فرمانده از نگاه فرمانده
فرمانده از نگاه فرمانده

برای تفسیر و تعبیر مکتب حاج قاسم، باید از خود آقا کمک گرفت؛ حاج قاسمی که برایش فقط یک فرمانده جنگ‌آور سپاه، نبود. حاج قاسم، رفیق آقا بود؛ رفیقی مثل برادر که می‌شد پشتش به آن گرم باشد. آقا، این رفیقش را خوب می‌شناسد؛ بهتر از هر کس دیگری. چند دقیقه‌ای بایستیم پای درس استاد از تعبیر مکتب سلیمانی و پای تصویر فرمانده از فرمانده ...

اشاره | حاج قاسم بزرگ بود و بزرگوار. خیلی‌ها عظمتش را ــ به وسع خودشان ــ درک کرده بودند اما وقتی آقا از مکتب سلیمانی صحبت کرد، سطح متفاوتی از فهم حاج قاسم را مطرح کرد. خیلی‌ها جا خوردند. تعبیر مکتب سلیمانی، برای گوش‌ها و قلب‌های کوچک ما، ثقیل بود و درکش زمان می‌برد. برای تفسیر و تعبیر مکتب حاج قاسم، باید از خود آقا کمک گرفت؛ حاج قاسم‌ی که برایش فقط یک فرمانده جنگ‌آور سپاه، نبود. حاج قاسم، رفیق آقا بود؛ رفیقی مثل برادر که می‌شد پشتش به آن گرم باشد. آقا، این رفیقش را خوب می‌شناسد؛ بهتر از هر کس دیگری. چند دقیقه‌ای بایستیم پای درس استاد از تعبیر مکتب سلیمانی و پای تصویر فرمانده از فرمانده …


۱- خصوصیات حاج قاسم

این روزها خیلی درباره‌ی این بزرگوار، این رفیق خوب و عزیز ما و شجاع ما و خوش‌بخت ما که رفت و به ملکوت اعلیٰ پیوست، صحبت شده و حرف‌های درستی هم در خصوصیّات او گفته شده، لکن من می‌خواهم چند جمله‌‌ای عرض کنم که به نظر من مهم است:

 هم شجاع، هم با تدبیر

اوّلاً شهید سلیمانی، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ صِرف شجاعت نبود. بعضی‌ها شجاعت دارند امّا تدبیر و عقل لازم برای به کار بردن این شجاعت را ندارند. بعضی‌ها اهل تدبیرند امّا اهل اقدام و عمل نیستند؛ دل و جگر کار را ندارند. این شهید عزیزِ ما هم دل و جگر داشت -به دهان خطر می‌رفت و ابا نداشت؛ نه فقط در این حوادث این روزها، [بلکه] در دوران دفاع مقدّس هم در فرماندهی لشکر ثارالله همین جوری بود؛ خودش و لشکرش- هم با تدبیر بود؛ فکر می‌کرد، تدبیر می‌کرد، برای کارهایش منطق داشت. این شجاعت و تدبیرِ توأمان، فقط در میدان نظامی هم نبود، در میدان سیاست هم همین جور بود؛ بنده بارها به دوستانی که در عرصه‌ی سیاسی فعّالند این را می‌گفتم؛ رفتار او را، کارهای او را. در عرصه‌ی سیاست هم، هم شجاع بود، هم با تدبیر بود؛ سخنش اثرگذار بود، قانع‌کننده بود، تأثیر‌گذار بود.

با اخلاص

از همه‌ی این‌ها بالاتر، اخلاص او بود؛ با اخلاص بود؛ این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را برای خدا خرج می‌‌کرد؛ اهل تظاهر و ریا و مانند این‌ها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماها باید در خودمان، اخلاص را تمرین کنیم.

اخلاص برکت دارد. هر جا اخلاص بود، خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت می‌دهد، کار برکت پیدا می‌کند، رشد و نمو پیدا می‌کند، کار به نحوی می‌شود که اثر آن به همه می‌رسد، برکات آن در میان مردم باقی می‌ماند. این ناشی از اخلاص است. نتیجه‌ی آن اخلاص، همین عشق و وفاداری مردم، همین اشک و آه مردم، همین حضور مردم، همین تازه شدنِ روحیه‌ی انقلابی مردم است.

