از منظر رهبر معظم انقلاب، «براى ايجاد يك تمدّن اسلامى - مانند هر تمدّن ديگر - دو عنصر اساسى لازم است: يكى توليد فكر، يكى پرورش انسان.» این جُستار، در پی تبیین مفهوم «تولید فکر» از منظر رهبر معظم انقلاب و نسبت آن با مقولۀ متفکرمحوری است.
مقدمه
در مسیر پر پیچ و خم بلوغ و تکامل و رشد جامعۀ انسانی، میتوان دو مؤلفۀ مهم و سرنوشتساز را برشمرد که هرکدام به مثابۀ رکنی در این راه شناخته میشوند. اموری که اگر در پرداختن به آنها اهتمام جدی وجود نداشته باشد، مسیر ساخت یک تمدن با دشواری و حتّی بنبست مواجه میشود. از منظر رهبر معظم انقلاب، «براى ایجاد یک تمدّن اسلامى – مانند هر تمدّن دیگر – دو عنصر اساسى لازم است: یکى تولید فکر، یکى پرورش انسان.»[۱] دو مؤلفهای که ارتباطی انکارنشدنی با عقل و جان انسانها داشته و زمینۀ ساخت یک تمدن را فراهم میکند. این جُستار، در پی تبیین مفهوم «تولید فکر» از منظر رهبر معظم انقلاب و نسبت آن با مقولۀ متفکرمحوری است.
نگاهی به دوران پیش از انقلاب
برای تبیین جایگاه «تولید فکر»، نگاه به بستر شکلگیری این مؤلفه در جمهوری اسلامی ایران، شاید خالی از لطف نباشد. با نگاهی تاریخی، خصوصاً دوران پیش از انقلاب اسلامی، عنصر «تولید فکر» در جامعۀ ایران، یکی از عناصر مغفول و بر زمین مانده میآید. غفلتی که در قالب یک جریان اجتماعی، در مقابل اندیشهورزان و اهل علم، «میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزهگویى و کفرگویى»[۲] ظهور یافته بود. مرداب «سکوت و جمود» که ناشی از سرشکستگی در برابر تمدن غرب و گرداب «هرزهگویی و کفرگویی» که ناشی از خودباختگی و عدم اعتماد به نفس در برابر تمدن غرب بود، ارمغانی جز «فرهنگ خفقان و سر جُنبانیدن و جمود» و «فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانهى غربى»[۳] برای جامعۀ علمی نداشت. نهاد دانشگاهی که باید در مسیر تولید علم و حل نیازهای اجتماعی جامعۀ پیرامونی خویش، با امداد از یک جریان فکر خلاق، اقدام به تولید فکر و در نهایت تولید علم برای جامعه نماید، در میان گرداب و مردابی گرفتار آمده بود. در این دوران حیرت و خفقان، «دانشگاه مجذوب غرب بود و نمیخواست نوآورى کند. نه اینکه استاد و دانشجو میل به این معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، این فرهنگ نبود. فرهنگ وابستگى بود که رژیم شاه هم آن را بهشدّت ترویج میکرد. کسانى هم که در داخل دانشگاه داعیهى روشنفکرى داشتند، روشنفکران مردمى نبودند؛ روشنفکرهاى کافهاى و بریده از مردم بودند!»[۴] این مسئله سبب شدهبود تا با غفلت از عنصر «تولید فکر» در ساخت یک تمدن، عملاً مسیر جامعۀ ایران به سمت انحطاط و یا وابستگی کامل فرهنگی به غرب برود. مسئلهای که صرفاً از انتخاب دو راه «سکوت و جمود» و یا «هرزهگویى و کفرگویى» میگذشت. با این بیان، اگر نهادی که مسئولیت ساخت یک جامعۀ را دارد، در طراحی و ساخت نظامهای حاکم بر جامعه و حل مسائل آن، از رهگذر سکوت و یا هرزهگویی اقدام نماید، نمیتوان انتظار ایجاد یک جامعۀ پویا، خلاق، مستقل و مقتدر را داشت. چرا که عنصر تفکر و خلاقیت ذهنی اهل علم این جامعه با رخوت و خاموشی در مرداب جمود و یا وابستگی و دلبستگی به غرب در مرداب هرزهگویی، دیگر معنایی نخواهد داشت.
