اگر قرار باشد کودک و نوجوان ما به گونهای تربیت شوند که جهاد و تلاش برای حق، جریان غالب زندگیشان باشد، اگر قرار باشد هر کدام از آنان در هر شغل و رتبه و جایگاهی باشند، جهاد را ذکر شب و روز خودشان قرار دهند، چگونه تربیت و آموزشی باید برقرار شود؟
سند تحول با وجود دستاوردهای بزرگ، اما در حرکت به سمت تحولیترین ایدههای انقلاب اسلامی ناموفق بوده است؛ از این جمله میتوان به ایده مردمیسازی، استکبارستیزی و عدالت آموزشی اشاره کرد. همین اشاره درباب استکبارستیزی بس که نه تنها گزاره اجرایی و عملیاتی درستی در سند در این باب ذکر نشده، بلکه حتی در بیانیه ارزشهای سند هم مسئله استکبارستیزی که اصلیترین ایده سلبی انقلاب است، نادیده گرفته شده و همین است که برخی تدوینگران سند تحول، دستاندرکاران تدوین سند ملی ۲۰۳۰ هم میشوند؛ شاید هم بدون غرض، اما بدون شک با فهمی نادرست از تقابل مستضعفین و مستکبرین در جهان کنونی و وضع ملت ایران و انقلاب اسلامی در این تقابل.
«تربیت جهادی» هم یکی دیگر از همان نقاط است. کار هسته تعلیم و تربیت از شناخت نهاد رسمی آموزش و پرورش آغاز شد و به مرور به پیدا کردن نقاط تحولی در همین نظام رسمیِ عمومیِ اجباری مدرسهای رسیده که بدون شک گستردهترین فضای تربیتی و آموزشی در ایران و سراسر جهان است. ایده تربیت جهادی به عنوان نقطهای تحولی در نظام موجود که سند تحول هم آن گونه که باید بدان نپرداخته از تجربیات پیشین و تعاملات مستقیم تربیتی به دست آمده بود اما کار پژوهشی و اجرایی آن نیز کمکم در هسته شکل گرفت. اگر قرار باشد کودک و نوجوان ما به گونهای تربیت شوند که جهاد و تلاش برای حق، جریان غالب زندگیشان باشد، اگر قرار باشد هر کدام از آنان در هر شغل و رتبه و جایگاهی باشند، جهاد را ذکر شب و روز خودشان قرار دهند، چگونه تربیت و آموزشی باید برقرار شود؟ آیا فقط اردوی جهادی و تربیت مسجدی و امثال این موارد ظرفیت تربیت جهادی دارند؟ پس این همه سازمان و صف و ستاد آموزش و پرورش که راه انداختهایم و چنین جمعیتی و چنین ظرفیتی را صرف آن کردهایم برای چه بود؟ از کجا باید آغاز کرد؟ نقاط تحولی آموزش برای حرکت به سمت تربیتی که جانمایهاش «جهاد و پرکاری برای حق» باشد کجاست؟
مرسوم است که نظام رسمی آموزش را با چند نقطه اساسی میشناسند که پررنگترین نقاط آن معلم و کتاب و برنامه درسی است؛ یعنی اگر به دنبال تغییر و تحول هستی، بیش از همه در این دو مورد جستجو کن. برای ما البته مدرسه محور است اما برای اثرگذاری در مدرسه باید از نقاط مختلفی ورود پیدا کرد؛ باید از هر راهی که مقدور است به دنبال تجربه و آزمایش ایدهها باشیم تا در میان شکست و موفقیتها بالاخره راه تحقق این ایدهها در مدرسه پیدا شود. به موازات مطالعاتی که در حوزه تربیت جهادی و نهاد مدرسه داشتیم، اولین فرصتی که برای همکاری در این حوزه برای ما فراهم شد، دوره ضمن خدمت معلمین درس آمادگی دفاعی بود. خیلی جالب است که آمادگی دفاعی بر خلاف اینکه یکی از درسهای فراموش شده در مدرسه است، ظرفیت مناسبی برای اولین گامهای تحقق تربیت جهادی در نظام رسمی دارد. دلیل اصلی و اولی باز شدن باب این درس در برنامه درسی و ساعات آموزشی رسمی است. دلیل دوم داشتن کتاب و برنامه درسی ست؛ دلیل سوم تعداد بسیار زیادی از نیروهای فرهنگی است که در سراسر کشور به آموزش این درس مشغولند؛ دلیل چهارم ظرفیت ساعات عملی این درس است؛ دلیل پنجم درگیری جدی بسیج و سپاه پاسداران با این درس و در دست داشتن فرصتی بینظیر برای اثرگذاری مثبت نهادی انقلابی در نظام آموزشی تثبیت شده و موروثی است؛ و البته دلایل بسیار دیگری که فقط در ارتباط مستقیم با این درس و برنامههای آن میتوان آنها را فهم کرد.