فرمانده نظامی متشرع

یک خصوصیّت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصه‌ی نظامی بود، هم در عین حال به شدّت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ، گاهی افراد حدود الهی را فراموش می‌کنند و می‌گویند وقت این حرف‌ها نیست؛ اما او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمی‌بُرد؛ مراقب بود که به کسی تعدّی نشود، ظلم نشود؛ احتیاط‌هایی می‌کرد که معمولاً در عرصه‌ی نظامی، خیلی‌ها این احتیاط‌ها را لازم نمی‌دانند؛ [لکن] او احتیاط می‌کرد. به دهان خطر می‌رفت امّا جان دیگران را تا می‌توانست حفظ می‌کرد؛ مراقب جان نزدیکانش، اطرافیانش، سربازانش و همکارانش در ملّت‌های دیگر که در کنار او بودند، بود.

انقلابی بود، نه حزبی!

 یک نکته‌ی مهم این است که در مسائل داخل کشور -چون این حرف‌ها غالباً ناظر به مبارزات منطقه‌ای و فعّالیّت‌های منطقه‌ایِ او بود- اهل حزب و جناح و مانند این‌ها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابی‌گری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضی‌ها سعی نکنند کم‌رنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابی‌گری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسم‌های مختلف و جناح‌های مختلف و مانند این‌ها نبود امّا در عالَم انقلابی‌گری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل رحمه‌الله‌علیه بود.

 ۲- مرد عمل

یک نمونه از تدبیر و شجاعت او که این را دشمنانِ او خوب می‌دانند -شاید بعضی از دوستان ندانند- این بود که او به کمک ملّت‌های منطقه یا با کمک‌هایی که به ملّت‌های منطقه کرد، توانست همه‌ی نقشه‌های نامشروع آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا را خنثی کند. این آدم توانست در مقابل همه‌ی نقشه‌هایی که با پول، با تشکیلات تبلیغاتیِ وسیع آمریکایی، با توانایی‌های دیپلماسیِ آمریکایی، زورگویی‌هایی که آمریکایی‌ها روی سیاستمدارانِ دنیا بخصوص کشورهای ضعیف دارند، تهیّه شده بود قد علَم کند و این نقشه‌ها را در این منطقه‌ی غرب آسیا خنثی کند.

 آمریکایی‌ها در مورد فلسطین طرح و نقشه‌شان این بود که قضیّه‌ی فلسطین را به فراموشی بسپرند؛ فلسطینی‌ها را در حالت ضعف نگه دارند که جرأت نکنند دَم از مبارزه بزنند. این مرد، دست فلسطینی‌ها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقه‌ی کوچک، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا می‌‌ایستد، کاری و بلایی سرِ آن‌ها می‌‌آورد که سرِ ۴۸ ساعت می‌گویند آقا بیایید آتش‌بس بدهید؛ این‌ها را حاج قاسم سلیمانی انجام داد. دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند. این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر ‌در ‌مکرّر پیش خود بنده گفته‌اند. البتّه من می‌دانستم امّا آن‌ها هم آمدند پیش ما شهادت دادند. در سفرهای متعدّدی که این رهبران فلسطینی آمدند، همه‌‌ی آن‌ها این را [گفتند]. آن وقت در جلسه‌ای که ما غالباً با همین مسئولین مختلف که با کار او ارتباط داشتند داشتیم – جلسات رسمیِ معمولی- حاج قاسم یک گوشه‌ای می‌‌نشست که اصلاً دیده نمی‌شد. آدم گاهی اوقات می‌خواست بداند یا استشهاد کند، باید می‌گشت تا او را پیدا می‌کرد؛ خودش را جلوی چشم قرار نمی‌داد، تظاهر نمی‌کرد.

