلیت صدور بیاید معنویت اسلام و ارزش‌های اخلاقی آن و به گفته‌ی حضرت امام قدس‌سرّه «چهره‌ی جمال جمیل اسلام» باشد، ولی در شرایط خاص وقوع انقلاب اسلامی و به‌خصوص با فعالیت‌های ظالمانه‌ی برخی ابرقدرت‌ها نهایتاً وضعیتی پیش آمد که موجبات عدم فهم و درک درست اکثر دولت‌های غربی از ماهیت انقلاب اسلامی ایران و در نتیجه مخالفت و ضدیت آنها با آن شد. با این‌همه حضرت امام قدس‌سرّه در تمامی مواقع و وقایعی که پس از انقلاب اسلامی پدید آمد تلاش نمودند صدور انقلاب را با «آفرینش پیام‌هایی روزآمد مبتنی بر مبانی ارزشی اسلام برای جامعه‌ی مخاطبان جهانی انقلاب اسلامی»، «زمینه‌سازی برای شناخت و درک مبانی ارزشی آن» و نهایتاً «مدیریت تصویر انقلاب اسلامی» انجام دهند. یکی از مهم‌ترین و شاید نخستین فرصت‌ها در این‌رابطه، واقعه‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران به دست گروهی از دانشجویان انقلابی بود که موضوع اصلی این تحقیق به شمار می‌آید و این مقاله تلاش دارد با تطبیق مفهوم بازاریابی سیاسی بین‌المللی مبتنی بر خلق و مدیریت تصویر ملّی جمهوری اسلامی ایران براین واقعه، رویکرد امام قدّس‌سرّه را با استفاده از مفاهیم، الگوها و تکنیک‌های بازاریابی سیاسی تحلیل نماید.

پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که امام قدس‌سرّه چگونه و با چه اقداماتی با مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر به زمینه‌سازی برای صدور انقلاب اسلامی پرداخت. یافته‌های این تحقیق ۱۴ اقدام و راهکار ایشان در طول این واقعه (از آبان ۱۳۵۸ تا دی ۱۳۵۹) را در راستای تصویرسازی برای صدور انقلاب نشان می‌دهد. همچنین بررسی نسبی تصویر ارائه و ادراک‌شده از این واقعه به‌واسطه‌ی رسانه‌های غربی در این تحقیق نشان می‌دهد علیرغم تلاش‌ها، اقدام‌ها و راهکارهای امام قدس‌سرّه برای مدیریت تصویر این واقعه، به‌نظر می‌رسد «تصویر برداشت‌شده» در غرب از واقعه‌ی تسخیر با آنچه که امام قدس‌سرّه مایل بودند ارائه نمایند متفاوت از آب درآمده است. فاصله‌ی محسوس میان این دو تصویر – و به‌عبارتی میان «برند ملّی ما» و «وجهه‌ی ادراک‌شده ازسوی مخاطبان» ناشی از این واقعه- و تأثیر آنی و آتی آن بر سیاست‌های سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای غربی درخصوص جمهوری اسلامی ایران احتمالاً موجب برخی موضع‌گیری‌ها و رفتارهای این سازمان‌ها و کشورها علیه انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی در سال‌های بعدی شده است.

۱- مقدمه

انقلاب اسلامی ایران به‌دلیل ماهیت دین‌مدارانه، فطرت‌گرایانه‌ و فرهنگی خود از یک‌سو و نیز به‌دلیل شرایط جهانی وقوع آن از سوی دیگر زمینه‌ها‌ی خاصّی برای الگوگیری ازسوی ملّت‌های مسلمان، یا ملّت‌های در حال توسعه و کمتر توسعه‌یافته در جهان داشته و به همین علت مفهوم «صدور انقلاب» که از نخستین دغدغه‌های بنیان‌گذار فقید انقلاب بود بلافاصله به یکی از مهم‌ترین برنامه‌ها و مأموریت‌های حکومت نوپای اسلامی پس از انقلاب تبدیل شد. با این‌همه حضرت امام قدس‌سرّه در تمامی مواقع و وقایعی که پس از انقلاب اسلامی پدید آمد به اعتقاد این قلم، تلاش نمودند صدور انقلاب را با «آفرینش پیام‌هایی روزآمد مبتنی بر مبانی ارزشی اسلام برای جامعه‌ی مخاطبان جهانی انقلاب اسلامی»، «زمینه‌سازی برای شناخت و درک مبانی ارزشی آن» و نهایتاً «مدیریت تصویر انقلاب اسلامی» انجام دهند. یکی از مهم‌ترین و شاید نخستین فرصت‌ها در این‌رابطه، واقعه‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران به دست گروهی از دانشجویان انقلابی است که موضوع اصلی این تحقیق به شمار می‌آید و تلاش می‌شود با تطبیق مفهوم بازاریابی سیاسی بین‌المللی مبتنی بر خلق و مدیریت تصویر ملّی جمهوری اسلامی ایران براین واقعه، رویکرد حضرت امام قدس‌سرّه با استفاده از مفاهیم، الگوها و تکنیک‌های بازاریابی سیاسی تحلیل شود. بنابراین مسأله‌ی این تحقیق، اولاً بازتعریف مفهوم صدور انقلاب اسلامی از دیدگاه بازاریابی سیاسی، و ثانیاً تبیین چگونگی مدیریت تصویر انقلاب اسلامی از سوی حضرت امام قدس‌سرّه پس از رخداد واقعه‌ی تسخیر است. پرسش اصلی تحقیق حاضر نیز آن است که ایشان چگونه و با چه اقداماتی با مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر به زمینه‌سازی برای صدور انقلاب اسلامی پرداختند.

«صدور انقلاب» عنوانی مهم در مکتب فکری حضرت امام قدس‌سرّه بوده و در بیانات ایشان نیز پرتکرار و منسجم است. مروری بر سخنان ایشان، برخی از محورهای موردنظر در این‌باره را به شرح زیر نشان می‌دهد (صحیفه نور، ج۱۱: ۳۳۶؛ ج۱۳: ۹۶؛ ج۱۵: ۳۰۷؛ ج۱۶: ۸۲؛ ج۱۷: ۳۸۳؛ ج۱۸: ۷۳؛ ج۱۸: ۱۵۸؛ ج۱۸: ۲۹۳؛ ج ۲۱: ۸۶): «ارائه الگوى مردمى بودن نظام در صدور انقلاب؛ ضرورت تبلیغات جهت صدور انقلاب اسلامی؛ صدور انقلاب با رفتار پسندیده؛ صدور انقلاب با تبلیغ بر اساس معنویت؛ صدور انقلاب با سخن و عمل؛ صدور انقلاب و بیدارى ملت‌ها؛ صدور انقلاب به خارج، بستگی به داخل دارد؛ صدور اسلام با دعوت، نه با سرنیزه؛ … » (سواری، ۱۳۹۵)

در سال‌های نخست انقلاب اسلامی اگرچه به نظر می‌رسید آنچه که می‌توانست در اولویت اول، قابلیت صدور بیاید معنویت اسلام و عمدتاً مفاهیم ارزشی چون عدالت، کرامت انسان، اخلاق، تعالی انسان، دین‌مداری، معنایابی زندگی، فقرزدایی، عقلانیت ارزشی، خلوص نیّت و پاکی طینت، جهاد با نفس (جهاد اکبر)، ظلم‌ستیزی، دفاع از مظلوم و ارزش‌هایی دیگر مانند اینها باشد که به گفته‌ی حضرت امام قدس‌سرّه «چهره‌ی جمال جمیل اسلام» [۱] را به جهانیان عرضه نماید: «امید است با تأییدات خداوند متعال و تحت عنایات خاصه ولی الله اعظم روحی‌فداه هرچه بیشتر برای بارور شدن تبلیغات اسلامی و صدور معنوی انقلاب اسلامی در جهان موفق و مؤید باشید» (صحیفه نور، ج۱۸: ۱۶۴) ولی در شرایط خاص وقوع انقلاب اسلامی و به‌خصوص با فعالیت‌های ظالمانه‌ی برخی ابرقدرت‌ها در مواجهه با آن و اختلاف‌های درونی به‌دلیل حضور برخی گروه‌های دارای اهداف غیراسلامی و یا غیر انقلابی در داخل کشور، نهایتاً وضعیتی پیش آمد که موجبات عدم فهم و درک درست برخی دولت‌های غربی از ماهیت انقلاب اسلامی ایران و در نتیجه مخالفت و ضدّیت آنها با آن شد که این شرایط، فرصت لازم را برای تثبیت انقلاب اسلامی و عمل به آرمان‌های موردنظر آن به‌ویژه صدور واقعی انقلاب (آن‌چنان‌که امروزه در دهه‌ی چهارم حیات انقلاب اسلامی رخ می‌دهد) به تعویق انداخت.

با این‌همه حضرت امام قدس‌سرّه در تمامی مواقع و وقایع پس از انقلاب اسلامی تلاش نمودند صدور انقلاب را با «آفرینش پیام‌هایی روزآمد مبتنی بر مبانی ارزشی اسلام برای جامعه‌ی مخاطبان جهانی انقلاب اسلامی»، «زمینه‌سازی برای شناخت و درک مبانی ارزشی آن» و نهایتاً «مدیریت تصویر انقلاب اسلامی» انجام دهند. یکی از مهم‌ترین و شاید نخستین فرصت‌ها در این‌باره، واقعه‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران به دست گروهی از دانشجویان انقلابی است که موضوع اصلی این تحقیق به شمار می‌آید و تلاش می‌شود با تطبیق مفهوم بازاریابی سیاسی بین‌المللی مبتنی بر خلق و مدیریت تصویر ملّی جمهوری اسلامی ایران براین واقعه، رویکرد حضرت امام قدس‌سرّه با استفاده از مفاهیم، الگوها و تکنیک‌های بازاریابی سیاسی تحلیل شود. مسأله‌ی این تحقیق، بازتعریف مفهوم صدور انقلاب اسلامی از دیدگاه بازاریابی سیاسی، و تبیین چگونگی مدیریت تصویر انقلاب اسلامی از سوی حضرت امام قدس‌سرّه پس از رخداد واقعه‌ی تسخیر است. پرسش اصلی تحقیق حاضر نیز آن است که ایشان چگونه و با چه اقداماتی با مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر به زمینه‌سازی برای صدور انقلاب اسلامی پرداختند.

۲- اهمیت مسأله و پرسش تحقیق

واقعه‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران که از سوی حضرت امام قدّس‌سرّه، اشغال «لانه‌ی جاسوسی» و «یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول» نام گرفت در ۳۸ سال گذشته فراز و نشیب‌های مختلفی را طی کرده و از دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی تحلیل و تعبیر شده است. بسیاری از مقامات رسمی و سیاسی کشورها و سازمان‌های بین‌المللی آن را «گروگان‌گیری»، «زیرپاگذاشتن قواعد و حقوق و عرف بین‌المللی» «پدیده‌ای کاملاً بی‌سابقه در مناسبات میان ملل» و حتی «تجاوز آشکار و بی‌سابقه به حقوق بین‌الملل» نامیدند (برای نمونه نک. به: والدهایم، ۱۳۷۰: ۵)؛ برخی آن را عامل انزوای ایران انقلابی و تضعیف اقتصادی کشور و بسیاری از رویدادهای بعدی کشور از جمله جنگ تحمیلی دانستند (برای نمونه نک. به: عزیزی، ۱۳۹۵: ۲۰۳)؛ برخی از همان دانشجویان انقلابی از آن برائت جستند (برای نمونه نک. به: حسین‌زاده و جعفری هرستانی، ۱۳۹۴: ۱۲۹-۱۳۱)؛ برخی دیگر از همان دانشجویان آن را «تسخیر» – و نه گروگان‌گیری- نام نهادند (ابتکار، ۱۳) و برخی دیگر نیز آن را «تجلّی بصیرت و اقدام انقلابی» نامیدند (حسین‌زاده و جعفری هرستانی، ۱۳۹۴)؛ برخی از سیاست‌مداران و روشنفکران آمریکایی نیز همان‌زمان به‌شدت از سیاست‌های دولت وقت خود در مواجهه با مسأله‌ی گروگانگیری گلایه و با آن مخالفت کردند (برای نمونه نک. به: ولز، ۱۳۶۶: ۵۷-۵۸؛ کِلِن، بی‌تا: ۲۱). همچنین پس از وقوع این رویداد تاکنون، این عبارت که «گروگان‌گیران خود گروگان‌ گروگانگیری‌شان قرار گرفتند» (کِلِن، بی‌تا) یا «گروگانگیرها در رخدادهایی که به‌سرعت به مسأله‌ای بین‌المللی تبدیل شد و در نهایت از کنترل آنها خارج گشت، گرفتار شدند» (رید، ۱۳۷۹: ۲۰) و یا «افرادی که پس از شکل‌گیری واقعه‌ی اشغال سفارت، تحت سلطه‌ی کسانی قرار می‌گیرند که هیچ کنترلی بر آنان ندارند و در نهایت کنترل آنها را در دست می‌گیرند» (رید، ۱۳۷۹: ۳۲) یا «تنگناهای موجود، کشور را به‌نوعی گروگان این ماجرا کرده و مسأله را نه فقط برای امریکا که برای ما نیز به کلافی سردرگم بدل کرده بود» (عزیزی، ۱۳۹۵: ۱۹۲ و ۱۹۸) مکرراً در ارزیابی‌ها و قضاوت‌های افراد و به‌خصوص غربی‌ها از واقعه دیده می‌شود.