به واقع نهادهای انقلابی دفاعی و امنیتی از این فرصتی که در دست دارند چه بهرهای میبرند؟ علاوه بر تعامل مستقیم این مجموعهها در تدوین کتاب، بخش آموزش نظامی توسط نیروهای بسیجی انجام میشود و این فرصتی مهم برای اثرگذاری ایدههای شکلیافته در بسیج در درون مدرسه است. کار آموزش کتابی و نظامی هم در ارتباط با سرمربیان منطقهای و استانی بسیج انجام میشود و در واقع سرمربیان ارتباط پیوستهای با دبیران و مدارس زیر نظر خود دارند. مورد بعدی آموزش ضمن خدمت معلمان و دادن گواهینامه برای تدریس دفاعی است که باز هم زیر نظر این نهادها به انجام میرسد. پس همه اینها فرصتهای پیش روی نهاد انقلابی سپاه برای تعامل با مدرسه و دانشآموزان است. کار ما هم در همین زمینه آخر یعنی دوره ضمن خدمت سالانه رقم خورد و تعاملی با مراکز مربوط برای دوره سال ۱۳۹۹ داشتیم. دورههای ضمن خدمت به صورت کوتاه (۳ تا ۴ روز در سال) برگزار میشود اما به خاطر سطح گسترده کار و تحت پوشش داشتن حدود ۱۶ هزار معلم در سراسر کشور، هزینه چند میلیاردی برای بیتالمال و صرف وقت و نیروی بسیار برای بخشهای مختلف نهاد انقلابی دارد. البته منظور از بخشهای مختلف، بخشهای گوناگونی نیست که بر اساس منطق مشخصی در همکاری با هم این دورهها را برگزار کنند و نسبت آن را با برنامه کلانتر آن نهاد برای تحقق هدفی که از ورود به درس آمادگی دفاعی داشته مشخص باشد، بلکه بخشهای مختلفی که به موازات هم در امری واحد ورود دارند و هنوز هم مشخص نیست کدام یک متولی اصلی است.
جلسه اول ما با حضور یکی از کارشناسان دانشگاه دفاع ملی تشکیل شد که تجربه مفصلی در زمینه کتاب آمادگی دفاعی داشتند، پروژهای را ذیل دانشگاه دفاع ملی برای همین مسئله تعریف کرده بودند و با دقتی ستودنی به نقد و بررسی محتوا و حتی تصاویر کتاب درسی پرداخته بودند و در انسجام با این درس، حتی کتاب دروس دیگر را تحلیل و بررسی کرده بودند و نکات اصلاحی را به سازمان پژوهش منتقل کرده بودند. در نهایت اما ایشان به خاطر ورود به این عرصه از سوی برخی مقامات توبیخ شده بودند و حضورشان در این جلسه صرفاً حضوری از سوی خودشان برای انتقال تجربیات بود. تجربه این کارشناس خوشفکر، کوشا و بیریا به خوبی نشان میداد که سازمانهای نظامی کشور تا چه حد نسبت به داشتههای خودشان بیتوجه و نسبت به ضرورت اثرگذاری در مدرسه و فضای دانشآموزی ناآگاه هستند. آنچه که ما را به ادامه کار فرامیخواند شبکه گسترده معلمان و مربیان مناطق بود که در پهنه کشور فعال بودند و اثرگذاری محدود بر روی آنان، میتوانست اثری گسترده داشته باشد.
امروز برخی نهادهای انقلابی بیش از اینکه به فکر درس دفاعی باشد، به فکر راهاندازی گسترده مدارس در سطح کشور است. هر دو مسئله اساسی است اما وقتی سازمانی آنچه که رسماً به عهده گرفته را به نتیجه مطلوب نرسانده تا چه حد صلاحیت ورود به حوزهای گستردهتر و دورتر از مأموریت خود را داراست. مجموعههای بسیاری ذیل این نهادها ورود به امر آموزش و پرورش و تربیت در مدرسه و مسجد و پژوهش تربیتی و … دارند که به واقع نسبت اینها با هم نامشخص است. اگر مسئولین این گونه نهادها در پی اثرگذاری انقلابی بر نسل آینده هستند، امروز ظرفیت ۱۶ هزار معلم در سراسر کشور، ساعت رسمی آموزشی، کتاب درسی، ظرفیت اعزام بهترین نیروهای بسیجی به درون مدارس را داراست، اما چه میشود که این داشتهها فراموش شده و مراکز پژوهشی و آموزشی و فرهنگی نهادهای انقلابی به دنبال نقاط کور ورود به مدرسه هستند؟!!! درس دفاعی به واقع فراموش شده است، حتی در خود سپاه…
ما هم تعاملمان با یکی از همین مراکز پژوهشی و آموزشی بود که البته مراجع موازی برای تصمیمگیری در کنار خود داشت. کار را پیش بردیم؛ جلسات تشکیل شد؛ حتی شماره تلفن برخی سرمربیان استانی، معلمان درس دفاعی، شرکتکنندگان در دوره سال پیش و افراد مرتبط با کار خود را به دست آوردیم تا با مطالعه اولیه به طراحی بپردازیم. مطالعه اولیه برای ما آوردههای بسیاری داشت و برای نهاد متولی هم میتوانست این گونه باشد، اما نه برای طراحی دوره و نه برای ثبت دادهها پیگیری از سوی دانشگاه مربوط صورت نگرفت. کار بیسروصدا تمام شد؛ مثل خیلی اتفاقهای دیگری که برای چنین دروسی رقم میخورد.
کار تربیت جهادی ما در درس آمادگی دفاعی متوقف شد، با تجربه شکست اولیه در تعامل با سازمانی انقلابی و داشتههایی بسیار برای تحول و تغییراتی در نظام کهنه مدرسهای؛ اما کار برای تربیت جهادی و نقاط تحولی آن در مدرسه پایانی ندارد. خیلی زود برنامه بعدی را شروع کردیم…