حال و هوای تربیت رسمی در دوران فراگیری ویروس کرونا
حال و هوای تربیت رسمی در دوران فراگیری ویروس کرونا

مهم‌ترین اتفاق سال گذشته در عرصه تربیت رسمی مسئله همه‌گیری ویروس کرونا بود که باعث شد تمام فعالیت‌های مدارس به صورت غیر حضوری شود. فارغ از این که آیا آموزش مجازی خوب است یا خیر، در این یادداشت به تبعات این دوره آموزشی در سال گذشته خواهیم پرداخت؛ سالی که برای اهالی تحول‌خواه آموزش و پرورش پر از درس و عبرت است.

مقدمه

مهم‌ترین اتفاق سال گذشته در عرصه تربیت رسمی مسئله همه‌گیری ویروس کرونا بود که باعث شد تمام فعالیت‌های مدارس به صورت غیر حضوری شود تا جایی که برخی از اندیشمندان به این باور رسیدند که آموزش مجازی پس از کرونا نیز ادامه خواهد داشت و جایگزین آموزش حضوری خواهد شد. هر چند که نباید گرفتار دوگانه مجازی یا حضوری در امر تربیت رسمی شد و بدون شک بسیاری از موقعیت‌های تربیتی به صورت حضوری محقق می‌شود ولی بدون شک فضای مجازی نیز یکی از موقعیت‌های تربیتی نسل حاضر محسوب می‌شود که با شیوع ویروس کرونا تاثیر آن در جامعه بیش از پیش حس می‌شود. فارغ از این که آیا آموزش مجازی خوب است یا خیر، در این یادداشت به تبعات این دوره آموزشی در سال گذشته خواهیم پرداخت؛ سالی که برای اهالی تحول‌خواه آموزش و پرورش پر از درس و عبرت است.

حکمرانی متمرکز بلای تربیت رسمی

مسئله تمرکززدایی یکی از دغدغه‌های اصلی حکمرانی آموزش بوده و هست تا جایی که تا کنون ضربه‌های مهلکی از حکمرانی آموزشی متمرکز خورده‌ایم. در حکمرانی آموزشی سنتی، تنوع جوامع و فرهنگ‌ها دیده نمی‌شود و به صورت بالا به پایین تصمیمات آموزشی اتخاد می‌شود. طبیعتاً در این نظام نقش مدیران، معلمان و مربیان مدارس در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بسیار حداقلی است. از سوی دیگر، در این مدل حکمرانی تلاش می‌شود با طراحی بسته‌های آموزشی یکسان برای تمام نقاط کشور، فرآیند تربیت دانش‌آموزان راهبری شود، در حالی که بر اساس نگاه اسلام، محور تربیت، مربی و متربی است و کتاب ابزاری در اختیار مربی است که متناسب با شرایط سنی، فرهنگی و اجتماعی از محتوای آن در کنار دیگر منابع آموزشی استفاده شود. البته تمام این اشکالات با این پیش فرض است که بهترین افراد جامعه، سکان‌‌دار راهبری تربیت رسمی متمرکز هستند که اگر چنین نباشد، فاجعه عمیق‌تر می‌شود.

آموزش مجازی به سبک حکمرانی سنتی

متأسفانه در دوران فراگیری ویروس کرونا همچنان این نگاه در آموزش حاکم بود و از آنجا که نظام حضوری با اختلال مواجه شد، بدون تغییر نگرش به امر حکمرانی آموزش، بسترهای مجازی شاد یا ناشاد برای دانش‌آموزان طراحی شد؛ بسترهایی که به صورت بالا به پایین و بدون در نظر گرفتن اقتضائات اجتماعی و بحران‌های اقتصادی و فرهنگی موجود به دنبال تحمیل خودش بر جامعه آموزشی بودند. از همان ابتدای طرح آموزش مجازی متمرکز، سؤالاتی جدی مطرح بود. از جمله این که آیا بستر کافی برای آموزش در فضای مجازی وجود دارد؟ آیا فرهنگ استفاده از فضای مجازی برای دانش‌آموزان شکل گرفته است؟ آیا مدل مطلوب برای آموزش در فضای مجازی طراحی شده است؟ آیا آموزش مجازی می‌تواند تمام نیازهای دانش‌آموزان در مقوله تربیت را پاسخ دهد؟ آیا آموزش مجازی می‌تواند جایگزین آموزش حضوری شود؟ آیا باید تمام دانش‌آموزان کشور صرفاً از یک بستر واحد به آموزش مجازی بپردازند؟ آیا در نقاطی از کشور که اساساً اینترنت وجود ندارد و تعداد دانش‌آموزان بسیار کم است یا با رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی امکان برگزاری جلسات حضوری است، باز باید به سوی آموزش مجازی برویم؟ و سؤالات دیگر که نشان‌دهنده عدم نگاه جامع به مسئله آموزش مجازی در سطح کشوری داشت و با تمام این سؤالات طرح وارد فاز اجرا شد.

