در دومین وبینار تخصصی «تأملات کرونایی» که سهشنبه 9 اردیبهشت 99 با حضور پژوهشگران مرکز رشد به صورت مجازی برگزار شد، از بُعد اجتماعی، شدت یافتن بیعدالتی آموزشی و نیز خلاء فعالیتهای تربیتی پرورشی در آموزش مجازی، و از بُعد تاریخی، علت ناکارآمدی نظام آموزشوپرورش در شرایط و روزهای کرونایی بررسی شد.
اشاره
در پی وقوع بحران کرونا، یکی از حوزههایی که بیشترین تأثیر را پذیرفت و بیشترین تحول را شاهد بود؛ حوزه تعلیم و تربیت اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی بوده است. به طوری که برخی بر این باورند که با پدیدهای مواجه هستیم تحت عنوان «کرونا زدگی آموزشوپرورش» که چالشهای بسیاری را در این روزها به همراه داشته است. لذا بر آن شدیم که به صورتی تخصصی، اتفاق رقم خوره در این حوزه را در قالب یک وبینار تخصصی مورد بحث قرار دهیم.
در این راستا، دومین وبینار تخصصی «تأملات کرونایی» سهشنبه ۹ اردیبهشت ۹۹ با حضور پژوهشگران مرکز رشد به صورت مجازی برگزار شد. در این جلسه، از بُعد اجتماعی، شدت یافتن بیعدالتی آموزشی و نیز خلاء فعالیتهای تربیتی پرورشی در آموزش مجازی بررسی شد و از بُعد تاریخی، علت ناکارآمدی نظام آموزشوپرورش در شرایط و روزهای کرونایی مورد توجه قرار گرفت و به تفکیک هر سطح، راهحلهایی برای خروج از چالشهای این حوزه ارائه گردید.
آموزشِ بیپرورشِ مجازی؛ آقای سعید فتحعلی
اشاره
گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات موجب تغییر در کلیه نظامهای اجتماعی شده و این نظامات را بر بستر شبکه سامان داده است. یکی از اقتضائات این نظام اجتماعی، آموزش در بستر شبکه و آموزش مجازی بوده که طی آن آموزش یاددهنده محور، به سطح آموزش یادگیرنده محور تحول یافته است که دو خاصیت اساسی داشته؛ اولاً سریع و آسان محقق میشود و دارای تنوع است، و ثانیاً در هر زمان و مکان قابلیت انجام دارد.
فرصتها و محاسن و معایب آموزش مجازی
اما از حیث محاسنی که این نحوه و سبک آموزشی دارد بایستی به موارد متعددی از جمله تعاملی بودن اشاره کرد که نقش مؤثری در تعمیق یادگیری دارد. همچنین یادگیری در این سبک از یکپارچگی و انسجام برخوردار است که موجب همگرایی بیشتر و مشارکت بیشتر یادگیرنده را فراهم میکند. در شرایطی از جهت هزینه، صرفه اقتصادی دارد و برای افراد شاغل، شرایط بهتری را فراهم مینماید. اما در کنار این محاسن، معایب و آسیبهایی نیز برای این شبکه آموزشی میتوان برشمرد:
– پراکندگی و عدم انسجام، کاهش تمرکز
– توهم انجام چندکار باهم
– گوگلی شدن مغز
– کاهش روابط اجتماعی
– وابستگی فراوان و بروز اعتیاد
– عدم بازخورد و عقب افتادگی ضعفا
– سرمایهگذاری دشمن برای ناامن و ناپاکسازی؛ فیلترشکن رایگان!
– عدم رویکرد پرورشی و تقلیل به انتقال داده
آموزش و بحران کرونا در ایران
در خلال بحران کرونا، ابتدا آموزش از طریق تلویزیون که آموزشی یک طرفه و غیرتعاملی بوده است در فاصله یک هفته بعد از درخواست در ۱۲ پایه و جهت ۲۵۰ عنوان درسی، در تاریخ ۱۰ اسفند ۹۸ آغاز شد. در عین حال، آموزشِ سراسری و بر بستر وب، از اواسط اسفند فرایندش آغاز شد و در آخر به شبکه آموزش دانشآموزان (شاد) منتهی شد. اما پیش از شاد پیامرسانهای مختلف تلاش زیادی در این جهت مصروف داشتند اما در عین حال با ورود همراه اول با ادعای مسئولیت اجتماعی، پیامرسانی از سوی این سازمان به وزارت آموزش و پرورش اهدا شد که دارای جزئیات مفصلی است. تاکنون حدود ۱۱ میلیون دانشآموز و ۱ میلیون معلم در این سامانه عضو شدهاند.
آیا راهحلی جز شاد نبود؟!
باید گفت آموزش مجازی یک زیستبوم است و صرف تشکیل یک گروه و کانال در یک پیامرسان نیست. ظرفیتهای متنوعی در کشور به خصوص در بخش خصوصی برای تقویت آموزش مجازی با محاسن گفته شده وجود دارد که به درستی از آن استفاده نشده است. دهها موسسه علمی و آموزشی توانمند در کشور به دیجیتالیسازی محتوا و تولید فیلم کتابهای درسی و بیش از پنجاه سامانه مدیریت یادگیری تحت وب وجود دارد و نیز دهها وبگاه عمومی پخش زنده و میزبانی صوت و تصویر در کشور هستند که قابلیت ارائه خدمت دارند.
چه باید کرد؟
وزارت آموزش و پرورش، ارزیابی فنی، آموزشی و فرهنگی از این خدمات میداشت و به معرفی سامانههای تاییدشده به مدارس مبادرت میورزید. همچنین مدیران بسته به شرایط واقعی و بومی معلمان و دانشآموزان انتخاب میکردند که از چه بستری برای آموزش و پرورش استفاده نمایند. بایستی برنامه طوری پیش میرفت که موجب رشد اقتصادی و محتوایی تولیدکننده داخلی میشد و ارتقاء تنوع در ارائه محصولات و خدمات آموزشی را در پیمیداشت. اما در عین حال مدیران این حوزه بایستی توصیههای زیر را مدنظر خود قرار دهند.
* ضرورت شناخت دقیق فضای مجازی نه صرف رویکرد انسدادی و امنیتی
* جلوگیری از ولنگاری و سادهانگاری
* مواجهه فوق فعال، تهاجمی، هوشمندانه و مبتکرانه چرا که به اصطلاح «الانسان جسمانیه الحدوث و دیجیتالیه البقاء» شده است.
* اعتقاد به نگاه رویکرد تربیتی و تشکیلاتی در فضای مجازی
آموزش مجازی با رویکرد عدالت آموزشی؛ آقای محمدصادق ترابزاده
اشاره
آموزش رسمی عمومی (آموزشوپرورش) با خبر شیوع بیماری کرونا در ایران، وارد یک شوک سنگین شد. با توجه به سرعت شیوع بیماری، مدارس به سرعت تعطیل شدند و این تعطیلی به صورت مستمر و در شرایط ابهامآلودی تاکنون تمدید شده است. چنین واکنشی باعث شد که جامعه آموزشی ایران، شرایط را گذرا فرض کرده و عمدتاً به دنبال بازگشت به شرایط عادی باشد؛ در حالی که به نظر میرسد تا پایان سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ همچنان جامعه ایرانی، با مسئله کرونا مواجه است. بنابراین نیاز است تا آموزش رسمی عمومی نیز تدابیر لازم را در این خصوص اتخاذ نماید.
آ و پ؛ چالش عدالت آموزشی
آموزشوپرورش از دیرباز در معرض انتقادات متعددی بوده و یکی از زوایای نقد جدی «عدالت آموزشی» است. این انتقاد در دوران شیوع کرونا، شدت و حدت بیشتری گرفته است. آنچه ابعاد مسئله را پیچیدهتر و گستردهتر کرده، مطرح شدن «آموزش از راه دور» (خصوصاً آموزش مجازی) به عنوان جایگزین «آموزش حضوری» بوده است. این امر، اقتدار حاکمیت را کاهش داده و به دنبال خود، مسئولیت سنگینی را بر دوش مدارس و خانوادهها قرار داد. در واقع، دو کفّهی ترازوی عدالت آموزشی، به سمت خانواده سنگینی کرده و در این موضع، «نقشآفرینی موقعیتهای اقتصادی-اجتماعی خانوادهها» در اکتساب آموزش باکیفیتتر بسیار تعیینکننده است. این سؤال مطرح میشود که آیا خانوادهها در چنان موقعیتی قرار دارند که امکان بهرهمندی کامل از این کیفیت آموزشی را داشته باشند یا خیر؟
عدالت آموزشی در ترازوی نقد
بنابراین طرح مسئله عدالت آموزشی در شرایط کنونی، ناظر به سه مؤلفه است: «کیفیت آموزشی»، «دسترسی به آموزش» و «قابلیت بهرهمندی از آموزش». پیش از شیوع ویروس کرونا نیز نقدهای سهمگینی نسبت به این سه مؤلفه، نظام آموزشوپرورش را تهدید میکرد اما با سبک آموزش از راه دور و عموماً مجازی، شکل جدیدی به خود گرفتهاند:
۱- کیفیت آموزشی: کیفیت آموزشی نسبت به گذشته، حدود ۵۰ درصد کاهش یافته و این کاهش، در مصادیق مختلفی نمایان شده است: افت تدریس، عدم پوشش همه دروس، دشواری انطباق محتوا و مدیا و در محاق رفتن تربیت.
