طلسم تعطیلی حزب جمهوری کِی شکسته می‌شود؟
طلسم تعطیلی حزب جمهوری کِی شکسته می‌شود؟

جای بسی تأسف است که اکنون که در آستانه انتخاباتی دیگر و البته مهم قرار داریم صداها و کلمات کلیشه‌ای به گوش‌های طرفداران چپ و راست بخورد و انگیزه‌ها برای مشارکت را به تحلیل بکشاند. در این مختصر بر آنم به ضرورت بازبینی در قبال این موضوع توجه دهم که نبود حزب چه سطوحی از کارآمدی را تحت‌الشعاع قرار داده است؟

اشاره

دیری است که بال پرواز حزب جمهوری اسلامی قیچی شده و از آن پس ثمرات این حزب که همچون سیمرغی در میان سر و صداها و غوغاهای  لاشخور‌های سیاسی به حفظ و تقویت انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن مبادرت می‌کرد بین مرغان مختلف و منشعب آن تقسیم شد و جز خسارت و ضرر عایدی برای اهداف کلان و مقدس جمهوری اسلامی به ارمغان نیاورد. حتی اگر بپذیریم تعطیلی موقت آن حزب برای آن روزمان مفید بود، شاید نتوان استدلال و حتی حجتی درخور برای استمرار آن تعطیلی بر زبان آورد. از پس معرکه‌های مختلف سیاسی و آشوب‌سازی‌های بیرونی و چالش‌های حکمرانی در وضعیت‌های پیچیده‌شده جهانی، چیزی که بیش از هر چیزی در اذهان اندیشمندان سیاسی جلوه‌گری می‌کند خلاء وجود حزب یا احزابی درخور و همراه با اهداف نظام اسلامی است. جای بسی تأسف است که اکنون که در آستانه انتخاباتی دیگر و البته مهم قرار داریم صداها و کلمات کلیشه‌ای به گوش‌های طرفداران چپ و راست بخورد و انگیزه‌ها برای مشارکت را به تحلیل بکشاند. در این مختصر بر آنم به ضرورت بازبینی در قبال این موضوع توجه دهم که نبود حزب چه سطوحی از کارآمدی را تحت‌الشعاع قرار داده است؟

ذهن گمراه طراحان جناحی

ایده تحولی چیزی نیست که یک شبه و دو شبه و یک ماهه و دوماهه حاصل شود. ایده تحولی که درصدد رقم زدن وضعیتی جدید با معادلات و ذینفعانی جدید است نیازمند کار شبانه‌روزی فکری و در مرحله بعد انضمامی و آزمون‌پذیر است. کدام یک از دولت‎های پس از انقلاب از چنین ظرفیت اندیشگاهی و طویل الأمد برخوردار بوده که انتظار داشته باشیم طرحی نو و تحولی حاصل آید؟ شاید به جرأت بتوان گفت تنها در زمان حزب جمهوری چنین سرمایه‌گذاری‌ای انجام شد که آن هم تحت الشعاع فشارهای داخلی و جنگ و مشکلات زمان بحران دم نکشید. لاجرم بخشی از نظام اسلامی متولی این سطح از کارشناسی شد و طبیعی است به واسطه علل مختلف ساختاری، فرهنگ سیاسی و شخصی بخشی از این طراحی‌ها مورد پسند و قبول دولت‌های بی‌پشتوانه قرار نگرفته و بخشی نیز با انحرافاتی تحقق یافته و بخشی از این اعتباریات و اعمال سلایق حضرات در امان مانده است. و لابد تصدیق می‌شود که آنچه عملی و عملیاتی می‌شود آنچنان چیز دندان‌گیری نخواهد بود.

بی‌حسی موضعی در قبال برنامه تحول

فارغ از تأسفی که برای فقدان یک ذهن جمعی و متشکل طراح باید بخوریم و بسوزیم، عدم وجود قوه برنامه‌ریزی حساب‌شده، زمان‌مند و واجد افق و چشم‌انداز همسو با اسناد بالادستی نظام، موضوع جبران‌ناپذیر دیگری است که آسیب‌های ناشی از فقدان آن در زمینه‌های مختلف از مالیات بر عائدی سرمایه گرفته تا طرح‌های پخته و علمی حفظ حجاب، کنترل تورم، افزایش تولید، بهبود بازار خودرو، ساخت و گسترش نهضت مسکن، کنترل بازار دارو و سایرکالاهای اساسی و سایر محورهای اجتماعی-اقتصادی خود را نشان می‌دهد. یک سطح از عدم ثبات در حرکت انفرادی اشخاص سیاسی در رنگ به رنگ شدن را نشان می‌دهد که سطح کریه‌تر آن البته مصداقیت مَثَلِ معروف چون کبک سر در برف فروبرده است که در مورد عمده گروه‌ها و جریانات سیاسی حاضر صدق می‌کند. بدین صورت که در بحبوحه تبلیغات وعده‌های بیشمار می‌دهند و پس از مدتی خود را به آن راه می‌زنند و گویا نه خانی آمده نه خانی رفته و از همه جا بی خبر هستند. این فقره هم نقدا در زمره نبود همان حزبی است که ممارست، پیگیری و استمرار دارد.

جَنَم عقلایی یک اداره موفق

از خرداد ۶۶ تا همین امروز دولت‌های مختلف و مجالس متعددی روی کار آمده‌اند برخی تابلوی حزبی و جناحی داشته‌اند و برخی به ظاهر نه! آنچه در این میان مشترک همه این ساختارهای انتخابی بوده است فقدان قدرت اداره تحول بوده است. به این معنا که هر مجلس و دولتی با شعارهایی تحول‌خواهانه به عرصه حکمرانی ورود کرده‌اند از آزادی خاتمی تا عدالت احمدی‌نژاد، از سیاست خارجی سازشکارانه روحانی تا مردم‌گرایی رئیسی(۱) همه و همه شعارهایی تحولی بوده که نیاز به قدرت اداره داشته اما به علت نبود یک ساختار متشکل و آزموده بعد از مدتی دچار ضعف و آزمون و خطا شده‌اند و نتواسته‌اند در مقابل پیچیدگی‌ها و دشواری‌های مسیر تحولی به موقع فرمان را بچرخانند و مسیر پرپیچ و خم تحول پیشنهادی‌شان را با رانندگی ایمن طی کنند.

جمع‌بندی

نظام یا سیستم سیاسی از مجموعه‌ای حلقه‌های به هم پیوسته تشکیل شده که در تعامل و تلائم با یکدیگر کار می‌کنند و کار راه می‌اندازند. بسی جای تعجب و البته خشنودی است که با گذشت حدود ۳۶ سال از تعطیلی تنها حزب واقعی ایران، جمهوری اسلامی با قوت و قدرت به کار خود ادامه می‌دهد. البته از میزان این تعجب وقتی بدانیم که کارویژه‌های حزبی در میان مجموعه‌ای از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌ها، رسانه‌ها، شرکت‌ها، نهادها و افراد تقسیم و سرشکن شده است؛ کاسته می‌شود اما در عین حال این پراکندگی و ناهمخوانی موسمی وظایف و متولیان آسیب‌ها و چالش‌های خود را نیز در پی داشته است که مهم‌ترین نمود آن در میزان امید و اعتماد و مشارکت انتخاباتی قابل رؤیت بوده و خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها

۱-البته شاید در مورد دولت ابراهیم رئیسی این قضاوت هنوز زود باشد…