در این روایت پرسش‌هایی نیز مطرح است: آیا دانشجویان به‌اندازه‌ی کافی از شرایطی که انقلاب نوپای اسلامی داشت آگاه بودند؟ آیا فرد یا افرادی که در همان گام نخست، مرجع فکری دانشجویان و «مشاور معنوی و سیاسی آنها» در توجیه این اقدام بودند [۲] از شایستگی لازم برای تدارک این اقدام و موقعیت‌سنجی وجهه بین‌المللی نظام و صدور انقلاب اسلامی برخوردار بودند؟ که اگر چنین است چرا قبل از تحمیل این واقعه به نظام، مورد اعتماد محدود امام قدس‌سرّه و شورای انقلاب قرار گرفته بود؟ چرا هیچ‌یک از اصلی‌ترین معتمدین امام قدس‌سرّه (اعضای شورای انقلاب به‌ویژه آیت‌الله بهشتی رحمه‌الله‌علیه، آیت‌الله خامنه‌ای دام‌ظلّه یا آیت‌الله مهدوی‌کنی رحمه‌الله‌علیه رئیس کمیته انقلاب اسلامی و …) در حلقه‌ی رهبری این اقدام قرار نداشتند؟ آیا دانشجویان واقعاً آن‌گونه که خود می‌پنداشتند به «بلوغ فکری زودرس» رسیده بودند و «برآورد دقیق و درستی از میزان آگاهی مردم داشتند» (رید، ۱۳۷۹: ۲۰ و ۲۵) یا اینکه برخی از همان ابتدای انقلاب با اتّکا به صداقت و سلامت فکری دانشجویان در عین استکبارستیزی و آمریکاستیزی صحیح آنها تلاش کردند نشان دهند که می‌توان از ولیّ‌ فقیه زمان، جلوتر گام برداشت و او را در «شرایط واقعه» قرار داد [۳]! آیا مواضع گروهی از همان دانشجویان تسخیرکننده در کمتر از دو دهه بعد در فضای سیاسی کشور [۴] نشانگر نهادینه‌شدن همین رویکرد نبوده که می‌توان از رهبری و ولیّ فقیه پیش افتاد و گذر کرد و او را در «شرایط واقعه» قرار داد؟ آیا این تندروی‌ها نتیجه و تداوم همان افراط‌کاری‌ نبوده است؟ محور همه‌ی این سؤال‌ها همین نکته‌ی «درک صحیح از پرچمداری، پیشگامی و راهبری ولیّ فقیه در حفظ و استمرار انقلاب اسلامی» است و بس؛ و البته بحث از پاسخ به این سؤال‌ها مجال دیگری می‌طلبد. با این حال تکثّر تحلیل‌ها نسبت به واقعه‌ی تسخیر و اهمیتی که در آینده‌ی انقلاب اسلامی داشته و دارد، نشانگر ضرورت و اهمیت پرداختن به آن است؛ اگرچه این تحقیق در پی تحلیل علل وقوع آن یا کشف و نقد مواضع و انگیزه‌ّهای وقوع آن نیست بلکه هدف اصلی نویسنده همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد شناسایی اقدامات حضرت امام قدّس‌سرّه در مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر با رویکرد صدور انقلاب اسلامی از نگاه بازاریابی سیاسی است.

۳- چهارچوب نظری و پیشینه: بازاریابی سیاسی و مدیریت تصویر

۳-۱. بازاریابی سیاست و بازاریابی سیاسی

بازاریابی سیاسی شامل همه‌ی موارد و موضوعاتی است که یک دولت، حزب یا مقام سیاسی باید آن را مورد توجه قرار دهد (لیزمارشمنت،‌ ۱۳۹۴: ۸) افکار عمومی، انتظارات مردم و رأی‌دهندگان، چگونگی رفتار انتخاباتی و سیاسی مردم، نخبگان و دیدگاه‌های آنان، نقش رسانه‌ها در افکار عمومی، دیدگاه‌ها و مواضع احزاب و هواداران آنها، بازتاب مواضع و رفتارهای دولت و مقامات و … همگی از نمونه موضوعاتی هستند که بازار سیاست را شکل می‌دهند. نظام نوپای جمهوری اسلامی که با مشارکت حداکثری مردم در همه‌پرسی فروردین‌ماه سال ۱۳۵۸ تشکیل شد انتظارات خاصی را، هم برای عموم مردم، و هم برای جوانان انقلابی در داخل کشور به‌وجود آورده بود و چشمان بسیاری را نیز در خارج از کشور و در فضای جهانی به انتظار سازوکارهایی نگاه داشته بود که می‌بایست نشانگر نوع دموکراسی و مردمی‌شدن موردنظر انقلاب اسلامی و چگونگی مشارکت و نقش‌آفرینی ملّت در فضای سیاسی و اجتماعی و سازوکارها و فرایندهای آن باشند: «به‌وجود آمدن بخش‌های جدید در بازار از جمله جوانان،‌ زنان، و گروه‌های قومی، چالش‌های جدیدی را برای احزاب و دولت‌ها پدید می‌آورد. این بخش‌ها از لحاظ سبک زندگی، گرایش‌ها، مشارکت سیاسی و سیاست‌های موردنظر با یکدیگر تفاوت دارند. بنابراین لازم است دولت‌ها و احزاب با کمک دانش و مهارت‌های بازاریابی، پاسخگوی نیازهای متفاوت این بخش‌ها باشند.» (لیزمارشمنت،‌ ۱۳۹۴: ۱۰)

در انقلاب اسلامی نیز مشارکت اقشار و طبقات متوسط و پایین جامعه و به‌خصوص جوانان و زنان در مبارزه‌ی مستقیم، و در تظاهرات و رویدادهای منجر به شکل‌گیری انقلاب اسلامی، چشمگیر و از جهاتی بی‌سابقه بود. همین موضوع اهمیت درک پدیده‌ی جدید بازار سیاست در انقلاب نوپای اسلامی را بیشتر نشان می‌دهد. «خود سیاست نیز نیازمند بازاریابی است: سطح مشارکت جوانان و عموم مردم در انتخابات و سایر رویدادهای اجتماعی و سیاسی موردنظر، برای همه‌ی دولت‌ها مهم و مؤیّد میزان و عمق پایبندی آنها به دموکراسی است … امروزه رأی‌دهندگان نسبت به عملکرد سیاستمداران، دولت‌ها و احزاب، حساسیّت و انتقاد بیشتر و رضایت کمتری دارند.» (لیزمارشمنت،‌ ۱۳۹۴: ۱۰ و ۱۱) باید به این واقعیت توجه داشت که مردم به‌خصوص در سال‌های آخر پیش از وقوع انقلاب، به سیاستمداران و احزابْ اعتماد روبه کاهشی داشتند و نظام نوپای انقلاب اسلامی ضمن اینکه به مردم امکان حضور و مشارکت سیاسی بسیار بیشتری داد، خود نیز زیر ذره‌بین قرار گرفت و به‌همین دلیل زمینه‌ی قابل ملاحظه‌ای برای بازاریابی سیاست‌های احزاب، گروه‌ها، شخصیت‌ها، دولت، نظام، و حتی شخص حضرت امام قدس‌سرّه فراهم آمده بود.

«دلیل دیگری که سیاست را تحت تأثیر بازاریابی قرار می‌دهد مطالعه‌ی روابط بین نخبگان سیاسی و بازار در بازاریابی است. همانطور که در دانش علوم سیاسی نیز به مطالعه‌ی روابط احزاب و مقامات آنها با مردم و رأی‌دهندگان و نقش رسانه‌ها در این میان پرداخته می‌شود» (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۳۲). اینجا یادآوری این نکته لازم است که در مقطع زمانی موردنظر این تحقیق یعنی پاییز سال ۱۳۵۸ تا زمستان ۱۳۵۹ رویدادهای انتخاباتی متعددی با تأکید بر بازار سیاست در کشور رخ داد. ازجمله استعفای دولت موقت (آبان ۵۸)، مسؤولیت شورای انقلاب در اداره‌ی کابینه (آبان تا بهمن ۵۸)، نخستین انتخابات ریاست جمهوری (دی ۵۸)، نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی (خرداد ۵۹)، انتخاب نخست‌وزیر و تشکیل کابینه (مرداد ۵۹) و … بنابراین به‌کارگیری بازاریابی سیاسی در فضای سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی امکان خوبی را برای بازخوانی و تحلیل رویدادها و وقایع به پژوهشگران می‌دهد. ضمن اینکه یکی از اثرات این رویکرد، فرصت به‌کارگیری برخی مفاهیم بازاریابی در حوزه‌ی سیاست است که ازجمله موضوعات مهم آن در این تحقیق، موضوع «تصویر نظام جمهوری اسلامی و مدیریت آن» است که به‌نظر می‌رسد یکی از وجوه فراموش‌شده و کمتر مورد توجه در عملکرد سال‌های نخست انقلاب اسلامی در حیطه‌ی صدور انقلاب بوده است. البته همان‌طور که پیش‌تر گفته شد بازاریابی سیاسی می‌تواند مفهوم صدور انقلاب را در قالب «ایجاد، ارتقاء و مدیریت تصویر انقلاب» لحاظ و بازخوانی نماید. زیرا این مهم است که بتوان در فضای بازاریابی سیاسیِ انقلاب اسلامی به این سه سؤال پاسخ‌های خوب و واقعی داد (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۴۲-۴۴): ۱) مسؤولان انقلابی نظام تمایل داشتند «چه محصول سیاسی را بازاریابی کنند»؟، ۲) «کدام بازارهای سیاسی مخاطبان اصلی این بازاریابی بودند»؟ و ۳) اصولاً « چه اهدافی از بازاریابی سیاسی انقلاب اسلامی دنبال می‌شد»؟

همچنین لازم به یادآوری است که اگرچه درخصوص برخی احزاب و نیز شخصیت‌های سیاسی و حزبی در آن سال‌ها به نظر می‌رسد بتوان از الگوهای معمول بازاریابی سیاسی (ازجمله الگوی معتبر نیومن، ۱۹۹۴ به‌نقل از کوالینا و همکاران، ۱۳۹۳: ۹۹-۱۰۵؛ و یا الگوی احزاب بازار/ فروش/ محصول‌محور لیزمارشمنت، ۲۰۰۱ به نقل از لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۵۷) استفاده کرد ولی بنا به دلایلی مختلف، مشخصاً درخصوص مواضع، رفتارها و گفتار حضرت امام قدس‌سرّه به‌کارگیری چنین الگوهایی به‌طور صریح و مستقیم امکان‌پذیر و کارگشا نیست. چرا که ایشان هیچ‌گاه در محدوده‌ی یک رئیس دولت، حزب یا یک تشکّل به موضوع انقلاب اسلامی نگاه نکرده‌اند و تبعاً انگیزه‌ها، نگرش و کلام و گفتار ایشان نیز متفاوت از چنین چهارچوب‌هایی است که معمولاً رهبران سیاسی به آنها پایبند بوده و هستند. به‌عبارتی مواضع، رفتارها و کلام حضرت امام قدس‌سرّه را بایستی ترکیبی از دیدگاه‌های یک رهبر دینی، سیاسی، مبارز و انقلابی، مردمی، اصیل و در عین حال قادر به درک شرایط زمانه دانست که ضمناً از جایگاه یک فقیه، فیلسوف، مفسّر قرآن، مرجع تقلید و در یک کلام، ولی فقیه به پدیده‌ها و وقایع می‌نگرد. با این وجود، از آنجا که امکان دارد به‌کارگیری چنین الگوهایی فرصت‌های تازه‌ای را برای درک زوایایی جدید از مواضع و رفتارهای رهبر فقید انقلاب اسلامی و ولیّ فقیه وقت به پژوهشگران بدهد، نویسنده تلاش می‌کند در این تحقیق به کاری مبادرت ورزد که تاکنون کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و منابع موجود نیز کمتر با توجه به این رویکرد اقدام به تحلیل کرده‌اند.

۳-۲. توسعه‌ی محصول سیاسی

یکی از رایج‌ترین تکنیک‌ها در بازاریابی سیاسی، تعریف و توسعه‌ی یک محصول سیاسی است که می‌تواند یک تصمیم، یک روایت، یک رویکرد و یا حتی یک فرد باشد: «شناخت بازار، درک عمیقی نسبت به عموم مردم و توده‌ی رأی‌دهندگان فراهم می‌آورد و نخبگان سیاسی را قادر می‌سازد قبل از اتخاذ تصمیم‌های سیاسی، خواسته‌ها و مطالبات مردم را در نظر بگیرند … توسعه‌ی محصول صرفاً به‌معنای لزوم ایجاد تغییر در همه‌چیز نیست بلکه لازم است سیاست‌مداران به حدّ لازم بدانند که فقط بخشی از محصول خود را تغییر دهند. در همه‌ی انتخابات و همیشه نیاز به توسعه‌ی مستمر یا توسعه‌ی مجدّد [۵] محصول در طیّ زمان وجود دارد» (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۱۴۳و ۱۴۶). در بازاریابی سیاسی نیز همانند ادبیات بازاریابی، بدیهی است که در مرحله‌ی معرفی محصول، هزینه‌ها (= روش‌های ارائه‌ی ایده) زیاد باشد و حجم فروش (= پذیرش ایده)، کم؛ و تقاضاها (برای پذیرش ایده) به‌تدریج باید به‌وجود بیایند و مشتریان (=مخاطبان و مردم) برای شناخت محصول باید برانگیخته شوند. اما در مرحله‌های بعدی یعنی رشد، بلوغ و ثبات محصول، همزمان با کاهش تدریجی هزینه‌ها و افزایش تدریجی فروش،‌ سوددهی (=آگاهی عمومی) و وفاداری مشتریان (= همراهی مردم)، افزایش می‌یابد و اگر مرحله‌های یادشده به‌درستی طی شوند محصول سیاسی ارائه‌شده بدون نیاز به تبلیغات، موقعیت ویژه‌ی خود را در بازار (= گفتمان عمومی) و در میان رقبا می‌یابد و با افزایش در عرضه‌های رقابتی [۶] (= در رقابت با گفتمان‌های رقیب) و کسب تمایز به حداکثر منفعت (= عمل مبتنی بر پذیرش ایده) خواهد رسید.

 ۳-۳. انتخاب نام تجاری

«انتخاب نام تجاری نشان‌دهنده‌ی این است که مردم چه تصوّر و درکی از یک فرد یا سازمان سیاسی دارند»، انتخاب نام در مورد یک تصمیم یا رویداد سیاسی نیز همین‌طور است. «نام، مفهومی گسترده‌تر از محصول دارد. در حالی‌که محصول دارای هدفی کاربردی است نام، چیزی فراتر ارائه می‌کند که بیشتر جنبه‌ی روانشناختی دارد، کمتر مشهود است، و با عقاید، تصاویر، گرایش‌ها و تشخیص سروکار دارد … نام و عنوان در تغییر یا حفظ اعتبار و جلب پشتیبانی کمک می‌کند؛ نام و عنوان نوعی حسّ هویت ایجاد می‌کند؛ موجب تقویت حمایت در بازار سیاست می‌شود؛ به مصرف‌کنندگان در پردازش اطلاعات و حسّ اطمینان از تصمیم‌شان کمک می‌کند؛ به حزب یا سیاستمدار در ایجاد وجه تمایز در رقابت کمک می‌کند؛ نشانگر شناخت بازار است.» (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۱۴۸و ۱۴۹) به‌عبارتی نام مناسب در فضای بازاریابی سیاسی، می‌تواند از رکود یک محصول سیاسی جلوگیری کرده و آن را برای دوره‌ای طولانی پررونق نگاه دارد. همچنین یک نام سیاسی می‌تواند به‌سادگی ایدئولوژی و نگرش پنهان درخصوص یک رفتار، تصمیم یا رویداد سیاسی را هم نشان دهد.

