بحث سیرت و صورت انقلاب، از مباحثی است که رهبر انقلاب در دهههای گذشته به تبیین آن پرداختهاند و این مبنا را در تحلیل گام اوّل انقلاب و تجویز برای گام دوّم آن در متن بیانیه به کار بستهاند. در نگاه ایشان «هویت اصلی هر انقلابی به آن جهتگیریهاست و درواقع، سیرت انقلابها همین جهتگیریهای اصلی است»
۱- توجّه به سیرت انقلاب در مراحل خودسازی، جامعه پردازی و تمدّن سازی:
بیانیه گام دوم با تبیین عظمت انقلاب اسلامی و تفاوت این انقلاب با سایر انقلابها شروعشده است و مهمترین دلیل بر عظمت انقلاب را این میداند که: «یک چلّه پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سرنهاده و در برابر همه وسوسههایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسید، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و وارد دومین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است»[۱]. این بیان یعنی انقلاب اسلامی در عین تغییر مراحل حرکت خود و ایجاد صورت و شکل متناسب به مقتضیات زمانه خود در هر مرحله، آن سیرت و حقیقت انقلاب را حفظ کرده است؛ یعنی در طی مراحل پیروزی انقلاب و نظامسازی که در چهلساله گام اوّل تحققیافته است و در اینجا بر اساس منطق رشد و بلوغ چهلسالگی از آن تعبیر به مرحله خودسازی شده است، نظامی را شکل داده که آن سیرت و ارزشها را حفظ کرده است. و اکنون بازهم با همان سیرت و حقیقت ثابت، باید وارد مرحله دوّم که جامعهپردازی است شود و جامعهای با سیرت انقلاب اسلامی بسازد. و درنهایت در مرحله سوّم که افق گام دوّم انقلاب است، در آستانه تمدّنسازی نوین اسلامی شود، تمدّنی که باز صورت تمدّنی همین سیرت انقلاب اسلامی است.
بحث سیرت و صورت انقلاب، از مباحثی است که رهبر انقلاب در دهههای گذشته به تبیین آن پرداختهاند و این مبنا را در تحلیل گام اوّل انقلاب و تجویز برای گام دوّم آن در متن بیانیه به کار بستهاند. در نگاه ایشان «هویت اصلی هر انقلابی به آن جهتگیریهاست و درواقع، سیرت انقلابها همین جهتگیریهای اصلی است»[۲]. ایشان در همین سخنرانی صراط مستقیم انقلاب اسلامی را خط امام خمینی(ره) معرفی کردهاند و تبیین شاخصهای خط امام(ره) و معیار حرکت قرار دادن آنها را راه تداوم سیرت انقلاب میدانند. باز درجایی دیگر لبّ و مغز انقلاب را همین سیرت انقلاب اسلامی میدانند که مانند روح در صورتهای انقلاب دمیده شده است؛ یعنی «اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمیکند؛ خیلی اثری نمیبخشد و پسوند «اسلامی»… مجلس شورای اسلامی؛ دولت جمهوری اسلامی، به تنهایی کاری صورت نمیدهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید. این، اساس قضیه است»[۳].
سیرت انقلاب بر اساس ارزشهای فطری انسانی است. یعنی ارزشهای ثابت و تغییرناپذیر که زمان و مکان و تغییر شرایط ممکن است مصداق این ارزشها را تغییر دهد و این ارزشها صورتهای متنوعی داشته باشند؛ امّا اصل این ارزشها همیشگی و ثابت است. ایشان در متن بیانیه گام دوم میفرمایند: «برای هر چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخمصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنی است. آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد». بلافاصله در مقام استدلال برمیآیند و بیان میکنند که «زیرا فطرت بشر در همه عصرها با آن سرشته است». بهبیاندیگر ایشان سیرت و حقیقت انقلاب اسلامی را ارزشهای انسانی و الهی آن میدانند و ازاینجهت انقلاب اسلامی را «انقلاب فطری» تلقی میکنند. بنابراین سیرت و حقیقت انقلاب اسلامی، سیرت فطری و منطبق با فطرت الهی انسان است. سپس ایشان در ادامه بیانیه، به مهمترین این ارزشها که سیرتساز انقلاب هستند، اینطور اشاره میکنند که: «آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت، برادری، هیچیک، به یک نسب و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند». به این معنا که، همه انسانها مفطور به فطرت الهی هستند و وجدان بیدار بشر، اگرچه ممکن است گاهی دچار غفلت شود و در تشخیص مصداق این ارزشها خطا کند، اما در عموم انسانها و جوامع این ارزشهای متعالی بهعنوان آرمان حیات بشری موردپذیرش و همواره مطلوب و خواستنی بوده است. و «هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند» و در انقلاب اسلامی هم «هرگاه دلزدگی پیشآمده از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها»[۴].
