اهمیت امیرکبیر در تاریخ کشورمان به دلیل اصلاحات بنیادین و همهجانبهای از جمله توسعه فرهنگ سیاسی، اصلاحات اداری، مسائل اقتصادی، اصلاح امور مالی و اصلاح وضع قشون بود که از سوی او انجام شد. این اهمیت به گونه ایست که رهبر انقلاب همواره در اولین دیدار خود با رؤسای جمهور و هیئت دولت و نمایندگان مجلس تأکید میکند که دوران 4 ساله دولت خود را برای خدمت به مردم قدر بدانند همانگونه که امیرکبیر در طول 3 سال صدارت خود کارهای بزرگ و مهمی انجام داد. به همین منظور تلاش کردهایم تا بخشی کوتاه از رهیافتهای جهادی اندیشه اقتصادی امیرکبیر را نشان دهیم.
همه ما در دوران دانشآموزی و در کتابهای تاریخ در مورد میرزا تقیخان امیرکبیر خواندهایم. میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظمهای ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار بود که مدت کوتاهی در حدود ۳ سال مسئولیت اداره کشور را بر عهده داشت و در نهایت با دسیسههای سفارت انگلیس و قدرتهای بیگانه و دربار و جریانهای فاسد در درون کشور، در حمام فین کاشان به قتل رسید. اهمیت امیرکبیر در تاریخ کشورمان به دلیل اصلاحات بنیادین و همهجانبهای از جمله توسعه فرهنگ سیاسی، اصلاحات اداری، مسائل اقتصادی، اصلاح امور مالی و اصلاح وضع قشون بود که از سوی او انجام شد. این اهمیت به گونه ایست که رهبر انقلاب همواره در اولین دیدار خود با رؤسای جمهور و هیئت دولت و نمایندگان مجلس تأکید میکند که دوران ۴ ساله دولت خود را برای خدمت به مردم قدر بدانند همانگونه که امیرکبیر در طول ۳ سال صدارت خود کارهای بزرگ و مهمی انجام داد. به همین منظور تلاش کردهایم تا بخشی کوتاه از رهیافتهای جهادی اندیشه اقتصادی امیرکبیر را نشان دهیم.
اندیشه اقتصادی امیرکبیر
در حاکمیت جمهوری اسلامی دو دیدگاه کلی در مورد توسعه و پیشرفت اقتصادی وجود دارد. یک دیدگاه این که ما برای توسعه و پیشرفت اقتصادی، باید با غرب و در رأس آن با آمریکا همکاری کنیم. یک دیدگاه هم معتقد است که اقتصاد از درون کشور اصلاح میشود، البته موانع خارجی هم باید برطرف شود. در زمان امیرکبیر هم این دو دیدگاه نه به این شکل اما به صورت کلی مطرح بود. مرحوم هاشمی رفسنجانی در کتاب «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» به صورت دقیق تفاوت این دو نگاه را تبیین کرده است.
اساس اندیشه امیرکبیر در اقتصاد کشور حمایت از اقتصاد داخلی بود و معتقد بود که بهرهگیری از تولیدات داخلی موجب جلوگیری از خروج طلا از کشور و قوی شدن پشتوانه مالی کشور میشود. وی با توجه به ضعف اقتصادی کشور درصدد توانمند کردن اقتصاد داخلی با تکیه بر ظرفیت مردم برآمد و در این راه از تمام توانمندیهای موجود در کشور بهره جست. امیرکبیر در راستای تقویت اقتصاد داخلی در کشور به ایجاد صنایع مختلف به منظور تأمین نیازهای داخلی کشور اقدام کرد. در دوره سه ساله صدارت عظمای امیرکبیر، کشور به پیشرفتهایی در زمینه اقتصادی رسید.
امیرکبیر درک کرد به مقتضی طبع سرمایهداری جدید و صنعت ماشینی که ابتکارش دست دولتهای استعمارگر بود، استعمارگران برای رواج بازار محصولات صنعتی خودشان و تضعیف تولید داخلی و بنیه مالی اکثر ملتهای عقبمانده، صنایع ملی این کشورها را نابود میکنند. لذا تلاش کرد تا با محدود کردن واردات محصولات خارجی از صنایع داخلی حمایت کند. وی همچنین در راستای قدرت بخشیدن به اقتصاد داخلی ایران و حمایت از آن دست به ابتکارات فراوان زد از جمله این که صنعتگران در ازای نوآوری در صنعت پاداش دریافت میکردند. تشویق و حمایت دولت در زمینههای اقتصادی در این دوره موجب ایجاد فعالیتهای جدید و ابتکارات فردی در داخل کشور شد.
به عنوان مثال قبل از امیرکبیر، لباس سربازان را از ماهوتها (پارچههای) انگلیسی تهیه میکردند. امیرکبیر گفت دیگر حق ندارید هیچ لباسی از لباس نظامیان را از پارچههای انگلیسی تولید کنید. کارگاههای داخلی فعال شوند و فقط باید از کارخانههای داخلی تهیه کنید. امیرکبیر دستور داد لباس نظامیان از شال چوخای پشمین مازندرانی تهیه شود و این باعث شد شالهای مازندرانی توسعه بیسابقه یابد. شالهای دستی کرمانی هم در زمان امیرکبیر به تشویق او به قدری عالی و زیبا بافته میشد که با شالهای کشمیری رقابت میکرد و معروف به شال امیری شد. یک روز سردوشی زیبایی توسط خانمی به نام بانو خورشید در داخل دوخته شده بود. امیرکبیر دید و پسندید و زن را تشویق کرد و گفت امتیاز تهیه سردوشی افسران ارتش را ۵ سال به این خانم و همکارانش واگذار کنید. دستور داد برای او کارگاه و ابزار کار ایجاد شد و شاگردان زیادی در خدمت او گمارد تا سردوشی افسران ارتش کلاً از داخل تأمین شود. امیرکبیر معتقد بود این خیانت به ملت است که کالاهایی که ممکن است در داخل کشور ساخته شود از خارج وارد شود.
پافشاری و اصرار امیرکبیر در احداث صنایع داخلی و جلوگیری از استفاده از کالاهای خارجی با اعتراض سفرای خارجی مواجه شد. اعتمادالسلطنه در خصوص روش امیرکبیر در برخورد با اعتراضات دولتهای انگلیس و روسیه به سیاستهای اقتصاد داخلی وی مینویسد: «امیرنظام برحسب معاهده تجارتی که با دول بسته شده بود از آوردن اجناس آنها به ایران منع نمیکرد؛ ولی به حرکات و عادات خود طوری مسلوک میداشت که جنس خارجه را مردود میساخت و کسی خریدار نمیشد. غالباً البسه خود را به پارچههایی قرار میداد که در ایران میبافتند. به این واسطه مردم به او تأسی و اقتدا کرده، سبک ایرانیت و رواج جنسیت خود را از دست نمی دادند.»
یکی از حربههای قدیمی استعمار این است که کشورهای ضعیف را پابند یک محصول کنند و نگذارند اقتصاد از ابعاد دیگر شکوفا شود. مثلاً کوبا فقط شکر و نیشکر و ایران فقط نفت داشته باشد. کشور تکمحصولی زود تحت فشار قرار میگیرد. از زمان امیرکبیر این طرح وجود داشت و امیرکبیر متوجه این مسئله شد و گفت ایران باید چند محصولی باشد.
امیرکبیر و تکنولوژی جدید
امیرکبیر معتقد بود صنعت مدرن اروپا را باید اقتباس کرد اما لوازماتی برای آن قائل بود. اول؛ صنایعی که مورد نیاز واقعی کشور است را باید فراگرفت و با احداث کارخانه و آموزش نیروی انسانی و با تولید محصول در داخل کشور و حمایت از صنایع داخلی، کشور را از وابستگی به بیگانگان نجات داد و دوم؛ اعزام دانشجویان و استادکاران به کشورهای اروپایی یا به کارگیری استادان و مربیان از کشورهایی باشد که سابقه استعمارگری ندارند مانند اتریش.
بیتردید مشاهدات امیرکبیر به هنگام مسافرتهای خارج از کشورش، در حرکت وی در زمینه تأسیس کارخانههای جدید نقشی بسزا داشته است. زیرا بارها به گسیل افراد به خارج از کشور برای فراگیری فنون یا کارآموزی در صنایع مبادرت ورزید. به عنوان نمونه، امیر در سال ۱۸۵۱ با همکاری دولت روسیه گروهی را برای فراگیری فنون کاغذسازی، بلورسازی، ریختهگری آهن و تصفیه قند، درودگری و چرخسازی به مسکو و سنپترزبورگ گسیل داشت. پس از سه سال ۶ نفر از آنان به کشور بازگشتند و در اصفهان، تهران و ساری کارگاههایی تأسیس کردند. همچنین در سال ۱۸۵۱ دو نفر ابریشمکارِ کاشانی را برای بهبود تولیدات ابریشمی به استانبول فرستاد تا فنون جدید این صنعت را فراگیرند.
در این دوره به منظور تعلیم صنایع چند مرکز تعلیمی مانند مدرسه «دارالفنون» و «مجمعالصنایع» ایجاد شد. یکی از این مراکز در سال ۱۲۶۷ق در ارگ سلطانی دارالخلافه تأسیس شد. «مجمعالصنایع» از تأسیسات اقتصادی ایجادشده در این دوره بود که به منظور ترویج فن و صنعت در کشور ایجاد شد. طرح ایجاد مدرسهای برای ایجاد برخی رشتههای فنی جدید با عنوان مجمعالصنایع در سال ۱۲۶۹ ق عملی شد. مأموریت این نهاد آموزشی بسیار حرفهای تعیین شده بود و اعزام کارآموز و دانشجو برای فراگیری علوم جدید و مورد نیاز در پیگیری فکر تأسیس مدرسه مجمعالصنایع مؤثر بود.
تقویت قدرت نظامی، استراتژی راهبردی امیرکبیر
مخارج نظامی همیشه قلم بزرگ مخارج کشورها را تشکیل میدهد. پایه این مخارج بر اساس تجاوز و آدمکشی و خرابکاری کشورهای متجاوز این است که ارتشهای خود را به شدت مجهز میکنند تا تمام دنیا بدانند و از آنها حساب ببرند و از کنار آن به منافع اقتصادی خود دست پیدا کنند. به اعتقاد واتسون امیرکبیر با آن که به فکر استقلال و شأن شاه بود، ولی مصلحت کشور و ملت را بر آن ترجیح میداد و حتی در موردی که خیر کشورش در کار بود حاضر بود بدون نگرانی و ترس به عواقب آن با همسایه مقتدر شمالی خود به منازعه بپردازد.
امیرکبیر دستور داد آخرین و جدیدترین سلاحهای روز را در ایران تولید کنند تا بتوانند جلوی استعمارگران غرب و شرق بایستند. با پیشرفت تکنولوژی و به وجود آمدن سلاحهای گرم، ایران که یکی از قویترین ارتشهای جهان را دارا بود به علت بیلیاقتی زمامداران به علت نداشتن سلاحهای جدید در زمینه نظامی نیز مانند سایر زمینهها دچار عقبماندگی شد. مراجعه به تاریخ دستاندازی استعمار غرب به آسیا نشان میدهد که کشورهای کوچک اروپایی همانند هلند و پرتغال فقط با اتکا به یک ناوگان جنگی و چند توپ توانستند سواحل بزرگ کشورهای آسیایی را تسخیر و ملت آنها را اسیر کنند.
لکارت در گزارش خود مینویسد:
«امیرکبیر دنبال ساختن و تولید ناو جنگی مجهز در خلیجفارس است تا بتواند با نیروی دریایی انگلیس و هلند بجنگد و آنها را از سواحل و جزایر ایران بیرون کند. دارد روی چوبهای محکم جنگلی در جنگلهای ایران کار میکند. منتها جادههای مناسب و وسیله حملونقل ندارند و باید هزار کیلومتر راه این چوبها را تا بنادر بوشهر بیاورند تا بتوانند کشتی بسازند ولی اینان که من میبینم مرد این میدان هستند و این کار را میکنند. شایان توجه است که یک مرد روستایی که فرسنگها دور از دریا پرورش یافته است اهمیت نیروی دریایی را با چنین سرعتی دریافت کرده و برای ایجاد ناوگانی نیرومند نقشههای متعددی طرح کرده است که در آن زمان حتی مایه حیرت اروپائیان شده است. اینها تیمی درست کردند و مدام کار میکنند. امیرکبیر عدهای متخصص انقلابی، ضد نفوذ و ضد استکبار پیدا کرده است که روی رشتههای مختلف کار میکنند. [از دیدگاه انگلیس] این هسته باید منهدم شود.»
اصلاحات ناتمام
موقعیت امیرکبیر و برنامههای اصلاحیاش در نظام مطلقه ایران آن روزگار به اراده ملوکانه بند بود، بنابراین واقعبینی سیاسی حکم میکرد که امیر حتیالامکان از مواضع تهمت دوری کند؛ چراکه اگر او ذهن و دل شاه جوان را نسبت به خود مطمئن نگاه نمیداشت و از زبان و قلمش کمترین بویی از تجدد و بیاعتقادی به اندیشه و نظام سیاسی استشمام میشد، به دست خود بهانه دست دسیسهچینان داده و سقوط سریع خود را هموار میکرد. همانگونه که با دسیسههای انگلیس و درباریان بالاخره این اتفاق افتاد و اقدامات اصلاحی امیرکبیر نیمهتمام ماند.