۳-۴. تصویر (وجهه) دولت و مدیریت آن

مدیریت تصویر، بخشی از ارتباطات بازاریابی دولت‌هاست. «هنگامی که یک سیاستمدار در رأس قدرت قرار می‌گیرد در قبال وقایع پیش‌آمده و نیز درستی یا نادرستی کارهای انجام‌شده، مسؤولیت بیشتری می‌یابد. بنابراین از آنجایی که مشکلات می‌توانند به تصویرِ اعتبار کلّی یک دولت آسیب وارد کنند، مدیریت مشکلات اهمیت بیشتری می‌یابد.» (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۲۹۰) بنابراین افزون بر محدوده‌ی بومی کشورها برای مدیریت تصویر و بازاریابی دولت و سیاست‌های آن، امروزه «بازاریابی سیاسی جهانی» (لیزمارشمنت، ۱۳۹۴: ۳۲۶) نیز مطرح شده و اهمیت یافته است. برای درک بیشتر این مفهوم مروری مختصر بر پیشینه‌ی «وجهه/تصویر ملّی کشورها» مفید است:

سابقه‌ی پژوهش درباره‌ی سیاست‌هایی مبتنی بر ساخت، حفظ و تداوم وجهه در روابط میان کشورها دست‌کم به بعد از جنگ جهانی دوم و دهه‌ی ۱۹۵۰ بازمی‌گردد که ابزار جدید ارتباطات رسانه‌ای، افکار عمومی را به تسخیر خود درآورد و سیاست‌های قدرت، به تدریج ازطریق پخش اخبار جهانی، و در شکل جنگ روانی [۷] خود را کانالیزه کرد. با گسترش پژوهش و مطالعه‌ی کاربرد سیاست‌های وجهه/تصویر، محقق دیگری در دهه‌ی ۱۹۸۰ نوشت: «شاید اغراق نباشد اگر بگوییم نیمی از سیاست‌های قدرت کشورها را وجهه‌سازی [۸] دربرمی‌گیرد.» با افزایش اهمیت افکار عمومی در امور خارجی، وجهه‌سازی به طور مداوم افزایش یافته است. یکی از نمونه‌های مهمِّ ساخت و به‌کارگیری وجهه‌ی ملی در روابط بین‌الملل، جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ به سرکردگی آمریکا و متحدانش علیه عراق بود که رسانه‌ها در این رویداد مهم نقشی بی‌نظیر داشتند: «رسانه‌ها ملموس‌ترین و حیاتی‌ترین نقش خود را بیش از هر زمان دیگری در تاریخ، در آن جنگ ایفا نمودند و در خلال آن، تمرکز اصلی مباحث بر نقش رسانه‌ها قرار داشت» (جعفری هفتخوانی، ۱۳۹۱: ۹۷-۹۸). تحقیقات بعدی نیز به خوبی نشان داده که «وجهه‌ی ملی یک کشور می‌تواند مرجع و شاخص مؤثری برای موفقیت تلاش‌های آن کشور در سطح بین‌المللی باشد» (انهولت، ۲۰۰۲: ۵۹). با این وجود پژوهشگران ارتباطات مدت‌هاست که به سیاست‌های وجهه/تصویر به عنوان محور راهبردی روابط بین‌المللی کشورها توجه دارند. چراکه «قدرت در صحنه‌ی رقابت بین‌المللی، برگرفته از توانایی یک ملت برای ارائه‌ی وجهه و تصویری از خود است که اهمیت نظامی، اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی، آن را به صورتی موجّه یا قدرتمند می‌نمایاند … و امروزه اکثر کشورهای جهان به‌طور کاملاً جدی درگیر مدیریت وجهه‌ی بین‌المللی خود هستند» (مانهایم، ۱۳۹۰: ۳۵). به همین دلیل «مفاهیمی چون ارتباطات عمومی راهبردی [۹] و مدیریت وجهه‌ی ملی [۱۰] برای افزایش هدفمند وجهه یک ملت نزد مخاطبان به عنوان ابزار سیاست خارجی مورد استفاده قرار گرفته است» (گیفارد، ۲۰۰۰ به‌نقل از جعفری هفت‌خوانی، ۱۳۹۱: ۳۱). بنابراین بازاریابی سیاسی می‌تواند با ارائه‌ی مفهوم مدیریت تصویر، فرصت تازه‌ای را برای تحلیل واقعه‌ی تسخیر مبتنی بر رفتار، مواضع و کلام حضرت امام قدّس‌سرّه فراهم آورَد؛ رویکرد نوینی در تحلیل که محور اصلی یافته‌های این تحقیق را شکل می‌دهد.

۴- موضوع تحقیق: واقعه‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران

روز ۱۳ آبان‌ماه ۱۳۵۸ جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های تهران – که بعداً خود را دانشجویان پیرو خط امام قدّس‌سرّه نامیدند- سفارت آمریکا در تهران را به اشغال خود درآوردند. اشغال سفارت بنا به اطلاعیه‌ی این دانشجویان که در فردای روز تسخیر در روزنامه کیهان به چاپ رسید انگیزه‌های صریحی داشت که عبارت بودند از: «ما دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی … سفارت جاسوسی آمریکا در تهران را به تصرف درآورده‌ایم تا اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم. اعتراض به آمریکا جهت: پناه‌دادن به شاه و استفاده از او؛ کمک به ضد انقلابیون فراری ایرانی؛ توطئه در مناطق مختلف کشور و نفوذ در ارگان‌های اجرایی؛ و نقش مخرّب آن در منطقه» (معبادی، ۱۳۸۱: ۹۰-۹۱). با این وجود، بازتاب جهانی این پدیده صرفاً ریشه در عمل تسخیر نداشت بلکه بیشتر تابعی از طول زمان آن پس از وقوع بود: «گرچه تصرّف سفارت امریکا در روزهای نخست، پدیده‌ای لحظه‌ای و موقتی به حساب می‌آمد و تصوّر می‌رفت که حداکثر چند روزی به‌طول انجامد و همچون پدیده‌های مشابه در دیگر نقاط جهان دیری نپاید، اما برخلاف این خوش‌بینی اولیه، ۴۴۴ روز به طول انجامید و به بحرانی منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شد» (خواجه‌سروی، ۱۳۹۴: ۱۳).

دلایلی که بعدها برای واقعه‌ی تسخیر مطرح شد همان مواضع و واکنش‌های خصمانه‌ای بود که ایالات متحده در ۹ ماه نخست پیروزی انقلاب اسلامی روا داشته بود. مهم‌ترین این رفتارها مبتنی بر آنچه که در نخستین اطلاعیه دانشجویان دیده می‌شد عبارت بودند از: «۱) استقرار ناوگان دریایی آمریکا در تنگه‌ی هرمز که گاه با تهدیدهای نظامی علیه نیروهای دریایی ایران توأم می‌شد؛ ۲) موضع‌گیری تند و هشدارهای شدیداللحن امریکا درمورد دستگیری و مجازات عناصر فاسد حکومت شاه ازسوی حکومت انقلابی ایران؛ ۳) حمایت و پشتیبانی از عوامل حکومت شاه که اموال و دارایی‌های بانک‌های کشور را غارت کرده و به اروپا و آمریکا گریخته بودند؛ ۴) ایجاد پشتوانه‌ی خبری برای مطرح‌کردن فعالیت‌های ضد انقلاب در سطح بین‌المللی توسط رسانه‌های آمریکایی و صهیونیستی؛ ۵) سکوت توأم با رضایت نسبت به ترور شخصیت‌های طراز اول انقلاب اسلامی نظیر شهید مطهری و …؛ ۶) تبدیل سفارت امریکا به ستاد ایجاد بحران در کشور و تلاش برای هماهنگ‌ساختن فعالیت‌های نیروهای لیبرال و بقایای حکومت سابق علیه اسلام و انقلاب؛ ۷) سازماندهی تبلیغات وسیع و مغرضانه علیه تفکرات امامقدّس‌سرّه و طرح مطالبات به‌نام ملّت ایران در رادیوهای بیگانه و رسانه‌های غربی؛ ۸) حمایت آشکار از تحرّکات ضدانقلاب و غارت‌گران ثروت‌های عمومی و ملّی؛ ۹) حمایت از شاه و مخالفت با درخواست‌های ملّت و دولت ایران مبنی بر بازگرداندن و تحویل او برای محاکمه (واعظی، ۱۳۷۹: ۹۳-۹۵؛ ابتکار، ۱۳۷۹: ۹۰-۹۱).

دانشجویان مایل بودند به‌عنوان گروهی پیشرو از ملّت ستم‌کشیده‌ی ایران و با اعتقاد به اینکه ««انقلاب، صدای قدرتمندی را به ما ارزانی داشته» (ابتکار، ۱۳۷۹: ۴۴)، صدای خود را به این روش به گوش جهانیان برسانند: «به او [یکی از گروگان‌هایی که اعتصاب غذا کرده بود] گفتم که اگر سفارت را اشغال نمی‌کردیم دنیا هرگز نمی‌فهمید که دولت آمریکا چه رنج و ستمی را بر مردم ایران تحمیل کرده است … توضیح دادم که در شرایط عادی، هیچ‌کس توجهی به رنج‌ها و آلام ما نمی‌کرد زیرا نظام جهانی در سلطه‌ی امریکا بود … باید به کجا شکایت می‌کردیم؟ چه کسی به حرف ما گوش می‌کرد؟» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۹۸-۱۹۹). شاید خود دانشجویان نیز فکر نمی‌کردند که اقدام انقلابی آنها علاوه بر بازتاب‌های داخلی قابل‌توجهی که به‌همراه دارد موجب شود «بازتاب‌های آن، روابط و مواضع کشورها را در قبال جمهوری اسلامی ایران و امریکا به‌شدّت تحت‌تأثیر قرار دهد و بعد از سال ۱۳۵۸ باعث تحولات مهمّی در منطقه گردد» (خواجه‌سروی، ۱۳۹۴: ۱۳) و به عبارتی تصویر انقلاب اسلامی و تصویر ملّی جمهوری اسلامی ایران را در نگاه جهانیان به‌شدّت تحت‌الشعاع این اقدام قرار دهد.

۵- بازتاب‌های جهانی واقعه‌ی تسخیر: تصویر نظام انقلابی ایران

تصویری که دانشجویان انقلابی مایل بودند از واقعه‌ی تسخیر به مردم جهان ارائه کنند استکبارستیزی، آمریکاستیزی و شکستن هیمنه‌ی ظاهری ابرقدرت آن‌روزهای جهان در نگاه مردم ایران و سایر ملل مستضعف و رنج‌کشیده‌ی جهان بود. هدفی که حضرت امام قدّس‌سرّه  نیز مدنظر داشتند: «ایشان توانست با مدیریت بحران گروگان‌گیری، امریکا را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تحقیر نماید، هیبت ترسناک این کشور را بشکند، و به ملّت‌ها و دولت‌ها جرأت دهد که احساس شخصیت کرده و در سال‌های بعد بتوانند علیه امریکا اقدام نمایند … تمامی مقامات صاحبنظر امریکایی درگیر در این بحران هم به این نکته اعتراف کرده‌اند که … پرستیژ بین‌المللی خود را به‌تدریج و در پی این واقعه در مخاطره دیده‌اند» (خواجه‌سروی، ۱۳۹۴: ۱۶). با این حال روایت یادشده تنها روایت موجود از واقعه‌ی تسخیر نیست و شاید بتوان گفت میان تصویری که ایرانِ انقلابی مایل بود از این واقعه ارائه دهد (که در ادبیات بازاریابی، برندینگ نامیده می‌شود)، و تصویری که با دخالت رسانه‌ها از این واقعه به جهانیان عرضه شد (وجهه/تصویر ادراک‌شده)، تفاوت بسیاری -ناشی از همان دستکاری رسانه‌ها- وجود داشت.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مروری که بر این واقعه انجام می‌دهد می‌نویسد: « اقدام به گروگان‌گیری و تصرّف سفارت آمریکا در ایران به‌خصوص که ازسوی دولت و مقامات حکومتی تأکید و حمایت می‌شد، به‌وضوح به‌لحاظ قواعد و حقوق و عرف بین‌المللی غیرقابل قبول بود و از همین‌رو ایران نتوانست حمایت دولت‌ها را در این باب جلب نماید و برعکسْ آمریکا تلاش وافر و نسبتاً موفقی به‌کار بست تا انزوای سیاسی و اقتصادی برای ایران فراهم آورد» (معبادی، ۱۳۸۱: ۹۲). کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل متحد که در همان ماه‌های نخست واقعه یعنی دی‌ماه ۱۳۵۸ به کشورمان سفر کرد نیز می‌نویسد: «از زمان قیام بوکسورها (قیام داخلی چین در اوایل قرن ۲۰) نظیر چنین تجاوز آشکاری به حقوق بین‌الملل در هیچ‌جا روی نداده بود… تا دسامبر ۱۹۷۹ تمامی کوشش‌های ایالات متحده، شورای امنیت سازمان ملل، و دادگاه بین‌المللی برای آزادکردن مأموران سفارت آمریکا بی‌نتیجه مانده بود؛ اطلاعات سیاسی رسیده از تهران نه‌تنها گیج‌کننده بود بلکه گمان‌ها درباره‌ی اینکه در این موضوع چه کسی قدرت تصمیم‌گیری دارد نیز ضدونقیض بود.» (والدهایم، ۱۳۷۰: ص ۵).