«دفاع ابدی از نظریه نظام انقلابی» که ایشان در بیانیه فرمودهاند، بر این اساس است که ارزشهای انقلاب اسلامی تغییرناپذیر است و این سیرت اگر فراموش شود، اساس انقلاب اسلامی تغییر کرده است. لذا این ارزشها، بایدهای تغییرناپذیر انقلاب است و به این بیان اصول ثابت انقلاب اسلامی است. این اصول همان اصولی است که بارها در فرمایشات مقام معظّم رهبری تحت عنوان اصول مکتب امام خمینی(ره) تبیین گردیده است و درواقع، زیربنای معرفتی انقلاب اسلامی است. این اصول، حاکم بر همه تجویزها و توصیهها راهبردی و سیاستی درحرکت روبهجلوی انقلاب اسلامی در مسیر تمدّن سازی است و «دفاع ابدی از نظریه نظام انقلابی» به این معنا است که انقلاب اسلامی در عین نظامسازی، دولتسازی، جامعهسازی و تمدّنسازی، باید انقلابی بماند و این اصول ثابت در تمام مراحل حرکت بهسوی تمدّن سازی تعیینکننده و حاکم بر بایدها و نبایدهای متغیّر ازجمله سیاستها و قوانین باشد.
این درست نقطه مقابل تفکّر کسانی است که فکر میکنند انقلاب یک حادثه تاریخی بود که در سال ۱۳۵۷ پیروز شد و تمام شد و ما پس از استقلال کشور و تشکیل حکومت باید مانند سایر کشورها در عرصه بینالمللی تعامل کنیم. از نگاه مقام معظّم رهبری، انقلاب اسلامی از جمهوری اسلامی تفکیکپذیر نیست. جمهوری اسلامی صورتی است که باید سیرت انقلاب اسلامی را منعکس کند و این همان تعبیری است که امام خمینی(ره) هم میفرمودند که شکل و قالب نظام ما جمهوریت و ساختارهای حکومتی آن است و محتوای آن اسلام و ارزشهای اسلامی است. بهعنوان نمونه، استکبارستیزی از ارزشها و سیرت انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی حتی اگر خود از چنگال استبداد داخلی و استعمار خارجی و سلطه مستکبران رهایی پیدا کند، نمیتواند نسبت به ظلم مستکبران بر مستضعفان عالم سکوت کند و با آنها دست دوستی بدهد. همانطور که وجدان انسانی نه ظلم کردن و تحت ظلم واقعشدن خود را میپذیرد و نسبت به ظلم به دیگران میتواند ساکت بنشیند.
بنابراین، ارزشها که سیرت انقلاب است، منطق ثابتی که این بیانیه بهاختصار امّا با دقّت نظر بیان کرده و اگر دقّت کنیم، این اصول، منطق کلّی و ثابت و روح حاکم بر توصیههای هفتگانه ایشان در تحقّق گام دوّم انقلاب اسلامی است.
۲- سیرت و صورت انقلاب اسلامی در گام دوم:
چنانچه بیان شد، حقیقت و سیرت انقلاب، که وجه امتیاز انقلاب اسلامی از سایر انقلابها است، ارزشهای فطری، الهی و موجب عظمت انقلاب اسلامی در نسبت با سایر انقلابها شده است و این همان نگاه معنویتگرای انقلاب اسلامی است. تعبیر مقام معظم رهبری این است که آنچه انقلاب اسلامی را از سایر انقلابها متمایز میکند و سیرت انقلاب ما است، همین نگاه معنویتگرای انقلاب اسلامی است. یعنی معنویتی را انقلاب اسلامی به ارمغان آورد که به تعبیر جامعهشناسانه آن، در کالبد بیروح جامعه و تاریخ روح دمیده است. اگر این روح و سیرت در انقلاب وجود داشته باشد، میتواند با تمام نظام و تمدّن بیروح و مادّی غرب مقابله کند. این نگاه معنویتگرا بر رابطه امام و امّت در الگوی حاکمیت الهی و بر اساس سه رکن عقلانیت، معنویت و عدالت بهعنوان ارکان مکتب امام خمینی(ره) بنا نهاده شده است و رهبر معظّم انقلاب نیز، همین اصول را برای جامعه تبیین و تنقیح کردهاند.
