خط مقدم، کارها گره خورده بود خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاجی بیقرار بود، اما به رو نمیآورد. خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب.
«خط مقدم، کارها گره خورده بود خیلی از بچهها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاجی (حاج حسین خرازی) بیقرار بود، اما به رو نمیآورد. خیلیها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه. یه وضعی شده بود عجیب.
تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیمچی را صدا زد. حاجی گفت: هر جور شده با بیسیم، تورجیزاده را پیدا کن. (شهید تورجیزاده فرمانده گردان یا زهرا سلام الله علیها) مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود.
خلاصه تورجی را پیدا کردند. حاجی، بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) برام بخون.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت:
در بین آن دیوار و در
زهرا صدا میزد پدر
دنبال حیدر میدوید
از پهلویش خون میچکید
زهرای من، زهرای من …
صدا را روی تمام بیسیمها انداخته بودند.
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچهها دارند تکبیر میگند.
خط را گرفته بودند. عراقیها را تارو مار کردند.»
امام حسن عسکری (علیه السلام) میفرمایند: ما ائمه معصومین حجتهای خدا بر مردم در روی زمین هستیم و مادرمان فاطمه (سلام الله علیها) حجت خدا بر ماست. (أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص ۲۲۵)
وقتی که همهی گرهها به دست شما باز میشود، پس کجا بهتر از در خانهی شما؟
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ…