یکی از مسائلی که باید در مدیریت جهادی مورد بحث و بررسی جدی قرار بگیرد، رابطه بین بروکراسی و مدیریت جهادی است. آیا بروکراسی مانعی برای مدیریت جهادی تلقی میشود یا کمککار است و یا اینکه اصلاً مدیریت جهادی باید در خدمت بروکراسی قرار بگیرد؟
اشاره| یکی از مسائلی که باید در مدیریت جهادی مورد بحث و بررسی جدی قرار بگیرد، رابطه بین بروکراسی و مدیریت جهادی است؛ اینکه بروکراسی مانعی برای مدیریت جهادی تلقی میشود یا کمککار است و یا اینکه اصلاً مدیریت جهادی باید در خدمت بروکراسی قرار بگیرد. یکی از بروکراتترین سازمانها در همه دنیا، ارتشها هستند و ارتش جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست. چارچوبهای بالا به پایین، نگاه سلسله مراتبی، و رفتاری دقیق در قالب انتظام ارتش، از قواعد مشهور و معمول ارتش هستند. آیا بروکراسی ارتش، مانعی در جهت تحقق مدیریت جهادی در آن سازمان است؟ وجود شهدایی مثل صیاد شیرازی، شیرودی، کشوری، آبشناسان و … در ارتش و برجستگانی که اکنون در رأس ارتش، فرماندهی را به عهده دارند، پیشاپیش نشان میدهد که با سیره این فرماندهان انقلابی، این مسئله در ارتش حل شده است. اما چگونه؟
در جلسهای خدمت امیر عطاءالله صالحی (فرمانده سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران) رسیده بودیم و درباره مدیریت جهادی سؤالاتی از ایشان پرسیدیم. یکی از سؤالات این جلسه مربوط به موضوع سلسلهمراتب و مدیریت جهادی در ارتش بود. مشروح فرمایشات امیر صالحی در این خصوص را با هم میخوانیم:
سلسلهمراتب در کار جهادی، حجاب و مانع است…
حضرت آقا هم به سلسلهمراتب اعتقاد دارند؛ میگفتند ما در حوزه، چنین اصطلاحاتی را نداشتیم. و دیدیم چیز خوبی است؛ قبول داریم. گزارش را هم از طریق سلسلهمراتب میپسندند؛ اما میگویند هر چیزی یک مانع و حجابی دارد، آیا سلسلهمراتبی و کلاسیک عمل کردن، مانع هست؟ بله، در کار جهادی، حجاب و مانع است.
راههای آنتنی
یک مدیر جهادی چه کاری باید انجام دهد تا این مسئله را حل کند؟ این، مهارت مدیر جهادی است؛ مدیری که سیستم را نپاشاند ولی اهداف خود را محقق کند؛ ما در اصطلاح میگوییم «نظام» داشته باشد. مدیر چه کاری باید انجام دهد؟ در اصطلاح جنگی میگوییم باید از «راههای آنتنی» استفاده کند؛ یعنی مدیر همواره بایستی راههایی داشته باشد که به شکل آنتنی تا پایینترین رده ارتباط داشته باشد ضمن اینکه سلسلهمراتب را از هم نپاشاند. آنجاهایی که میگویند «فإذا عزمت…»، تصمیمهایی بگیرد که بتوانند اجرا کنند. مثلاً در ارتش، ما چند سامانهی صوتی مستقیم داریم؛ یعنی یک گروهبان و یا حتی سرباز میتواند تماس بگیرد و مشکلات و نکاتش را مطرح کند. شاید برخی، [بخشی از مطالب را برای من] کانالیزه کنند ولی حداقل آن دردمندترینشان را پیش من میآورند؛ این فقط از یک کانال نیست بلکه از سه چهار کانال است. یا مثلاً در خیابان ولیعصر، دفتر ارتباطات مردمی داریم که برای ارتباط آسان با آنجا، افراد با لباس شخصی حضور دارند. حتی اگر کسی غیبت کرده یا از خدمت فرار کرده باشد، میتواند به آنجا برود و بگوید «من به این دلیل فرار کردم، به این دلایل اخراجی هستم، یا گزارش بدهد که مثلاً فرماندهم با من این برخورد را داشته است».
حالا چهکار باید کنم که هم سلسلهمراتب نپاشد و هم مانع نباشد؟ ما وقتی خدمت حضرت آقا میرویم و گزارش میدهیم، این گزارش از جنس سلسلهمراتبی است. اما ایشان میفرمایند: البته من از جاهای دیگر هم گزارش میگیرم؛ یعنی بدانید چیزی که به شما میگویم فقط از طریق گزارش ستاد کل و … نیست. ما هم، همین کار را میکنیم.
بت سلسلهمراتب
علت اینکه مدیران ما گیر میکنند و غیر جهادی میشوند این است که سلسلهمراتب را برای خودشان بت میکنند و مانع مشروع قرار میدهند که به درد مردم ـ آن طوری که آنها میخواهند ـ رسیدگی نکنند. اینها میگویند اگر گزارش شما به دست ما میرسید، رسیدگی میکردیم ولی از آن طرف ـ مثل انوشیروان ـ [جلوی در مجموعه] تیرانداز میگذارند تا کسی جرئت نکند مسائل را به او برساند.
