یار بندگی
یار بندگی

برای جست‌وجوی راهکارهای پیاده‌سازی «آرامش در زندگی مشترک» با حجت‌الاسلام عباسی ولدی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. باشد که به‌کاربستن نکات این گزارش، خنکای زندگی سرشار از سکینه و اطمینان را به قلب همۀ ما هدیه کند.

تنظیم و پیاده سازی: ساجده شکری


نشسته‌ایم در جایی خلوت، مثل کنج خانه، روی نیمکتی در پارک، کنار رودخانه یا هرجایی دیگر. انبوهی از فکرها و دغدغه‌هاست که به سرمان هجوم آورده، فکرهایی که مثل زنجیر، اتفاقات مختلف را به‌هم وصل می‌کنند. کم‌کم آرام می‌شویم، صداهای اطراف مبهم می‌شوند، از لایه‌های ظاهری دغدغه‌ها عبور می‌کنیم و عمیق می‌شویم. چشممان به نقطه‌ای خیره شده اما فکرمان به‌دنبال جواب می‌گردد و مرور می‌کند عمری را که گذراندیم و روزگاری را که دیده‌ایم: چقدر از زندگی راضی هستیم؟ حاصل دویدن‌هایمان چه شد؟ آن‌قدر که می‌خواهیم در زندگی‌مان «آرامش» داریم؟ راستی مگر هدف ازدواجمان رسیدن به سکینه و آرامش نبود، ما کجای کار هستیم؟ در همین خلوت صادقانه با خود کارهایی که دانسته یا ندانسته انجام داده‌ایم را مرور می‌کنیم. نکند راه را اشتباه آمده‌ایم؟ نکند برای کسب آرامش نسخه‌ای از دلالان عمرسوز و ظاهربین گرفته‌ایم و با این نسخۀ دروغین درمان که نشدیم هیچ، دردهایمان هم ریشه‌دار شد؟

برای جست‌وجوی این معنا و راهکارهای پیاده‌سازی «آرامش در زندگی مشترک» با حجت‌الاسلام عباسی ولدی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. باشد که به‌کاربستن نکات این گزارش، خنکای زندگی سرشار از سکینه و اطمینان را به قلب همۀ ما هدیه کند.

آرامش، گمشدۀ قرن ۲۱

با اینکه در این روزگار نسبت به دوره‌های قبل پیشرفت‌های زیادی در زمینه‌های مختلف را تجربه کرده‌ایم، کارشناسان خانواده قرن حاضر را «عصر اضطراب» می‌نامند. عصری که پیشرفت در زندگی مادی و گسترش ابزارهای تسهیل‌کننده نه‌تنها به آرامش انسان در زندگی نیفزوده؛ بلکه شیرینی این سرکنگبین‌ها برعکس عمل کرده و صفرا فزوده! البته که برای فهم آرامش باید به مفهوم‌شناسی آن توجه کرد اما نباید در آن متوقف شد؛ چون نیاز ما و همۀ مردم دنیا راهکارهایی است که در عمل انسان را به آرامش می‌رساند. از اساسی‌ترین ویژگی‌های سبک زندگی دینی این است که به انسان آرامش می‌بخشد. از اصول سبک زندگی در معماری و ظاهر زندگی گرفته تا اموری مانند سبک ازدواج، زندگی مشترک، تربیت فرزند و … همه به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که آرامش‌بخشی مؤلفۀ اصلی آن باشد.

در میان کلمات قرآنی

در فرهنگ دینی از آرامش با واژگان مختلفی یاد شده است: امنیت، اطمینان، ثبات، سکینه، سکن و واژگان ترکیبی مثل ربط قلب، تثبیت فؤاد و … یا حتی معنای آیاتی مانند Pلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَO[۱] نشانی از آرامش دارند. اما نوع استفاده از هر واژه، عبارت یا اصطلاح در آیات و روایات بابی از معنای آرامش را روی ما باز می‌کند. به نظر می‌رسد در میان تمام کلمات هم‌معنی، واژۀ «اطمینان» مناسب‌تر از سایرین باشد. به‌بیان دیگر حد اعلا در رسیدن به آرامش و قلۀ این مفهوم دستیابی به اطمینان است. اما تفاوت اطمینان و سکینه چیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید مرحله‌به‌مرحله آماده شویم.

آرامش؛ نه دیدنی و نه شنیدنی؛ بلکه چشیدنی!

