سوال اینجاست که چگونه میتوان منزلت معلم را محقق ساخت؟ فارغ از توجه باطنی معلم به ارزشمندی حقیقی رسالت معلمی، ساختارهای نظام تعلیم و تربیت نیز نقش به سزایی در خلق منزلت یا انهدام آن دارند...
تا چه میزان به کار خویش افتخار میکنید و آن را مسیر نقشآفرینی کامل و تمام خویش در ساخت جامعه و تامین نیازهای آن میدانید؟ هر فردی که ارزش حقیقی کار خویش را بداند، دیگران در قول و فعل به کار او ارج نهند و ضمنا کار خویش را آن گونه که باید بتواند انجام دهد، منزلت حقیقی خویش را یافته است. افراد، بخش جدی از هویت خویش را با کارشان و ارزشمندی کارشان تعریف میکنند و در پرتو آن، به منزلت اجتماعی میرسند. منزلت عبارتست از قرار گرفتن افراد در جایگاه حقیقی و ارزشمند خود برای نقشآفرینی. به تبع، منزلت اجتماعی نیز ارزش و جایگاهی است که جامعه و محیط پیرامونی برای افراد و شغل آنان قائل است.
دسترسی به آموزش با کیفیت مناسب و متناسب با فرد و جامعه، از ارکان عدالت آموزشی است و معلم یکی از مهمترین عوامل کیفیت بخش در این عرصه (مدیریت، کادر، دانش آموز، برنامه درسی، زمان، فضا، منابع و تجهیزات) به شمار میرود. برای یک معلم، منزلت یعنی قرار گرفتن در جایگاه درست تربیت انسان که همان ساخت تاریخ بشر است. معلمی که خود را در این جایگاه ببیند و دیگران را نیز در قول و فعل، متوجه این جایگاه خویش ببیند، از بالاترین منزلتهای اجتماعی برخوردار است که از درون مشوق و محرک انسان برای نقش آفرینی تاریخی میشود. آیا این منزلت را میتوان با چیز دیگری معامله کرد؟ آیا این منزلت، قابل قیمتگذاری است؟ اگر معلمی، منزلت خویش را دریابد، قطعا در نظام انگیزشی و حرکت خود، منتظر عامل دیگری نمیماند مگر اینکه مانع جدی برای نقشآفرینی او ایجاد شود.
قطعا منزلت و معیشت به یکدیگر پیوند خوردهاند. کسی که معیشت خود را از مسیر کارش در سطحی قابل قبول، نتواند تامین کند ممکن است آن را نشانهای از بیتوجهی محیط به جایگاه و ارزش کار خویش تلقی کند و منزلت خویش را مخدوش ببیند. کسی که جایگاه حقیقی و ارزش کار خویش را به خوبی درک نکند نیز منزلت خویش را مخدوش میبیند زیرا به کاری مشغول است که برایش ارزشمند نیست. اما از سوی دیگر، منزلت بر معیشت حاکم است و ارزشمندی حرکت انسان در شغل معلمی میتواند بر سختی معیشت غالب شود. اساسا نه تنها چالش معیشت بلکه چالشهای دیگر نیز تا جایی که اصل حیات انسان را به مخاطره نیاندازند، نمیتوانند رقیبی برای منزلت معلمی باشند. البته این سخن به معنای بیتوجهی مسوولان نسبت به چالش معیشت جامعه معلمی نیست.
اما سوال اینجاست که چگونه میتوان منزلت معلم را محقق ساخت؟ فارغ از توجه باطنی معلم به ارزشمندی حقیقی رسالت معلمی، ساختارهای نظام تعلیم و تربیت نیز نقش به سزایی در خلق منزلت یا انهدام آن دارند. به طور مثال، «آزادی عمل معلم توانمند در خلق موقعیت تربیتی» یکی از مهمترین عوامل خلق منزلت برای معلم است. معلمی که خود را کارگر کتاب درسی میبیند، معلمی که در چنبره استانداردهای یکسانساز گرفتار میبیند، معلمی که اجازه خلاقیت ندارد، معلمی که فرصت تعامل غیرکلاسی با شاگردان و خانواده آنان را نیافته و …، چگونه میتواند منزلت یابد؟! او اساسا خود را درگیر و دخیل در تربیت نمیبیند که بخواهد به اهمیت یا عدم اهمیت آن واقف شود. در واقع معلم، فضایی برای نقشآفرینی ندارد که به واسطه آن، احساس منزلت کند و بداند که از مسیر انسانسازی در شکلدهی جریان تاریخ بشریت موثر است. همان گونه که مشارکت حقیقی مردم در امور زندگی خود، به زندگی آنان معنابخشی کاملتری میکند، حضور موثر معلم در فضای تعلیم و تربیت نیز او را در نقطه نقشآفرینی حقیقی قرار میدهد. تا زمانی که در این نقطه نباشد، تاریخسازی وی نیز انتظاری نابجا است.
ریشه این تنگنا و خفقان را باید در نگاه استانداردساز و یکساناندیش به تربیت دید. تربیت از پیچیدهترین عرصههای مداخلاتی بشر است که به نسبت هر دانشآموز، یک مداخله خلق میشود. اگر پیچیدگی را به دو بعد فنی و اجتماعی تقسیم کنیم، پیچیدگی فنی بر توافق نسبت به ابزارهای رسیدن به هدف توجه دارد و پیچیدگی اجتماعی بر توافق نسبت به ارزشها واهدافی که باید بدانها رسید. به طور مثال ساخت یک موشک از پیچیدگی فنی بالایی برخوردار است اما نسبت به ساخت و پرتاب و هدف آن اختلاف زیادی وجود ندارد. در عین حال، موضوع انضباط ترافیکی که به لحاظ فنی ساده به نظر میرسد، به شدت از منظر اجتماعی پیچیده است. باز کردن درب کنسرو برای شام، به لحاظ فنی و اجتماعی ساده است اما پیچیدهترین مداخله را باید تربیت دانست که در اوج پیچیدگی فنی و اجتماعی قرار دارد و هر یک انسان، یک مداخله اختصاصی نیاز دارد.
اکنون برای مواجهه با این پدیده پیچیده، نظام مدرن آموزشی از جمله در ایران، نگاه استانداردساز و یکساناندیشی را دنبال میکند که مخالف ذات پیچیده تربیت است و عامل شکست بسیاری از سیاستهای تربیتی ما به شمار میرود. تنوع، از ضروریات عدالت در فضای تعلیم و تربیت است و بزرگترین خالق این موقعیت متنوع، معلم است که باید در جایگاه طراح آموزش و خالق موقعیت تربیتی ظاهر شود. لازمه این نگاه، برنامه درسی غیرمتمرکز ذیل اهداف درسی ملی، حذف الزام به تدریس کتاب درسی رسمی واحد (تنوع رسانه و منابع آموزشی) و تبدیل شدن معلم به طراح آموزشی به جای کارگر کتاب درسی است؛ البته مبتنی بر خواست، تدریج و قابلیت.
منتشرشده در خبرگزاری فارس