نگاهی به دوران پس از انقلاب
اما با وقوع انقلاب اسلامی، جامعۀ علمی و فرهیخته، طریق سومی را بهمنظور ساخت یک تمدن جدید پیش گرفتند، مسیری که ««فرهنگ خفقان و سر جُنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بىمهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند»[۵]. این جریان که راهبرد اصلی خویش در ساخت جامعۀ را از رهگذر «تولید فکر» میدید، به مقابله با فرهنگ رخوت و سکوت و همچنین آزادی بیمهار و خودخواهانه پرداخت. این دو فرهنگ، ثمرۀ همان دو مرداب و گردابی بود که پیش از این در خصوص آنها سخن به میان آمد. جریان «تولید فکر»، مسیری است دشوار، اما ثمربخش که «راه ترقى و تکامل را نه در «جمود و تحجر» و نه در «خودباختگى و تقلید»، بلکه در نشاط اجتهادى و تولید فکر علمى و دینى»[۶] ترسیم کرده و «شجاعت نظریهپردازى و مناظره در ضمن وفادارى به اصول و اخلاق و منطق»[۷] را به وجود آوردهاست. با شروع این جریان و پیمودن این مسیر که طریق سومی در عرض دو مسیر دیگر به حساب میآید، باید بیان نمود که تمامی این ثمرات و نتایج، از برکات انقلاب اسلامی و حرکت توحیدی امام خمینی (ره) بود؛ با این نگاه «انقلاب، دانشگاه را از این دو آفت بزرگ نجات داد؛ دانشگاه را خوداندیش، مستقل، داراى اعتمادبهنفس، داراى قدرت تولید – تولید فکر و تولید علم – مرتبط با قشرهاى مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمى و متّصل به دلبستگیها و عشقها و جاذبههاى موجود میان مردم قرارداد.»[۸]
راهی که باید طی شود…
با بیان مسیر طیشده در خصوص جریان «تولیدفکر» در انقلاب اسلامی و اهمیت و ضرورت پرداختن به آن، باید به این مسئله پرداخت که با حرکت در مسیر سومی که پس از انقلاب، برگزیده شد، چه وظائفی نسبت به این طریق سوم وجود دارد. اولین نکتهای که در خصوص جریان «تولید فکر» وجود دارد آنست که این جریان باید «تبدیل به یک ارزش عمومى در حوزه و دانشگاه شود».[۹] این مسئلۀ مهم از دو مسیر مهم حاصل میشود؛ اولین مسیر آنست که «در قلمروهاى گوناگون عقل نظرى و عملى، از نظریهسازان، تقدیر بعمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند.»[۱۰] بنابراین، باید از مسیر حسن توجه به اهل نظر و فکر، آن را به یک ارزش عمومی و فرهنگی پذیرفته شده تبدیل نمود. دومین مسیر در جهت تبدیل شدن مسئله تولید فکر به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه آنست که «باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامى با یکدیگر رقابت کنند»[۱۱]، بنابراین، صرف توجه و عنایت به مسئله «تولید فکر» و تقدیر از اهل فکر و نظر برای تبدیل شدن به ارزش عمومی کافی نیست، بلکه باید به نحوی مسیر را طراحی نمود تا راه تولید فکر و نظر به دور از هیاهو و بیاخلاقی، بلکه در چارچوب منطق و اخلاق و در پرتو رشد اسلامی حاصل شود.
دومین نکتهای که در خصوص مسئلۀ «تولید فکر» وجود دارد، آنست که «آشنایان با شیوه استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامى و مطالبى که در قرآن و در حدیث اسلامى و در سنّت اسلامى هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریت را بدانند، مىتوانند سخن روز را از معارف اسلامى بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه راهنما و راهگشا براى بشریت.» [۱۲] مهمترین نکتهای که در خصوص حرکت در جریان «تولید فکر» وجود دارد، در این عبارت بیان شدهاست. به منظور مقابله با دو خطر گذشته، یعنی ارتجاع و انحراف از مسیر، بایستی جریان تولید فکر بر اساس روش و مبنای دینی ساماندهی شده و به نیازها و پرسشهای زمانۀ خویش پاسخ دهد. در این نگاه، مقولۀ تولید فکر از رهگذر آشنایی و تسلط بر معارف اسلامی، مطالب موجود در منابع اسلامی و استخراج پاسخهای زمانه از طریق شیوۀ استنباط صحیح از این معارف و منابع صورت میگیرد. بنابراین، از منظر رهبر معظم انقلاب، علاوه بر اینکه جریان تولید فکر باید به یک ارزش عمومی تبدیل شود، مسیر تولید فکر نیز باید از رهگذر آشنایی با معارف اسلامی و شیوههای صحیح استنباط از آن منابع عبور کند. به عبارتی دیگر، تولید فکر حقیقی به همین معناست و راهبرد جایگزین نسبت به دو جریان جمود و وابستگی به غرب، استقلال فکری از طریق اتکاء به سنت اسلامی است که زمینه را برای ساخت تمدنی نوین فراهم میکند.
