چندان که نگاه می‌کنم حیرانی است…
چندان که نگاه می‌کنم حیرانی است…

به مناسبت دهمین اجلاس رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مروری بر الگوی کلی فعالیت این نمایندگی‌ها در سال‌های اخیر داشته و به تحلیل آن از ابعاد مختلف پرداخته‌ایم؛ این مجموعه به کشکولی متنوع و مشتت از اقدامات می‌ماند که معلوم نیست بر اساس کدام سیاست منسجمی انتخاب شده‌اند و بنا بوده برآیند آن‌ها کدام هدف را محقق سازد؟ تحلیل کلی این اقدامات حکایت از ضرورت یک بازنگری و تحول چندجانبه در نحوه فعالیت رایزنی‌های فرهنگی دارد؛ مسیری که از چند ماه قبل در دوره جدید مدیریتی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شروع شد و حال، نوبت این قصه به «صف» رسید؛ باید منتظر بود و دید اجلاس حاضر تا چه حد می‌تواند این مهم را محقق نماید و در عمل شاهد چه تحولاتی خواهیم بود؟

عملکرد موفق یک سازمان در آینده، بستگی به آن دارد که چه میزان از تجربه‌های شکست‌خورده یا موفق خود درس گرفته باشد. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. موفقیت مسیری که مدیران ارشد این سازمان در چند ماه اخیر برگزیده‌اند و طرحی که برای تحول آن نوشته‌اند، در گرو توجه آسیب‌شناسانه به روند سالیان گذشته سازمان مذکور است.

حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) در خلال پژوهشی که طی یک‌سال‌ونیم گذشته بدان اشتغال داشت، به مطالعه تاریخی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نقاط قوت و ضعف آن پرداخت و محورهایی را برای تحول آن پیشنهاد نمود که نتایج تفصیلی آن اخیراً منتشر شده است. بخشی از این گزارش به تحلیل و بررسی عملکرد نمایندگی‌های فرهنگی ایران در شش‌ماهه اول سال ۱۴۰۰ اختصاص داشته است که به مناسبت گردهم‌آمدن این نمایندگی‌های فرهنگی پس از سالیان طولانی، خلاصه‌ای از آن تقدیم می‌شود؛ به امید آنکه در اصلاح روند رایج و تقویت رویکرد تحولی سازمان مؤثر افتد.

این گزارش در راستای نیل به یک شناخت دقیق، عینی و بدون واسطه از عملکرد رایزنی‌های فرهنگی ایران و فهم الگوی کلی فعالیت آنان طراحی و اجرا شده است. بر این اساس، تمامی اخبار و گزارش‌های منتشرشده بر روی سایت این سازمان از عملکرد رایزنی‌های فرهنگی در حدفاصل فروردین تا شهریور ۱۴۰۰ احصا گردید که ۱۲۰۴ فعالیت را در برمی‌گرفت.

این داده‌ها سپس بر اساس معیارهایی همچون نوع مخاطب، رویکرد تسهیل‌گری/تصدی‌گری، مناسبتی/غیرمناسبتی بودن، محتوا و قالب فعالیت‌ها کدگذاری شده‌ و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت که بخشی از تحلیل آن در ادامه آمده است:

مقایسه نمایندگی‌ها برحسب تعداد فعالیت‌های گزارش‌شده

نمایندگی‌هایی که در شش‌ماهه اول ۱۴۰۰ بیشترین فعالیت از آن‌ها گزارش شده، به ترتیب پاکستان (لاهور)، اوگاندا (کامپالا)، هند (دهلی‌نو) و هند (بمبئی) می‌باشند. از برخی نمایندگی‌ها نیز به تعداد کمتر از انگشتان یک دست، گزارش منتشر شده که علت آن مشخص نیست.

 

لازم به تذکر است که صرف تعداد فعالیت‌ها تعیین‌کننده قوت و ضعف نمایندگی‌ها نیست، هرچند از کنار این آمار نیز نباید به‌سادگی گذشت و آن را نادیده گرفت.

مقایسه بر اساس قالب اقدامات

 

این قالب‌ها بر اساس قالب‌های مطلوبی که یک رایزنی باید در کشور مقصد خود انجام دهد و یا قالب‌هایی که بر اساس شاخص‌های استاندارد رایزنی فرهنگی انتخاب شده، نیست؛ بلکه کاملاً به‌صورت تجربی از اقدامات نمایندگی‌ها در طول این ۶ ماه احصا گردیده و اقدامات مشابه در دسته‌بندی‌های یکسان قرار گرفته‌اند.

همان‌طور که مشاهده می‌شود ملاقات و گفتگو، همایش و نشست و برپایی مراسم و جشن، بیشترین سهم از میزان قالب‌های انجام‌شده توسط رایزنی‌ها را به خود اختصاص داده‌اند.

اما نقدهای رایجی که نوعاً می‌توان به این قالب‌ها وارد کرد (و البته قابل تعمیم به همه آن‌ها نیست):

  • رویکرد تصدی‌گرایانه: مهم‌ترین نقد وارده آن است که عمده قالب‌ها به‌صورت تصدی‌گرایانه توسط رایزنی‌های فرهنگی دنبال شده‌اند؛ اساساً بزرگ‌ترین اشتباه رایزنی‌های فرهنگی آن است که اجرای اقداماتی چون برگزاری جشن و مسابقه، برگزاری نشست و نمایشگاه، تولید پادکست و کلیپ و پوستر، ترجمه کتاب و امثال آن را جزو شئون خود به حساب آورده‌اند؛ شئونی که در اصل به ازای آن از گذرنامه دیپلماتیک برخوردار شده‌اند.
  • سطحی و غیرعمیق بودن: این قالب‌ها نوعاً نمی‌توانند با مخاطب ارتباط عمیقی برقرار کنند و اهداف اصلی این سازمان را برآورده سازند.
  • کلیشه‌ای بودن و استفاده از قالب‌های سنتی: یکی از مشکلات اساسی قالب‌ها کم‌رنگ بودن وجود نوآوری و خلاقیت در قالب‌ها با توجه به مخاطب و فرهنگ آن‌ها است.
  • نمایشی و گذرا بودن: مشکل دیگر نمایشی بودن بخش قابل توجهی از قالب‌ها و به‌عبارتی غلبه کمیت و گزارش‌دهی بر کیفیت و کارهای بادوام و عمیق است.
  • عدم انسجام و اتصال فعالیت‌ها و عدم زنجیره‌ای بودن و راهبردی بودن اقدامات: فعالیت رایزنی‌ها غالباً حالت جزیره‌ای و جداجدا دارند و نخ تسبیحی که این اقدامات جداجدا را معنادار بکند و در کنار هم قرار دهد وجود ندارد. به نظر نمی‌رسد در پشت بسیاری از فعالیت‌های انجام‌شده، برنامه‌ریزی و طراحی میان‌مدت و بلندمدتی وجود داشته باشد که هر اقدام بخشی از آن پازل کلی را پر نماید.
  • حجم بالای دیدار و گفتگو در نسبت با دیگر قالب‌ها
  • نقش کم‌رنگ قالب‌های فضای مجازی: هرچند در سالیان اخیر با ورود بیماری کرونا استفاده از قالب‌های مجازی برای برنامه‌ها افزایش یافته اما همچنان قابلیت فضای مجازی مورد کم‌مهری و غفلت قرار گرفته است.

در این بخش لازم است به رایزنی‌های فرهنگی ایران در ژاپن، عراق (بغداد)، آلمان و یونان به‌عنوان نمایندگی‌هایی که به اقدامات متفاوت‌تری از سایرین پرداخته‌اند اشاره شود.

مقایسه بر اساس محتوای اقدامات

 

آنچه شاهد آن هستیم عدم وجود برنامه و راهبرد محتوایی مدونی برای سازمان و رایزنی‌هاست. این امر باعث شده تا غنای محتوایی فعالیت‌ها غالباً آن‌گونه که باید نباشد و از سازمان فرهنگ و ارتباطات مطلقاً به‌عنوان یک سازمان فکری و محتوایی یاد نشود.