پس از واقعه‌ی تسخیر سفارت، امریکا مجموعه اقدامات اقتصادی و سیاسی را علیه ایران به‌صورت یکجانبه و یا با همکاری دیگر کشورها و عمدتاً ازطریق شورای امنیت سازمان ملل متحد به شرح زیر در پیش گرفت تا به‌صورتی عملگرایانه و به‌تدریج موجب ایجاد تصویری منفی از جمهوری اسلامی ایران در سطح بین‌المللی شود: تحریم خرید نفت از ایران (۵۸/۸/۲۳)، توقیف دارایی‌ها و اموال ایران در کلیه بانک­های آمریکایی و شعب خارجی آن (۵۸/۸/۲۳)؛ هماهنگی برای صدور اجماعی قطعنامه‌ی شورای امنیت (شماره ۴۵۷) علیه ایران مبنی بر لزوم آزادی فوری گروگان‌ها [۱۱]؛ ارجاع موضوع گروگانگیری به دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه و صدور رأی این دیوان علیه ایران ازسوی ۱۵ قاضی این دادگاه به اتفاق آراء (۵۸/۹/۲۵)؛ صدور قطعنامه‌ی دوم شورای امنیت علیه ایران (۵۸/۱۰/۹) درباره‌ی واقعه‌ی تسخیر (شماره ۴۶۱) و اخطار شدید مبتنی بر ضرورت آزادی فوری گروگان‌ها؛ تشکیل جلسه شورای امنیت برای صدور قطعنامه‌ی تحریم اقتصادی بین‌المللی علیه ایران (۵۸/۱۰/۲۲) که البته ازسوی شوروی وتو شد؛ نامه محرمانه‌ی رئیس‌جمهور امریکا و درخواست مذاکره (۵۹/۱/۶) که البته ازسوی امام قدس‌سرّه افشا شد؛ قطع روابط دیپلماتیک آمریکا با ایران (۵۹/۱/۲۱) و اخراج کاردار و دیپلمات‌های ایران؛ عملیات نظامی مستقیم برای آزادسازی گروگان‌ها که منجر به شکست و واقعه طبس شد (۵۹/۲/۵)؛ اشغال سفارت ایران در لندن (۱۰-۵۹/۲/۱۵) و گروگان‌گیری ۱۷ کارمند سفارتخانه؛ منع واردات هرگونه کالا از ایران به آمریکا، و منع فروش کلیه‌ی کالاها ازجمله موادغذایی و دارو (۵۹/۲/۲۷)؛ پیوستن کانادا و اروپای غربی و ژاپن تحت فشار آمریکا به تحریم‌ اقتصادی علیه ایران (۵۹/۴/۱)؛ … با این‌همه و علیرغم شکست در راهکار مستقیم نظامی، آن کشور به تلاش‌های خود برای آزادسازی گروگان‌ها پایان نبخشید و با به‌کارگیری انواع روش‌ها بالاخره در ۳۰ دی همان سال (۱۳۵۹) به هدف خود که آزادی آنها بود دست یافت و گروگان‌ها پس از ۴۴۴ روز (حدود ۱۵ ماه) با حضور رسمی نماینده‌ی دولت وقت در پلّکان هواپیما، به کشورشان بازگشتند. (معبادی، ۱۳۸۱: ۹۳-۹۴؛ مشهدی‌پور، ۱۳۹۶: ۳۸-۴۲؛ و واعظی، ۱۳۷۹: ۹۸)

رویداد اشغال سفارت ایران در لندن (دهم تا پانزدهم اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۹) نیز زمینه‌ی کافی برای استفاده‌ی تبلیغاتی و تصویرسازی انگلستان و به‌خصوص ایالات متحده برای موضوع تسخیر سفارت فراهم کرد. ابوترابیان معتقد است در این رویداد، «نقش مقامات واشنگتن موقعی آشکارتر می‌شود که آنها با دامن‌زدن به شایعات و پراکندن اخبار و تفسیرهای گوناگون در مورد این مسأله، مسلّماً قصد داشتند به یک یا چند هدف زیر برسند: ۱) هیاهوی وسیعی برای زشت نشان‌دادن گروگانگیری در سفارت‌خانه‌ها به راه بیاندازند؛ ۲) با استفاده از این ماجرا، افکار عمومی را از توجه به شکست ماشین نظامی خود در صحرای طبس منحرف کنند و در حالی‌که تنها پنج روز از آن شکست نگذشته، سدّ محکمی در مقابل تبلیغات ایران علیه این تهاجم نظامی به‌وجود آورند؛ ۳) آن‌چنان جوّ نامساعدی علیه گروگانگیری ایجاد کنند که به‌زعم خود بتوانند ایران را در فشار شدید قرار دهند و مقامات ایران را برای آزادی گروگان‌های آمریکایی وادار به تسلیم نمایند؛ ۴) ایران را از هرگونه واکنش خشن علیه گروگان‌های آمریکایی در مقابله با هجوم نظامی آمریکا به طبس باز دارند؛ ۵) سبب ارعاب کشورهایی شوند که به‌زعم آنها، احتمالاً فکر تقلید از عمل ایرانی‌ها و گروگان‌گرفتن آمریکایی‌ها را در سر می‌پروراندند» (ابوترابیان، ۱۳۶۳: نُه، سیزده و چهارده). ایالات متحده از همان زمان تاکنون به‌طور پیوسته تصویری منفی از حکومت جمهوری اسلامی ایران در افکار عمومی جهان و اذهان مقامات کشورهای مختلف شکل داده و همان تصویر ساخته‌شده‌ را مبنای بسیاری از تصمیم‌گیری‌ّهای بین‌المللی و جهانی درارتباط با جمهوری اسلامی ایران در سطح ملّی و بین‌المللی قرار داده است.

دبیرکل وقت سازمان ملل متحد و رئیس جمهور بعدی کشور اتریش می‌نویسد: «در ماه دسامبر سال ۱۹۷۹ (دی‌ماه ۱۳۵۸) طنینی تهدیدکننده درباره‌ی قلدری رام‌نشدنی تهران نیز مفهوم بود … سه روز اقامت ما در تهران در آغاز سال نوی ۱۹۸۰ همراه با ناراحتی‌های فراوان و حتی وحشت بود» (والدهایم، ۱۳۷۰: ۱۱ و ۲۲). عجیب‌تر آنکه برنامه‌ی بازدید وی از بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها نیز با فشار جمعیتی که به‌اعتقاد وی به‌قصد تهدید به سوی خودرو و هلیکوپتر حامل وی آمده بودند ملغی شد. رویدادی که وقتی تلویزیون ایران نیز آن را نشان داد برخی اعضای هیأت سازمان ملل، نگران زنده ماندن دبیرکل شده بودند (والدهایم، ۱۳۷۰: ۱۵ و ۱۹). وی که تلاش‌هایش برای میانجیگری و آزادسازی گروگان‌ها پذیرفته نشد و حتی موفق به دیدار با حضرت امام قدس‌سرّه و گروگان‌ها هم نشد درخصوص پیامدهای این وضعیت می‌نویسد: «وقتی ماجرای غم‌انگیز و طولانی جنگ خلیج فارس شروع شد،‌ و شورای امنیت تشکیل جلسه داد تا درباره‌ی شروع جنگ مشورت کند، رجایی نخست‌وزیر جدید ایران به نیویورک آمد تا در آنجا شکایت کشورش را علیه عراق عرضه کند. رجایی … نمی‌توانست درک کند که چرا نسبت به ایرانی‌ها که اینچنین آشکارا قربانی تهاجمی از خارج شده بودند، در نیویورک تا بدین حد کم همدردی می‌شود. او با تلخکامی از بی‌عدالتی در سازمان ملل متحد شکایت می‌کرد و من کوشیدم برایش روشن سازم که نمی‌تواند انتظار چندان کمکی در زمینه‌ی شکایت خود داشته باشد، تا زمانی که ایران به‌رغم محکوم دانستن عمل گروگانگیری از طرف جهانیان، همچنان گروگان‌ها را نگاه داشته است.» (والدهایم، ۱۳۷۰: ۲۴۴).

اهمیت خبری واقعه‌ی تسخیر برای رسانه‌های آمریکایی به حدی بود که به‌گفته‌ی تیم ولز، گردآورنده‌ی امریکایی کتاب ۴۴۴ روز: «طی دورانی که ماجرای گروگانگیری ادامه داشت، گزارش‌های واصله از تهران در رأس تمام خبرها قرار می‌گرفت و تصاویری که حوادث ایران را نشان می‌داد اکثر برنامه‌های تلویزیونی آمریکا را می‌پوشاند» (ولز، ۱۳۶۶: ۱۳). رسانه‌های جمعی این کشور که عموماً رسانه‌های مسلّط جهانی هم به شمار می‌آمدند با به‌کارگیری تمام توان حرفه‌ای خود و با حداکثر تلاش برنامه‌ریزی شده در پی آن بودند تا تصویری را که دولت متبوع آمریکا از این واقعه، ایجادکنندگان آن، و نقش حکومت انقلابی ایران مدنظر دارد با آب‌وتاب تمام در حدّ یک کارزار جذّاب بین‌المللی و در چهارچوب واژگان و تصاویری مهیّج نظیر خشونت، اشغال، گروگان‌گیری، ربایش، افراد مسلّح، ترور و تروریست، شکنجه، گرسنگی، و مانند اینها ارائه دهند: «در این تصاویر بعضی صحنه‌ها وجود داشت که هنوز هم منظره‌ی آنها از چشم مردم امریکا محو نشده است: افراد مسلّح اشغالگر سفارتخانه به نظاره‌ی گروگان‌هایی که چشمان‌شان بسته است مشغولند؛ دریایی از جمعیت در مقابل سفارت آمریکا شعارهای ضد آمریکایی سر داده‌اند؛ مردم مشغول سوزاندن آدمک‌هایی شبیه پرزیدنت کارتر و شاه هستند… » (ولز، ۱۳۶۶: ۱۳). تصویری که رسانه‌های تصویری ایالات متحده از دانشجویان مسلمان می‌دادند این بود که آنان «ابتدا به‌عنوان بنیادگران خشن به تصویر کشیده شده و آن‌گاه صراحتاً با عدم پذیرش مواجه، و آرمان‌ها و اندیشه‌های‌شان به تمسخر گرفته شد» (رید، ۱۳۷۹: ۳۰).

گری سیک مقام ارشد شورای امنیت ملی آمریکا در دوران انقلاب اسلامی و واقعه‌ی تسخیر در کتابش که با عنوان همه‌چیز فرو می‌ریزد [۱۲] در ایران ترجمه شده درباره‌ی نگرش مردم آن کشور درباره‌ی تصویر واقعه‌ی تسخیر در مردم امریکا می‌نویسد: «بسیاری از دانشجویان ایرانی در ایالات متحده … هنگامی که اقدام به برگزاری راهپیمایی در حمایت از اشغال سفارت آمریکا کردند بیش از پیش با خشم و غضب مردم آمریکا مواجه شدند… واشنگتن از آن بیم داشت که مردم آمریکا واکنش تند و خشونت‌باری را در برابر راهپیمایی‌های دانشجویان نشان دهند و این واقعه به رسانه‌ها و سپس تهران انتقال یابد و در نتیجه، اقدامات تلافی‌جویانه‌ای علیه گروگان‌ها انجام شود … مسأله‌ی خشم و غضب مردم آمریکا هم مسأله‌ی حادّی بود… تقریباً تمامی ایرانیان ساکن آمریکا در معرض خطر قرار داشتند و بیشتر آنها مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؛ برخی مشاغل خود را از دست دادند و برخی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند… روزهای گروگان‌گیری روزهای سختی برای ایرانیان مقیم ایالات متحده بود» (سیک، ۱۳۸۴: ۳۱۵ و ۳۱۷). البته برخی از روشنفکران آمریکایی نیز همان‌زمان به‌شدت از سیاست‌مداران وقت خود گله می‌کردند که نوع مواجهه با مسأله‌ی گروگانگیری از اساس، صحیح نبوده: «خودداری ما از معذرت‌خواهی به‌خاطر یک دیکتاتور به‌خاطر حمایت از خلف وی، یک مسأله است و عدم موفقیت در درک این مطلب که شور و هیجان ایرانیان … بیشتر به‌خاطر نفرت عمیق آنها از شاهی بود که ما او را حمایت می‌کردیم؛ کسی‌که پلیس او هزاران ایرانی را شکنجه داده و کشته بود در حالی‌که ایالات متحده یک کلمه علیه او سخن نگفته بود، مسأله‌ای دیگر است» (کِلِن،‌ بی‌تا: ۲۱).

معصومه ابتکار سخنگوی دانشجویان تسخیرکننده و عضو کمیته‌ی روابط‌عمومی ستاد دانشجویی تسخیر درباره‌ی بازتاب جهانی این واقعه و نقش رسانه‌های آمریکایی در این‌باره می‌نویسد: «وقتی اشغال لانه‌ی جاسوسی ابعاد دیگری یافت و … به جنبشی ملّی تبدیل شد پوشش خبری رسانه‌های جمعی آمریکا افزایش یافت و غرض‌ورزی‌های آنها به‌تدریج رخ نمود و به‌دنبال آن دولت آمریکا همه‌ی تلاش‌های خود را بر توفان تبلیغاتی متمرکز کرد و رسانه‌های خبری اصلی سیل اتهامات و دروغ‌های خود را آغاز کردند. آنها بدون اینکه کوچک‌ترین مدرکی برای اثبات حرف خود داشته باشند ادعا می‌کردند گروگان‌ها در معرض شکنجه، گرسنگی و بدرفتاری قرار گرفته و زندگی آنها در خطر است … جنگ تبلیغاتی علیه ما بسیار شدید بود» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۱۲-۱۱۳). پس از آزادی چند نفر از گروگان‌های زن و سیاهپوست که بنا به دستور حضرت امام قدس‌سرّه انجام شد دانشجویان از گروگان‌های آزادشده خواستند در کنفرانس مطبوعاتی شرکت کنند و درباره‌ی وضعیت رفتار با خود و نیز شرط آزادی سایر گروگان‌ها یعنی بازگرداندن شاه از سوی دولت آمریکا حرف بزنند. پس از بازتاب جهانی این کنفرانس معلوم شد که بازهم سلطه‌ی رسانه‌ای آمریکا اجازه‌ی نقش‌آفرینی به چنین حسن‌ظنّی را نداده است: «در روزهای بعد از طریق دوستان ایرانی مقیم خارج فهمیدیم که رسانه‌های آمریکا و به‌طور کلی رسانه‌های جهان، بخش‌های زیادی از این کنفرانس را سانسور کردند … و تمام تلاش خود برای محدودکردن تأثیر این آزادی و پنهان ساختن پیام آن به کار بردند» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۲۳). تلاش‌های دیگری که خانم ابتکار و دانشجویان انجام می‌دادند هم ظاهراً دچار همین سوء‌برداشت می‌شد: «ما موضع خود را در دیدار با یکی از نمایندگان کنگره آمریکا برای جهانیان توضیح دادیم که با مردم آمریکا هیچ خصومتی نداریم؛ این یک انتقام‌گیری نیست؛ تنها به‌دنبال اعاده‌ی حقوق طبیعی خود هستیم … این جلسه با دوربین‌های تلویزیونی ضبط و ازطریق ماهواره برای تماشاگران آمریکایی پخش می‌شد» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۷۰) اما این‌بار نیز معلوم شد رسانه‌ها دستکاری‌های مؤثری در انتقال این پیام نیز داشته‌اند.

