پایه‌های پل را محکم کنیم
پایه‌های پل را محکم کنیم

الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت، امروزه در عرصه خط‌مشی‌گذاری و برنامه‌ریزی کشور مفهوم شناخته‌شده و معتبری است. تجربه کشورهای موفق و پیشرفته نشان می‌دهد گذر از بحران‌ها و دستیابی به جایگاه عالی در دنیا از مسیری جز برنامه‌ریزی همه‌‌‌‌جانبه و توام با آینده‌نگری نخواهد گذشت. یک کشور در این مسیر چه با جراحی اقتصادی همراه باشد و چه تحولات سیاسی و اجتماعی، چه تاریخی چندهزار ساله داشته باشد و چه چندصد ساله، چه کشوری دین‌مدار باشد و چه بی‌‌‌دین، دستیابی آن کشور به توسعه و پیشرفت، نیازمند یک الگو، نقشه یا برنامه‌ای است که چارچوب حرکت را مشخص کند. در این نوشتار، برآنیم الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت را از منظر اجرا بررسی کنیم. به‌عبارت دیگر با تجربه‌‌‌‌ای که از اجرای سایر سندها و الگوها در کشور خود داریم، به ارائه و پیش‌بینی چالش‌هایی خواهیم پرداخت که ممکن است پس از اجرای الگو با آن مواجه باشیم.

سرآغاز

الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت، امروزه در عرصه خط‌مشی‌گذاری و برنامه‌ریزی کشور مفهوم شناخته‌شده و معتبری است. تجربه کشورهای موفق و پیشرفته نشان می‌دهد گذر از بحران‌ها و دستیابی به جایگاه عالی در دنیا از مسیری جز برنامه‌ریزی همه‌‌‌‌جانبه و توام با آینده‌نگری نخواهد گذشت. یک کشور در این مسیر چه با جراحی اقتصادی همراه باشد و چه تحولات سیاسی و اجتماعی، چه تاریخی چندهزار ساله داشته باشد و چه چندصد ساله، چه کشوری دین‌مدار باشد و چه بی‌‌‌دین، دستیابی آن کشور به توسعه و پیشرفت، نیازمند یک الگو، نقشه یا برنامه‌ای است که چارچوب حرکت را مشخص کند. در این نوشتار، برآنیم الگوی ایرانی – اسلامی پیشرفت را از منظر اجرا بررسی کنیم. به‌عبارت دیگر با تجربه‌‌‌‌ای که از اجرای سایر سندها و الگوها در کشور خود داریم، به ارائه و پیش‌بینی چالش‌هایی خواهیم پرداخت که ممکن است پس از اجرای الگو با آن مواجه باشیم.

الف: چالش‌های اجرایی

۱. آفت تدابیر کلی

مشخص است تفکر تدوین الگو، بجا، علمی و عاقلانه است. اما مساله از آنجا شروع می‌شود که الگویی برای عمل نکردن نوشته شود. پس از بیان مبانی الگو و رسیدن به افق، آرمان‌‌‌‌‌‌‌‌ها و رسالت‌‌‌‌ها، چشم امید همه مخاطبان این الگو به بخش تدابیر است. اما این بخش به خوبی فاصله بین خط‌مشی‌گذاری و اجرا را به نمایش می‌گذارد. هرچند قرار نیست به نقد جزئیات بندهای این سند بپردازیم، با این حال برای ذکر مصداق ادعای خود ناگزیر نگاهی به یکی از بندها می‌اندازیم.

تصور کنید به‌عنوان یکی از مسئولان نفتی کشور برآنید تا برای بخش خود، از الگو کسب تکلیف کنید. در بند ۲۵ آمده است:

«توقف خام‌فروشی منابع طبیعی ظرف ۱۵ سال از زمان شروع اجرای الگو و جایگزینی آن با زنجیره پیش‌رونده تولید ارزش‌افزوده ملی در داخل و خارج کشور»

آنچه در ابتدا به ذهن یک مسئول نفتی می‌رسد، این است که این گزاره، برای او یک تدبیر نیست بلکه صرفا یک جهت‌گیری کلی است که سال‌‌‌‌های سال است از زبان متخصصان و غیرمتخصصان در این کشور تکرار می‌شود. آنچه این الگو کم دارد، یک پیوست اجرایی یا تعیین راهبردهایی هرچند اجمالی برای مجریان است. بعد از هریک از تدابیر، جای خالی عبارت «از طریق…» کاملا احساس می‌شود. صرف‌نظر از اینکه آیا تعیین مسیر اجرا می‌تواند جزء ارکان الگو باشد یا خیر، اما می‌توان ادعا کرد قطعا جزء ارکان اجرای موفق آن خواهد بود. لذا از مسئولان این مرکز و اندیشکده‌های آن انتظار می‌رود پیوست‌های اجرایی متناسب با هر یک از تدابیر یا سند دیگری تحت‌عنوان «برنامه اجرایی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» منتشر کنند، که البته با روش‌های موجود، زمان بسیار بیشتری نسبت به تدوین خود الگو خواهد برد.

۲. هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌رنگی با شعارها و بخشنامه‌‌‌‌‌های کلان

روال کار برای شعار سال یا سندهای مشابه در کشور ما همواره این‌گونه بوده است که پس از تدوین نهایی، ابتدا به تمام دستگاه‌ها و نهادها ابلاغ می‌شود و از طریق بخشنامه‌هایی درخواست می‌شود برنامه‌های اجرایی خود را برای اجرای الگو تدوین و ارائه کنند. گام بعدی توسط دستگاه‌ها برداشته می‌‌‌شود. آنها برنامه‌های همیشگی خود را با اضافه کردن عبارت «در راستای اجرای بند… الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» در انتهای هر بند ارائه می‌کنند. در برخی دستگاه‌ها، با کمی تامل بیشتر و با تعریف پروژه‌های پژوهشی، این‌‌‌ ‌‌‌‌‌کار انجام می‌شود. به فرض فعال بودن مرکز الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، این مرکز گزارش پیشرفت برنامه‌ها را در راستای اجرای الگو خواستار می‌شود. گزارش عملکردها با تطبیق بندهای مرتبط در الگو به اقدامات انجام شده و اضافه کردن عبارت «در راستای اجرای بند… الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» پس از بندهای مختلف گزارش، به مرکز ارائه خواهد شد. نتیجه این فرآیند، نیاز به تفصیل ندارد. کشور چه با این الگو و چه بدون آن، روال معمول خود را طی می‌‌‌‌‌‌‌‌کند، چون مسئولان امر به جای فهم الگو، تدوین شاخص‌های اجرایی، تعیین شیوه اجرا و ارزیابی میزان تحقق شاخص‌‌‌ها، صرفا گزارش‌های خود را هم‌‌‌‌‌رنگ الگو ساخته‌اند. البته این مدیران غیر از آنهایی هستند که با نقد دلسوزانه و غیردلسوزانه نسبت به الگوی تدوین شده، اصولا وارد فاز اجرا نمی‌شوند.

۳. اجرای نامتوازن باتوجه به قوت و ضعف مجریان

با نگاهی نه‌چندان عمیق و موشکافانه، می‌توان دریافت که توان وزارتخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و دستگاه‌های اجرایی در اجرای برنامه‌ها متفاوت است. برخی وزارتخانه‌ها درحال حاضر آنقدر عائله دارند که کار آنها به گرفتن پول نفت از خزانه و پرداخت هزینه‌های جاری و حقوق و دستمزد کارکنان محدود شده است. برخی دیگر اما توان بیشتری دارند و با نظارت و ارزیابی مناسب، می‌توان آنها را به تحرک واداشت. ناگفته پیداست بندهای مختلف الگو به یک اندازه و با سرعت و کیفیت برابر اجرا نخواهد شد. این مساله، کار مضاعف مرکز الگو در تدوین برنامه اجرایی متناسب با توان و ظرفیت‌های اجرایی در هر بخش را طلب می‌کند.