این بحث صورت و سیرت انقلاب، در گام دوم که مرحله جامعهپردازی و مقدمهسازی برای تمدّن سازی است، با بحث نرمافزار و سختافزار تمدّن سازی مرتبط میشود. البته نرمافزار تمدّن فقط سیرت انقلاب نیست؛ بلکه تجلی سیرت انقلاب و لوازم آن را هم که جزء صورتهای فرهنگی انقلاب است، در برمیگیرد. به این معنا که اگر این اصول و ارزشها که سیرت انقلاب است، بهعنوان روح جامعه در مرحله جامعهپردازی مورد توجّه قرار گیرد و فرهنگ جامعه شود، ما نرمافزار تمدّنسازی را که همان فرهنگ و سبک زندگی انقلابی و اسلامی است، محقق کردهایم. اگر این روح جمعی، حاکم بر بخشهای سختافزاری تمدّن سازی مانند علم، صنعت و فنآوری شود، در این صورت به تحقّق تمدّنسازی نوین اسلامی بهعنوان آرمان گام دوم انقلاب اسلامی نزدیک میشویم. البتّه ارزش علم و علمآموزی جزء نرمافزارها است؛ امّا ثمرات و تولیدات علمی به تعبیر ایشان در مرحله سختافزار تمدّن مطرح میشود. تعبیر مقام معظّم رهبری در مباحث تمدّنسازی این است که اگر این بُعد نرمافزاری تمدّن که روح تمدّنسازی است، محقق نشود، در بُعد سختافزاری هر چه قدر هم پیشرفت محقق شود، بدون این روح، مانند جسدی بیجان است و پیشرفتهای مادّی و ظاهری بدون این روح، تفاوت و تمایز چندانی با تمدن غرب ایجاد نمیکند و «اگر ما در این بخشی که متن زندگی است، پیشرفت نکنیم، همهی پیشرفتهایی که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند»[۵]. پس سیرت انقلاب اسلامی در مرحله جامعهپردازی و تمدّنسازی باید در فرهنگ و سبک زندگی متجلّی شود و بُعد نرمافزاری تمدّن نوین اسلامی را رقم زند.
۳- سیرت و صورت در زنجیره تمدّن سازی:
در بیانات مقام معظّم رهبری درگذشته مراحل پنجگانه زنجیره تمدّنی ۱- انقلاب اسلامی، ۲- نظام اسلامی، ۳-دولت اسلامی، ۴- جامعه اسلامی و ۵- تمدن نوین اسلامی ذکرشده بود و ایشان فرموده بودند در این زنجیره ما در ابتدای مرحله دولت سازی هستیم[۶]. امّا در این بیانیه ایشان زاویه نگاه را عوض کردهاند و سه مرحله ۱- خودسازی، ۲- جامعه پردازی و ۳- تمدّن سازی را مطرح کردهاند و گام اوّل انقلاب را با مرحله اوّل تطبیق داده و میفرمایند که انقلاب اسلامی «وارد دومین مرحله خودسازی، جامعه پردازی و تمدّن سازی شده است»[۷]. این مطلب یک تغییر زاویه نگاه از یکسو و شاید یک تغییر تاکتیک در همان صورتهای انقلاب در عین ثابت ماندن سیرت از سوی دیگر باشد. از این بیان ایشان روشن میشود که گام اوّل انقلاب که دو مرحله پیروزی انقلاب اسلامی و نظامسازی جمهوری اسلامی بود، تعبیر به خودسازی انقلاب شده است. مرحله نهایی و پنجم زنجیره تمدنی هم که تمدّنسازی است، بهعنوان چشمانداز و افق گام دوّم مطرحشده است، امّا از گام دوّم انقلاب، به جامعهپردازی تعبیر شده است. محل بحث این است که آیا مرحله دولت سازی محقق شده است که در این بیانیه به آن تصریح نشده یا ایشان از این مرحله عدول کردهاند؟ یا حالت سوّمی در کار است؟