گذشت چند ماه از تصویرسازی منفی رسانه‌های بین‌المللی امریکایی علیه واقعه‌ی تسخیر به‌تدریج دانشجویان را با موضوع ارتباطات رسانه‌ای و نقش و سیطره‌ی رسانه‌های بین‌المللی بر جریان اخبار جهانی به تلخی آشنا کرد. دانشجویان که به‌مدت شش ماه از آبان ۱۳۵۸ تا اردیبهشت ۱۳۵۹ در سطح ملّی و جهانی خبرسازان اصلی بودند طولی نکشید دریافتند که پیام آنها بدون تحریف به افکار عمومی جهان نمی‌رسد: «خبرنگارانی که تصور می‌کردیم به‌عنوان چشم و گوش رسانه یا کشور متبوع خود تعهد اخلاقی دارند نتوانستند بی‌طرفی و واقع‌بینی خود را حفظ کنند. خبرنگاران آمریکایی از همه بدتر بودند. آنها تقریباً از هر خبر یا مصاحبه‌ای در جهت منافع خود نتیجه‌گیری می‌کردند و شکاف موجود را عمیق‌تر کرده و به سوء‌تفاهم‌ها و خصومت‌های بین ایران و امریکا دامن می‌زدند… رسانه‌ها تصویر تحریف‌شده‌ای از ما ارائه می‌کردند؛ تصویری مهاجم و تروریست. به‌طور کلی ایرانیان به‌صورت مذهبی‌های متعصّب به تصویر کشیده می‌شدند… حرف‌های ما سانسور و یا به‌شدت تحریف می‌شد.» (ابتکار، ۱۳۷۹: ۲۲۸-۲۲۹). با این وجود و علیرغم تلاش‌های متعدد دانشجویان برای طراحی رویدادهای روابط‌عمومی و ارتباطی مانند بازدید گروه‌های مردمی و سازمان‌های آزادی‌بخش و ضداستعماری جهانی و آمریکایی از سفارت و وضعیت گروگان‌ها و تشریح دلایل و انگیزه‌های واقعی اشغال سفارت، آنان به‌تلخی دریافتند که تقریباً هیچ چیزی از واقعیت‌ها در رسانه‌های جهانی و به‌خصوص آمریکایی منتشر نمی‌شود: «درواقع آنها این‌گونه رویدادها را بایکوت خبری می‌کردند… رسانه‌های اصلی امریکا هر چیزی را که ممکن بود ایرانیان را منطقی یا خردورز معرفی کند سانسور می‌کردند و هر خبری که اشغالگران سفارت را دانشجو، و نه مهاجم، معرفی می‌کرد غیرقابل ذکر یا غیرقابل پخش می‌دانستند … روایاتی که در رسانه‌های غربی منتشر می‌شد همواره ما را به‌عنوان متعصّبان خشک‌مغز به تصویر می‌کشید. از آنجا که کلمه‌ی دانشجو با این تصویرها در تضاد بود، رسانه‌ها از واژه‌هایی همچون مهاجم یا گروگان‌گیر استفاده می‌کردند.» (ابتکار، ۱۳۷۹: ۲۵۸ و ۲۶۲). شاید به‌دلیل همین رفتارهای رسانه‌های امریکایی در تصویرسازی از این واقعه بود که حتی برخی طرفداران انقلاب اسلامی هم دچار شکّ و تردید می‌شدند. حسنین هیکل روزنامه‌نگار و سیاستمدار برجسته‌ی مصری همان‌زمان در کتابش که در ایران نیز ترجمه و انتشار یافت [۱۳] نوشت: «درست است که ایرانی‌ها با گروگان‌گیری،‌ آمریکا دشمن اصلی خود را تحقیر کردند اما … شکست واقعی آمریکا سقوط شاه بود و احتیاج نبود چیزی به آن اضافه شود.» (معبادی، ۱۳۸۱: ۹۷).

یکی از نمادها و نتایج تصویرسازی رسانه‌های امریکایی از واقعه‌ی تسخیر، سالها بعد از وقوع آن در قالب یک فیلم سینمایی عرضه شد: «شش تن از اعضای سفارت در جریان عملیات اشغال به‌نحوی موفق به فرار شدند و ابتدا در سفارت بریتانیا و سپس در سفارت کانادا پناه گرفتند. این افراد در نهایت به کمک سفارت کانادا و با گذرنامه‌ی کانادایی در ژانویه ۱۹۸۰ از ایران خارج شدند. بعدها درباره‌ی آنان فیلمی سینمایی به‌نام آرگو ساخته و در سال ۲۰۱۳ اکران شد و با سروصدای فراوان و بیشتر با دلایل سیاسی و بی‌شک نامتعارف، ۳ جایزه‌ی اسکار نیز به آن تعلّق گرفت و خانم اوباما بانوی اول امریکا در برنامه‌ای که مستقیم از کاخ سفید پخش می‌شد برنده‌‌ی اسکارشدن آرگو را اعلام کرد.» (عزیزی، ۱۳۹۵: ۱۸۶). به گفته‌ی خانم رجایی‌فر – از دانشجویان تسخیرکننده‌ی لانه جاسوسی- فیلم آرگو بازهم تصویری خاص از دانشجویان ارائه می‌دهد: « آرگو بازسازی مستند یک واقعه تاریخی نیست. متأسفانه در خیلی از صحنه‌های این فیلم، رفتارهای مردم ایران تند و خشن نشان داده می‌شود… فیلم آرگو بدترین تصویر را از ایران ارائه کرد.» (رجایی‌فر، ۱۳۸۹) [۱۴].

جالب‌تر آنکه با این‌همه تصویرسازی رسانه‌ها از حواشی واقعه، ظاهراً خبرها از خود گروگان‌های امریکایی در حداقل ممکن و شاید تقریباً هیچ بود! یعنی برخلاف آنچه که دانشجویان سعی می‌کردند واقعیت‌هایی از سلامت و زندگی معمولی گروگان‌های‌شان ارائه دهند ولی متأسفانه رسانه‌ها به‌شدت این‌گونه اخبار را سانسور می‌کردند؛ نتیجه آنکه مردم امریکا در طول پانزده ماه واقعه‌ی تسخیر لانه جاسوسی و حتی پس از آزادی گروگان‌ها در نوعی بیخبری نگاه داشته شده بودند: «موقعی هم که در ژانویه ۱۹۸۱ گروگان‌ها آزاد شدند و به امریکا بازگشتند باز وضع به‌صورتی درآمد که گردباد تبلیغاتی از همه‌سو مسائل را تحت‌تأثیر خود قرار داد؛ و در پی آن نیز با سکوتی که ناگهان همه‌جا را فرا گرفت بالاخره معلوم نشد بر گروگان‌ها در دوران اسارت چه گذشته است.» (ولز، ۱۳۶۶: ۱۴) و البته بدیهی است که در چنین شرایطی، قضاوت افکار عمومی راجع به وضع گروگان‌ها، واقعیت گروگان‌گیری، انگیزه‌های واقعی دانشجویان و خواسته‌های آنها تقریباً همان بود که ازسوی رسانه‌ها عنوان می‌شد و رسانه‌ها نیز عموماً گزارش‌ها، اخبار و تصاویری را منتشر می‌کردند که کاملاً برنامه‌ریزی‌شده در پی دستکاری حقیقت واقعه بود و درواقع ذهن مردم و مخاطبان را از درک حقیقت واقعه و علل اصلی وقوع آن منحرف می‌کردند.

راکی سیکمن از تفنگداران دریایی سفارت و یکی از ۵۲ نفر گروگان‌های آزادشده در همان سال بازگشت، خاطراتش را از روزهای دستگیری‌اش در قالب کتابی با نام گروگان ایرانی [۱۵] منتشر کرد. وی هم در شرح مختصری که بر واقعه‌ی تسخیر نگاشته و هم در گزارش خاطرات دست‌نوشته‌اش، بارها و بارها از واژه‌ی «دانشجوها» [۱۶] برای اشاره به گروگان‌گیرها اشاره می‌کند (Sikmann, 1982: 3, 4, 6, 12, 22, 38, 45, 48, 82, 100, 191 …) و به‌عبارتی او که پس از آزادی، خاطرات واقعی خود را بدون رعایت هرگونه ملاحظات سیاسی می‌نویسد، می‌تواند دانشجوها را از تروریست‌ها تفکیک کند و آنها را به همین عنوانِ دانشجو می‌خواند. خاطرات وی سرشار از جزئیاتی از زندگی معمولی و دور از اسارت آنهاست: انواع غذاهایی که در اختیارشان قرار می‌گیرد از جمله هات‌داگ (ص ۴۴)، تنقلاتی مثل شکلات، چیپس، خشکبار (ص ۳۸) امکاناتی که در اختیار داشتند مانند رادیوضبط برای گوش دادن به موسیقی (ص ۲۲)، ورزش‌هایی که در آرامش انجام می‌دادند مانند پینگ پونگ (ص ۸۲)، آموزش ورزش کاراته (ص ۴۵)، تماشای فیلم ویدئویی با تلویزیون (ص ۶۵) و …

البته همان‌طور که در ابتدای این بخش ذکر شد خوانش مقامات انقلابی کشورمان از تصویری که با نقش‌آفرینی هدفمند رسانه‌های جهانی و درراستای منافع امریکا از واقعه‌ی تسخیر و به‌تبع آن از کشور جمهوری اسلامی ایران و نظام نوپای انقلاب اسلامی ساخته و ترویج می‌شد، بسیار متفاوت بود. این تفاوت را می‌توان در دو نمونه‌ی زیر مشاهده کرد:

شهید رجایی، نخست‌وزیر وقت کشور در گزارشی که پس از اجرای توافق‌نامه الجزایر و آزادی گروگان‌ها در تاریخ ششم بهمن‌ماه ۱۳۵۹ به مجلس ارائه داد، ثمرات خارجی تسخیر لانه جاسوسی را دو مورد زیر برمی‌شمرد: پایان‌دادن به افسانه‌ی شکست‌ناپذیری ابرقدرت‌ها، و روشن کردن عملکرد واقعی سفارت‌خانه‌های ابرقدرت‌ها که مرکز فعالیت‌های جاسوسی هستند (حسین‌زاده و جعفری هرستانی، ۱۳۹۴: ۸۷). همچنین در جلسه‌ی بررسی و تصویب گزارش کمیسیون ویژه در مجلس شورای اسلامی (آبان ۵۹)، «موضعی که اکثر سخنرانان هم‌نوا با گزارش کمیسیون ویژه بر آن مصرّ بودند مجرم دانستن گروگان‌ها و نقش آنان در جاسوسی علیه نظام و انقلاب بود. بیانات پایانی آقای هاشمی رفسنجانی،‌ رئیس وقت مجلس را می‌توان نوعی جمع‌بندی از دیدگاه‌های نمایندگان به شمار آورد: «ما با کسانی که مسؤول جنایات امریکا هستند یعنی دولت و گردانندگان دولت امریکا خیلی حرفی نداریم چون می‌دانیم حرف حق به گوش‌شان نمی‌رود. راهِ گفتن حق همین است که دانشجویانِ ما انتخاب کردند: یعنی گلوی آنها را بگیرند و فشار بدهند تا حرف حق را بفهمند … معلوم شد که یک ملّت مستضعفی می‌تواند از طریقی که انتخاب می‌کند حقوقش را از یک دولت نیرومندی هرچند ابرقدرتی مثل امریکا، بگیرد… ما به دنیا نشان دادیم که حاضریم در مقابل گرفتن حق‌مان دست از این مجرمین برداریم و عفوشان کنیم…» (عزیزی، ۱۳۹۵: ۲۰۱ و ۲۰۲). پیش‌تر نیز گفته شد که این تفاوت میان تصویری که ما می‌خواستیم و مایل بودیم از این واقعه و از انقلاب اسلامی‌مان به جهانیان ارائه دهیم (بازاریابی واقعه و برندینگ ملّی کشور) با تصویری که مخاطبان رسانه‌های امریکایی برداشت و ادراک کردند (وجهه یا تصویر ملّی ادراک‌شده از ما) را می‌توان باتوجه به نقش‌آفرینی رسانه‌های امریکایی -که در عرصه‌ی ارتباطی دنیای آن‌روز یکّه‌تاز بودند و جریان اخبار جهانی را در سلطه‌ی خود داشتند- تحلیل و درک نمود.

۶- اجرای تحقیق: اقدامات حضرت امام قدس‌سرّه برای مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر

در این بخش تلاش می‌شود مبتنی بر مطالبی که درباره‌ی بازاریابی سیاسی و مدیریت تصویر در بخش ۳ یعنی چهارچوب نظری و پیشینه‌ی تحقیق ارائه شد تنها به تطبیق مباحث یادشده با واقعه‌ی تسخیر پرداخته شود.

۶-۱. توسعه‌ی محصول سیاسی

شاید بتوان محصول سیاسی خلق‌شده و توسعه‌یافته در کلام حضرت امام قدس‌سرّه راجع‌به واقعه‌ی تسخیر را «صورت‌بندی مجدّد دوگان مظلوم-ظالم، و ضرورت حق‌طلبی برای حمایت از مظلوم، و جواز احقاق حقّ مظلوم از همه‌ی راه‌های ممکن مبتنی بر فلسفه‌ی قیام عاشورا» دانست. این رویکرد در رفتار امام قدّس‌سرّه در ایام واقعه‌ی تسخیر به‌حدّی جدی است که ایشان علاوه بر تکرار فراوان آن در خلال دیدارها و مصاحبه‌ها در آن ایام، همه‌ی آنچه را که در عرف معمول سیاست، «میانجیگری» خوانده می‌شود یک‌سره رد می‌کند و با این استدلال که موضوع واقعه‌ی تسخیر، احقاق حقّ مظلوم است و نه یک دعوای سیاسی، همه‌ی مقامات بین‌المللی و میانجی – ازجمله دبیرکل وقت سازمان ملل، سناتور امریکایی، هیأت فلسطینی، کمیسیون حلّ اختلاف سازمان ملل، نمایندگان رسانه‌ها، و حتی نماینده‌ی پاپ- را به‌صراحت به دفاع از ملّت مظلوم ایران فرامی‌خواند و در پاسخ به دعوت پاپ، وی را به تبعیّت از رویه‌ی حمایت از مظلوم و عدالت‌خواهیِ حضرت مسیح دعوت می‌کند. بخش‌هایی از بیانات امام قدس‌سرّه درباره‌ی واقعه‌ی تسخیر و متمرکز بر تعریف و تبیین یک محصول سیاسی، به شرح زیر است:

– ایشان [آقای پاپ] چرا … و واسطه می‌شوند مابین یک ملّت مظلوم که می‌خواهد یک مقداری از مظلمه‌هایی که بر او شده است کشف کند، و به مردم، به مستضعفین بفهماند که راه ظلم اینها چه است، و از چه راه اینها ظلم می‌کنند؟ و یک ظالم و یک کسی که توطئه‌گر است (دیدار با نماینده‌ی پاپ، ۱۹ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۲۹)

– غرب همین است که شما ملاحظه می‌کنید که این‌طور جنایات می‌کنند. آن‌وقت آن کسی‌که جانی مطلق است، می‌برند نگه می‌دارند و پشتیبانی از او می‌کنند. به حرف یک ملّت مظلوم گوش نمی‌دهند. نمی‌گذارند که شورای امنیت تشکیل بشود. پول‌های ایران را مثل دزدهای سرگردنه غارت می‌کنند، توقیف می‌کنند. غرب وضعش این است. و این سازمان‌هایی هم که درست کرده‌اند برای خودشان، همه برای منفعت غرب است. هیچ برای مظلوم‌ها نیست. (دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان، ۲۴ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۵۰)

