دنیا بدون تو…
دنیا بدون تو…

شاید بالاترین وصفی که بتوان برای حاج آقای مهدوی رضوان الله تعالی علیه برشمرد، وصف استاد راه است. انگار یک بار قبلاً به این دنیا آمده بودند و همه چم و خم‌های راه را آموخته و حالا دوباره آمده‌اند تا بلد راه ما شوند.

شاید بالاترین وصفی که بتوان برای حاج آقای مهدوی رضوان الله تعالی علیه برشمرد، وصف استاد راه است. انگار یک بار قبلاً به این دنیا آمده بودند و همه چم و خم‌های راه را آموخته و حالا دوباره آمده‌اند تا بلد راه ما شوند.
وقتی به محضرشان می ‌رسیدی و از بالا و پایین‌های روزگار می‌گفتی و می‌پرسیدی، بسان یک مرشد ، برایت از مسیر حرکت می‌گفتند، از اقتضائاتش، از پستی و بلندی‌ها و از اینکه حالا تو باید چه باشی و چگونه حرکت کنی.
در این گفتن‌ها و راه نشان‌دادن ها، همیشه بی تکلف و راحت ارتباط برقرار می‌شد و هیچگاه، نه ادعایی بروز می‌دادند و نه مغلق و پیچیده سخن می‌گفتند. بسان یک پدر ، دستت را می‌گرفتند و با خود پیش می‌بردند.. و از هر چه که عنوان تعلق و ظواهر متعارف دنیا بود، احتراز جدی می‌نمودند.
امروز دانشگاه، هر چه که هست و هر چه که داریم، اما بزرگتر و مرشد و بلد راه، نیاز واجب و ضروری مان است.فرقی هم نمی‌کند،چند بهار را پاییز کرده باشیم، کوچک باشیم یا بزرگ ، دانشجو باشیم یا معلم، همه و همه نیازمند استاد مسیر هستیم ..آن هم از جنس سرد و گرم چشیده‌هایی که در طوفان حوادث و وقایع زندگی،با هیأتی آرام و متین ، اطمینان می‌بخشند و با همدلی و همراهی، ترا از گزند آفات و آسیب‌ها مصون می ‌دارند.
دنیای کوتاه ما با استاد راه ، معنای بسیار بسیار متفاوتی می‌گیرد.انگار بعد عمق نیز به حیات‌مان اضافه می‌شود و به‌ اصطلاح زندگی مان عمق و ژرفا می‌گیرد. اگر قرار باشد همه ایام این دنیایی ‌مان مزرعه باشد و در مسیر حرکت، بذرپاشی کنیم، فرصت‌های مان با کار بلدهای بذرشناس که می‌دانند چگونه از آب و خاک و نور بهره بگیرند،برکتی جاودانه پیدا می‌کند.
استاد راه، نه امری زینتی است و نه فوق‌العاده بلکه ضرورتی است بی‌اندازه. بدون تردید دنیای بدون مرشد مسیر، دنیای از پیش باخته‌ و پر از خسارت است.وای از آن روزی که به بی‌استادی عادت کنیم و منم منم‌ها، برای خودش،وجه و رسمیت پیدا کند…
خدای بزرگ،به استاد عزیزمان حضرت آیت‌الله مهدوی کنی که با نور وجودش، راه و مسیر نشان می‌داد رضوان و مغفرت الهی عنایت نماید.