اگر تاکنون بازاریابی سیاسی به دنبال تجویز نسخهای برای پیروزی انتخاباتی به نامزدها بود، باید برای کسانی که در قدرت هستند نیز نسخهای برای بقا تجویز کند. به تعبیری میتوان گفت بلوغ بازاریابی سیاسی ضمن حفظ تمرکز بر رویداد انتخابات، با عبور از انتخابات رقم خواهد خورد.
نگاهی گذرا به منابع اولیه و حتی تحقیقات کنونی بازاریابی سیاسی نشان میدهد که انتخابات نه تنها به عنوان سرمنشأ اصلی شکلگیری بلکه به عنوان بستری برای توسعه علمی و عملی این حوزه شناخته میشود. رویداد انتخابات همواره و در تمامی واحدهای سیاسی دنیا محل بحث و تحلیلهایی در سطوح خرد و کلان بوده است. بنابراین وقتی رویداد انتخابات (یا دوران برگزاری کمپین انتخاباتی) را به عنوان نقطه مرکزی تحلیلها در نظر بگیریم، قبل، حین و پس از انتخابات برای پژوهشگران بازاریابی سیاسی مهم بوده و هست. اگر قبل و پس از انتخابات را مد نظر قرار دهیم یعنی جامعه در این دو برهه میتواند در معرض سیاستهایی قرار گیرد. چون اکثریت نامزدهای انتخاباتی و فعالان سیاسی که سودای قدرت دارند برای دوران برگزاری کمپینهای انتخاباتی برنامههای مدونی پیشبینی میکنند، آنچه در دو سوی این مرکزیت وجود دارد غالباً مغفول مانده است. این نزدیکبینی حتی فراتر از سطح تحلیل فردی- مانند نامزدهای انتخاباتی- و تا سطوح کلان- مانند حکومتها- نیز ریشه دوانده است.
مسئله زمانی روشنتر میشود که از دو دیدگاه این موضوع را بررسی کنیم: دیدگاه مردم و دیدگاه حاکمان. این دو بخش مهم جامعه چه زمانی به یکدیگر نیاز دارند؟ سادهترین و شاید بهتر باشد بگوییم اولین پاسخی که به ذهن متبادر میشود انتخابات است چون حاکمان به رأی مردم و مردم به قدرت حاکمان برای عینیت بخشیدن به مطالبات خود نیازمندند. همه میدانیم که این کافی نیست؛ هم مردم و هم حاکمان در سالهای میان دو انتخابات وظایفی بر عهده دارند که شایسته بررسی عمیقتر است. این مهم همانی است که آن را «موج دوم پژوهش در بازاریابی سیاسی» نامیدهاند؛ بدین معنا که اگر تاکنون بازاریابی سیاسی به دنبال تجویز نسخهای برای پیروزی انتخاباتی به نامزدها بود، باید برای کسانی که در قدرت هستند نیز نسخهای برای بقا تجویز کند. به تعبیری میتوان گفت بلوغ بازاریابی سیاسی ضمن حفظ تمرکز بر رویداد انتخابات، با عبور از انتخابات رقم خواهد خورد. پژوهشگران بازاریابی سیاسی در هر کشوری باید مرکز ثقل پژوهشهای خود را از انتخابات تغییر داده و در پی فراهم آوردن ابزاری برای ارتقای چسبندگی دولت و ملت بر مبنای منفعت دوجانبه و حفظ ارتباط بلندمدت با جامعه باشند. تجربه ثابت کرده است که بیتوجهی به چنین موضوعاتی مشکلات فراوانی برای واحدهای سیاسی به دنبال داشته است که هماکنون نیز گریبانگیر بسیاری از آنها میباشد.
تجربه گذشت چهار دهه پرتلاطم از انقلاب شکوهمند اسلامی نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران هر چند به بصیرت مثالزدنیای نسبت به ملت خود رسیده اما همچنان نیازمند تنظیم چندینباره مجموعه تعاملاتش با جامعه میباشد چرا که قطعاً این جامعه خنثی نیست! جامعه توانمندیها و نیازمندیهایی دارد که در این تنظیم مجدد بسیار نقشآفرین خواهد بود. همانطور که گفته شد رابطه حاکمان با جامعه قطعاً رابطهای دوطرفه، بلندمدت و مبتنی بر منفعت دوجانبه (برد-برد) خواهد بود. به کرات دیدهایم که نامزدهای انتخاباتی با حرارت و هیجان مرسوم در فضای انتخاباتی از برنامههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خود در برنامههای تلویزیونی و مجامع عمومی رونمایی میکنند اما موضوعی که- عمداً یا سهواً- نادیده انگاشته میشود، نخ تسبیح تمام این برنامهها است که منجر به تغییر نگرش کلی جامعه نسبت به حاکمان خواهد شد. این تغییر نگرش همانا تعمیق اعتماد دوجانبه است که حلقه مفقوده مدیریت سیاسی بسیاری از حکومتها در طول تاریخ بوده است.