– ما مسائل‌مان، مسائل مظلومین است و موافق با طبقات مظلوم. و آنها با ما موافق‌اند، اگر ظالم‌ها بگذارند صدای ما به آنها برسد. و اگر نگذاشتند یا منعکس جلوه دادند، این مخالفت نیست. این مخالف آن عملی است که شده است که ما از آن عمل بری هستیم. ما تمام مسائل‌مان، مسائل «مظلوم» است در مقابل ظالم؛ «غارت‌شده» است در مقابل غارتگر؛ «کشته‌شده» است در مقابل کشنده. اینها مسائل ماست و از اینها خارج نیست … ظالم‌ها با این منطق مخالف‌اند. (مصاحبه‌ با خبرنگار ژاپنی، ۵ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۳۲)

– ظالم‌ها همه می‌خواهند که مسئله جاسوسی رواج پیدا بکند و لانه‌های جاسوسی در ممالک مظلوم باشد. لکن منطق مظلوم غیر از این منطق است. منطق مظلوم -که اکثریت قاطع دنیا را تشکیل می‌دهد- این است که باید هر مملکتی آزاد باشد. هر مملکتی مستقل باشد. هر مملکتی ذخایرش خرج خودش بشود. این منطق مظلوم‌هاست … و این لانه‌ی جاسوسی در منطق مظلومین این است که باید بسته بشود. و منطق ظالمین این است که باید باشد؛ این مظلومین‌اند که باید به حقوق خودشان برسند. و این ظالم‌ها هستند که می‌گویند حقی برای مظلومین نیست. (مصاحبه‌ با خبرنگار ژاپنی، ۵ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۳۳)

– منطق ظالم‌ها این است که باید اینها را غارت کرد، اینها آدم اصلاً نیستند. این ابرقدرت‌ها ما را اصلاً آدم نمی‌دانند. مظلوم‌ها را در هر جا هست، در ممالک خودشان که هست. مظلوم‌ها را جزء بشر حساب نمی‌کنند. حقوق بشر می‌گویند، حقوق بشر یعنی حقوق ظالم‌ها. (مصاحبه‌ با خبرنگار ژاپنی، ۵ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۳۳)

– ملت ما می‌دانند که هر شورایی یا محکمه‌ای که تحت نفوذ مستقیم امریکا تشکیل شود از اول رأی آنان دیکته شده است، و محکومیت ملت مظلوم ما مورد استقبال آنان است. (بیانات درباره جلسه شورای امنیت، ۶ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۳۵)

– آقای پاپ یا سایر روحانیون مسیح، روحانیون همه مذاهب این را احتمال می‌دادند که اگر عیسی مسیح بیاید در بین ماها، این به طایفه مظلومین متصل می‌شود یا به طایفه ظالم‌ها؟ ما مظلومین که پنجاه سال جوان‌های ما کشته شده‌اند، ذخایر ما برده شده است، فرهنگ ما به تباهی کشیده شده است، اختناق در این مملکت واقع شده است. (مصاحبه با خبرنگاران اروپایی، ۸ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۵۱)

– {سؤال: چرا شما در این نزاع میانجی نمی‌شوید؟ … شما، رمزی کلارک، والدهایم و سازمان آزادیبخش فلسطین را رد کرده‌اید؟} من نخواستم بگویم که اینان بدون حرمت هستند، نه … ولی یک مسئله از همه مهم‌تر است و آن اینکه من می‌خواهم به تمام مردم جهان بگویم که هرگز میانجی بین ظالم و مظلوم نشوند. باید در چنین مواقعی طرف مظلوم را گرفت و خصمانه بر دشمن تاخت. میانجی‌گری بین ظالم و مظلوم خود ظلمی بزرگ است و ما می‌خواستیم کسی چنین ظلمی را مرتکب نشود. از این جهت نپذیرفتیم و نخواهیم پذیرفت. و منطقی که از ظالم دفاع کند و بر مظلوم بتازد، منطق نیست. اگر شما رفت‌وآمد نمایندگان‌تان را به‌عنوان میانجی بین اسرائیل و فلسطین منطقی می‌دانید ما آن را منطقی نمی‌دانیم. ما تنها دفاع از فلسطین را منطقی می‌دانیم. (مصاحبه با مجله آمریکایی تایم، ۹ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۵۹)

۶-۲. انتخاب نام در بازاریابی سیاسی

یکی از اقدامات حضرت امام قدس‌سرّه در بازاریابی سیاسی واقعه‌ی تسخیر، نام‌گذاری سفارت آمریکا به «لانه‌ی جاسوسی» بود. تأکید ایشان در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های آن ایام بر اینکه در محلّ سفارت فعالیت‌های جاسوسی انجام می‌شده و سفارت به‌دنبال توطئه بوده و آن افراد عموماً مأمور به جاسوسی بودند برای جاانداختن و تثبیت نام و عنوان «لانه‌ی جاسوسی» به‌جای سفارت امریکا و «جاسوسان» به‌جای مأموران رسمی سفارتخانه با همین رویکرد از نگاه بازاریابی سیاسی قابل تحلیل است. بخشی از کلام صریح حضرت امام قدس‌سرّه در این‌باره که در دیدارها با رسانه‌های جهانی و باهدف انتقال پیام حقیقی انقلاب اسلامی از واقعه‌ی تسخیر ایراد شده عبارت است از:

– آقای کارتر … این جاسوسی که لانه جاسوسی که در اینجا درست کردند مبدلش کنند به دستگاه انسانی نه دستگاه حکومت بر یک ملت، نه دستگاه جاسوسی از برای یک ملت. (مصاحبه با تلویزیون سی‌بی‌اس امریکا، ۲۷ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۷۳)

– ما هرگز احتمال نمی‌دادیم که یک سفارت مرکز جاسوسی باشد … من احتمال نمی‌دادم که آقای کارتر برخلاف همه موازین بین‌المللی عمل بکند و اینجا را مرکز جاسوسی و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد … الآن ما فهمیدیم این مسئله را و ما این مرکز جاسوسی را خواهیم بست. (مصاحبه با تلویزیون سی‌بی‌اس امریکا، ۲۷ آبان ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۷۳-۸۳)

– قراردادهای بین‌المللی اقتضا می‌کند که جاسوس در یک مملکتی به اسم سفیر باشد یا به اسم کاردار سفیر باشد! یا نه؟ اگر سفرایی باشند، اشخاصی باشند که در یک مملکتی خیانت نخواهند بکنند، جاسوسی نمی‌خواهند بکنند، اسباب حکومت نمی‌خواهند فراهم کنند، اینها هستند که گروگان گرفتن‌شان صحیح نیست. و اما اینکه ملّت ما عمل کرده است، این گرفتن یک دسته جاسوس است که این جاسوس‌ها به‌حسب قواعد باید بازرسی و محاکمه شوند. (مصاحبه با خبرنگاران امریکایی، ۲۸ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۸۵-۸۷)

– تا مادامی که این مجرم برنگردد و آقای کارتر به قوانین بین‌المللی احترام نگذارد، این جاسوس‌ها را ما نمی‌توانیم برگردانیم. ما چنانچه بعد از آمدن شاه هم جاسوس‌ها را برگردانیم این برای این است که یک تخفیفی به آنها داده‌ایم. (مصاحبه با خبرنگاران امریکایی، ۲۸ آبان ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۸۵-۸۷)

– این مطلب که لانه جاسوسی که به اسم سفارت در ایران بوده است و جوانهای ما لابد مطلع شدند بر اینکه مسائل جاسوسی در اینجاست و رفتند و آنجا را قبضه کردند، ظالم‌ها با این مسئله جاسوسی موافق‌اند همه‌شان. ظالم‌ها همه می‌خواهند که مسئله جاسوسی رواج پیدا بکند و لانه‌های جاسوسی در ممالک مظلوم باشد. (مصاحبه‌ با خبرنگار ژاپنی، ۵ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۳۱-۱۳۴)

– رسیدگی به امر شاه مخلوع و امر جاسوسان در مرکز جاسوسی، جز در ایران امکان ندارد، زیرا علائم و شواهد جرم در ایران است و قابل انتقال به غیر ایران نیست … و رسیدگی به امر لانه جاسوسی باید در همان محلِ به اصطلاح «سفارت» صورت گیرد، زیرا شواهد جرم در همان محل است. (بیانات درباره شورای امنیت، ۶ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۳۵)

– این اشخاصی هم که گروگان هستند در اینجا، اینها هم معلوم نیست که مأمور سفارت باشند. سفیر که اینها نیستند. کاردارشان هم که در اینجا نیست. اصل اینکه اینها از اجزای سفارت باشند و از دیپلماتها باشند، این پیش ما اصلاً ثابت نیست. بلکه خلافش بیشتر واضح است. این عده را ما عقیده‌مان این است که اینها آمده‌اند اینجا فقط برای جاسوسی و برای اینکه مملکت ما را به تباهی بکشند. و شواهد زیاد الآن در همین لانه جاسوسی هست. (مصاحبه با خبرنگاران اروپایی، ۸ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۵۰)

– جوانان ما جاسوسان را نگه داشته‌اند تا ثابت کنند اینها چکاره‌اند. (مصاحبه با روزنامه لوموند، ۹ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۶۲)

– اصلاً ما اینجا را سفارتخانه نمی‌دانیم. ما اینها را اجزای سفارتخانه نمی‌دانیم. اینجا جاسوس‌خانه است و آنها هم جاسوس هستند. این همه فریادی هم که قشرهای مختلفی که در خارج هستند دارند می‌زنند -که همه رأی به این می‌دهند که اینها باید رها بشوند برای اینکه اینها اشخاصی هستند، اجزای سفارتخانه هستند، مأمورین کذا هستند- ماهمه اینها را منکر هستیم و می‌گوییم بیایید ببینید. دعوت می‌کنیم از این قشرهای مختلف که بیایید ببینید که وضع اینجا، وضع سفارتخانه است؟ سفارت ما را در امریکا ببینید. سفارت امریکا را در اینجا ببینید. سفارت سایر مملکت‌ها را ببینید. … اینجا محل جاسوسی است لیس الّا. و اینها هم جاسوس هستند و اصلاً ربطی به سفارت و سفارت‌خانه ندارد. (مصاحبه با خبرنگاران مسلمان مقیم انگلستان، خبرنگاران آفریقایی و آسیایی، ۲۶ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۳۰۲)

– اینجانب به کارتر اخطار می‌کنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیوری که نگهبان جاسوسان جاسوس‌خانه هستند برای ما و دولت امکان ندارد و مسئول جان آنان، شخص اوست. (پیام مردمی به مناسبت واقعه‌ی طبس، ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹: صحیفه نور، ج۱۲: ۲۵۶)

۶-۳. تصویر (وجهه) دولت/نظام و مدیریت آن

حضرت امام قدس‌سرّه باتوجه به دغدغه‌ی جدّی خویش برای ارائه‌ی چهره‌ی جمال جمیل اسلام (مدیریت وجهه/تصویر اسلام) و نظام نوپای اسلامی از فرصت واقعه‌ی تسخیر – که کمتر از یک‌سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد- نهایت استفاده‌‌ را کردند تا با گفتار مستدل و برگرفته از باورهای معرفتی خویش در کنار رفتارهای مبتنی بر ارزش‌های اسلامی، زمینه‌های لازم برای صدور انقلاب اسلامی را فراهم نمایند. از نگاه نویسنده، این تلاش از ورای فراوانی و تکرار مفاهیم موردنظر ایشان در ایّام واقعه‌ی تسخیر از یک‌سو و پذیرش مصاحبه‌های متعدّد‌ با خبرنگاران رسانه‌های جهانی (امریکایی، اروپایی، ژاپنی و …) ازسوی دیگر، کاملاً آشکار و قابل مشاهده است. در این بخش با مرور گزارش واقعه به یافته‌های زیر درباره‌ی اقدام‌های امام قدس‌سرّه دست می‌یابیم:

۶-۳-۱. نخستین اقدام امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر، تأکید و تکرار بر این بود که این‌کار فقط و فقط به‌دست «دانشجویان» انجام شده است؛ نه نظامیان، نه شبه‌نظامیان، نه مهاجمان و نه افرادی دیگر: «من دیدم کلامی که از ایشان (آقای کارتر) صادر شده است، مع الأسف کلام عاقلانه‌ای نبوده است که اینها دانشجو نیستند، اینها لات هستند، اینها تروریست‌اند. دانشجوها با «لات» در منطق شما یکی هستند؟! لات‌ها و اراذل با دانشجوها را شما در منطق‌تان یکی می‌دانید؟! توهین به دانشجوها در سراسر کشورهای عالم نیست این مطلب؟» (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون سی‌بی‌اس امریکا، ۲۷ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج ۱۱: ۷۴)

۶-۳-۲. دومین اقدام امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر این بود که دانشجویان را در این واقعه، نمایندگان واقعی ملّت و اقدام آنها را نمونه‌ای از اقدام انقلابی مردم نشان دهند: «این مسئله مربوط به ملّت است. سی و پنج میلیون ملّت ما خواست‌شان این است … ملّت نمی‌گذارد. ملّت ما می‌خواهد و نمی‌شود غیر از این. ما برخلاف ملّت نمی‌توانیم عمل بکنیم.» (مصاحبه با خبرنگار تلویزیون سی‌بی‌اس امریکا، ۲۷ آبان ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج ۱۱: ۷۳)

۶-۳-۳. یکی از راهکارهای اصلی امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر، تأکید بر «تفکیک ملّت‌ها از دولت‌ها به‌خصوص تفکیک ملّت از دولت امریکا» بود: «ما اول باید حساب ملّت امریکا را از دولت امریکا جدا کنیم. ما به هیچ‌وجه مقابل با ملّت امریکا نیستیم. آقای کارتر است که به این ناراحتی دامن می‌زند از طریق جنگ اعصاب و ممکن است به دخالت نظامی منجر شود. و ما به هیچ‌وجه ملّت امریکا را تحقیر نکرده‌ایم. آقای کارتر است که دشمن ما و ملّت را که غارتگر ما و ملّت است نگه داشته و در دنیا برخلاف واقع هیاهو بپا کرده است.» (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوموند، ۹ آذر ۱۳۵۸: صحیفه نور، ج۱۱: ۱۶۲)

۶-۳-۴. اقدام دیگر امام قدس‌سرّه  این بود که با تأکید بر یکی از ارزش‌های نظام جمهوری اسلامی مبنی بر مقابله با تبعیض نژادی و احترام به حقوق زنان، حدود دو هفته پس از واقعه، از دانشجویان خواست گروگان‌های زن و یا سیاهپوستانی را که جاسوسی آنها معلوم نیست، آزاد کنند: «به نظر من امام قدس‌سرّه  از این کار دو هدف داشتند: نخست ایشان می‌خواستند با طرفداری نمادین از زنان و سیاهپوستان آمریکایی به این نکته اشاره کنند که در آمریکا هنوز جنسیت و رنگ پوست دلیلی برای تبعیض است و از طرف دیگر ما در این درخواست امام، خط‌مشی بهبود جایگاه زن در چهارچوب نظام ارزشی اسلام را می‌دیدیم.» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۱۷) در نتیجه‌ی این اقدام ۵ زن و ۸ مرد سیاهپوست که طبق اطلاعات محدود دانشجویان در جاسوسی‌ها دخالتی نداشتند در روز ۲۸ آبان ۱۳۵۸ آزاد شدند. اهمیت این موضوع در آن است که این تصمیم تا پایان واقعه (به‌جز در مورد یک‌نفر بیمار) تکرار نشد و به‌همین علت، آزادی این گروه با دلایل یادشده می‌توانست عرضه‌ی خوبی از برخی آرمان‌های انقلاب اسلامی باشد.