سالها پس از سقوط امیرکبیر یک عده در باغ چهلستون اصفهان نشسته بودند. گدایی آمد و پس از این که از هر کسی چیزی گرفت اجازه خواست سرگذشت خود را نقل کند. گفت میدانید چرا من این اندازه بیچاره شدم؟ من که بودم و چه شدم؟ گفت چند سال قبل فرمانده اصفهان عدهای از استادان دواتگر را احضار کرد و گفت بهترین استاد از بین خود را انتخاب کنید. همه من را انتخاب کردند. فرماندار گفت امیرکبیر شما را از تهران خواسته و مخارج سفرتان را هم داده و سریع به تهران بروید. میگوید به تهران رفتم وارد اتاق شدم. امیرکبیر سماوری را تازه با خود از روسیه آورده بود به من نشان داد و گفت: میتوانید چنین چیزی بسازید؟ اندکی نگاه کردم و جواب دادم بله، برای من کاری ندارد. گفت این را بردارید و ببرید و از روی آن یک سماور بسازید و بیاورید من ببینم. رفتم همانند آن سماور را که معرفی کرد ساختم و به خدمت او آوردم. کار من را پسندید و گفت از اصل هم بهتر شد. از من پرسید این سماور چند تمام شد؟ گفتم رویهمرفته ۱۵ ریال تمام شد. امیرکبیر خوشحال به منشی دستور داد امتیاز ساختن این سماور را ۱۶ سال به نام این آقا صادر کنید و هر چه کارگاه و همکار و شاگرد میخواهد به او برسانید. هم برای آنها شغل ایجاد شود. قیمت هر سماور هم ۲۵ ریال از تو میخریم. به اصفهان بازگردید و به حاکم اصفهان دستور میدهم وسایل کار شما را فراهم کند.
میگوید تا به اصفهان رسیدم حاکم اصفهان خواست و گفت کارهای کارگاهتان را مرتب کنید و هر چه خرج شود از خزانه و بیتالمال میدهیم. ۲۰۰ تومان خرج احیای کارگاه من شد. میگوید کارگاه آماده شد و آمدم کارگر بگیرم و شاگرد بگیرم و شروع کنیم که گسترش دهیم و دیگر سماور وارد نکنیم. اما ناگهان یک فراش حکومتی همانند اجل معلق آمد و بدون این که به من چیزی بگوید من را مانند دزد بستند و نزد همان حاکم آوردند و با ارعاب و تهدید به من گفت امیرکبیر را در تهران گرفتهاند. آن پول که به تو دادند برای دولت است پس دهید. من گفتم خرج کارگاه شده است. تمام زندگی من را فروختند و ۳۰ تومان هم کسر آوردم. به خاطر همان ۳۰ تومان من را به بازار آوردند و آنقدر چوب زدند تا بدنم ناقص شد و بینایی چشمم از بین رفت و دیگر گدایی میکنم.
منابع
سخنرانی استاد رحیمپور ازغدی در جمع اعضای قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء ۱۰/۱۱/۱۳۹۵
رمضانی، قاسم؛ میرزامحمدزاده، سید وحید؛ بررسی نقش دولتمردان در توسعه و پیشرفت ایران با تأکید بر اقدامات امیرکبیر، مجله بینالمللی پژوهش ملل، دوره چهارم، شماره ۴۸، ۱۳۹۸
محمدی آیین، شهرزاد؛ بررسی و تحلیل اصلاحات امیرکبیر از دیدگاه سیاحان و کارگزاران خارجی، دو فصلنامه پارسه، سال ۱۷، شماره ۲۸، بهار و تابستان ۱۳۹۶
هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، تهران: انتشارات فراهانی، ۱۳۴۶
لورنز، جان؛ امیرکبیر نوپرداز ایران در سده نوزدهم، ترجمه دکتر ناصر فرشادگهر، نشریه سیاسی-اقتصادی، شماره ۱۱۱
قلاوند، فاطمه؛ قلاوند، زهرا؛ بررسی رویکرد اقتصادی امیرکبیر در عصر ناصری(۱۲۶۴-۱۲۶۸ ه.ق) تاریخنامه خوارزمی، سال پنجم، شماره نوزدهم، پاییز ۱۳۹۶
منتشر شده در شماره ۳۲۳۰ روزنامه فرهیختگان