اینطور به نظر میرسد که اولاً گام دوّم انقلاب متمرکز بر جامعهسازی و جامعهپردازی است و سیرت انقلاب باید خود را در صورت جامعهپردازی تجلّی دهند و ثانیاً در عین ثابت بودن استراتژی اصلی در تمدّن سازی در بیانیه گام دوم، یک تغییر تاکتیکی هم اتّفاق افتاده است. برای ما روشن است که ما هنوز از مرحله دولتسازی عبور نکردهایم و در این سطح هنوز کارداریم و بدون دولتسازی هم نمیتوان جامعهسازی و تمدّنسازی کرد؛ امّا شاید قبلاً از مراحل پنجگانه زنجیره تمدّنی و تأکید ایشان بر مرحله دولت سازی چنین برداشتشده بود که دولتسازی در لایه حکومتی باید دنبال شود و با دولتسازی در مرحله بعد وارد جامعهسازی شویم. امّا در این بیانیه روشنشده است که دولتسازی در تعامل با جامعهسازی است. دولتسازی از متن جامعه بهسوی اصلاح و ارتقای دولت باید محقق شود. در عین اینکه این مسئله وظیفه دولتسازی مسئولان و وظیفه آنان برای جامعهسازی را نفی نمیکند، امّا تأکید ویژهای است بر اینکه همانطور که در انقلاب اسلامی مردم و بهخصوص جوانان بودند که در انقلاب حضور داشتند و پیروزی انقلاب را منجر شدند، و همین جوانان انقلابی نسل اوّل بودند که وظیفه نظامسازی و حفظ سیرت انقلاب در مقابل وسوسهها را به عهده گرفتند، در گام دوم هم جوانان مؤمن انقلابی نسل دوم که مورد تأکید سالهای اخیر رهبر معظّم انقلاب هستند و مخاطب اصلی بیانیه هستند، وظیفهدارند که سیرت انقلاب اسلامی را خوب بشناسند و در گام دوم که مرحله جامعهپردازی است، با عمومی کردن این ارزشها و اصول انقلاب و تبدیل آن به مطالبه همگانی در جامعه، هم جامعهسازی کنند و هم با وارد شدن همین جوانان مؤمن انقلابی به سطح مسئولیتهای دولتی، دولتسازی را بهعنوان صورت انقلاب اسلامی بر اساس این سیرت تحقق بخشند.
شاید به همین دلیل است که پس از تدوین متنهای سیاستی مانند چشمانداز جمهوری اسلامی و سیاستهای کلّی نظام در گام اوّل انقلاب، چشمانداز و سیاستهای کلی گام دوم، در قالب بیانیه گام دوم و بهصورت یک بیانیه عمومی ساده و شیوا و خطاب به ملّت ایران و بهخصوص جوانان تدوینشده است. همانگونه که در گام اوّل و در مرحله نظامسازی بر تدوین نقشه مهندسی فرهنگی و نقشه جامع علمی کشور تأکید میشد و در آستانه گام دوم و ورود به مرحله جامعهپردازی، تعبیر اقدام «آتش به اختیار» بهعنوان کار تمییز فرهنگی جوانان مؤمن و انقلابی مورد تأکید ایشان قرار گرفت. برای فهم بهتر این تغییر تاکتیکی باید به بحث مبناییتری در الگوی حاکمیتی اسلامی وارد شویم.
۴- الگوی حاکمیتی انقلاب اسلامی در گام دوم انقلاب اسلامی:
در الگوی حاکمیتی اسلامی که مبتنی بر منطق حاکمیت و ولایت الهی است، رابطه میان امام و رهبر جامعه و جریان امر ولی در نسبت با امت به دو شکل مکمّل تحقّق مییابد؛ اوّل از طریق نظام سلسلهمراتبی و ساختارهای رسمی طولی در جامعه و دوّم به شکل مستقیم و بیواسطه.