۶-۳-۵. راهکار دیگر امام قدس‌سرّه این بود که با تأکید بر نقش واقعی مردم در نظام جمهوری اسلامی در تعیین سرنوشت واقعی کشور، «مردم و نمایندگان رسمی آنها را تصمیم‌گیر نهایی» بداند و بر همین نظر تأکید کند و آن را هم در عمل نشان دهد. ظاهراً حضرت امام قدس‌سرّه از آذرماه سال ۱۳۵۸ و در دیداری با نماینده‌ی رئیس‌جمهور کره شمالی به نقش مجلس مردمی ایران در تصمیم‌گیری درباره‌ی واقعه تسخیر اشاره کرده بود: «در آن ملاقات ایشان درباره‌ی نقش مجلسی که قرار بود انتخاب شود صحبت کرده و غیرمستقیم قدرت تصمیم‌گیری برای حلّ مسأله گروگان‌ها را به نمایندگان قانونی و منتخب مردم سپردند.» (ابتکار، ‌۱۳۷۹: ۱۷۷) اگرچه این نظر ایشان سه ماه بعد در اسفندماه همان سال به دستور صریح تبدیل شد.

۶-۳-۶. اقدام دیگر امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر این بود که با برنامه‌هایی از نوع روابط‌عمومی و ارتباطات رسانه‌ای، ارزش‌های معنوی و انسان‌دوستانه‌ی انقلاب اسلامی را به جهانیان نشان دهد و یادآوری نماید که هدف اصلی از نگاه‌داشتن گروگان‌ها، فقط و فقط احقاق حقوق ملّت ایران است. ایشان در اواخر آذرماه سال ۱۳۵۸ (دسامبر ۱۹۷۹) دستور دادند جشن کریسمس برای گروگان‌ها برنامه‌ریزی و برگزار شود: «به پیشنهاد امام خمینی برنامه‌ریزی به‌منظور برگزاری جشن کریسمس برای گروگان‌ها را آغاز کردیم. شورای مرکزی برنامه‌ی دعوت روحانیان مسیحی را که به الهیات رهایی‌بخش معتقد بوده و دیدگاه‌های اجتماعی و سیاسی آزاداندیشانه‌ای داشتند تنظیم کرد … حتی از اسقف اعظم فلسطین که سابقه مبارزات طولانی علیه ستم رژیم صهیونیستی داشت هم دعوت کردیم … از صداوسیما خواستیم تا مراسم را ضبط کند و آن‌گاه به‌عنوان نمایش حسن‌نیّت می‌توانستیم آن را ازطریق ماهواره برای مردم آمریکا پخش کنیم.» (ابتکار، ۱۳۷۹: ۲۰۰-۲۰۱)

۶-۳-۷. یکی دیگر از اقدام‌های امام قدس‌سرّه نپذیرفتن هیأت‌های میانجی با این هدف بود که از نظر ایشان واقعه‌ی تسخیر، نماد تقابل مظلوم و ظالم بود و نه یک دعوای حقوقی. لذا ایشان انتظار داشت همگان به حمایت از مظلوم برخیزند و در چنین تصویری از واقعه، میانجی‌گری موضوعیتی نمی‌یافت: «من می‌خواهم به تمام مردم جهان بگویم که هرگز میانجی بین ظالم و مظلوم نشوند. باید در چنین مواقعی طرف مظلوم را گرفت و خصمانه بر دشمن تاخت. میانجیگری بین ظالم و مظلوم خود ظلمی بزرگ است و ما می‌خواستیم کسی چنین ظلمی را مرتکب نشود. از این جهت نپذیرفتیم و نخواهیم پذیرفت» (مصاحبه با مجله آمریکایی تایم، ۹ آذر ۱۳۵۸: صحیفه‌ نور، ج۱۱: ۱۵۹). شاید این تصویر از واقعه کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به همین علت «صرف نظر از تلاش‌های گوناگون و بی‌ثمر سایر کشورها و شخصیت‌های جهانی برای پادرمیانی در این‌باره، سفر کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به تهران و نیز سفر هیأت موسوم به حقیقت‌یاب سازمان ملل به تهران برای گشودن این گره ناکام ماند» (عزیزی، ۱۳۹۵: ۱۹۱).

۶-۳-۸. اقدام‌ دیگر امام قدس‌سرّه در مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر، دستور افشای نامه‌ی محرمانه‌ای بود که کارتر برای ایشان فرستاده بود و طی آن آمادگی خود را برای «پذیرش حقایقی تازه ناشی از انقلاب ایران» اعلام کرده بود. انتشار این نامه که نشانگر دورویی و دروغ‌گویی دولت آمریکا بود در آمریکا به افتضاح سیاسی جدیدی برای کارتر بدل شد. کارتر در ۶ فروردین ۱۳۵۹ نامه محرمانه‌ی به امام قدس‌سرّه  نوشت مبنی بر اینکه «… ما آماده‌ی پذیرش حقایق جدیدی هستیم که مولود انقلاب ایران است … من تصور می‌کنم که ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه‌ی ملل است تعقیب می‌کنیم.» (عزیزی، ۱۳۹۵: ۱۹۰)

۶-۳-۹. یکی دیگر از اقدام‌های امام قدس‌سرّه از نوع برنامه‌های روابط‌عمومی و تصویرسازی برای مدیریت صدور انقلاب در این واقعه آن بود که موافقت کردند همزمان با عید پاک مسیحیان (۲۰ فروردین ۱۳۵۹)، سه کشیش آمریکایی به محل لانه جاسوسی بروند و مراسم مذهبی عید پاک را باحضور گروگان‌ها اجرا ‌کنند. اگرچه کارتر یک روز پس از این مراسم – که پخش تلویزیونی آن بازهم با سانسور رسانه‌ّهای امریکایی تأثیر چندانی نیافت- روابط دیپلماتیک آمریکا با ایران را قطع کرد.

۶-۳-۱۰. اقدام دیگر امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر، «صدور حکم رسمی ایشان به رئیس جمهور وقت کشور برای رسیدگی رسمی به جرایم آمریکا در حمله‌ی نظامی به ایران با دعوت از گروه‌های مختلفی از کشورهای جهان» بود. بدیهی است چنانچه این برنامه‌ی ارتباطی و تصویرسازی نیز به‌موقع و درست انجام می‌شد احتمالاً موج خبری قابل‌ملاحظه‌ای علیه این تجاوز آشکار بین‌المللی شکل می‌گرفت: «… مقتضی است برای رسیدگی به جرایم امریکا در حمله نظامی به ایران، از گروه‌های مختلف کشورهای جهان دعوت شود که مشاهده کنند آمریکای جهانخوار با ادعاهای طرفداری از حقوق بشر و صلح‌دوستی و انسان‌دوستی با یک ملّت مستقل چه معامله‌ای کرده است و می‌کند تا مشاهده کنند آثار جرم این رژیم آدمخوار را؛ که مع‌الأسف دولت‌های غربی، جمعیت‌های طرفدار حقوق بشر، و سازمان ملل متحد، و شورای امنیت سازمان ملل متحد، همگی طرفداری از او می‌کنند. و به عیان ببینند تا آنچه اینجانب مکرّر گفته‌ام که تمام این سازمان‌ها و گروهها برای طرفداری از قدرتمندان به وجود آمده است، و این جمعیت‌ها به دست قدرتمندان برای سلطه بر ضعیفان و مکیدن خون محرومان جهان به وجود آمده است. تا ببینند که به بهانه نجات جاسوسان چه نقشه‌ای برای ملت مظلوم ما طرح کرده‌اند.» (حکم به رئیس‌جمهور ایران، ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹: صحیفه نور، ج۱۲: ۲۵۸)

۶-۳-۱۱. یکی دیگر از راهکارهای امام قدس‌سرّه تبیین شکست آمریکا در واقعه‌ی طبس (۵ اردیبهشت ۱۳۵۹) با تفسیر عقیدتی و الهی واقعه و با عباراتی بود که بر نقش ایمان انقلابی و امدادهای غیبی تأکید داشت: «… از این مانور احمقانه که به امر خدای قادر شکست خورد، هراسی به خود راه ندهید که حق با ما و خدا پشتیبان ملت مسلمان است.» (پیام مردمی به‌مناسبت واقعه طبس، ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹: صحیفه نور، ج۱۲: ۲۵۶) و یا «آنها در طبس آمدند و گمان کردند که می‌توانند نیرو پیاده کنند و می‌توانند بیایند و به بهانه خارج کردن گروگان‌ها ایران را قبضه کنند و خدای تبارک و تعالی شن‌ها و بادها را فرستاد و آنها را شکست داد.» (دیدار مردمی، ۲۴ اسفند ۱۳۶۰: صحیفه نور، ج۱۶: ۱۰۵)

۶-۳-۱۲. راهکار دیگر امام قدس‌سرّه این بود که از واقعه‌ طبس برای تبیین همان حربه و اتهامی علیه آمریکا استفاده کند که تا پیش از این در واقعه‌ی تسخیر، آمریکایی‌ها علیه ایران انقلابی از آن استفاده می‌کردند؛ یعنی «نقض قوانین بین‌المللی»: «این آقایی که هی فریاد می‌زند که شما نقض قراردادهای اجتماعی و بین المللی را کردید، خودش همین نقض قرارداد بین‌المللی را کرده است که نظامی وارد کرده در یک مملکتی که مستقل است. این یکی از چیزهایی است که نقض حقوق بین‌المللی است. نقض قراردادهای بین‌المللی است. این نقض قرارداد بین‌المللی را که ایشان آنجا هی فریاد می‌زند، خودش نقض می‌کند. و این‌قدرها هم این مجالسی که در دنیا هست از او انتقاد نمی‌کنند.» (دیدار با فرماندهان سپاه، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۹: ج۱۲: ۲۶۸)

۶-۳-۱۳. اقدام دیگر امام قدس‌سرّه این بود که به‌منظور نشان دادن ارزش‌های انسان‌دوستانه‌ی اسلام و نظام جمهوری اسلامی، با پیشنهاد آزادی یکی از گروگان‌ها که بیماری شدید داشت موافقت کردند: «امام قدس‌سرّه دستور دادند که او فوراً باید آزاد شود و نزد خانواده‌اش برگردد. مراحل آزادی او به‌سرعت انجام شد و وی در ۲۱ تیر ۱۳۵۹ راه خانه را در پیش گرفت.» (ابتکار، ۱۳۷۹: ۲۲۴).

۶-۳-۱۴. نهایتاً یکی از اصلی‌ترین اقدام‌های امام قدس‌سرّه برای مدیریت صدور انقلاب در واقعه‌ی تسخیر، مصاحبه‌های مطبوعاتی متعدد و پرشمار ایشان با خبرنگارانِ خبرگزاری‌ها و مجلات مختلف آمریکایی، اروپایی، آسیایی، آفریقایی … بود و ایشان مکرراً تلاش می‌کرد ازطریق این مصاحبه‌ها – که عدد آنها از ۳۰ مصاحبه فراتر است- موضوع‌ها و محورهای زیر را صراحتاً بیان دارد و ذهن خبرنگاران و رسانه‌ها وبه‌تبَع آنها ذهن‌های مردم و مخاطبان خارجی را با روایت و تصویر دیگری از این واقعه مواجه سازد: تفکیک نقش مردم از دولت در واقعه‌ی تسخیر؛ تأکید بر اینکه تسخیرکنندگان دانشجویان مردمی هستند (و نه آن‌طور که رسانه‌های غربی آنها را می‌نامند)؛ تبیین انگیزه‌های ملت ایران از تسخیر و حمایت از آن؛ تفکیک مواضع دولت امریکا از ملّت امریکا؛ تحقیر دولت امریکا نه ملّت امریکا؛ تعیین شرایط ختم واقعه‌؛ اصرار بر شرط بازگرداندن شاه و اموال غارت‌شده‌ی ملت ایران؛ افشای نقش استعماری آمریکا در رژیم شاه و سایر کشورهای منطقه؛ پاسخ به میانجیگری‌ها؛ پاسخ به نگرانی‌های افراد شاخص مذهبی مانند پاپ؛ تبیین جایگاه وابسته‌ی نهادهای بین‌المللی به‌ویژه شورای امنیت به آمریکا؛ سانسور دولت آمریکا نسبت به اخبار واقعه؛ تهدید آمریکا به اینکه درصورت حمله‌ی نظامی، ممکن است سفارت را جوان‌ها تخریب کنند و گروگان‌ها کشته شوند؛ نفی رویکرد انتقام‌جویی در واقعه‌ی تسخیر؛ …

۷- جمع‌بندی و نتیجه‌گیری: مدیریت تصویر واقعه‌ی تسخیر ازسوی حضرت امام قدس‌سرّه درجهت صدور انقلاب اسلامی  

واقعه‌‌ی تسخیر سفارت امریکا در تهران ازسوی گروهی از دانشجویان انقلابی، هرگونه و با هر نگاهی که تحلیل شود، به‌دلیل پذیرش و تأیید پسینی آن از سوی ولیّ فقیه جامعه اسلامی می‌بایست فرصتی تلقّی می‌شد برای نشان‌دادن ابعادی از ماهیت انقلاب اسلامی ایران و معرفی و صدور جنبه‌های معنوی آن به جهانیان. باتوجه به انگیزه‌های متصوّر برای شکل‌گیری و ابعاد انسانی این واقعه، اهمیت رسانه‌ای پوشش آن برای رسانه‌های جهانی، مردمی بودن وقوع آن و پشتیبانی چشمگیر اقشار مختلف مردم، از شرایط بالقوّه‌ای برخوردار بود که مدیریت هدفمند آن ازجهت تصویرسازی بتواند زمینه‌ساز صدور معنوی انقلاب باشد و به گفته‌ی حضرت امام قدس‌سرّه «چهره‌ی جمال جمیل اسلام» را به جهانیان عرضه نماید. امام قدس‌سرّه در این واقعه نیز همانند تمامی مواقع و وقایع پس از انقلاب اسلامی تلاش نمود صدور انقلاب را با «آفرینش پیام‌هایی روزآمد مبتنی بر مبانی ارزشی اسلام برای جامعه‌ی مخاطبان جهانی انقلاب اسلامی»، «زمینه‌سازی برای شناخت و درک مبانی ارزشی آن» و نهایتاً «مدیریت تصویر انقلاب اسلامی» انجام دهد. واقعه‌ی تسخیر، یکی از مهم‌ترین و شاید نخستین این فرصت‌ها بود که در این تحقیق تلاش شد با تطبیق مفهوم بازاریابی سیاسی بین‌المللی مبتنی بر خلق و مدیریت تصویر ملّی جمهوری اسلامی ایران بر این واقعه، رویکرد حضرت امام قدس‌سرّه با استفاده از مفاهیم، الگوها و تکنیک‌های بازاریابی سیاسی و مبتنی بر گفتار و رفتار ایشان تحلیل شود.