اما نکته مهم از جایی ناشی میشود که قشر طلاب و روحانیون بهواسطه تحصیل در علوم دینی و انس با معارف اسلامی، بتوانند قدم در راه تولید فکر و نظریه مطلوب بگذارند، اما چگونه این امر برای محصلین در دانشگاه که بهصورت مبسوط و عمیق با معارف اسلامی آشنا نمیشوند، میسر میشود؟! در پاسخ میتوان به این مسئله اشاره نمود که اقتضای تحصیل در دانشگاه و رسالت یک دانشجو، فرصتی مبسوط در جهت آشنایی با معارف دینی و اجتهاد در آنها به جهت پاسخگویی به نیازهای زمانی در اختیار وی قرار نمیدهد؛ اما میتوان از رهگذر محور قراردادن یک متفکر مجتهد و جامع اسلامی که با اجتهاد در معارف و مبانی دینی، در آثار خویش توانسته است با برخورداری از یک نظام فکری منسجم به معرفی اسلام پرداخته و نمایی کلی از معارف اسلامی را در اختیار مخاطب قرار دهد، میتوان زمینه را برای ایجاد تفکر و نظریهپردازی اسلامی بر مبنای نظریات یک متفکر مجتهد و جامع در عرصۀ دانشگاهی فراهم نمود. این مسیر، علاوه بر تکیه نمودن به اجتهاد متفکر مذکور، زمینه را برای درکی نظاممند، جامع و منسجم از اسلام فراهم میکند که با بهرهگیری از این درکی که ایجاد میشود، دانشجو میتواند باتکیهبر نگاه و اندیشه متفکر مذکور، بهنوعی اسلامی اندیشیدن را آموخته و از آن معارف در جهت حل مسائل جامعۀ اسلامی استفاده نماید.
نکته مهم آنست که در مقولۀ «متفکرمحوری»، متفکر یک معنای عام نیست و از ویژگیهایی خاص برخوردار است که در عمل ممکن است، تعداد محدودی متفکر وجود داشته باشد که بتواند دانشجو را در مسیر تولید فکر یاری نماید. مهمترین ویژگیهایی که یک متفکرِ محوری باید داشته باشد را میتوان در این چند مورد فهرست نمود: ۱- مجتهد بودن[۱۳]، ۲- معاصر بودن، ۳- برخورداری از منظومه فکری منسجم، ۴- برخورداری از آثار تبیین کننده منظومه فکری، ۵- انقلابی بودن، ۶- جامعیت. با بیان ویژگیهای مذکور، اگر دانشجویان برای فهم نظام فکری اسلام قصد داشتهباشند به یک متفکر رجوع نمایند، در قدم اول متفکرینی نظیر شهید مطهری و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، مواردی هستند که میتوان با مراجعه به آثار ایشان گامی بلند در مسیر فهم نظام فکری اسلام برداشت. البته در گامهای بعدی میتوان به متفکرینی نظیر امام خمینی (ره)، علامه طباطبائی (رض) و شهید صدر نیز مراجعه نمود.
شایان ذکر است که متفکرمحوری به معنای بستن باب مراجعه به متفکرین دیگر نیست، به عبارت بهتر، اگر کسی شهید مطهری را به عنوان متفکر محوری برگزید، مانع از مراجعه به مقام معظم رهبری نمیشود، بلکه در ابتدا باید با تمرکز بر آثار شهید مطهری و مطالعۀ آنها، دورنمایی از نظام فکری اسلام را دریافت و استخراج نمود و سپس با مراجعه به متفکرین دیگر، آن را توسعه، تکمیل و حتی تعمیق نمود. البته متفکرین دیگری نیز میتوانند در زمرۀ مصادیق ذکر شدهباشند؛ مجموع متفکرین با ویژگیهای مذکور، مکتب اسلام را تشکیل میدهد که هرکدام از متفکرین مورد رجوع، به بخشی از آن پرداخته و عهدهدار آن شدهاند. البته این مسئله نافی جامعیت و نگاه کلان هرکدام از متفکرین به اسلام نیست. در نتیجه با محور قرار دادن یک متفکر، زمینههای مشترک وی با دیگر متفکران حاضر در مکتب مشخص شده و زمینۀ مراجعه دانشجو به منابع دینی از رهگذر نگاه متفکر محوری نیز فراهم میشود. چرا که متفکرمحوری به معنای عدم رجوع به منابع دینی نیست، بلکه به معنای فهم روش و نحوۀ مواجهه با منابع دینی از نگاه متفکر و بهرهگیری از آنها در حل مسائل و نیازهای روز جامعه خواهد بود.
[۱] – خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت، صفحه: ۱۱۵۴، موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، قم – ایران.
[۲] – در پاسخ به نامهى جمعى از پژوهشگران حوزهى علمیه در مورد کرسىهاى نظریهپردازى، ۱۶/۱۱/۸۱.
[۳] – همان.
[۴] – در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیرکبیر، ۰۹/۱۲/۱۳۷۹.
[۵] – در پاسخ به نامهى جمعى از پژوهشگران حوزهى علمیه در مورد کرسىهاى نظریهپردازى، ۱۶/۱۱/۸۱.
[۶] – خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت، صفحه: ۱۲۶۵، موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، قم – ایران.
[۷] – در پاسخ به نامهى جمعى از پژوهشگران حوزهى علمیه در مورد کرسىهاى نظریهپردازى، ۱۶/۱۱/۸۱.
[۸] – در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیرکبیر، ۰۹/۱۲/۱۳۷۹.
[۹] – خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت، صفحه: ۱۲۶۸، موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، قم – ایران
[۱۰] – همان
[۱۱] – همان
[۱۲] – خامنهای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، حوزه و روحانیت، صفحه: ۱۱۵۴، موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای، قم – ایران
[۱۳] – به معنای توانایی قدرت افتاء در تمامی ابواب فقه
منتشر شده در نشریه خط امام بهار ۱۴۰۱