توضیح آنکه در نگاه دینی بزرگان ما همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(رض) که مبتنی بر متن معارف اسلامی هم هست، نظام تکوین و تشریع برهم منطبق است و برای برنامهریزی و فهم احکام و روابط در سطح نظام تشریعی میتوان از این تطابق با تکوین بهره گرفت. با این مبنا از نظام حاکمیت و ولایت تکوینی الهی، میتوان در طراحی الگوی حاکمیت و ولایت تشریعی الهی در حکومت اسلامی بهره گرفت. بهعنوانمثال، در نظام تکوین الهی، عَرش الهی مرکز صدور امر خداوند متعال است «ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ یُدَّبِّر الأَمرَ»[۸] و کُرسی مقام تفصیل امر الهی و اختصاصی شدن شئون مختلف تدبیر الهی است، بعدازآن به بیان قرآن و روایات، امر الهی مرتبه به مرتبه در مراتب سماوات و أرضین جاری میشود و این مراتب طولی و سیر سلسلهمراتبی در جریان امر تکوینی الهی در عالم وجود دارد «یُدَبِّرُ الأَمرَ مِنَ السَّماءِ إلَی الأرضِ»[۹]. در این نگاه امر الهی با علل و اسباب و واسطههایی مرتبه به مرتبه نازل میشود تا به پایینترین مراتب برسد و در هر مرتبه بهاندازه ظرفیت آن مرتبه مقدّر میشود. از طرفی علاوه بر این ارتباط باواسطه خداوند با موجودات و نظام سلسلهمراتبی امر الهی، درعینحال رابطه دیگری هم وجود دارد «وَ اللّهُ غَالِبٌ عَلی أَمرِهِ»[۱۰] خداوند بر امر خود اشراف دارد. خداوند متعال بیواسطه هم با همه مراتب موجودات ارتباط دارد و هیچ حجابی و واسطهای که درعینحال مانع شود، بین حقتعالی و مخلوقات نیست. و در عین تنزّل سلسلهمراتبی أمر الهی، «هُوَ مَعَکُم أینَ مَا کُنتُم»[۱۱] هم صدق میکند. بنابراین در نظام تکوین هم ارتباط باواسطه و سلسلهمراتبی در جریان امر الهی وجود دارد و هم ارتباط مستقیم و بیواسطه. همین الگو در امر تشریعی الهی نیز جاری میشود. لذا در الگوی حاکمیت الهی هم از یکجهت امر تشریعی حاکمیت الهی در نظام سلسلهمراتبی جاری میشود و از یکسو هم رابطه مستقیم معنا مییابد. نازله این الگو در رابطه امام و امّت نیز هست. حاکمیت در ادبیات رایج، الگوی حکمرانی سلسلهمراتبی را ارائه میکند. در الگوهای جایگزین هم تلاش شده است نظام سلسلهمراتبی حذف شود و مثلاً ارتباطات شبکهای جایگزین آن شود. امّا در الگوی امام و امّت اسلامی از یکسو ساختار حاکمیت بهصورت سلسلهمراتبی وجود دارد و این همان نظام و ساختارها است. از سوی دیگر رابطه امام و امّت علاوه بر این مجرا و مسیر سلسلهمراتبی، ارتباط مستقیم نیز هست. در عین اینکه ترتیب طولی و ارتباط سلسلهمراتبی نفی نمیشود، امّا درعینحال، این ترتیب حاجب میان امام و امّت نیست و رابطه مستقیم حاکم با مردم هم در پیشبرد اهداف جامعه وجود دارد. این تجربهای است که در گام اوّل هم در الگوی امام و امّت بوده است امّا در گام دوم قرار است پُررنگتر شود.
بنابراین تأکید بر جوانان و ارتباط مستقیم رهبری با جوانان و مردم، الزاماً به معنای بیاعتنایی به ترتیبات حکومتی نیست؛ بلکه به این معنا میتواند باشد که تجربه نظامسازی و ساختارسازی در گام اوّل وجود دارد و این نظام مراتب سیاستگذاری و امر حکومتی سلسلهمراتبی به بلوغی رسیده است و در این مرحله، در گام دوّم ارتباط مستقیم رهبری با جامعه که در مرحله قبل هم بوده است، در مرحله جامعهپردازی که گام دوّم انقلاب است، بیشتر و پُررنگتر باید مورد تأکید قرار گیرد. رابطه مستقیم امام جامعه با جامعه، تنها یکطرفه و به معنای بیحجاب و بیواسطه صحبت کردن مردم با رهبر و امام جامعه و گوش شنوا داشتن رهبری برای نقدها و نظرها نیست؛ بلکه علاوه بر آن، مردم هم باید بیواسطه امر ولی جامعه را بشنوند و منتظر نمانند تا همه توصیههای ایشان الزاماً ابلاغ سیاستی و حکومتی شود. وقتی ایشان در حوزههای مختلف ورود میکنند و اصول و قواعد حرکت انقلاب اسلامی را بیان میکنند، هر فردی از افراد جامعه مستقیماً مخاطب این توصیهها و تجویزها و راهنماییها است و نباید منتظر باشد که بخشنامه و دستورالعمل به او برسد.