۴. نرم‌افزار اجرای الگو

آنچه در عموم مسئولان قابل‌مشاهده است، این است که به دلیل عدم‌تناسب و فاصله زیاد وضعیت موجود کشور با وضع مطلوب موردنظر الگو، آنها نمی‌توانند با الگو ارتباط برقرار کنند. دستگاه محاسباتی فعلی (قوه مدیریتی و اجرایی موجود)، توان درک و اجرای تدابیر الگو را ندارد. البته معنای این حرف این نیست که الگو باید تصویری نزدیک به وضع موجود را ارائه کند، اما اگر قرار است تدابیر اشاره‌شده در آینده کوتاه‌مدت شروع و پیگیری شوند، شیوه‌ها، فرهنگ و خط‌مشی‌گذاری‌‌‌‌‌‌‌‌های فعلی در کشور به‌عنوان نرم‌افزار تحقق الگو، از نظر نخبگان و مردم فاصله زیادی با حالت مطلوب دارد. به عبارت دیگر آن الگو با این نرم‌افزار محقق نمی‌شود. نرم‌افزاری که فساد مدیریتی و اقتصادی به بار آورده است و خواهد آورد، نمی‌تواند الگویی را محقق کند که محور آن عدالت است. اصلاح این نرم‌افزار با برداشتن گام‌های اصلاحی مستمر و تدریجی قابل‌تحقق است. مبارزه علنی با فساد در هر سطحی که باشد، اعتماد و امید به آینده را در مردم و مسئولان زنده می‌کند.

ب: الزامات اجرای موفق

پس از بیان چالش‌های اجرایی، به برخی الزامات تحقق موفقیت‌آمیز الگو اشاره می‌‌‌‌شود که این الزامات در بیانیه گام دوم انقلاب نیز تصریح دارد:

۱. مخاطب‌‌‌‌شناسی

چه بیانیه گام دوم انقلاب و چه الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت را پیش‌روی خود قرار دهیم، بی‌‌‌‌‌شک یکی از مخاطبان محوری، جوانان خواهند بود. بیانیه گام دوم انقلاب از لزوم انتقال کشور به نسل جوان سخن می‌گوید چراکه قرار است انقلاب را گام‌‌‌ ‌‌‌‌‌به‌‌‌ ‌‌‌‌‌گام، جوان نگه دارند. البته تکریم بزرگان در جایگاه خود همواره ستایش شده است و تجربه آنها، دانش انباشته‌ای است که جوان‌ها قدر آن را خواهند دانست.

۲. توجه به دستاوردها

طراحی برنامه اجرایی، مستلزم شناخت ظرفیت‌‌‌‌های موجود است. برای طراحی برنامه اجرایی الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت نیز باید به ظرفیت‌‌‌‌‌‌‌‌ها و دستاوردهایی که تاکنون حاصل شده است توجه داشت. در بیانیه گام دوم انقلاب، به برخی از این دستاوردها که انقلاب منشأ آن است، اشاره شده که می‌‌‌تواند راهنمون اجرای موفق الگو باشد: ثبات و امنیت کشور، موتور پیشران در عرصه علم و فناوری، زیرساخت‌های حیاتی در عرصه اقتصادی، عمرانی، سلامت، مقابله با استکبار، مدیریت جهادی، رشد بینش سیاسی مردم، سنگینی کفه عدالت در تقسیم امکانات عمومی کشور، افزایش چشمگیر معنویت در فضاهای عمومی، ایستادگی در برابر ستمگران جهان و… .

۳. ارائه برنامه ویژه در زمینه علم و پژوهش

در چالش سوم مطرح شد که ممکن است در برخی عرصه‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل توان کمتر، شاهد رشد نامتوازن در اجرای برنامه‌ها باشیم. این مساله به هیچ عنوان نباید برای عرصه‌های علمی و پژوهشی مصداق پیدا کند. در بیانیه گام دوم انقلاب هم اشاره شده است که در مسیر رسیدن به قله‌های علمی در جهان، عقب‌ماندگی داریم و این ضعف ماست. همچنین اشاره شده است که باید از مرزهای دانش عبور کنیم، ما از صفر شروع کرده‌ایم و هنوز خیلی عقبیم. علم و پژوهش در توسعه کشورها، پیشران است و ضعف دراین عرصه، پیشرفت در سایر عرصه‌‌‌‌‌‌‌‌ها را نیز دچار مشکل می‌کند.