یافته‌های این تحقیق ۱۴ اقدام و راهکاری را نشان می‌دهد که امام قدس‌سرّه در طول این واقعه (از آبان ۱۳۵۸ تا دی ۱۳۵۹) انجام دادند که به باور این تحقیق می‌توان آنها را در راستای تصویرسازی برای صدور انقلاب ارزیابی کرد: ۱) تأکید بر اینکه تسخیر فقط و فقط به‌دست «دانشجویان» انجام شده است، ۲) دانشجویان را در این واقعه، «نمایندگان واقعی ملّت» و اقدام آنها را نمونه‌ای از اقدام انقلابی مردم معرفی کرد، ۳) تأکید بر «تفکیک ملّت‌ها از دولت‌ها» به‌خصوص تفکیک ملّت از دولت آمریکا، ۴) تأکید بر یکی از ارزش‌های نظام جمهوری اسلامی مبنی بر «مقابله با تبعیض نژادی و احترام به حقوق زنان»، و درخواست از دانشجویان برای آزادی گروگان‌های زن و یا سیاهپوستانی که جاسوسی آنها قطعی نبود، ۵) تأکید بر نقش واقعی مردم در نظام جمهوری اسلامی در تعیین سرنوشت واقعی کشور و ارجاع تصمیم‌گیری نهایی به «نمایندگان رسمی مردم در مجلس»، ۶) دستور برگزاری جشن کریسمس برای گروگان‌ها به‌مثابه برنامه‌ای روابط‌عمومی و ارتباطات رسانه‌ای برای طرح ارزش‌های معنوی و انسان‌دوستانه‌ی انقلاب اسلامی به جهانیان، ۷) «نپذیرفتن هیأت‌های میانجی» با این هدف که این واقعه‌ نماد تقابل مظلوم و ظالم بود؛ لذا ایشان انتظار داشت همگان به حمایت از مظلوم برخیزند نه میانجی‌گری، ۸) دستور افشای نامه‌ی محرمانه‌ی کارتر برای افشای دورویی و دروغگویی وی در نظر و عمل، ۹) موافقت با برگزاری مراسم عید پاک مسیحیان با حضور سه کشیش آمریکایی در محل لانه جاسوسی برای گروگان‌ها، ۱۰) صدور حکم رسمی به رئیس جمهور وقت کشور برای رسیدگی رسمی به جرایم آمریکا در حمله‌ی نظامی به ایران با دعوت از گروه‌های مختلفی از کشورهای جهان، ۱۱) تبیین شکست آمریکا در واقعه‌ی طبس با تفسیر عقیدتی و الهی واقعه و با عباراتی مؤیّد نقش ایمان انقلابی و امدادهای غیبی، ۱۲) استفاده از واقعه‌ طبس برای تبیین همان حربه و اتهامی علیه آمریکا که تا پیش از این در واقعه‌ی تسخیر، آنها علیه ایران انقلابی از آن استفاده می‌کردند؛ یعنی «نقض قوانین بین‌المللی»، ۱۳) نشان دادن ارزش‌های انسان‌دوستانه‌ی اسلام و نظام جمهوری اسلامی و موافقت با پیشنهاد آزادی یکی از گروگان‌ها که بیماری شدید داشت، ۱۴) برگزاری مصاحبه‌های مطبوعاتی متعدد و پرشمار ایشان با خبرنگارانِ خبرگزاری‌ها و مجلات مختلف آمریکایی، اروپایی، آسیایی، آفریقایی … (بیش از ۳۰ مورد) و تلاش برای بیان محورهایی که ذهن خبرنگاران و رسانه‌ها وبه‌تبَع آنها ذهن‌های مردم و مخاطبان خارجی را با روایت و تصویر دیگری از این واقعه مواجه سازد.

با این وجود بررسی نسبی تصویر ارائه و ادراک‌شده از این واقعه به‌واسطه‌ی رسانه‌های غربی در این تحقیق نشان می‌دهد خبرنگاران و رسانه‌های جهت‌دار و وابسته به ایالات متحده و یا تحت‌تأثیر آنها، متأسفانه نخواستند (یا نتوانستند) حقیقت آنچه را که می‌بینند یا می‌فهمند به‌درستی و فارغ از دستکاری هدفمند رسانه‌ای به مخاطبان خویش – عموم مردم امریکا و دیگر کشورهای غربی- منتقل نمایند. بنابراین نتیجه‌ی تلاش‌ها، اقدام‌ها و راهکارهای امام قدس‌سرّه برای مدیریت تصویر این واقعه، اگرچه موجب آگاهی‌بخشی و تعمیق ارزش‌های انقلاب اسلامی در ملّت انقلابیِ ایران اسلامی و برخی ملّت‌های ستمدیده در کشورهای همسو شد ولی به‌نظر می‌رسد «تصویر برداشت‌شده» در غرب از واقعه‌ی تسخیر با آنچه که حضرت امام قدس‌سرّه مایل بودند ارائه نمایند متفاوت از آب درآمد. فاصله‌ی محسوس میان این دو تصویر – و به‌عبارتی میان «برند ملّی ما» و «وجهه‌ی ادراک‌شده ازسوی مخاطبان» ناشی از این واقعه- و تأثیر آنی و آتی آن بر سیاست‌های سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای غربی درخصوص جمهوری اسلامی ایران احتمالاً موجب برخی موضع‌گیری‌ها و رفتارهای این سازمان‌ها و کشورها علیه انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی در سال‌های بعدی تاکنون شده است.

نهایتاً اینکه ضرورت توجه به بازاریابی سیاسی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر رویدادها و فرصت‌های تعامل و ارتباطات فراملّی در ابعاد منطقه‌ای، بین‌المللی و جهانی برای صدور معنوی ارزش‌های انقلاب اسلامی و چهره‌ی جمال جمیل اسلام، از دیگر اهداف این تحقیق بود که به‌نظر می‌رسد به آن دست یافته باشد.

فهرست منابع

۱- ابتکار، معصومه (۱۳۷۹). تسخیر؛ اولین روایت مکتوب از درون سفارت تسخیرشده‌ی آمریکا در تهران. ترجمه‌ی فریده ابتهاج شیرازی.- تهران: انتشارات اطلاعات.
۲- ابوترابیان، حسین (۱۳۶۳)، «مقدمه»‌ بر کتاب اشغال. گردآوری ساندی تایمز، ترجمه‌ی حسین ابوترابیان. تهران: نشر نو.
۳- تفرشی، مجید (۱۳۸۹)، «اشغال سفارت ایران در لندن در سال ۱۳۵۹ به روایت اسناد آرشیو ملی بریتانیا ». قابل دسترس در پایگاه تاریخ ایرانی. به نشانی: http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/156/ بازبینی در ‌تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۸
۴- جعفری هفت‌خوانی، نادر (۱۳۹۱). مدیریت گردشگری و وجهه‌ی ملّی در جمهوری اسلامی ایران.- تهران: دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
۵- حسین‌زاده، وحید؛ جعفری هرستانی،‌ علی (۱۳۹۴). تجلّی بصیرت؛ مروری بر اقدام انقلابی جریان دانشجویی و مواضع امام خمینی قدس‌سرّه در تسخیر لانه جاسوسی.- تهران: نشر سدید.
۶- خمینی، روح‌الله. صحیفه‌ نور، جلدهای ۱۱، ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸ و ۲۱. قابل‌ دسترس در پایگاه امام روح‌الله، به‌نشانی http://farsi.rouhollah.ir بازبینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۳۰
۷- خواجه‌سروی، غلامرضا (۱۳۹۴)، «مقدمه» بر کتاب تجلّی بصیرت، حسین‌زاده و جعفری هرستانی.- تهران: نشر سدید، ص ۱۳-۱۶.
۸- رجایی‌فر، فروز (۱۳۸۹)، «گفتگوی تلویزیونی درباره‌ی تسخیر لانه جاسوسی»، برنامه‌ی دیروز، امروز، فردا، به‌تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۱۰ قابل دسترس در: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911211000158
۹- رید، فرد ای. (۱۳۷۹)، «پیشگفتار» در تسخیر، معصومه ابتکار.- تهران: انتشارات اطلاعات، صص ۱۹-۳۳.
۱۰- سواری، محمدامین (۱۳۹۵)، «فرهنگ صدور انقلاب اسلامی در منظر امام خمینیقدّس‌سرّه»، قابل دسترس در پایگاه بصیرت، به‌نشانی: http://basirat.ir/fa/news/291654/ بازبینی به‌تاریخ ۱۳۹۶/۹/۲
۱۱- سیک، گری (۱۳۸۴). همه‌چیز فرو می‌ریزد. ترجمه‌ی علی بختیاری‌زاده.- تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۱۲- کِلِن، ادوارد (بی‌تا). رازها؛ ناگفته‌هایی درباره‌ی گروگانگیری آمریکایی‌ها در ایران. ترجمه‌ی پوران خاور و سرور طلیعه.- بی‌جا: بی‌نا.
۱۳- کوالینا، فالکوفسکی و نیومن (۱۳۹۳). بازاریابی سیاسی (مبانی نظری و راهبردی).- ترجمه حمیدرضا عسکری و شهاب طلایی.- تهران: مهربان‌نشر.
۱۴- لیزمارشمنت، جنیفر (۱۳۹۴). مدیریت بازاریابی سیاسی (اصول و کاربردها). ترجمه‌ی بهرام خیری و پدرام باقرنژاد.- تهران: انتشارات بهمن برنا.
۱۵- مانهایم، یارول (۱۳۹۰). دیپلماسی عمومی راهبردی و سیاست خارجی آمریکا (گسترش نفوذ). ترجمه‌ی حسام‌الدین آشنا و محمدصادق اسماعیلی.- تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
۱۶- مشهدی‌پور، فاطمه (۱۳۹۶)،‌ «بازاریابی رویداد و بازاریابی سیاسی: به بزرگی یک تسخیر، به فراموشی یک فرمانده»، دوفصلنامه بازاریابی سیاسی، شماره ۲، (بهار و تابستان ۹۶)، صص ۳۶-۴۹.
۱۷- معبادی، حمید (۱۳۸۱). چالش‌های ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران.- تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۱۸- واعظی، حسن (۱۳۷۹). ایران و آمریکا؛ بررسی سیاست‌های آمریکا در ایران.- تهران: سروش.
۱۹- والدهایم، کورت (۱۳۷۰). کاخ شیشه‌ای سیاست.- تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ چهارم.
۲۰- ولز، تیم (۱۳۶۶). ۴۴۴ روز (خاطرات گروگان‌ها از دوران تسخیر لانه‌ی جاسوسی امریکا). ترجمه‌ی حسین ابوترابیان.- تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء.
۲۱- Sickmann, Rocky (1982) Iranian HOSTAGE; A Personal Diary of 444 Days In Captivity …, Crawford Press, Kansas, USA.
۲۲- Anholt, Simon (2002a) «Nation branding : a continuing theme», Journal of Brand Management, ۱۰(۱), ۵۹-۶۰.

—————————————————————————————————–

[۱] کلام حضرت امام رحمه‌الله‌علیه در وصیت‌نامه‌ی الهی سیاسی ایشان، آنجا که می‌فرمایند: «باید کوشش کنید چهره‌ی نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایید که اگر این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنّت در همه‌ی ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج‌فهمی‌های دوستان خودنمایی نماید، اسلام جهان‌گیر خواهد شد.» (امام خمینی، ۱۳۷۱: ۴۱)

[۲] ازجمله حجت‌الاسلام علی‌اکبر موسوی خوئینی‌ها

[۳] روحانیون جوانی مانند سیدعلی‌اکبر موسوی خوئینی‌ها، سیدمحمد خاتمی و … که ارتباط‌شان با حضرت امام قدس‌سرّه منحصراً ازطریق حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی برقرار می‌شد و بعدها با جداکردن خود از جامعه‌ی روحانیت مبارز تهران، تشکّلی را با نام «مجمع روحانیون مبارز» به رهبری حجت‌الاسلام مهدی کروبی پایه نهادند.

[۴] ازجمله تأسیس حزب مشارکت، رویدادهای مجلس ششم و تندروی‌های متعدد سیاسی در مواجهه با مسائل انقلاب اسلامی و حتی زمینه‌سازی انقلاب رنگی در کشور در سالهای بعد.

[۵] Continued development / Redeevelopment

[۶] Competitive Offering

[۷] Psychological warfare

[۸] Image making

[۹] Strategic public communication

[۱۰] National image management

[۱۱] نماینده امریکا در سازمان ملل پس از تصویب این قطعنامه اظهار داشت که اختلاف فعلی صرفاً بین ایالات متحده و ایران نیست بلکه مسأله‌ی ایران و جامعه بین‌المللی است. (مشهدی‌پور، ۱۳۹۶: ۳۹)

[۱۲]  ALL FALL DOWN; America’s Tragic Encounter with Iran, by Gary Sick, 1985, random House Pub.

[۱۳] حسنین هیکل، محمد (۱۳۶۲) ایران؛ روایتی که ناگفته ماند. ترجمه‌ی حمید احمدی.

[۱۴]جالب اینکه بر پایه ماجرای اشغال سفارت ایران در لندن نیز در سال ۲۰۱۷ یک فیلم سینمایی بلند با نام ۶روز و به کارگردانی توآ فریز ساخته شد. انگلیسی‌ها با ساخت این فیلم تلاش کردند اتهام همکاری سازمان‌یافته‌ی خود با رژیم بعثی عراق را برای همیشه از بین ببرند و حتی وجهه حکومتی و امنیتی دولت خود را تقویت کنند. این فیلم که روایت دلخواه آنها را از اشغال و گروگان‌گیری سفارت ایران در لندن ارائه می‌کند در سال ۱۳۹۶ در سطح جهانی اکران شد.

[۱۵] Iranian HOSTAGE; A Personal Diary of 444 Days In Captivity …, by Rocky Sickmann. Crawford Press, Kansas, USA, 1982

[۱۶] Students

  • منبع خبر : سایت هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد cpmstudy.ir