بیانیه گام دوم وظیفه سیاستی و حکومتی مسئولان نظام را در ساختار سلسلهمراتبی مشخص میکند که باید بر اساس این افق و این راهکارها برنامهریزی چهلساله گام دوّم را شروع کنند. امّا از سویی هرکسی در هر مرتبه و مسئولیتی هست، مستقیماً مخاطب بیانیه است و هرقدر که میتواند باید برای تحقّق گام دوّم انقلاب بر اساس بیانیه عمل کند. تعبیر «آتش به اختیار» جوانان در جهاد فرهنگی هم دقیقاً به همین معنا بود که منتظر ابلاغیه و حمایت و سیاستگذاری از بالا به پایین در عرصه فرهنگ نمانند و با فهم درست اصول و ارزشهای انقلاب، اقدام کنند. درعینحال، روشن است که وظیفه نهادهای فرهنگی سیاستگذار در اینجا نفی نشده است و آنها باید در نظام و ترتیبات سیاستگذاری فرهنگی برای تسهیل اقدام جهادگران فرهنگی برنامهریزی کنند. «معنای آتش به اختیار این است؛ یعنی همهی جوانها، همهی گروههای مؤمن در زمینههای مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور است، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند»[۱۲]. نمونه این رابطه دوطرفه در محور توصیه به معنویت و اخلاق بهعنوان محور دوم توصیههای ایشان ذکرشده است. معنویت و اخلاق در جامعه محتاج جهاد و تلاش عمومی است، امّا «این جهاد و تلاش بدون همراهی حکومتها توفیق چندانی نخواهد یافت.» و دولتها و حکومتها باید زمینهسازی کنند و «دستگاههای حکومتی دراینباره وظایف سنگینی را بر عهده دارند» درعینحال این «به معنی رفع مسئولیت از افراد و اشخاص غیر حکومتی نیست»[۱۳].
۵- منطق عمل تحقق گام دوم انقلاب اسلامی در الگوی امام و امّت:
با توجه به آنچه که تا این مرحله بحث شد، روشن میشود که اولاً گام دوم انقلاب از جهت صورت انقلاب، مرحله جامعهپردازی است و باید این صورت محقق شود. ثانیاً این صورت باید بر اساس سیرت انقلاب که همان ارزشهای فطری و ثابت انقلاب و همان اصول اساسی مکتب اسلام ناب امام خمینی(ره) است، قوام پیدا کند.
ثالثاً در این مرحله تأکید بیشتر بر مدل امام و امّت و رابطه و مستقیم ولی جامعه با جامعه است و انتظار این است که جوانان مؤمن انقلابی در این فضا پیشقدم و پرچمدار حرکت باشند. درواقع منطق عمل برای تحقّق بیانیه گام دوّم و جامعهپردازی در این مرحله، منطقی است که بیشتر باید مبتنی بر پُررنگتر شدن الگوی امام و امّت و رابطه ولایی و مستقیم با ولی جامعه و از جنس جامعهسازی از پایین و کف جامعه باشد و این بحث با الگوی فرهنگسازی و ارتقای سبک زندگی در بخش نرمافزاری تمدّن هم ارتباط وثیق دارد و ازاینجهت در تحقّق چشمانداز تمدّنی مؤثر است.
این منطق عمل چیزی است که از آن به «تشکیلات اسلامی» بر اساس شکلگیری روابط ایمانی و ولایی یاد میکنیم. «این کار احتیاج دارد به یک جمع بههمپیوستهی متّحد، دارای ایمان راسخ، از اعماق قلب مؤمن و معتقد به این مکتب، با گام استوار، پویا و جویای هدف»[۱۴] ازجمله ارزشهایی که در سیرت انقلاب اسلامی وجود دارد، و از ارزشهای ذکرشده در بیانیه گام دوّم است، ارزشهای جمعی اسلامی مانند روحیه ایثار و برادری و اخوّت اسلامی است. همان چیزی که در بحث سبک زندگی انقلاب اسلامی هم مورد تأکید بوده است. ایشان در ششمین برکت از برکات انقلاب اسلامی بر همین معنویت و اخلاق تأکید دارند که ثمرات آن در ایثار و برادری دفاع مقدّس، حضور در جهاد سازندگی و بسیج و ظهور مناسک عبادی جمعی مانند پیادهروی اربعین و … را رقم میزند. و آن را نتیجه تولّی و رهبری انسان وارسته و عارفی و انسان الهی مانند امام خمینی(ره) بر جامعه میداند.