 نقشه‌ی آمریکا در عراق، در سوریه، در لبنان، به کمک و فعّالیّت این شهید عزیز خنثی شد. آمریکایی‌ها عراق را مثل رژیم طاغوتِ ایرانی -رژیم پهلوی؛ ایران در زمان طاغوت- یا امروزِ سعودی می‌‌پسندند؛ یک نقطه‌ای پُر از نفت باشد، در اختیار آن‌ها که هر کار مایلند بکنند؛ به تعبیر آن شخص «مثل گاو شیرده»؛ این‌ها عراق را این جوری می‌خواهند. عناصر مؤمن و شجاع عراقی و جوانان عراقی و مرجعیّت در عراق در مقابل این قضایا ایستادند و حاج قاسم رضوان‌الله‌تعالی‌علیه به همه‌ی این جبهه‌ی بسیج به عنوان یک مشاور فعّال مدد رساند، کمک رساند، و به عنوان یک پشتیبان بزرگ در آنجا ظاهر شد. شبیه همین قضیّه در مورد سوریه هست، در مورد لبنان هست. در مورد لبنان، آمریکایی‌ها مایلند لبنان را از مهم‌ترین عامل استقلال لبنان -یعنی نیروی مقاومت و حزب‌الله- محروم کنند تا لبنان بی‌دفاع در مقابل اسرائیل قرار بگیرد که بیاید تا خود بیروت را بگیرد؛ کما اینکه قبل‌ها و سال‌های قبل آمدند. حزب‌الله بحمدالله روز‌به‌روز قوی‌تر شد. امروز، هم دست لبنان و هم چشم لبنان، حزب‌الله است؛ و نقش شهید عزیز ما در این حالت یک نقش ممتاز و برجسته است؛ تدبیر و شجاعت، مجاهد شجاع، برادر دلسوز.

۳- برکات شهادت حاج قاسم

یک فصل دیگر در مورد شهید سلیمانی، برکات این شهادت عظیم است. این شهید عزیز هر وقت از کارهایی که کرده بود به ما گزارشی می‌داد -چه گزارش کتبی، چه گزارش شفاهی- بنده قلباً و زباناً او را تحسین می‌کردم امّا امروز در مقابل آنچه او سرمنشأ آن شد و برای کشور بلکه برای منطقه به وجود آورد، در مقابل او من تعظیم می‌کنم. کار بزرگی انجام شد، قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این ‌جور برجسته کرد؛ این بدرقه‌های ایرانی و آن بدرقه‌های عراقی؛ در کاظمین، در بغداد، در نجف، در کربلا با این پیکر اِرباًاِربا چه کردند! از روح مطهّر او، از اعماق دل تشکّر می‌کنیم.

شهادت او، زنده بودن انقلاب در کشور ما را به رخ همه‌ی دنیا کشید. عدّه‌ای می‌خواستند وانمود کنند که انقلاب در ایران از بین رفته است، مرده است، تمام شده -البتّه عدّه‌ای هم سعی می‌کنند که این اتّفاق بیفتد- [امّا] شهادت او نشان داد که انقلاب زنده است؛ دیدید در تهران چه خبر شد؟ دیدید در شهرهای دیگر چه خبر شد؟ … شهید سلیمانی با این شهادت، چشم‌های غبارگرفته‌ را باز کرد. دشمنان در مقابل عظمت ملّت ایران احساس خضوع کردند؛ ممکن است به رو نیاورند امّا چاره‌ای ندارند. آمریکایی‌های بی‌انصاف، آمریکایی‌های دروغ‌گو، آمریکایی‌های هَجوگو که واقعاً ارزشی برای حرف‌هایشان نمی‌شود قائل شد، سعی می‌کردند این مجاهد عظیم‌‌القدر را و این سردارِ فرماندهِ مبارزه‌ی با تروریسم را به عنوان یک تروریست معرّفی کند؛ ملّت ایران توی دهن این‌ها زد.

۴- درس‌های ماجرای حاج قاسم

ایام‌الله و ملتِ صبار و شکور

ایام‌الله مهم است؛ وَ لَقَد أَرسَلنا موسىٰ بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللَّهِ (ابراهیم/۵) ایّام‌الله مهم است؛ بنده می‌خواهم درباره‌‌ی ایّام‌الله صحبت کنم؛ برای چه کسانی؟ برای مردمی که صبّارند و شکورند.

– صبّارند یعنی یکپارچه اهل استقامت و صبرند، به اندک چیزی از میدان خارج نمی‌شوند و ایستادگی می‌کنند.

– شکورند یعنی اوّلاً نعمت را می‌شناسند و ابعاد پنهان و آشکار آن را می‌بینند. ثانیاً قدرشناس نعمتند، یعنی ارزش و وزن و قیمت این نعمت را می‌دانند. ثالثاً بر اساس این نعمتی که خدا داده، احساس مسئولیت می‌کنند؛ ملّت و جمعیّتی که بی‌صبر نیستند، مسئولیّت‌ناشناس نیستند.