از سوی دیگر رویکرد محتوایی مهمی که در فرمایشات مقام معظم رهبری خطاب به رایزنان فرهنگی مکرراً بیان شده، تأکید بر بیان حرف نوی انقلاب اسلامی، اصول گفتمانی و دستاوردهای آن است؛ بررسی فعالیت‌های گزارش‌شده نشان می‌دهد تنها بخش کوچکی از فعالیت‌های رایزنی‌های فرهنگی به این مهم اختصاص یافته است؛ گویا در بسیاری از موارد با خودسانسوری، زبان ما از بیان حقایق انقلاب اسلامی و ایران به شیوه فرهنگی و هنری الکن است. گو اینکه برخی نیز از بیرون، دستِ فشار بر دهان نمایندگی‌های فرهنگی گذاشته و برای آن‌ها محدودیت ایجاد کرده‌اند.

 

مقایسه بر اساس مناسبتی یا غیرمناسبتی بودن اقدامات

 

در جدول فوق اقدامات رایزنی‌ها از زاویه مناسبتی‌بودن یا نبودن مورد بررسی قرار گرفته تا مشخص شود چه میزان از برنامه‌ها بر اساس مناسبت‌ها و تقویم بوده است. در نهایت نیز این اقدامات به سه دسته تقسیم شده‌اند:

 ۱) اقدامات مناسبتی، که بر اساس مناسبت‌های تقویم ترتیب داده شده ‌است؛

 ۲) اقدامات غیرمناسبتی، که بدون توجه به مناسبت‌ها و تقویم و بر اساس برنامه‌ریزی رایزنی‌ها انجام شده است؛

 ۳) دسته سوم شامل برنامه‌هایی است که جنبه اجرایی و عملیاتی ندارد و گفتگوها و بازدیدها و امضای تفاهم‌نامه و توافقنامه‌ها را شامل می‌شود.

همان‌طور که در جدول فوق کاملاً مشهود است، با صرف‌نظر از اقداماتی مانند دیدار و گفتگو و… که به‌عنوان اقدام عملیاتی و برنامه انجام‌شده توسط رایزنی به‌حساب نمی‌آید، اکثریت اقدامات انجام‌شده توسط رایزنی‌ها مربوط به اقدامات مناسبتی است و این به معنای آن است که رایزنی‌ها عمدتاً فعالیت‌های خود را بر اساس مناسبت‌های تقویمی جلو می‌برند. این نگاه سبب شده است که کارها و اقدامات رایزنی‌ها در بیشتر موارد کلیشه‌ای و روتین و جهت ادای تکلیف برای گرامیداشت مناسبت‌ها باشد و مجموعه تلاش‌های چندساله یک رایزن به تحقق هدف ویژه‌ای منجر نشود.

مقایسه بر اساس رویکرد تصدی‌گرایانه/ تسهیل‌گرایانه

در جدول فوق نیز از زاویه نحوه اجرا به اقدامات رایزنی‌ها نگریسته شده ‌است تا میزان تصدی‌گری یا تسهیل‌گری و همکاری در برگزاری فعالیت‌های رایزنی‌ها به دست بیاید.

دلیل پرداختن به این نکته آن است که در دنیای جدید، بیشتر سازمان‌ها و نهادها به این سمت حرکت می‌کنند که برنامه‌ها و اقدامات خود را به‌صورت تسهیل‌گرانه و حمایتی پیش ببرند و خود نقش نظارتی و کنترلی داشته باشند تا به این صورت هم از ظرفیت‌های مردمی و بخش‌ خصوصی استفاده کنند و هم با توجه به محدودیت‌های مالی و انسانی که دارند، ظرفیت خود را بر کنترل و نظارت و هدایت متمرکز کنند. مسلماً سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز باید از این رویکرد پیروی کند، درحالی‌که فاصله زیادی از آن دارد و اکثریت اقدامات سازمان را اقدامات تصدی‌گرایانه شکل می‌دهد.