۲- دسترسی به آموزش: در شرایط فعلی، به دلایل مختلفی دسترسی به آموزش کاهش یافته است:
– برای حدود ۲۵۰ عنوان درس، ۱۰۰۰ عنوان کتاب تعریف شده است، ولی این حجم از دروس و کتب درسی پوشش داده نمیشود.
– برآوردها نشان میدهد که حدود ۳۰ درصد از جامعهی مخاطب،آموزش رسمی با عدم دسترسی به آموزش مجازی مواجه هستند و در استانهای محروم، بیش از این عدد است.
– اپلیکیشن شاد به عنوان ابزار قدرت تحمیلی آموزشوپرورش، فاقد کیفیتهای حداقلی در این عرصه است.
۳- قابلیت بهرهمندی از آموزش: سواد آموزش مجازی در میان دانشآموزان، اولیاء و معلمان که در خط مقدم آموزش هستند، پایین است. سوای از آشنایی با آموزش مجازی، شرایط اقتصادی-اجتماعی خانوادهها بسیار محل اهمیت است؛ به گونهای که سطح مالی و امکانات خانوادهها و موقعیت اجتماعی، تحصیلات و سطح فراغت خانواده در بهرهمندی آموزشی بسیار اثرگذار هستند.
ضرب این سهگانه در هم بر حسب شرایط اجتماعی اقتصادی خانوادهها، نشان میدهد که تداوم شرایط حاضر، شکاف آموزشی را در نسبت با رفاه اجتماعی و نابرابری اجتماعی-اقتصادی، تشدید میکند و در آینده شاهد بیعدالتی اجتماعی شدیدتری خواهیم بود.
اما آینده…
چنانکه بیان شد، شیوع کرونا، موجب رشد نقشآفرینی خانوادهها در تأمین آموزش خصوصاً از مسیر منابع آنلاین و آفلاین، آموزشهای آزاد و آموزش در منزل شده است. این امر یعنی تضعیف اقتدار نظام رسمی آموزشوپرورش عمومی و از سوی دیگر، طبقاتیتر شدن آموزش و فرصتهای اقتصادی اجتماعی در آینده.
در این مجال، سه نقطه اهرمی را برای کاهش نابرابری پیشنهاد میکنیم:
۱- حداقلیترین پیام و فرصتی که کرونا برای آموزش داشت، تمرکززدایی (نه خصوصیسازی) متناسب با ظرفیتهای محلی است. اکنون عملاً مدارس و خانوادهها، سکاندار آموزش هستند نه وزارت خانه و … . باید آن را به فال نیک گرفت. از جمله ساختارهای تمرکززدا، جایگزینی آموزش سرفصلهای درسی به جای کتب درسی است.
۲- برای تنظیمگری آموزش مجازی در حوزه زیرساخت، سرویس و تولید محتوا، اقداماتی در کوتاهمدت لازم است:
۲-۱- ارتقاء سواد آموزش مجازی معلمان، خانوادهها، دانشآموزان
۲-۲- تداوم آموزش مجازی پس از کرونا (مقاومت آموزشی، تمرکززدایی)
۲-۳- خطمشی منابع آموزشی باز OER
۳- بازگشایی تدریجی مدارس در شرایط ایمن، چراکه این اقدام، کمی از نابرابری آموزشی را خواهد کاست. اما برای نوع بازگشت باید اندیشید و از فرصت حاضر استفاده کرد.
آموزش از راه دور؛ افقهای سلبی و ایجابی؛ آقای جواد سواری
با بروز و شیوع ویروس کرونا، خانوادهها عملاً به عنوان کارگری برای نظام آموزشوپرورش استخدام شدند و بر خانواده، مسئولیت ناخواستهای از جهات مختلف تحمیل گردید؛ مانند تهیهی تجهیزات لازم برای برگزاری کلاسهای مجازی و پیگیری از شرکت در جلسات درس و … . این مشکل زمانی حادتر میشود که برخی از دانشآموزان با برگزاری کلاسها همراهی نمیکنند که عمده دانشآموزانی بودند که پیش از این شرایط، نیز از درس و مدرسه زده شده بودند. حتی جملهی معروفی دستبهدست بینشان میچرخید که «توی مدرسه برای گوشی جا نبود؛ توی گوشی هم برای مدرسه جایی نیست!» این جمله نهتنها بین دانشآموزان بلکه به گفتوگوی رایج میان معلمان و مدیران نیز کشیده شده بود.