روش شهید صیاد شیرازی
شهید صیاد هم علاوه بر این سیستم، برای خودش یک روش ویژه داشت. مثلاً وقتی جنگ شدیدی در شمال غرب بود. عملیات بود. ایشان خودش، به خط مقدم رفته بود؛ برای او سنگری درست کرده بودند[۱] که اگر مثلاً تا فلان موشکهای دستی به آن میخورد منهدم نمیشد. ۲-۳ نفر هم در کنارش بودند که یکی بنویسد و یکی ارتباط برقرار بکند. همانجا بود که آبشناسان، شهید شد. ما در سنگر عقبتر بودیم و دکتر سنجابی و افراد دیگری هم نشسته بودند؛ انواع و اقسام آدمها بودند، ما هم بودیم. در این گردهمایی، نگران بودند که بعضی حرفها را که میزنند، صالحی به صیاد میگوید یا نه؟! بالاخره صیاد هم باید بداند دیگر!
تحت این شرایط یکدفعه دیدیم که ایشان به مسئول عقبه[۲] ـ دکتر سنجابی ـ گفت من دیروز به سرهنگ فلانی که وام میخواست گفتم برو تهران، نیروی زمینی؛ سفارشت را کردم که وام بگیری. بپرس این وام را گرفته یا نه؟! باور کنید تلفن از دست این شخص افتاد. بقیه همه به من نگاه کردند گفتند میشود؟! میشود تحت این شرایط و در این وضعیت، کسی به فکر سفارش وام باشد و پیگیری کند که وام گرفته یا نه؟ پس برای ارتباط مستقیم، آن کارِ آنتنی را انجام میداده است.
حفظ سیستم و ایجاد تیم پیشرو
مدیر جهادی میتواند هم با استفاده از سیستم کارها را پیش ببرد و هم [درجایی که سیستم ممکن است جواب ندهد] با استفاده سایر روابط سیستمی، آن را برای تولید و یا هر کار دیگری پشتوانه قرار بدهد.
اگر [فرمانده کل قوا] به ما بگویند شما فلان کار را به صورت جهادی در یک زمینهای انجام بدهید؛ حتماً ما میگوییم چشم. حالا چه باید کنیم؟ اگر این را با جمع همکارانِ کلاسیکمان مطرح کنم، اولین درخواست این است که قربان! پولش را به ما بده؛ ما خودمان انجام میدهیم! اما من میدانم که وقتی برای این کارها پول میدهی، مثل خندق میشود و بسیار پرهزینه انجام خواهد شد.
میگویم نه! برای انجام این امر، من باید یک کار ویژه انجام دهم؛ رفتم اصفهان، تعدادی از این صنعتگرها را پیدا کردم، یکی دو نفر هم از صنعتگران تهران را پیدا کردم، یکی دو تا از نخبههای ارتش را آوردم. بعد به همان مسئول گفتم شما یک پژوهشکدهای را در ذیل خودتان راهاندازی کنید و این قطعات گلوگاهی را ـ که سیستم ما فعلاً نمیتواند درست کند ـ درست کنید. پولی هم اگر وجود داشته باشد، به اینها تزریق میکنیم.
سختیهای خطشکنی در سیستم سلسلهمراتبی
از این کارها در زمان جنگ میسر بود چون بهانه برای شکستن این خط سیستمی زیاد بود، امثال صیاد زیاد بودند، ولی الآن مشکل است. تا من یک نفر را از ردهی پایین احضار میکنم که با او صحبت کنم، بقیه میگویند برای چه او را میخواهم؟! مدیری را اگر بدون حمایت به بدنهی کار بفرستید یا داغانش میکنند یا حذفش میکنند یا خودش تسلیم و جذب آنها میشود. پس مراقبت در رشد هم یکچیز دیگری است و این را هم جزو «فرمان» به ما دادهاند؛ گفتند آقای صالحی! مراقب رشد افرادی که در جاهای مختلف گذاشتهاید و به آنها اطمینان دارید باشید. به همین جهت ما مراقبت میکنیم؛ یک جاهایی را به وسیلهی عوامل نامحسوس زیر نظر میگیریم. بعد وقتی میگویند فرماندهی برای فلان جا میخواهیم، هر کسی مشورتش را میآورد؛ [من هم] میگویم فلانی را هم بررسی کنید. بعضیها تیزهوش هستند و همراهی میکنند و بعضیها هم مقاومت میکنند، ولی بالاخره در یک جایی به این نتیجه میرسیم که ما باید این آقا را برای این کار بگذاریم.
منتشر شده در خبرگزاری فارس
[۱]. او رده را شکافته بود و تا آنجا پیش رفته بود؛ این که میگویم مدیر جهادی؛ یعنی این.
[۲]. در عقبه، کارهای پشتیبانی عملیات دریافت و اداره میشد. البته اینجا هم درگیری بود و همان گلولههایی که به خط مقدم میخورد، به سرِ ما هم میخورد.