۴. دیدن واقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌های سبک زندگی

واقعیت‌‌‌‌‌‌‌‌های سبک زندگی امروز در جامعه ایرانی عیان‌‌‌‌‌‌‌‌تر از آن است که نیاز به تحقیق و پژوهش داشته باشد. متاسفانه برخی طرح‌ها و برنامه‌ها در این عرصه، تطابق اندکی با واقعیت‌ها دارد و گویی در خلأ نوشته می‌شود و مخاطب این برنامه‌‌‌ها، اغلب قشر آشنا به مفاهیم و مبانی اعتقادی است. حال آنکه بسیاری از جوانان از دید اعتقادی با نسل‌های قبل متفاوتند. این موضوع را نباید با تغییر ظاهر جوانان اشتباه گرفت. در بیانیه گام دوم انقلاب نیز برای اقدام اصلاحی از واژه جهاد همه‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه و هوشمندانه استفاده شده است: «مقابله با ترویج سبک زندگی غربی در ایران، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه می‌طلبد.» شاهد مثال دیگر وضع معنویت و اخلاق است که در بیانیه گام دوم انقلاب به نیاز اصلی جامعه تعبیر شده و تاکید شده که تهاجم اخلاقی در جامعه روزافزون و بسیار خطرناک است که باید برای آن چاره‌اندیشی کرد.

ج: پیشنهادها

۱. میدان‌‌‌شناسی  

به نظر می‌رسد هرچند مجموعه‌ای از مبانی و آرمان‌های ارزشمند در الگو جمع‌آوری شده است، با این حال میدان‌شناسی کاملی برای اجرای این الگو مورد نیاز است و این سند فاصله زیادی تا تدوین دستورالعمل‌های اجرایی دارد تا جایی که این فاصله ممکن است به تفاوت جدی خروجی برنامه‌های اجرایی با اندیشه تدوین‌کنندگان آن بینجامد. نباید فراموش کرد میدان اجرای این الگو، کشور ایران با تمام بخش‌های توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته، با خصوصیات جامعه‌شناختی و فرهنگی خاص خود است. لذا بنا نیست هر نسخه‌ای که برای بهبود سایر کشورهای درحال توسعه جواب داده است، در ایران نیز عینا به پاسخ مطلوب برسد. این موضوع، دغدغه رهبر انقلاب در دیدار سال ۹۵ ایشان با اعضای مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز بوده است و ایشان به صراحت بر لزوم ارتباط این مرکز با دستگاه‌ها و بدنه مدیریتی کشور تاکید کرده‌اند.

۲. محیط‌شناسی  

ایران از دید سیاسی و استراتژیک، وضعیت منحصربه‌فردی دارد. طراحان و مجریان هر برنامه‌ای در ایران، ازجمله برنامه‌های راهبردی، باید پیچیدگی‌های محیط بیرونی ایران را در نظر بگیرند. تحریم، وابستگی به نفت، جنگ و ناامنی در کشورهای همسایه، تفاوت قابل‌ملاحظه ارزش پول و موارد مشابه، همواره بر نتیجه برنامه‌ها اثرگذار بوده است. در زمانه فعلی باید جهانی فکر کنیم و از تفکر فرقه‌‌‌‌‌‌‌‌ای و محلی پا را فراتر بگذاریم، اما به زایش از درون معتقد باشیم. بنابراین باید محیط خاص ایران در تعیین تدابیر، اثر خود را بر جای بگذارد وگرنه این تدابیر، به هیچ عنوان رنگ و بوی کشوری با محیط متلاطم را ندارد.

