آیت الله مهدویکنی (قدسسرّه) هر راستی را به هر فردی نمیگفت ولی جز راست نمیگفت. با مشاهده رفتار مدیریتی ایشان، تلفیق سخت سیاستمداری و مدیریت با مبانی اخلاقی و در صدر آن صداقت، به راحتی قابل رؤیت بود.
سالگرد ارتحال بزرگمرد سیاسی-تربیتی معاصر که نزدیک میشود، بیش از پیش فقدان ایشان به چشم میآید. استفاده از چشمه زلال چنین بزرگانی را در زمان حیات بایستی غنیمت شمرد، اما به حسب «آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید»، به پای سخنان شاگردی از شاگردان بیشمار ایشان نشسته و از تجارب دهساله همکاری آقای قسوری با حضرتشان بهره خواهیم برد. در ادامه به برخی از موارد طرح شده، اشاره خواهد شد:
۱- ساده و تأثیرگذار در تعاملات فردی و اجتماعی:
یک روز عصر که بهواسطه مسائل کاری خدمتشان رسیدم تعریف کردند که: «با شروع درس طلبگی و مُلبّس شدن، در کسب مهارت هنر و خطابه نیز تلاش داشتم و موفق بودم و منبرهای خوبی در تهران داشتم تا اینکه تحولی در من ایجاد شد و من شیوهی صحبت کردنم را عوض کردم». ایشان در تدریس، سخنرانی، اداره جلسات و … از ادبیات و امثله و لحن مردم استفاده میکردند که این ویژگی به نظرم بسیار ساده و البته در میان نخبگان که در مقام ابراز یک معنای پیچیده علمی، تجربی و یا فلسفی هستند یک نوع مهارت کمیاب است.
۲- سبکِ معلِّمی در کردار و عمل:
حاجآقای مهدوی با صبر و حوصله عملاً آموزگاری میکرد. یک روز از روی بیدقتی یک ورقهی کوچک که به آن سوزن منگنهی مستعملی زده شده بود به ورقهی دیگری ضمیمه و خدمت آقا دادم. وقتی بحث به آن یادداشت رسید، ایشان همانطوری که درباره موضوع صحبت میکردند با انگشتان خود، آرام آن سوزن منگنه را باز میکردند و بدون هیچگونه اشاره لفظی به حقیر میفهماندند [که کارت اشتباه است].
۳- سیاست و مدیریت با همراه کردن کیاست و صداقت:
حاجآقای مهدوی هر راستی را به هر فردی نمیگفت ولی جز راست نمیگفت. با مشاهده رفتار مدیریتی ایشان، تلفیق سخت سیاستمداری و مدیریت با مبانی اخلاقی و در صدر آن صداقت، به راحتی قابل رؤیت بود.
۴- سریان شوخ طبعی در فضای مدیریتی:
گاهی اوقات که بنا به ماهیت کاری تنهایی خدمت ایشان میرسیدم، رسمی برخورد میکردم و احترام به جا میآوردم. ایشان قبل از ورود به موضوع اداری با ذکر یک خاطره، لطیفه و…، جو رسمی و غیر صمیمی را میشکست و به حقیر اجازه میداد در ارائهی موارد مشابه ورود کنم! آنچه کاملاً مشهود بود اینکه همهی این تکنیکها و ترفندها، کانالی برای تحقق اهداف مدیریتی و اخلاقی از جمله همدلی و وفاق و کارایی و اثربخشی بود.
۵- سبُک بالی و مناعت طبع در مواجهه با صاحبان زر و قدرت:
علیرغم اینکه افراد متموّل و صاحبان قدرت که آدمهای متواضع و متقی بودند با ایشان مراوده داشتند اما مرحوم حاجآقا، به قول خودشان حتی برای دانشگاه و مقاصد غیرشخصی نیز، کاسه گدایی را نزدشان نمیبردند. برای رفع شبهه بعضاً میفرمودند خیال نکنید اینها به دانشگاه و من پول میدهند، اصلاً از این آقایان من درخواست هم نمیکنم.
۶- سمع با دقت و اظهارنظر صریح در خصوص صحتوسقم استدلالها:
فارغ از اینکه طرف مقابل وزیر باشد یا دانشجوی جدیدالورود، ایشان به دقت به صحبتها و اظهارات طرف مقابل گوش میدادند… یکبار در مورد یک پیشنهاد انتصابی از حقیر، نظر خواستند. من هم ۴ دلیل بر مردود بودن آن عرض کردم. خوب گوش دادند و بعداً فرمودند حرفهایت درست است ولی دلیل سوم بیخود بود! باز هم مزاحگونه، نرم و لطیف و به شیوهی معلمی.
۷- سازگاری و جمع میان تواضع و حفظ شأن و شخصیت خود:
برخی مواقع شاهد بودم افراد در سن و سال بسیار پایینتر با ادبیاتی غیرمؤدبانه با ایشان صحبت میکردند (هرچندغیرمغرضانه). در این مواقع، به ندرت عصبانیت آقای مهدوی را در پی داشت و بیشتر به ذکر جملهای کوتاه کفایت میکردند. در یک مورد من یقین داشتم ایشان فرد را از جلسه اخراج میکنند ولی فقط فرمودند «اینکه بیادبی است» و دیگر هیچ عکسالعملی نشان ندادند. حتی بعد از جلسه فرد را با گشادهرویی پذیرفتند.