کاری که مرکز رشد دارد انجام میدهد، کاری حکمتبنیان است. یعنی اینکه بتواند ایدهای که از ساحت عقل نظری به دست آورده با عقل عملی که درک باید و نبایدها میکند پیوند بخورد و بر اساس این با کمک عقل معاش تدبیر و برنامهریزی کند و حل مسئله کند؛ اما نه حل مسئله سکولار بلکه حل مسئله معادگرایانه باشد... اینکه انسان دنیا را بسازد، آباد هم بکند ولی آخرت گرایانه بسازد... این میشود حکمت!
اگر به قرار آمده باشید، احتمالا من را دیدهاید. نه خود واقعیام را. منِ در تیزرِ معرفیِ مختصرِ مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام را! البته من کلا سه چهار بار مرکز رشد رفتهام. اگر خوب دقت کنید توی یکی از صحنهها من را میبینید که دارم با یکی از یاران مرکز رشد صحبت میکنم. البته در حد دو سه ثانیه. تیزر روی یک تلویزیون شهری بزرگ پخش میشود. مقداری که از کاتهای معرفی تصویری بگذرد، مصاحبهها شروع میشود. فکر کنم اولین مصاحبه از دکتر جعفری است. دقیقا این بخش از صحبتهای ایشان:
– مرکز رشد هم پژوهشگاه هست هم پژوهشگاه نیست. هم اندیشکده هست هم اندیشکده نیست!
حاجآقا خسروپناه که این کلیپ را دیدهبودند تا رسیدند به دکتر جعفریِ واقعی گفتند:
– اجتماع نقیضین که میگن محال است، مثل اینکه برای شما محال نیست! هم اندیشکده هست هم اندیشکده نیست! دکتر با خنده میگویند:
– حاجآقا؛ ملاصدرا با حیثیات حلش کرد دیگه!
بگذارید همینجا از بحث فلاسفه خارج شویم و من کمی این مکالمه را توضیح دهم. البته در حد سنّ خودم! مرکز رشد بر خلاف اندیشکدهها و پژوهشگاهها و خیلی کدهها و گاههای دیگر، چند حیثیت دارد. برای همین است که هم اندیشکده هست، یعنی در آن کار اندیشهای انجام میشود اما فقط اندیشکده نیست. پژوهش دارد اما فقط پژوهشگاه نیست. در نمایشگاه قرار، هم خروجیها مکتوب مرکز رشد هست هم اینفوگرافیکها. بعضاً هم پیشنهاد همکاری. البته آدم هم هست!
آخرین مصاحبه کلیپ با دکتر باقریست. یک صدایی از پشت دوربین میپرسد:
– اگه بخواید تو یک کلمه بگید مرکز رشد چیه، چی میگید؟
دکتر هم صریحاً میگویند:
– آدم مهمه!
– خب حالا اینو یکم بسطش بدید.
دکتر میخندند. آدمها در قرار میآیند و برای آدمهای دیگر روایت میکنند، مسئلهشان، مبنایشان و نقشه تغییرشان را. آدم روبروی آدم. یکی از این آدمها دکتر حسامالدین آشنا بودند. از هسته سپهرا بحث شروع شد. فیلتر و فیلترینگ! دکتر میگویند:
– هرچیزی بدون فیلترش خوبه! مردم آزادند، اما حس میکنند گرفتار شبه فیلترینگاند!
حجتالاسلام خسروپناه هم در سپهرا از همین پرسیدند.
– بالاخره فیلتر بشه یا نشه؟
یکی از آن طرف گفت:
– حاجآقا باید بپرسید وا کنیم یا نکنیم!
نفر بعد یک شوخی فلسفی کرد با حاجآقا:
– حاج آقا امر بین الامرینه!
دکتر آشنا بعد از هسته فضای مجازی، وارد هسته سلامت شدند. دکتر ایستادهاند و آقای آزادی توضیح میدهد. من هم در نهایت پررویی رفتم روی یکی از مبلها نشستم. بحث سر وزارت بهداشت است و خانههای سلامت. تا آقای آزادی میگوید برای مورد فلان هم یک گزارشی تهیه کردهایم دکتر سریع میپرسد: کجاست؟ و آقای آزادی از قفسه پشت سرش یکی از گزارشها را میآورد و میدهد دست دکتر. دکتر همانطور که ورق میزند، گوش هم میکند. در نهایت دکتر پیشنهاداتی میدهند و چون ساعت ۱۰ کلاس دارند، میروند سر کلاس.
شبها ساعت ۱۹، اینجا و [درقرار]، رویداد [برقرار] است! پس از سلام مجری، قاری میرود روی سن. آیه ۷۱ سوره توبه را میخواند. گیرهای فنی را که رد میکنیم، نشریه متفکر نهادساز که کار جدید مرکز رشد است معرفی میشود. دکتر باقری میروند روی سن. از حاجآقا میگویند و دهمین سالگرد ارتحالشان. از یک ضایعه غیرقابل جبران. از تولیت که دیگر کسی شاید نتواند درکش کند. دکتر از محمد مرندی نقل میکنند که بعد از فوت حاجآقا گفته حالا ببینم بدون اینکه عبای حاجآقا روم سرتون باشه چجوری میخواید ادامه بدید؟ و همچنین از آقا نقل میکنند جمله «من به ایشان ارادت داشتم، دارم و خواهم داشت»، خطاب به حاجآقای مهدوی است. و بعد اضافه میکنند: این چک سفید حتما یه معنایی داره…
مهمان این رویداد، حجتالاسلام خسروپناهاند. بحث قطعا فلسفی است. از دکارت و دکارت و آکوییناس و رنسانس که البته تهش میرسد به حکمت.
حاج آقا گفتند: کاری که مرکز رشد دارد انجام میدهد، کاری حکمتبنیان است. یعنی اینکه بتواند ایدهای که از ساحت عقل نظری به دست آورده با عقل عملی که درک باید و نبایدها میکند پیوند بخورد و بر اساس این با کمک عقل معاش تدبیر و برنامهریزی کند و حل مسئله کند؛ اما نه حل مسئله سکولار بلکه حل مسئله معادگرایانه باشد… اینکه انسان دنیا را بسازد، آباد هم بکند ولی آخرت گرایانه بسازد… این میشه حکمت!