این آیات، آیات سوره‌ی ابراهیم و مکّی است؛ یعنی در آن وقتی که مسلمان‌ها در اوج مبارزات و ایستادگی و مقاومت در مقابل جریان کفر قرار داشته‌اند، این آیات نازل شده است؛ به آن‌ها مژده می‌‌دهد و می‌‌گوید که بدانید که خدای متعال ایّام‌اللّهی دارد، آن ایّام‌الله را نصیب شما خواهد کرد؛ باید شما شکرگزار ایّام‌الله باشید. اگر واکنش درست و شاکرانه برای آنچه که خدای متعال به شما داده، نشان دادید در آینده به شما پیروزی‌های بیشتری خواهد داد.

جامعه‌ی ایرانی به نظر ما یک جامعه‌ی صبّار و شکور است؛ ملّت ما ملّت پُراستقامت و شکرگزاری است. در طول این سال‌های متمادی، ملّت ایران همواره سپاسگزار الطاف الهی بوده است. ما ملّت صبّار و شکور، باید از این آیات درس بگیریم.

ضرورت شناسایی ابعاد مادی و معنوی این پدیده

اوّلین مسئله این است که ابعاد مادّی و معنویِ این پدیده را شناسایی کنیم. پس از ۱۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، این جمعیّت بی‌نظیر را کدام دست قدرتی به میدان آورد؟ این اشک و عشق و شور را چه کسی پدید آورد؟ کدام عاملی می‌توانست یک چنین معجزه‌ای را نشان بدهد جز دست قدرت الهی؟ آن کسانی که نمی‌توانند دست قدرت خدا را در این حوادث ببینند و در این مسائل تحلیل‌های مادّی می‌کنند، عقب می‌مانند. باید دست قدرت خدا را دید. بُعد معنوی و بسیار مهمّ این حادثه همین است که خدای متعال این کار را می‌کند.

وقتی خدای متعال یک چنین حرکتی را در ملّت به وجود می‌آورد، نشان‌دهنده‌ی این است که اراده‌ی الهی بر این است که این ملّت در این راه و در این خط حرکت کند و پیروز شود. نشان‌دهنده‌ی معنویّات و باطن این ملّت هم هست. این عشق و وفا و ایستادگی و این بیعت بزرگ با خطّ امام؛ مردم با حضورشان در میدان بعد از گذشت بیش از سی سال از رحلت امام بزرگوار، با خطّ امام بیعت کردند؛ بیعتی با این عظمت، این جور امام زنده است.

چه شد که پس از تلاش امپراتوری خبری صهیونیسم، خدای متعال صفحه را درست بعکس آنچه که آن‌ها می‌خواستند ترتیب داد؟ نه فقط در اینجا در ایران، در کشورهای مختلف مردم به روح این شهید بزرگ درود فرستادند و پرچم آمریکا و صهیونیست‌ها را آتش زدند. آیا دست خدا را به وضوح نمی‌شود دید؟ آیا «لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا» (توبه/۰۴) را که پیغمبر، در نهایت شدّت، در غار ثَور تنها، بی‌کس، به همراهش می‌گوید؛ این را نشان نمی‌دهد؟ آیا این فرمایش حضرت موسیٰ را به قوم بنی‌اسرائیل که ترسیده بودند و می‌گفتند «اِنّا لَمُدرَکون» (شعراء/۱۶)؛ الان است که نیروهای فرعون بیایند ما را محاصره کنند و از بیخ و بُن کار ما را تمام بکنند، حضرت موسیٰ فرمود، کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین(شعراء/۲۶)؛ آیا اینجا «اِنَّ مَعِیَ رَبّی» را انسان نمی‌شود ببیند؟ ملّت ایران نمی‌تواند احساس کند که «اِنَّ اللهَ مَعَنا»؛ خدا با ما است؟ خدا دست‌های قدرت خود را در این کشور و در این جامعه، در میان این ملّت فعّال کرده است.