این آن روحی است که امام خمینی(ره) در جامعه ما دمید و به تعبیر رهبر انقلاب، فضای ایثار و برادری «ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد»[۱۵]. اخوت و پیوستگی که بر پایه پیوندهای ایمانی شکل میگیرد و از آن تعبیر به روابط ولایی مؤمنین میشود. «پیغمبر جمع مسلمانان آغاز کار را با این پیوستگی و جوشیدگی به وجود میآورد، اینها را به همدیگر متّصل میکند، اینها را باهم برادر میکند، اینها را بهصورت یک پیکر واحد درمیآورد، بهوسیله اینها امّت اسلامی را تشکیل میدهد، جامعه اسلامی را به وجود میآورد، از پیوند اینها با دشمنها، با مخالفین، با معاندین… جلوگیری میکند… و هر چه بیشتر سعی میکند صفوف اینها را فشرده و به هم جوشیده بکند… برای اینکه اگر اینها به این حالت نباشند، ولایت نداشته باشند، اگر بههمپیوسته صد در صد نباشند، میان آنها اختلاف به وجود بیاید، از برداشتن بار امانتی که بر دوش آنها است، عاجز خواهند ماند، نمیتوانند این بار را به سرمنزل برسانند»[۱۶].
یک بُعد ولایت که کمتر مورد توجّه ما بوده، همین ولایت عرضی مؤمنین نسبت به یکدیگر است و بُعد دیگر آن رابطه ولایت طولی با امام است که تضمینکننده و قوام دهنده این ولایت عرضی و روابط ایمانی است. جامعه برای چنین وحدت و برادری «احتیاج دارد به یک قدرت متمرکز… به یک قلبی احتیاج دارد این جامعه و این پیکر عمومی امّت اسلام»[۱۷] که این قلب تپنده در بیان دین و در ادبیات رهبر معظّم انقلاب، «امامِ جامعه» است[۱۸].
«اگر بخواهیم این پیکر بزرگ که اسمش امّت اسلامی است، زنده بماند، موفّق بماند، همیشه پایدار باشد، باید ارتباطش با این مرکز، با این قلب متحرّک و پرهیجان، همه آن، همیشه، مستحکم [و] نیرومند برقرار باشد. ولایت… یعنی ارتباط مستحکم و نیرومند هر یک از آحاد ملّت اسلام، درهمهحال با آن قلب امّت»[۱۹].
مرتبه عالیه این ولایت مربوط به امام معصوم (علیهالسلام) است و در عصر ظهور و غیبت، این ارتباط ولایی مؤمنین با امام (علیهالسلام) قطع نمیشود. امّا ارتباط ظاهری در عصر غیبت ممکن نیست و لذا برای ولایت جامعه، به فقیه عادل إذن داده شده است و از طرف معصوم ولایت دارد که این محوریت را در جامعه اسلامی ایجاد کند.
آنچه امروز جامعهی ما را به سمت سراشیبی فردگرایی و جدا شدن از همدیگر سوق میدهد، فرهنگ وارداتیِ غیر اسلامیِ حاکم بر جامعه ماست که مبتنی بر «فردِ مقابلِ جمع» تعریفشده است. در مقابل، نگاه توحیدی و ولایی که در اسلام تجویزشده، ما را بهسوی تحقق وحدت و امّت واحد شدن سوق میدهد. تأکید بر حرکت بهسوی «فردِ شاملِ جمع»، تکتک افراد جامعه اسلامی را نسبت به رابطهشان با دیگر مؤمنین بهشدت حساس مینماید و آنها را به این باور میرساند که در صورت بروز اختلال در روابط ولایی مؤمنان، رابطه ولایی آنها با وسائط فیض و پسازآن با خدای سبحان خدشهدار خواهد شد. در بُعد ایجابی این نگاه، رابطه ولایی با خداوند، از مسیر ولایت امام (علیهالسلام)، دایر مدار رابطه ولایی مؤمنین با یکدیگر و منوط به تصحیح نسبت میان آنان شده است. رابطه ولایی میان مؤمنین که قرآن کریم از آن به «اخوت» یاد میکند، نشان دهیم که رابطه اخوت، چگونه ظرف ظهور حقیقت «ولایت کلیه الهی» در جامعه ایمانی خواهد بود و این ظهور چه آثار و برکاتی را به ارمغان خواهد آورد و بروز اختلال در این روابط چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت.