تبعات مجازی شدن آموزش

طبیعتاً مجازی شدن آموزش تبعات مثبت و منفی داشته که البته نکات منفی بسیار جدی داشته که نمی‌توان از آن‌ها غافل شد. اولین فاجعه مجازی شدن تربیت رسمی این بود که زیرساختار و ظرفیت‌های اجرایی آن بررسی نشده بود. پس از اجرای طرح اعلام شد حدود یک‌چهارم دانش‌آموزان کشور دسترسی به تلفن همراه هوشمند که قابلیت نسب برنامه‌های شاد و ناشاد را نداشتند. این فاجعه یعنی یک خانواده‌ای که چهار فرزند دارد، به سفر برود و در مسیر متوجه شود یکی از فرزندان را نیاورده است. البته این حداقل فاجعه‌ای است که مجازی شدن آموزش به سبک حکمرانی سنتی داشته است. درگیری کودکان پاک با حجم وسیعی از اطلاعات بد در فضای مجازی، نبود بسترهای مجازی مناسب داخلی، عدم طراحی برنامه درسی متناسب با فضای مجازی، استفاده مدارس از پیام‌رسان‌های خارجی به جای پیام‌رسان‌های ناکارآمدی داخلی از جمله مشکلات مجازی شدن آموزش در سال گذشته بود که البته آثار غیر تربیتی آن بیش از آثار آموزشی برای خانواده‌ها نمود داشته است.

عدم‌پاسخ‌گویی مبانی

آموزش مجازی در دوران کرونا نشان داد که همچنان نگاه جامع و راهبردی نسبت به تربیت رسمی در مدارس وجود ندارد. علی‌رغم وجود مبانی نظری سند تحول ولی همچنان میان مبنا و بنا در امر تربیت رسمی فاصله زیادی وجود دارد. این فاصله آن‌قدر زیاد است تا جایی که اهالی تعلیم و تربیت احساس می‌کنند اولاً این مبانی یا بی‌فایده است یا آن‌قدر کلی است که هر کسی هر ایده‌ای دارد ولو متناقض می‌تواند به آن سند استناد کند. البته این که سند باید جوری تدوین شود که تحمل و پذیرش روش‌های متنوع تربیتی را داشته باشد، سخن حقی است که نباید از آن غافل شد ولی نباید به نحوی باشد که برداشت سلیقه‌ای از سند شود. سند تحول باید بتواند تنوع همگرای تربیت رسمی را به تصویر بکشد به این معنا که علی‌رغم وجود یک کلان مسیر واحد برای رشد و تعالی انسان‌ها که همان دین اسلام است، نیازهای متنوع جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی دانش‌آموزان در آن لحاظ شده باشد.

نبود ظرفیت کافی در مدارس

ضرورتاً نگاه سنتی به حکمرانی آموزش که صرفاً عده‌ای در پایتخت برای تمام اتفاقات مدارس کل کشور تصمیم بگیرند و با ابلاغیه‌های پی‌درپی به دنبال اجرای آن باشند و معلمان و مربیان کارگران اجرای این تصمیمات باشند، تصور غلطی است که هر چه سریع‌تر باید اصلاح شود. تا زمانی که ارکان مدرسه که در خط مقدم تربیت رسمی هستند، جایگاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نداشته باشند و نتوانند متناسب با شرایط موجود برنامه درسی مناسبی طراحی کنند، تحول در حوزه تربیت رسمی شبیه یک شوخی تلخی خواهد بود. حال تصور کنید که تربیت رسمی نیمه‌متمرکز یا غیرمتمرکز شد، به نظر مشکل حل می‌شود؟ متأسفانه تجربه سال‌های گذشته مخصوصاً دوران کرونا نشان می‌دهد که مربیان و معلمان ظرفیت و توانایی پذیریش این مسئولیت بسیار حساس را ندارند. معلمی که تصوری جز کارگری نظام تربیت رسمی از خود ندارد، بدون کسب توانایی‌های علمی و عملی نمی‌تواند در این عرصه به خوبی ایفای نقش کند و طبیعتاً ممکن است وضعیت از شرایط فعلی نیز بدتر شود. البته در گوشه و کنار مدارسی وجود دارند که با اعتماد به نفس و کسب توانایی‌های لازم در این عرصه وارد شده‌اند و در امر تربیت برکات محسوسی داشته‌اند ولی از آنجا که فراگیر نیست، کم‌تر دیده می‌شوند. الحمدلله مربیان استعداد کافی در این زمینه را دارند ولی اعتماد به نفس کافی و همچنین علم کافی در این زمینه وجود ندارد که با بسترسازی‌های لازم برای مدیران و معلم‌ها می‌توانند به این جایگاه برسند که خودشان متناسب با سیاست‌های کلان تربیت رسمی و متناسب با شرایط فرهنگی، جغرافیایی خودشان، برنامه درسی مدرسه‌شان را طراحی کنند.