آرامش از انواع مفاهیمی به شمار می‌رود که «دریافتنی» است. یعنی فرد آن را با احساس خود می‌چشد و در وجودش درک می‌کند. این مفهوم هم شبیه بسیاری از مفاهیم درونی در تعریف نمی‌گنجد اما می‌توان آن را در وجود افراد از طریق نشانه‌هایش پیدا کرد. انسان آرام ترس‌های واهی و غصه‌های زائد را از خود دور می‌کند و بی‌قرار نیست. در مسیرش ثابت‌قدم است و در شرایطی که اتفاقاتی خلاف مدار زندگی‌اش روی می‌دهد به‌راحتی متأثر نشده و خودش را نمی‌بازد. نشانه‌های انسان آرام را می‌توانیم به‌راحتی در افراد پیرامونمان پیدا کنیم، کافی‌ست بیشتر دقت کنیم.

نسخه‌ای برای همه

اسلوب کسب آرامش به تفاوت‌های انسان‌ها از همدیگر وابسته نیست. بلکه به شباهت‌های ما با هم شبیه است و این چهارچوب برای همۀ مردم دنیا یک دستور واحد را توصیه می‌کند. دستور واحدی که یادگار حضرت آدم است. اولین توصیه‌ای که بعد از هبوط آدم و حواb از طرف خداوند برای زندگی در زمین نازل می‌شود[۲] این است که آرامش ثمرۀ پیروی از کسانی‌ست که خداوند آن‌ها را برای هدایت فرو می‌فرستد.

در آیۀ دیگری[۳] قرآن اجر و پاداش ربوبی و آرامش را نتیجۀ کار کسانی معرفی می‌کند که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده و در راه ایمان خود عمل صالح انجام داده‌اند. باز در جای دیگری[۴] خداوند تأکید می‌کند که اگر کسی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار هم باشد، اجر او نزد خدای صاحب‌اختیارش محفوظ است و آرامش قرین اوقات اوست.

قاعده مشخص است، ایمان قلبی و عمل مطابق با هدایت الهی. از آنجایی که این قاعده کلی است، برای انسان‌ها از جهتی که همگی از یک ذات هستند وظایف مشترکی را تعریف می‌کند اما کار را به همین ‌جا ختم نمی‌کند و برای اشخاص در موقعیت‌های مختلف مصادیق متفاوتی را شامل می‌شود. مثلاً برای زنان مسئولیت‌های متفاوتی از مردان در قبال این قاعده وضع شده است. یا برای افراد در نقش‌های مختلفی مثل همسربودن، شوهربودن، والدبودن، فرزندی و … مسئولیت‌های متفاوتی را در نظر می‌گیرد. به‌طور کلی «جنسیت» و «جایگاه» عامل ایجاد تفاوت در مسئولیت‌های انسانی است.

پس عمل به هدایت الهی شرط دستیابی به اجر ربوبی و آرامش در زندگی است که از سه مرحله به مقصد می‌رسد: عمل به وظایف مشترک انسانی، عمل به وظایفی که به‌خاطر جنسیت به فرد اضافه می‌شود و عمل به مسئولیت‌هایی که از طریق قرارگرفتن در جایگاهی ویژه‌ بار می‌شود. این است نسخۀ واحد دین برای جاری‌شدن آرامش در زندگی که انسان را به قله‌های اطمینان می‌رساند. اگرچه که این احساس درونی است اما نمودهای بیرونی برای آن وجود دارد؛ انسانی که پیرو این مسیر بوده بشاش و سرحال است، در برخورد با دیگران عصبی و تندخو نیست، حلیم است و اگر در حق او از سوی دیگران اشتباهی سربزند، مقابله‌به‌مثل نمی‌کند.

دل ما خانه خداست

در آیه ۲۱ سورۀ روم می‌خوانیم که خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار او آرامش بیابید. سؤال اینجاست که آیا واژۀ «سکینه» تمام معنی آرامش را می‌رساند؟ تفاوت این واژه با لغت «اطمینان» چیست که ادعا کردیم در بین واژگان قرآنی کامل‌ترین بیان در معنای آرامش را دارد؟ به نظر می‌رسد «سکینه» سرمایه است و «اطمینان» محصول نهایی! ما باید از سکینه در مسیر بندگی استفاده کنیم تا به قلۀ ایمان و اطمینان برسیم. خداوند در قالب چیزهای مختلف این سرمایه را یعنی سکینه را به انسان می‌بخشد اما باید دقت داشت که سکینه، سرمایه‌ای مقطعی و موقتی است. انسان اگر در مسیر بندگی از این سرمایه استفاده کرد هم به محصول اطمینان خواهد رسید و هم سرمایه‌های این مسیر را برای خود حفظ خواهد کرد. اما اگر از آن‌ها استفاده نکند سرمایه‌ها را حفظ نکرده بلکه آن‌ها را به باد داده است.

