جهت‌گیری سیاست‌ها و برنامه‌های نظام سلامت در سال ۱۴۰۲
جهت‌گیری سیاست‌ها و برنامه‌های نظام سلامت در سال ۱۴۰۲

پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب در سال 1402 با مقدمه مهمی آغاز شد که گمان می‌رود در سایه شعار سال مورد کم‌توجهی و بی‌مهری قرار گیرد. نکته‌ای که سه بار تکرار شد و مورد تأکید قرار گرفت...

پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب در سال ۱۴۰۲ با مقدمه مهمی آغاز شد که گمان می‌رود در سایه شعار سال مورد کم‌توجهی و بی‌مهری قرار گیرد. نکته‌ای که سه بار تکرار شد و مورد تأکید قرار گرفت؛ اینکه سمت و سوی تلاش‌ها و اقدامات اقتصادی مسئولین چه باید باشد و در نهایت به کجا برسد(؟). پاسخ اجمالی ایشان که با عبارات گوناگون بیان شد این بود: «تا منتهی شود به گشایش در زندگی مردم». جمله ساده و ضروری به نظر می‌رسد، اما گاهی بدیهی‌ترین امور بر زمین می‌ماند و در پس غبار روزمرگی‌ها فراموش می‌شود. از این چند عبارت کوتاه که همه بر یک امر تأکید داشتند، برداشت‌هایی به نظر می‌رسد که اهتمام به آنها برای عموم دولت‌مردان و خصوصاً سیاست‌گذاران سلامت می‌تواند مفید باشد.

برداشت یکم: نتیجه‌گرایی

تلاش و کوشش در جهت گشایش زندگی مردم خوبست، اما کافی نیست. زمانی این تلاش‌ها به منتهای خود می‌رسد که اثربخش و مفید باشد و در شرایط کنونی کشور و دشواری‌هایی که عموم جامعه با آن مواجه هستند این نکته بیش از گذشته اهمیت دارد. نتیجه، ثمره و فایده است که گشایش و رضایت ایجاد می‌کند. بنابراین فهرستی بلندبالا از کارها و اقدامات، ممکن است هیچ ارزشی خلق نکند مگر آنکه نتیجه ملموس و مشهود داشته باشد و بی‌شک رساندن کار به انتهای خود نیازمند استمرار و پایمردی است.

برداشت دوم: معیار اصلی

در جملات مورد اشاره، کلمه مردم بسیار پررنگ است: زندگی مردم؛ معیشت مردم؛ سفره مردم. وقتی همه این‌ها برای مردم است، معیار گشایش و گستردگی آن نیز خودِ مردم هستند. طبعاً منظور از مردم اقشار یا گروه‌های خاص نیست؛ بلکه ایده‌ها و برداشت‌های عموم مردم مد نظر است؛ همه اقوام، در همه شهرها و روستاها. از دورافتاده‌ترین نقاط مرزی تا پایتخت کشور. گشایش در خواسته‌های مردم است نه آنچه برخی مسئولین و سیاست‌گذران خواسته‌های مردم می‌پندارند!

برداشت سوم: چگونگی ارزیابی

حال سوال مهم این است که حس مردم نسبت به معیشت و میزان پیشرفت آن چگونه سنجیده می‌شود؟ درک این مهم نیز فقط در کنار مردم و از طریق خود آن‌ها امکان‌پذیر است. اهمیت برداشت هر یک از مسئولین کشور نسبت به زندگی مردم، فقط به اندازه یک از شهروند است و نه بیشتر. تجربه مردم از زندگی‌شان است که میزان موفقیت تلاش‌ها برای گشایش را تعیین می‌کند. پس باید پیوسته با آنها در ارتباط و تعامل بود، از آن‌ها پرسید و به حرفشان توجه کرد. هرچه این ارتباط گسترده‌تر و عمیق‌تر باشد ارزیابی از وضعیت فعلی و میزان بهبود کامل‌تر و دقیق‌تر خواهد بود.

برداشت چهارم: مفهوم گشایش

منظور از سفره فقط خورد و خوراک نیست. وقتی این کلمه در کنار زندگی و معیشت می‌آید، می‌تواند نماد قدرت انتخاب باشد. سفره رنگارنگ، امکان انتخاب متناسب با نیاز و سلیقه را فراهم می‌کند. لذا حس گشایش زمانی بیشتر می‌شود که قدرت انتخاب مردم بیشتر باشد. تأمل پیرامون این مفهوم خود راهگشاست، چراکه گاهی برای حل مسائل مردم بودجه‌های زیادی صرف می‌شود اما به ضرورت امکان انتخاب در عمل توجه نمی‌شود. حال‌آنکه می‌توان با برنامه‌ریزی بهتر و دید بازتر در حد توان و ظرفیت‌های موجود این امکان را فراهم کرد.

اما مقدمه مذکور برای سیاستگذاران سلامت نیز دلالت‌هایی در پی دارد که با توجه به ویژگی‌های عرصه سلامت می‌تواند اختصاصی تلقی شود.

برداشت پنجم: ضرورت تغییر رویکرد

سلامتی با زندگی و معیشت مردم آمیخته است؛ وجود و بهبودش عینِ گشایش و نبودش به معنای تنگنا و سختی است. اما این نعمت بزرگ تصادفی و اتفاقی نیست؛ بلکه یک اندوخته و دستاورد است. دستاوردی که کاملاً قابل درک و محسوس است به خصوص هر چه فاصله از آن بیشتر شود. لذا باید برای بدست آوردن آن تلاش و برنامه‌ریزی کرد. اما آیا تلاش‌ها در کسب سلامت برای مردم فقط محدود به تولید دارو و تجهیزات پزشکی یا تأسیس بیمارستان و تربیت پزشک است؟! مسلماً پاسخ منفی‌است. این موارد جزء کوچکی از عوامل موثر بر سلامت هستند که تا حدی به درمان بیماری‌ها کمک می‌کنند. اگر سیاستگذارانِ سلامتِ کشور رویکرد خود را تغییر ندهند و در عمل مفهوم سلامت را به نبود بیماری تقلیل داده و محو مبارزه با مصادیق آن شوند، فشار آن بر کارکنان خدوم نظام سلامت و هزینه‌های فراوانِ آن بر جان و مال مردم تحمیل خواهد شد. نظام سلامت در راستای تحقق شعار امسال باید نگاه خود را به خدمات سلامت تغییر دهد و در جهت تولید (کسب، حفظ، ارتقاء) سلامتی و مشهود بودن ثمره آن در زندگی مردم، سطح و گستره دید خود را از عوامل صرفاً زیست‌پزشکی بالاتر برده و مداخلات را به سوی سایر عواملِ مهم‌تر سوق دهد.

برداشت ششم: اصل اساسی

حفظ و بهبود وضعیت سلامت وابسته به افزایش توان مردم و بکارگیری این توان توسط خود آن‌هاست. در خصوص توان باید در نظر داشت که بخشی از آن وابسته به آگاهی از چگونگی بهتر زیستن و عمل به دانسته‌هاست. اما بخش مهم‌تر وابسته به تنگناهای اقتصادی و اجتماعی و طبقات پدید آمده از این تنگناهاست که توان مردم را سلب و سیر آنها در مسیر سلامت و عمل به دانسته‌ها را دشوار می‌سازد. این مضیقه‌ها در نظام سلامت کنونی ما کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و منجر به عدم مداخله فعال مردم در کسب و بهبود وضعیت سلامت می‌شود. لذا نه به ظرفیت مردم بها داده می‌شود و نه به ظرفیت‌سازها! از آنجا که نگاه نتیجه‌گرا به دنبال راه‌های موثرتر و پربازده‌تر است، تمرکز بر زمینه‌سازهای سلامتی و از بین بردن تنگناهای مذکور در جهت بهبود وضعیت سلامت و زندگی مردم به موفقیت در ارتقاء سلامت نزدیک‌تر است.

برداشت هفتم: مهم‌ترین راهکار

در ادامه برداشتِ ششم باید پذیرفت که در هر گونه برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مشارکت مردم در اولویت قرار دارد. این مشارکت از شناخت مسأله تا اجرای و ارزیابی را شامل می‌شود (که در برداشت‌های قبلی نیز اشاره شد). در غیر این صورت مسائل، ساخته ذهن عده‌ای محدود خواهد بود که نسبت آن با نیاز مردم مشخص نیست و راهکارها نیز هدف‌گیری درستی نخواهد داشت و با ویژگی‌هایی که از نظام سلامت سراغ داریم ممکن است منجر به خواسته‌های القائی و انحراف از نیازهای واقعی ناظر به سلامتی شود. جلب مشارکت در همه سیاست‌ها ممکن است و شاید در سال پیش‌رو نزدیک‌ترین نمونه آن اجرای طرح پزشکی خانواده باشد که میزان موفقیت در آن را می‌توان با این معیار پیش‌بینی و در صورت لزوم بر این اساس اصلاح نمود.