این مربوط به تشییع بود، خود این شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است که رسوایی دولت بی‌آبروی آمریکا را رقم زد؛ این‌ها کسی را که سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه‌ی با تروریسم بود، ترور کردند. کدام فرمانده دیگر قدرت داشت و می‌توانست کارهای او را انجام بدهد؟ شهید سلیمانی با بالگرد به منطقه‌ای که در محاصره‌ی ۳۶۰ درجه‌ای دشمن است، وارد می‌شود، جوان‌های خوبی در آن منطقه در محاصره‌ی کامل دشمن هستند که دست‌تنها هستند و فرمانده‌‌ای ندارند، تا چشمشان به حاج قاسم سلیمانی می‌افتد، جان پیدا می‌کنند، روحیه و انگیزه پیدا می‌کنند، محاصره را از بین می‌برند و دشمن را متواری و فراری می‌کنند؛ چه کسی می‌تواند این کارها را انجام بدهد؟ قوی‌ترین و سرشناس‌ترین فرمانده ضدّ تروریسم در کلّ منطقه را ترور کردند.

در میدان روبه‌روی جنگ با او مواجه نشدند. دولت آمریکا دزدانه و بزدلانه او را ترور کرد، خودشان هم اعتراف کردند؛ این کار مایه‌ی روسیاهی آمریکا شد؛ این جور کارها در این منطقه تا قبل از این حادثه، مخصوص رژیم صهیونیستی بود که افراد را ترور کند. آمریکایی‌ها آدم خیلی کشته‌اند؛ در عراق، در افغانستان و در جاهای دیگر هر چه توانسته‌اند، آدم کشته‌اند و ترور کرده‌اند منتها اعتراف نمی‌کردند که ترور کردیم؛ اینجا اعتراف کردند که ترور کردیم؛ اینجا رئیس جمهور آمریکا به زبان خودش اعتراف می‌کند. خدای متعال می‌زند پشت گردن افراد که خودشان اعتراف کنند؛ اعتراف کردند که ما تروریست هستیم، گفتند ما ترور کردیم. رسوایی از این بالاتر چه می‌شود؟

پاسخ قدرتمندانه‌ی سپاه هم درخور تدبّر است.  این ضربه‌ی به آمریکا بود. البتّه ضربه‌ی نظامی بود، ضربه‌ی مؤثّر نظامی بود امّا مهم‌تر و بالاتر از ضربه‌ی نظامی، ضربه‌ی حیثیّتی بود، ضربه‌ به هیبت ابرقدرتیِ آمریکا بود. آمریکا سال‌ها است در سوریه، در عراق، در لبنان، در افغانستان از دست قدرتمند مقاومت ضربه می‌خورد لکن این ضربه از همه‌ی آن‌ها بالاتر بود؛ این ضربه، ضربه‌ی حیثیّتی به ابهّت آمریکا بود؛ این ضربه با هیچ چیزی جبران نمی‌شود. حالا اعلام می‌کنند که ما تحریم کردیم، تحریم‌ها را افزایش می‌دهند امّا این کار نمی‌تواند آبروی از‌دست‌رفته‌ی آمریکا را برگرداند. این پاسخ قدرتمندانه یک چنین خصوصیّتی داشت. این هم یک جلوه‌ی کمک الهی است که پاسخ مجاهدت مخلصانه است.

۵- به چشم مکتب

اینکه ما بیاییم این حوادث را تقویم و قیمت‌گذاری کنیم؛ قدر آن‌ها را بدانیم و ببینیم که اندازه و قیمت این حوادث چقدر است، در صورتی تحقّق پیدا می‌کند که ما به حاج‌قاسم سلیمانی -شهید عزیز- و به ابومهدی -شهید عزیز- به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آن‌ها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه‌ی درس‌آموز، با این چشم نگاه کنیم آن وقت اهمّیّت این قضیّه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیّه روشن خواهد شد.

سپاه قدس را به عنوان یک مجموعه و سازمان اداری صرفاً نبینیم؛ بلکه به عنوان یک نهاد انسانی و دارای انگیزه‌‌‌های بزرگ و روشن انسانی مشاهده‌ کنیم. اگر این جور شد، آن وقت این اجتماع مردم، این تجلیل و تعظیم مردم، تکریم مردم معنای دیگری پیدا می‌کند. البتّه همه‌ی نیروهای مسلّح ما از ارتش، سپاه، بسیج زیربنای فکری‌شان هدف‌های الهی است، بدون تردید. سپاه قدس، یک نیرویی است که با سعه‌ی صدر به همه جا و همه کس نگاه می‌کند. رزمندگان بدون مرزند که هرجا نیاز باشد، آن‌ها در آن‌جا حضور پیدا می‌کنند؛ کرامت مستضعفان را حفظ می‌کنند، خود را بلاگردان مقدّسات و حریم‌های مقدّس می‌کنند. سپاه قدس را به این چشم نگاه کنیم.