قرآن در آیه ۴ سورۀ فتح صراحتاً می‌فرماید خداوند سکینه را به قلب شما اعطا می‌کند تا ایمان قبلی خود را افزایش دهید. قرآن مواردی مثل ازدواج، اوقات شب[۵] و … را عواملی معرفی کرده که باعث نزول سکینه در قلب انسان می‌شوند اما در آیه ۲۸ سورۀ رعد تنها شرط اطمینان قلبی «ذکر و یاد خداوند» معرفی شده است. چنین انسانی در هرلحظه حضور خداوند را احساس کرده و خود را در محضر او می‌بیند.

سرچشمه باشیم

نقل شده است که حواریون از حضرت عیسیg پرسیدند: «ای روح خدا، ما با چه کسی نشست‌وبرخاست داشته باشیم؟» حضرت پاسخ دادند: «با کسی که دیدن او شما را یاد خدا بیاندازد.»[۶] در قسمت قبل گفته شد که یاد خدا موجب آرامش انسان است. حالا اگر ما علاوه بر رفت‌وآمد با انسان‌هایی که ما را به یاد خداوند می‌اندازند و طوری زندگی کنیم که خودمان هم مایۀ آرامش خانواده و دیگران باشیم، به مظهری تبدیل می‌شویم که یادآور ذکر خداوند در دل دیگران خواهیم بود، کسی که دیگران در کنارش به اطمینان قلبی می‌رسند. حالا چگونه به این مرحله برسیم؟ Pصِبْغَهَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَO[۷] هرچقدر بیشتر عبد خدا باشیم، بیشتر رنگ خدا را به خود می‌گیریم. دل ما خانۀ خداست و خدای مقلب‌القلوب راه آرامش دل ما را در یاد خودش قرار داده است. همچنین این ظرفیت را برای همۀ ما ایجاد کرد که خود مظهری از ذکر خداوندی بشویم که یادآور ذکر خداوند در دل دیگران باشیم؛ مثل حضرت آیت‌الله بهجت.

با دوست مروت، با همسر مدارا

همۀ مقدمه‌ها برای رسیدن به سؤال اصلی بود: زن و مردی که به‌واسطۀ ازدواج به نعمت سکینه دست پیدا کرده‌اند، چگونه از این نعمت استفاده کنند تا در کنار هم به قله‌های اطمینان برسند؟ زن و مرد هر دو در خانواده باید طوری باشند که تمام رفتار و حرف‌های آن‌ها بندگی خدا باشد تا همسرش در تمام لحظات در کنارش به آرامشی برسد که سرمایه زندگی آن‌ها در مسیر کسب اطمینان است. مسیری که پیمودن آن آسان نیست اما شیرین است. بارها در بیانات بزرگانی چون امام‌خمینیw و رهبرمعظم‌انقلاب به زوج‌های جوان شنیده‌ایم که آن‌ها را به «ساختن»[۸]توصیه کرده‌اند. سؤال بعدی اینجاست که وقتی به ما توصیه به ساختن شده، منظور مداراکردن و سازش با همسر است یا تلاش برای ساختن واحدی خانوادگی برای رشد؟

در زندگی مشترک بسیار اتفاق می‌افتد که همسرمان خلاف میل ما رفتار کند. در مواجهه با چنین مسائلی که راهی برای حل آن‌ها نیست، ما باید به ادامۀ زندگی تن بدهیم بدون اینکه زندگی را به کام همسرمان تلخ کنیم. این رفتار نوعی ریاضت شرعی و مقدس است که طبق روایات اندازه‌ای از رشد را به انسان می‌دهد که به‌سادگی و در بسیاری از اعمال به دست نمی‌آید. جز در حوزۀ رشد شخصیتی، مدارا برای تبدیل خانواده به پایگاهی برای رشد طبق اصول آفرینش هم تأثیرگذار است و کمک می‌کند تا همسران با همدیگر این مسیر را طی کنند. نتیجۀ چنین عملی افزایش دوستی، محبت و اعتماد طرفین به همدیگر است که پیش‌نیازهای اساسی برای گذران مسیر زندگی است. پس برای مدارا دو هدف را بیان می‌کنیم: اول: تحمل کن تا رشد کنی. دوم: تحمل کن تا برای رشد همراه پیدا کنی. در این صورت اگر همسر ما برای ساختن پایگاه رشد همراه ما نباشد، ما از اجر و نعمت اصل اول بهره‌مند هستیم، پس مدارا پیشه کنیم.