جمع‌بندی

گزارش حاضر، مصاحبه‌های متعددی که پژوهشگران حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) انجام داده‌اند و سایر پژوهش‌های انجام‌شده، نشان می‌دهند به‌صورت کلی کیفیت و کمیت فعالیت نمایندگی‌های فرهنگی فاصله معناداری با آنچه باید باشد دارد. رویکردهای کنونی در انتخاب قالب، پیام، مخاطب و روش‌های اجرایی، نوعاً آن چیزی نیست که نقطه مزیتی این سازمان را در تحقق اهداف جهانی انقلاب اسلامی محقق سازد.

در خصوص روش انجام این پژوهش باید گفت ادعا نمی‌شود اطلاعات منتشرشده در سایت سازمان، کلیه فعالیت رایزنی‌ها را در برمی‌گیرد؛ حتماً فعالیت‌هایی وجود داشته که منتشر نشده است؛ اما اولاً رایزنی‌های فرهنگی و سازمان فرهنگ و ارتباطات تا جای ممکن بنای بر اطلاع‌رسانی و گزارش‌دهی از عملکرد و دستاوردهای خود را دارند و لذا اخبار منتشرشده توسط آن‌ها قابل استناد است و نسبتاً جامع تلقی می‌شود؛ در غیراین‌صورت نشان‌دهنده کم‌کاری آن‌هاست (مگر آن دسته از اخبار که قابلیت انتشار علنی را ندارد). ثانیاً بازه نمونه انتخاب‌شده برای بررسی فعالیت‌ها، شش ماه (معادل نیمی از عملکرد یک سال این دستگاه) در نظر گرفته شده و گستره آن به‌حدی است که بتوان نتایج آن را به کل سال تعمیم داد و تسامحاً الگوی کلی آن را برای سال‌های اخیر صائب دانست. چنانکه نقدهای احصاشده در خلال تدوین گزارش جامع نقد و بررسی سازمان، مؤید یافته‌های این گزارش نیز می‌باشد. ثالثاً حتی اگر فرض کنیم داده‌های این تحلیل کامل نیست، اما همین مقدار از فعالیت‌های گردآوری‌شده و نقدهای وارد به آن را نمی‌توان انکار کرد.

حال سازمان و رایزنی‌های آن باید انتخاب کنند که در دوراهی تحول و روزمرگی کدام‌یک را انتخاب می‌کنند؟ آیا از این تجارب و نقایص موجود برای بهبود عملکرد آینده خود بهره می‌گیرند و با برنامه‌ریزی راهبردی متناسب با هر کشور و منطقه، از این حیرانی و تشتت عبور می‌نمایند؟ آیا رایزنان دور جدید بر این اساس انتخاب شده و می‌شوند؟ آیا در ورای چینش رایزنان دور جدید، یک طرح کلی، هماهنگ و راهبردی برای دیپلماسی فرهنگی ایران و ارتباط رایزنی‌ها با یکدیگر وجود دارد؟ آیا مدیران میانی و کارشناسان سازمان با رویکردهای جدید مدیران عالی همراهی خواهند کرد؟ آیا بدنه سازمان در مسیر موفق شدن رایزنان جدید قدم برخواهد داشت؟ آیا رایزنان کنونی به طرح تحولی جدید معتقد بوده و آن را سرلوحه کار خود قرار خواهند داد؟ آیا الگوی فعالیت رایزنان فرهنگی از الگوی رایج و تثیبت‌شده به سمت حالت مطلوب ترسیم‌شده، تحول خواهد یافت؟ امید است که این‌گونه باشد.

لازم به ذکر است نوشتار حاضر، خلاصه‌ای بود از «گزارش عملکرد نمایندگی‌های فرهنگی ایران در شش‌ماهه اول سال ۱۴۰۰» که در ۱۳۰ صفحه توسط حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) به چاپ رسیده است.

منتشرشده در شماره ۳۶۵۲ روزنامه فرهیختگان