۳. زمان‌‌‌‌‌‌‌‌بندی

در تحقق برنامه‌ها، تعیین زمان‌بندی از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر از یک برنامه بلند‌مدت سخن می‌گوییم، هدف‌گذاری کوتاه‌مدت باید در مسیر اهداف بلندمدت باشد. تعیین برنامه‌های کوتاه‌مدت و ضربتی بدون توجه به چشم‌اندازها توسط مدیران چهارساله، آفتی است که نتیجه آن جز اتلاف منابع نبوده و به بقای مشکلات دامن زده است. تدابیر فعلی، زمان‌بندی‌های مختلفی را طلب می‌کنند و اشاره به اینکه این تدابیر، اقدامات اساسی بلندمدت هستند، کافی نیست.

۴. برهم‌‌‌‌‌‌‌‌زدن قانون بقای مشکلات 

 در کشور ما در بسیاری موارد نه‌تنها مشکلات حل نمی‌شوند، بلکه از نقطه‌ای به نقطه دیگر منتقل یا از حالتی به حالت دیگر تغییر می‌کنند. در بسیاری موارد خود دستگاه‌ها به مسائل خود و در برخی موارد به راه‌‌حل‌ها هم آگاه هستند. برای نمونه می‌توان به دستکاری دائم تعرفه‌های وارداتی، نحوه توزیع منابع به صورت همگانی و در قالب یارانه، رابطه بانک با بخش‌های مختلف اقتصادی، وجود قوانین و آیین‌نامه سنتی و دست و پاگیر، معضلات فرهنگی حل‌نشده و برخوردهای سلیقه‌ای با موضوعات فرهنگی و آسیب‌های اجتماعی ازقبیل طلاق، اعتیاد، حاشیه‌نشینی، بیکاری و… و تصمیم‌گیری‌های شتابزده که سبب حل مسائل به شکل ظاهری و دوره‌‌‌‌‌‌‌‌ای شده و سبب انتقال مسائل به موضوعات دیگر شده است، اشاره کرد که به همراه ده‌ها موضوع دیگر ازجمله مسائلی هستند که در دوره تصدی‌گری هر دولتی، موضوع ثابت اخبار رسانه‌ها بوده است. راهکار فعلی برای اصلاح این مشکلات مزمن اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برداشتن قدم‌های کوچک اما در مسیر اهداف بلندمدت است، نه قدم‌‌‌‌‌‌‌‌هایی برای ارائه گزارش چهارساله. لازم است در کنار گزاره‌های کلی و تدابیر مشخص شده، فهرستی از مسائل مزمن کشور که برخی تدابیر ناظر به آنها نگاشته شده، با صراحت ارائه شود.

۵. تدوین شاخص‌‌‌های ارزیابی

  به نظر می‌رسد تنها راه‌حل شناسایی و رفع مشکل همرنگی با بخشنامه‌ها و برنامه‌های کلان، به‌خصوص پس از تعیین شعار سال، مشخص کردن شاخص‌های ارزیابی در همه مراحل است. در کشور ما تدوین هر برنامه‌ای باید همراه با تعیین شاخص‌های ارزیابی برای مقاطع زمانی مختلف باشد، در غیر این‌صورت شعار سال و بخشنامه‌های کلان هرچه باشد، تمام برنامه‌ها در همان راستا معرفی می‌شود. لذا ارائه الگو و ابلاغ آن به بخش‌های مختلف کشور باید همراه با شاخص‌‌‌‌‌‌‌‌های ارزیابی باشد تا به سرنوشت سایر برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌ها دچار نشود.

سخن آخر

در پایان باید به اکسیر موفقیت الگو با تمام نقدهای وارده اشاره کرد. در اوضاع فعلی کشور آنچه از خود الگو مهم‌تر است، باور همگانی نخبگان و مردم به برخورداری کشور از «یک الگوی نتیجه‌‌‌‌‌‌‌‌بخش و برخورداری از مجریان باورمند» است. به نظر می‌‌‌ ‌‌‌‌‌رسد پایداری این باور نیز در گرو مبارزه جدی با فساد، نقش‌‌‌‌‌آفرینی رسانه‌ها و گفتمان‌سازی صاحب‌نظران در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف برای دانشگاهیان، مدارس و مردم است.