سختی کشیم و خوش باشیم!

می‌پرسند که در بیان بسیاری از بزرگان برای خودسازی باید از بسیاری از دل‌خواسته‌ها گذشت که البته کار سختی است. چطور می‌توان در زمان قرارگرفتن در این سختی‌ها آرامش داشت؟ نکتۀ مهمی در تربیت دینی وجود دارد که علی‌رغم اهمیتش از آن غافل هستیم. بخش چشمگیری از آرامش در وجود انسان به «تعیین و تثبیت هدف» او در زندگی وابسته است. انسان در زندگی دست به تعیین اهدافی می‌زند که نزدیک یا دور شدن به هدف، میزان آرامش او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. مشکل بسیاری از انسان‌های عصر ما بی‌هدف‌بودن و زندگی باری به هر جهت است. باید تعیین کنیم که «در زندگی به‌دنبال چه‌چیزی می‌گردیم؟» و بعد برنامۀ زندگی‌مان را برای رسیدن به آن هدف تنظیم کنیم. حالا باید با ایمان به هدف، آن را دل و وجودمان تثبیت کنیم. اگر مرحلۀ انتخاب هدف و تثبیت آن را درست انجام دهیم، دیگر سختی کشیدن جلوۀ متفاوتی پیدا می‌کند. ما تلاش می‌کنیم تا به اهداف مطلوب خودمان دست پیدا کنیم، این نوع از سختی نه‌تنها شیرین است بلکه خود ما را به آرامش می‌رساند که گویی داریم به هدف نزدیک می‌شویم؛ مثلاً من در مدارای با همسر سختی‌هایی را تحمل می‌کنم اما خداوند و پیامبرp گفته‌اند که این ریاضت برای من اجرهای بسیاری دارد. پس اگرچه ظاهر عمل نشان از سختی آن می‌دهد، باطنش برای من آرامش‌بخش است چراکه من را در مسیر درست زندگی پیش می‌برد. به‌علاوه می‌دانیم که سختی‌ها از طبیعت مسیر است، به‌همین خاطر است که در احوال بزرگان خوانده‌ایم که در مواجهه با مشکلات به‌جای گوشه‌نشینی اتفاقاً بشاش‌تر می‌شدند؛ چون هم سختی‌ها را طبیعت زندگی می‌دانستند و هم مطمئن بودند در صورت مدارا نزد خداوند مأجور هستند.

ما در مباحث مهارت‌های زندگی مشترک بیشتر بر نوع ارتباط همسران متمرکز هستیم. با اینکه این کار لازم و درست است، توجه به پایه و اساس اولویت بالاتری دارد که همان اصلاح نگاه به هدف زندگی است. مدیریت زندگی باید به دست هدف باشد وگرنه رفتارها و مهارت‌های آموزش داده‌شده تأثیر زیادی نخواهد داشت. مثلاً اگر به فردی که هنوز مسئله هدف زندگی برایش روشن نشده بگوییم: «با همسرت مدارا کن»، پاسخ می‌دهد: «تا کی مدارا کنم؟ چرا فقط من مدارا کنم؟» اگر هدف زندگی کسب رضایت خدا باشد رفتارها تغییر کرده و آرامش در رسیدن به این هدف معنا می‌شود. همسران باید برای یکدیگر بهترین یار برای بندگی خداوند باشند؛ مثل حضرت‌علیg و حضرت‌فاطمهh.[۹]

با چنین نگرشی راه درست برخورد با مسائل زندگی مانند مسائل اقتصادی یا اختلافاتی که بین خانواده‌های همسران اتفاق می‌افتد هم مشخص می‌شود و معیار بندگی در هر شرایطی راهنمای ما خواهد بود.

عدالت یا محبت؟

باید گفت که خلقت بر اساس محبت است، رابطۀ پیامبر[۱۰]، امام و حاکم با مردم بر پایۀ محبت تعریف‌شده و بسیاری از مثال‌های دیگر در دسترس است که نشان می‌دهد اصالت با محبت است. اما اگر جامع‌تر به این سؤال نگاه کنیم باید بگوییم مهم‌ترین اصل در زندگی «عبودیت» است که تعیین‌کننده رفتار ماست؛ پس باید در موقعیت‌های مختلف از خود بپرسیم که وظیفۀ بندگی من چه می‌گوید؟ آیا می‌گوید: «حقم را بگیرم یا محبت کنم»؟ همان‌طور که گفته شد اصل با محبت است و توصیه به گذشتن از حق به‌نفع محبت شده است و خانواده بهترین جایی است که می‌توانیم در سایۀ محبت از حق خود ایثار کنیم.

خانم دیروز و امروز

آیا صحیح است که مطیع‌بودن خانم‌ها در دوره‌های قدیم عامل موفقیت خانواده‌ها در پیاده‌سازی آرامش در زمان‌های گذشته بوده است؟ در زمان ما با وجود تغییرات بسیاری که در رشد اجتماعی زنان حاصل شده و تفاوت‌هایی که در سبک زندگی ما نسبت به قبل وجود دارد، آیا هنوز هم معیار کسب آرامش در زندگی مشترک همچون گذشته است؟ مثل قسمت‌های قبل باید توجه داشته باشیم که آرامش دستاوردی است که تنها در اصول تعریف‌شده ربوبی به دست می‌آید. با این پیش‌فرض در نوع وظیفۀ انسان عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند که از جمله آن‌ها «جنسیت» است. اگر کسی تأثیر جنسیت در وظایف را نفهمید در اصول تربیتی هم دچار بدفهمی شده و عملکرد او نادرست می‌شود. این مسئله عامل مهمی است که در نوع حضور اجتماعی و در نوع ارتباط همسران با یکدیگر هم تأثیر دارد.

علی‌رغم بسیاری از تبلیغات، در نظر اسلام مأمن و جایگاه اصلی زن «خانه» است. جنسیت زن دارای ویژگی‌هایی است که در نوع و میزان حضور اجتماعی زن مؤثر است. بعضی با چشم‌پوشی از تفاوت‌های بسیار بین مردان و زنان، تنها «حجاب» را مسئله اصلی حضور اجتماعی زن معرفی می‌کنند اما مسئله در میزان و نوع حضور است که باید متناسب با ویژگی‌های خاص زن باشد. ما در بررسی ایفای نقش زنان بزرگی چون حضرت‌فاطمهh و حضرت‌زینبh در اجتماع کاملاً متوجه می‌شویم که مناسبات زن‌بودن آنان از بین‌ نرفته و اصطلاحاً جنسیت ملغی نشده است. اگر حضور اجتماعی زنان محدود به توصیه‌های دین نشود به خانواده‌ها ضربه وارد می‌شود و این ضربه در نتیجۀ کمرنگ‌شدن حضور مفید زن در خانواده، نه از نظر زمانی بلکه از نظر کیفیت است. زنانی که به‌اندازۀ مردان حضور اجتماعی در زندگی آنان پررنگ شده در زمان حضور در خانه آن‌قدر که باید ظرفیت عصبی و توان لازم برای بهبود کیفیت زندگی در خانواده را ندارند و این مسئله روی میزان اطاعت آنان از شوهرانشان هم تأثیرگذار است. امر اطاعت زن از مرد و ولایت مرد بر زن قانونی است که خداوند آن را قرار داده و قطعاً مصلحت خانواده به آن وابسته است. این دو قانون باعث آرامش زن، آرامش مرد و استحکام خانواده است و در نگاه جامع دین به آن توجه شده است اما قطعاً استثنائاتی هم اتفاق می‌افتد. نکتۀ مهم این است که تغییرات اجتماعی در دوره‌های مختلف نباید باعث ازبین‌رفتن قوانین الهی بشود.