بیان مسئله
در حالی که قرار بر این بود که خانواده در نقش بازوی آموزشی کمککار نهاد آموزشوپرورش باشد ولی دوندگی عمدهی آموزش فرزندان بر عهدهی خانواده قرار گرفت. در این میان، نهاد بااهمیت خانواده، هیچ حاکمیتی بر فرزندان نداشته و تنها پیرو سلب و ایجابهای مدرسه بود. اما لازم به ذکر است، اگر تا پیش از این، مدرسه کمکی در راستای تربیت فرزندان به عمل نمیآورد، خانواده هم به درجهی اولی قادر به چنین امری نخواهد بود. در نتیجه، متولّی اصلی تربیت، همچنان که در گذشته در هالهای از ابهام بود، با بروز کرونا بر این ابهام افزوده شد؛ در اثر تمدید این شرایط، متأسفانه دانشآموزان در پاسکاری در میدان میان خانواده و مدرسه، عمداً یا سهواً از میدان خارج میشوند. (شاید هم پرتاب میشوند!) در نتیجه، شناسایی «متولّی اصلی تربیت فرزندان» به عنوان یک مسئلهی اساسی است که تحلیل آن، به ریشهشناسی تاریخی آن نیاز است.
ریشهشناسی تاریخی
همواره میان نهادهای خانواده و تعلیموتربیت، قرابت بسیار و گاهی هم تداخل مسئولیتهای زیادی ایجاد میشده است. رگههای تزاحم میان این دو نهاد در نهضت اصلاحات دینی قابل ردیابی است. در این نهضت، موازنهی قدرت بین کلیسا و دولت تغییر کرد و با اصالت یافتن دولت، تربیت شهروندان مطیع، یک امر بسیار خطیر بود. برای تحقق این مهم، از طریق «آموزش اجباری» سعی کردند، شهروندانی را تربیت کنند که گوشبهفرمان دولتها باشند. وقتی این نحوه از آموزش، در ساختار و نظام کلان نمو مییابد، به سلسلهمراتب سخت دولتی منتج میشود که تنها سیاستگذار آموزشی، دولت خواهد بود و معلمان و سایر افراد مؤثر در روند رشد و تربیت افراد، منزوی میشوند و تنها کارگرانی برای دولت محسوب میشوند. در دوران روشنگری، زیرمجموعههای نظام آموزشوپرورش، یعنی مدارس، به بنگاههایی تبدیل میشوند که سعی داشتند، هرچه بیشتر از مشتریان خود، یعنی خانوادهها، کسب منفعت کنند.
نسخه جایگزین
وقتی ریشهی اصالت یافتن دولت در امر تعلیم و تربیت را موشکافی کردیم، علت ناکارآمدی سبک آموزش پرورش در این روزهای کرونایی بهتر مشخص میشود. این در حالی است که از نگاه دینی، «خانواده» به عنوان اولین و اصلیترین متولّی تعلیم و تربیت است ولی با گذشت زمان و زیاد شدن برخی مشغلهها و همچنین تخصصی شدن علوم، تعلیم و تربیت نیز به یک امر تخصصی تبدیل شده است. اما در این شرایط نیز مبتنی بر نگاه دینی، همچنان خانواده ظرفیت پاسخگویی را خواهد داشت؛ البته این ظرفیت، در صورتی به فعلیت میرسد که متناسب با اقتضائات و شرایط کنونی، نقش خانواده بازتعریف شده و نسبت میان خانواده و دولت تدقیق شود و همچنین ربط و نسبت میان خانواده و بسیاری از موضوعات و مسائل تحلیل و تجویز شوند. در این راستا، دولت از امر تعلیم و تربیت کنار گذاشته نمیشوند، بلکه به عنوان کمکی برای خانواده خواهد بود که میتواند نقش خود را در سه حوزه ایفا نماید: «تسهیلگری»، «نظارت» و «تکمیلکنندگی».
در این نگاه، مدرسه نفی نمیشود؛ بلکه مدرسه جایگاه اصلی خود را پیدا میکند: مدرسه، به آموزش مباحثی میپردازد که خانواده قادر به انجام آن نیست. از طرف دیگر، خانواده به تعلیم و تربیت مباحثی میپردازد که مدرسه از انجام آن ناتوان است؛ در نتیجه، تربیت اخلاقی، زندگی روزمره، روابط اجتماعی و … بر عهده خانواده بوده و مدرسه در نقش کمککار خانواده خواهد بود.