آن وقت، همین کسانی که با جان و همه‌ی توان‌شان به کمک ملّت‌های دیگر و ضُعَفای اطراف منطقه می‌روند، سایه‌ی جنگ و ترور و تخریب را از کشور خودمان هم دور و دفع می‌کنند. یک بخش مهمّی از امنیّت میهن عزیز ما، محصول کار همین جوانان مؤمنی است که در زیر فرماندهی سردار شهید عزیزمان سال‌ها کار و تلاش کردند؛ این‌ها امنیّت‌آورند، برای کشور هم این‌ها امنیّت می‌آورند؛ بله، به کمک فلسطین و غزّه و دیگر مناطقی که به وجود آن‌ها نیاز هست می‌روند امّا برای کشور خودمان امنیّت ایجاد می‌کنند. آن دشمنی که آمریکا او را تجهیز کرده است، نه برای عراق و سوریه، بلکه در نهایت برای ایران عزیز، داعش را درست کردند. نه برای اینکه فقط در عراق مسلّط شود، هدف اصلی و نهایی ایران بود. آن‌ها می‌خواستند از این طریق، امنیّت ما، مرزهای ما، شهرهای ما و خانواده‌های ما را دچار ناامنی و تشویش کنند؛ این‌ها متوقّف شدند به کمک همین جوانان مؤمن و عزیزی که رفتند و این تلاش بزرگ را انجام دادند.

۶- وظیفه ما بعد از شناخت مکتب حاج قاسم

اما آنچه وظیفه‌ی ما به عنوان مردم، به عنوان آحاد جمهوری اسلامی است:

اوّلاً دشمن‌شناسی است؛ دشمن را [بشناسید]؛ در شناخت دشمن اشتباه نکنید. نگویید که خب همه می‌دانیم؛ بله، شما می‌دانید که دشمن کیست. دشمن استکبار است؛ صهیونیسم و  آمریکا است؛ این‌ها را شما می‌دانید امّا تلاش وسیعی دارد انجام می‌گیرد برای اینکه این قضیّه را بعکس کنند، نظر مردم را، با شیوه‌های پیچیده‌ی تبلیغاتی عوض کنند؛ همه باید مراقب باشند؛ دشمن‌شناسی بسیار مهم است.

بعد، دانستن نقشه‌ی دشمن؛ دشمن چه کار دارد می‌کند، چه کار می‌خواهد بکند.

و بعد، دانستن شیوه‌ی مقابله‌ی با نقشه‌ی دشمن؛ این را مردم ما باید بدانند.

مردم بایستی هم دشمن را بشناسند، هم شیوه‌های کاریِ دشمن را بدانند، هم باید نحوه‌ی مقابله‌ی با این شیوه‌ها را بدانند؛ این کار صاحبان فکر است…

حالا که ملّت ایران این حادثه را شناخت، قدر و قیمت آن را دانست؛ باید چه کار کنیم؟ در یک کلمه عرض می‌کنم: ملّت عزیز ایران باید همّتشان این باشد که قوی بشوند. تنها راه در پیش پای ملّت ایران عبارت است از قوی شدن؛ ما از مذاکره هم ابائی نداریم؛ البتّه نه با آمریکا، با دیگران؛ امّا نه از موضع ضعف، بلکه از موضع قوّت و قدرت. ما بحمدالله دارای قدرتیم و به توفیق الهی قوی‌تر هم خواهیم شد. البتّه قدرت فقط قدرت نظامی نیست؛ اقتصاد کشور هم باید قوی شود، وابستگی به نفت بایستی تمام بشود و از وابستگی اقتصادمان به نفت نجات پیدا کنیم؛ جهش علمی و فنّاوری باید ادامه پیدا کند؛ پشتوانه‌ی همه‌ی این‌ها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است. باید ملّت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملّت باشد؛ با اتّحاد، با حضور، با صبر و استقامت و با کار سخت و پرهیز از تنبلی. این اگر [محقّق] شد، به توفیق و فضل الهی، ملّت ایران در آینده‌ی نه چندان دوری آنچنان خواهد شد که دشمنان حتّی جرأت تهدید هم پیدا نکنند…