خانواده؛ مهد آرامش یا میدان جهاد زنانه؟

ممکن است این سؤال در بعضی از افراد ایجاد شود که خانواده در قرآن محلی برای جاری‌شدن سکینه و کسب آرامش انسان است. از طرفی شوهرداری وظیفۀ زن و معادل جهاد اصغر برای او معرفی شده است. ظاهراً میدان جهاد اصغر چیزی شبیه جنگ است که توقع آرامش از چنین محیطی دور از ذهن است. با وجود این آیا صحیح است که بگوییم زندگی مشترک محل جهاد برای زنان و مهد آرامش برای مردان است و وظیفۀ زنان ایجاد آرامش برای مردان در خانواده است؟

خیر؛ ایجاد آرامش وظیفه‌ای دوطرفه بین زن و مرد است. قاعده در آرامش برطرف‌شدن نیازهای مادی و معنوی است؛ از نیاز به مسائل زناشویی و تأمین زمانی برای استراحت گرفته تا احترام و درک متقابل. البته به علت طبیعت زنانه، مدیریت عاطفی خانواده به عهده اوست و چون آرامش رابطۀ تنگاتنگ و تناسب شدیدی با عاطفه و حوزه مدیریتی زنانه در خانواده دارد، بیشترین بار برای آرامش‌بخشی در خانواده به عهدۀ خانم‌هاست. معنای این بیان این نیست که مرد تنها دریافت‌کنندۀ آرامش است. نه! فقط به علتی که توضیح داده شد زن نقش مهم‌تری در ایجاد آرامش در خانواده دارد. البته باید دقت داشت که زنی می‌تواند از توان بالای احساسی خود در جهت ایجاد آرامش و ساختن خانواده استفاده کند که سایر اعضای خانواده هم در پاسخ به نیازهای این زن به‌صورت حداکثری عمل کنند؛ مثلاً اگر زنی به‌خاطر جسم لطیف‌تر نیاز به استراحت دارد، وظیفۀ همسر اوست که برایش امکان استراحت و خلوت را ایجاد کند تا زن فرصت بازیابی لازم برای بازگشت به مسئولیت مهم مدیریت عاطفی را داشته باشد. باید نیازهای زن به‌صورت حداکثری در خانه پاسخ داده شود تا بتوان از او توقع مدیریت عاطفی باکیفیت داشت.

 درگوشی با خانم‌ها؛ وزیری باشید که پادشاهی می‌کند

خانم، شما خداوندی دارید که علیم، حکیم، قدیر، رحمان و رحیم است. پروردگاری که هم مالک شماست و هم تدبیر زندگی شما را به دست گرفته است. خدای شما مسیر آفرینش و رسیدن به هدف خلقت شما را روشن کرده و بخشی از آن را در اطاعت شما از همسرانتان قرار داده است. اگر شما نگاه معنوی به عالم نداشته باشید، در بسیاری از موارد که نیازی از شما با حقی از شوهرانتان تعارض پیدا می‌کند به مشکل برمی‌خورید. حقی که خداوندتان آن را در دست شوهرانتان قرار داده است. اگر نپذیرید که اطاعت از همسرانتان در برخی از این تعارض‌ها باعث رشدتان خواهد شد، تعارض‌ها برایتان نتیجه‌ای جز جنگ یا افسردگی نخواهد داشت. پس در نگاهتان به رب، عالم و مسیر زندگی‌تان تغییر ایجاد کنید.

در حدیث نبوی آمده است: «اگر زن خدایش را بشناسد و به او و به رسولش ایمان آورد و فضل اهل‌بیت پیامبرش را درک کند و نماز پنج‌گانه را به جا آورد و روزۀ ماه رمضان را بگیرد و عفت خویش را حفظ کند و اطاعت همسرش نماید، از هرکدام از درهای بهشت که بخواهد می‌تواند وارد شود.»[۱۱]

اطاعت از نظر فقهی به حوزۀ محدودی مربوط است که تمکین نامیده می‌شود. اما در نگاه تربیت دینی، مدیریت کلان خانواده به دست مرد و فصل‌الخطاب در خانواده حرف اوست. درست است که در بسیاری از زندگی‌ها زنان از نظر سیاست و عقل بهتر از شوهرانشان عمل می‌کنند اما این طبیعت مرد نیست که زیردست زن باشد. در خانواده‌هایی که با معیار هم‌کفوبودن صحیح شکل گرفته‌اند، مرد توانایی مدیریت کلان را دارد و پایین‌آوردن او از مقامش، اولین ضرر را برای همسرش دارد. زنان باید همچون وزیرانی باشند که پادشاه بدون آن‌ها در امر مملکت خود وامی‌ماند اما وزیری که قصد پایین‌آوردن پادشاه از تخت را ندارد و در زیر سایۀ او به موفقیت می‌رسد.

هشدار!

در مقابل وظایفی که زنان در قبال مردان به عهده دارند، باید حقوق آن‌ها به مردان آموخته شود تا خیال نکنند زنان تنها باید مجری وظایفشان باشند و هیچ حقی بر گردن مرد ندارند. طبق فرمایش امام‌کاظمg خداوند از هیچ امری همچون ظلم به زنان و کودکان خشمگین نمی‌شود[۱۲]. مردان باید سرنوشت سعدبن‌معاذ را در نظر داشته باشند که بعد از خدمات بسیاری که در راه دین و پیامبر خدا انجام داد، به علت بدخلقی و ضایع‌کردن حقوق خانواده‌اش به عذاب قبر گرفتار شد.

در مراحل پیش از ازدواج چطور یار آرامش‌ساز خود را تشخیص بدهیم؟

به نظر می‌رسد اگر دو نفر در عقیده و اخلاق همسو باشند می‌توانند آیندۀ روشنی را در زندگی مشترک بسازند. عقیدۀ تعیین‌کننده جهان‌بینی افراد است. جایگاه خدا در زندگی، نوع نگاه به مسائل مختلف مثل عبادت، زن و مرد، فرزند، اقتصاد، کار و … . اخلاق هم به حوزه حساسیت‌ها و علایق فردی مربوط می‌شود که باید طرفین هم‌کفو باشند. خداوند آرامش را ثمرۀ آن زندگی مشترکی قرار داده که در آن طرفین هم‌کفو باشند.

در آخر دیگر بار اشاره می‌کنم که استحکام خانواده وابسته به قوانینی است که خداوند آن‌ها را قرار داده است. اگر به دنبال آرامش در زندگی به‌ویژه در زندگی مشترک هستیم باید به‌دنبال نسخۀ اصلی باشیم تا اسیر بازارگرمی کسانی نشویم که خود به آرامشی دست نیافته‌اند که مبلغ آن هستند!

 

این مطلب در شماره هشتم فصلنامه سلمی که نشریه مرکز رشد بانوان دانشگاه امام صادق علیه السلام است، منتشر شده است. برای خرید و مطالعه این نشریه اینجا کلیک کنید.


[۱] سورۀ یونس، آیه ۶۲.

[۲] سورۀ بقره، آیه ۳۸ Pقُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یأْتِینَّکمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَO گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آنگاه که از جانب من راهنمایی برای شما آید، آنان که پیروی او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.

[۳] سورۀ بقره، آیه ۶۲ Pإِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَO هر یک از مسلمانان و یهود و نصاری و صابئان (پیروان حضرت یحیی) که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکاری پیشه کند، البته آن‌ها از خدا پاداش نیک یابند و هیچ‌گاه بیمناک و اندوهگین نخواهند بود

[۴] سورۀ بقره، آیه ۱۱۲ Pبَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَO آری، هر که تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت مسلّم اجرش نزد خدا خواهد بود و آنان را هیچ خوف و اندیشه و هیچ اندوهی نخواهد بود.

[۵] Pفَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیلَ سَکنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِک تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِO

[۶] کافی، ج ۱، ص ۳۹

[۷] سورۀ بقره، آیه ۱۳۸، رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.

[۸] بیانات رهبرانقلاب در مراسم خطبۀ عقد زوج‌های جوان، ۲۰/۰۴/۷۰

[۹] اشاره به حدیث نعم العون علی طاعه الله.

[۱۰] پیامبرp: وَ الْحَبُّ أَساسِیِ، محبت پایه و اساس من است. الشفا بتعریف حقوق‌المصطفی، ج ۱، ص ۱۸۷.

[۱۱] مستدرک الوسایل، حدیث ۱۶۶۰۰.

[۱۲] قَالَ أَبُوالْحَسَنg: «إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّبْیانَ، فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یرَوْنَ أَنَّکمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ، إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَیسَ یغْضَبُ لِشَی‌ءٍ کغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیانِ». امام‌کاظمg فرمود: هرگاه به کودکان وعده می‌دهید به وعده خود وفا کنید، زیرا آنها بر این باورند شما به آنها روزی می‌دهید و خدای عزوجل برای هیچ چیز همچون [ظلم به] زنان و کودکان خشمگین نمی‌شود.کافی، ج ۱۱، ص ۴۵۱.