ما باید تشکیلات اسلامی را در هر دو بُعد رابطه طولی با ولی و روابط عرضی ولایی مؤمنین با یکدیگر دنبال کنیم. در دوران انقلاب اسلامی جریان انقلابی ما در رابطه ولایی طولی با امام خوب پیش رفته است، امّا آنچه هنوز در آن ضعف داریم، روابط و پیوندهای مستحکم ایمانی و ولایی در جامعه و ایجاد تشکیلات اسلامی بر این اساس است و این همان راهبرد اساسی جامعهسازی و سیرت انقلاب اسلامی در مرحله جامعهپردازی در گام دوم انقلاب است.
منطق اقدام و عمل برای جامعهپردازی در گام دوم انقلاب، شکلگیری پیوندها و روابط اجتماعی بر مبنای روابط ایمانی و ولایی و در الگوی رابطه امام و امّت است. در این زمینه باید معنویت و ایمان جمعی مبنای تشکیلاتسازی قرار گیرد و آن چیزی که در متن جامعه شکل میگیرد، ایثار و تعاون بر مبنای محبت مؤمنین به یکدیگر و بر اساس اخوّت اسلامی و ایمانی باشد. این روابط میتواند سیرت جامعه اسلامی را در بُعد ارزشها و اخلاق جمعی انقلاب اسلامی شکل دهد. وقتی چنین روابطی در جامعه اسلامی حاکم گردید، صورت جامعه بر اساس سیرت صحیح شکل میگیرد و بهتبع این روابط ایمانی ساختارها و روابط اجتماعی و سیاسی اصلاح میگردد و دولتسازی و جامعهسازی بر اساس الگوی امام و امّت و روابط ولایی مؤمنین شکل میگیرد. این همان چیزی است که در تبیین روابط اجتماعی اسلامی تحت عنوان ولایت تبیین گردیده است و مقام معظم رهبری هم در فصل ولایت کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» به تبیین روابط اجتماعی و پیوندهای اجتماعی بر مبنای همین روابط ولایی پرداختهاند[۲۰].
منتشر شده در شماره ۳۲۵۲ روزنامه فرهیختگان
[۱] مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوّم انقلاب اسلامی
[۲] مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹/۰۳/۱۴، سخنرانی در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
[۳] مقام معظم رهبری، ۸۷/۰۹/۲۴ در دیدار با دانشجویان دانشگاه علم و صنعت
[۴] مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوّم انقلاب اسلامی
[۵] مقام معظم رهبری، ۱۳۹۱/۰۷/۲۴ بیانات در دیدار جوانان خراسان شمالی
[۶] مقام معظم رهبری، ۱۳۸۳/۰۸/۰۶، بیانات در دیدار مسئولان جمهوری اسلامی
[۷] مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوّم انقلاب اسلامی
[۸] سوره مبارکه یونس، آیه ۳
[۹] سوره مبارکه سجده آیه ۵
[۱۰] سوره مبارکه یوسف آیه ۲۱
[۱۱] سوره مبارکه حدید، آیه ۴
[۱۲] مقام معظم رهبری، ۱۳۹۷/۱۱/۲۹. در دیدار با مردم تبریز
[۱۳] مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوّم انقلاب اسلامی
[۱۴] مقام معظم رهبری، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص ۵۲۰
[۱۵] مقام معظم رهبری، بیانیه گام دوّم انقلاب اسلامی
[۱۶] مقام معظم رهبری، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص ۵۲۲ و ۵۲۳
[۱۷] مقام معظم رهبری، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص ۵۴۴
[۱۸] همان
[۱۹] مقام معظم رهبری، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص ۵۴۵
[۲۰] مقام معظم رهبری، بخش ولایت از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی