شهادت نصرالله؛ آغاز نصرالله
شهادت نصرالله؛ آغاز نصرالله

سید عزیز در یکی از آخرین سخنرانی‌هایت در روز اربعین سالار شهیدان، آن لحظه که این جملات پاک بر زبان مبارکت جاری شد و فریاد زدی «خون ما که به ناحق ریخته شده است، بر این شمشیر پیروز می‌شود» چه دعایی کردی؟ شاید آنجا برای خودت هم دعا کردی. شاید دعا کردی خدایا خون من هم... . شاید می‌دانستی و اصلا خون خودت را گفتی که بر شمشیر رژیم منحوس اسرائیل پیروز است. شاید خون خودت اسم رمز پیروزی است: «لبیک یا نصرالله».

ضاحیه بیروت؛ ۲۳ ربیع الاول ۱۴۴۶

جلسه فوق سری در مقر فرمانده‌ای حزب الله در حال برگزاری است. برخی از فرماندهان ارشد حزب الله به همراه سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، آخرین وضعیت حملات وحشیانه صهیونیسم کودک‌کش را بررسی می‌کنند. باید تصمیمات مهمی در این جلسه گرفته شود. سید مقاوت به خاطر وضعیت مردم غیر نظامی لبنان و کمک به آنان تصمیم می‌گیرد که شخصا در جلسه حاضر شود. برخی مخالف حضور سید بودند ولی مسئله دفاع از مردم مظلوم لبنان و فلسطین است. مسئله بسیار بزرگی برای سید مقاومت است. اصلا سید عمرش را وقف این مردم مظلوم کرده است و حالا می‌خواهد با جانش از مردم دفاع کند. صدای انفجار وحشتناکی کل ضاحیه را لرزاند. ارتش اسرائیل خبیث، مقر فرماندهی حزب الله را با بمب‌های سنگر شکن هدف قرار داده است. بله، سید مقاومت بزرگترین تصمیم زندگی‌اش را گرفته بود.

سید عزیز؛ «لبیک یا حسین» را زنده کردی!

«لبیک یا حسین یعنی: اَنک تکون حاضراً فی المعرکه و لو کنتَ وحدک، و لو تَرکک الناس، و التَهمک الناس، و خَزلک الناس. لبیک یا حسین: اَن تکون انتَ و مالکَ و اهلکَ و اولادکَ فی هذه المعرکه.»

سید عزیز، هیچ وقت آن سخنان طوفانی را فراموش نمی‌کنیم. سخنانی که جهانی شد، آسمانی شد. آن رجزهای حیدری که لرزه به تن دشمن انداختی و دل‌های دوستان را قوت بخشیدی. آن خطبه‌ای که هم مظلومیتت را نشان داد که در جنگ نابرابر در برابر رژیم منحوس اسرائیل جز خدا کسی را نداری و تمام دنیا از دشمن پلیدت حمایت می‌کنند و هم اقتدارت را نشان دادی که مثل کوه، محکم و استوار هستی و ذره‌ای از دشمن نمی‌ترسی. بله، دنیا «لبیک یا حسین» را از زبان شیعیان شنیده بود. آزادی‌خواهان دنیا «لبیک یا حسین» را فریاد زده بودند ولی کم‌تر انسان‌هایی معنای آن را می‌دانستند. سید عزیز، نه تنها در جهان «لبیک یا حسین» را معنا بخشیدی بلکه برای خود ما شیعیان هم جان تازه‌ای به این کلمات دادی. بله سید عزیز لبیک یا حسین یعنی همیشه در میدان حاضر باشی ولو این که تنها باشی و همه مردم تو را ترک کرده باشند. لبیک یا حسین یعنی همسر و فرزندان و خانواده‌ات در میدان نبرد همراه تو باشند. راستی سیدجان بیشتر از این کلام زیبایت، زندگی نورانی‌ات لبیک یا حسین را به ما نشان داد. همیشه در معرکه بودی و هیچ وقت عقب نشینی نکردی. هیچ وقت پشت به دشمن نکردی. تا آخرین لحظه خانواده‌ات هم همراهت بودند. می‌دانستی دشمن قصد ترور تو را دارد ولی باز در میدان ماندی و تا لحظه شهادت، برای نجات مردم لبنان جنگیدی و لبیک یا حسین را معنا کردی.

سید عزیز؛ «هیهات من الذله» را زندگی کردی!

«ألا إنّ الدعی ابن الدعی…، قد رکز بین اثنتین بین السلّه والذلّه، الیوم قال مجاهدونا ومقاومونا فی کل لبنان… : هیهات منا الذله، نحن قوم لا یُمکن أن نَقبل بِذُل ولا یمکن أن نَحنی الرقاب لأحد، ودمنا المظلوم سینتصر على هذا السیف»

سید عزیز نمی‌دانستیم و باورمان نمی‌شد، کلمات حسینی و جملات اربعینی‌ات، بوی خون می‌دهد. بوی وداع می‌دهد. شاید نمی‌خواستیم باور کنیم آخرین فرصت‌هایی است که قرار است سخنرانی‌های آتشین و صدای حیدری‌ات را بشنویم؛ صوت و لحن زیبایی که سراسر صداقت بود، سراسر امید بود، سراسر دشمن هراس بود. خطبه‌هایی که مصداق آشکار و بارز «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» بود. شاید هنوز هم باور نکرده‌ایم که سید نیست. شاید نباید باور کنیم. مگر قرآن نمی‌فرماید: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ اَمواتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم ‌یُرزَقون» مگر کسی که شهید می‌شود دستش بازتر نیست؟ مگر ممکن است سید حسن که عمرش را برای اسلام و مسلمانان وقف کرده، بعد از شهادت که قدرتش بیشتر است، به فکر مردم مظلوم لبنان و فلسطین نباشد. اصلا خود سید مقاومت مسیر شهادت را مسیر پیروزی حزب الله می‌دانست. شاهدش هم همین کلام آخری است که اسم رمز پیروزی جهان مقاومت را به پیروی از سیدالشهدا به ما یاد داد: «بدانید ناپاک‌زاده‌ای فرزند ناپاک‌زاده، مرا میان دو چیز قرار داد، میان تیزی شمشیر و پذیرش خواری. هیهات منا الذله».

سید عزیز؛ «قطعا سننتصر» را ماندگار کردی!

«نحن لا نهزم. عندما ننتصر ننتصر و عندما نستشهد ننتصر»

سید عزیز این بیان تو که با چهره‌ای سرشار از یقین و امید می‌فرمودی قطعا پیروز می‌شویم، دلمان را گرم می‌کرد. این جمله، همان کلام محبوب و ولی تو، مقام معظم رهبری است که دائما وعده پیروزی مقاومت را با صراحت بیان می‌کند. این وعده تمام امامان و پیامبران تاریخ است که حق پیروز است و باطل نابود می‌شود: «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» این وعده خداست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ». سید عزیز، شما رهبر مکتبی هستی که سالهاست، یارانش جانشان را بر کف دست گرفته‌اند تا دین را خدا را یاری کنند و قطعا یاران شما، این سنت خدا را مشاهده می‌کنند. سید عزیز، بیان و رفتار و زندگی تو، همه مصداق این کلام خدا است: « نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ»

سید عزیز در طول زندگی، در بیانیه‌ها و سخنرانی‌ها به ما مسیر پیروزی مردم مظلوم جهان را نشان دادی و با وعده‌های الهی تو دل آرام شدیم. سید عزیز در یکی از آخرین سخنرانی‌هایت در روز اربعین سالار شهیدان، آن لحظه که این جملات پاک بر زبان مبارکت جاری شد و فریاد زدی «خون ما که به ناحق ریخته شده است، بر این شمشیر پیروز می‌شود» چه دعایی کردی؟ شاید آنجا برای خودت هم دعا کردی. شاید دعا کردی خدایا خون من هم… . شاید می‌دانستی و اصلا خون خودت را گفتی که بر شمشیر رژیم منحوس اسرائیل پیروز است. شاید خون خودت اسم رمز پیروزی است: «لبیک یا نصرالله».