سه چهار نفر از بچههای همدورهایم که همگی توی تشکلهای مختلف دانشگاه مشغول فعالیتهای دانشجویی و فرهنگی بودند را جمع کردم و ایده تشکیل یک گروه مطالعاتی را مطرح کردم: «گروه مطالعات مدیریت فرهنگی». از سال 84 تا سال 87 که این گروه چهار-پنج نفره توی دانشگاه راه افتاد...
دکتر محسن لبخندق از دانشآموختگان رشتهی معارف اسلامی و مدیریت صنعتی دانشگاه میباشند که مقطع دکتری را در دانشگاه باقرالعلوم (ع) و با هدایت دکتر پارسانیا گذراندهاند. ایشان از همان سالهای اولیه ورود به دانشگاه به همراه ۴ نفر از دوستان خود در رشته مدیریت،حقوق و فلسفه و کلام، پیگیر و علاقهمند مطالعه و غور در حوزه سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی بودند و این تمرکز و تلاش زیاد سبب شد تا نهایتا در مقطع دکتری، این رشته را انتخاب و پذیرفته شوند. کار تیمی این گروه ۵ نفره در یک دهه به صورت مستمر تحسین برانگیز و درسآموز است.
ارتباط ایشان با دفتر اعزام مبلغ دانشگاه و علاقهمندیهای فکری و اجرائی فعالیتهای جهادی منجر به انتخاب موضوع طراحی فرایند مدیریت فعالیتهای جهادی برای پایاننامه کارشناسیارشد شد. تاسیس مجموعه دانشجوئی ولی نعمتان (خدمت به محرومین) از تلاشهای عملی ایشان در دوره تحصیل بود.
هماکنون دکتر لبخندق به عنوان عضو هیات علمی دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات مشغول خدمت هستند.
سِحر «جماعت»
از سال ۸۰ مشغول تحصیل در رشته مدیریت صنعتی در دانشگاه شدم، اما گرایش قلبی و دغدغه شخصیم، مدیریت فرهنگی بود. مطالعات و فعالیتهای جانبی دانشجویی را به سمتوسوی گرایش قلبیم هدایت کردم. اواخر دوره کارشناسی بود که دغدغهام را با یکی از اساتید دانشکده در میان گذاشتم. به نیکی استقبال کرد و دلگرمی داد و قول داد هر نوع مساعدت و پشتیبانی که لازم داشته باشم انجام بده. سه چهار نفر از بچههای همدورهایم که همگی توی تشکلهای مختلف دانشگاه مشغول فعالیتهای دانشجویی و فرهنگی بودند را جمع کردم و ایده تشکیل یک گروه مطالعاتی را مطرح کردم: «گروه مطالعات مدیریت فرهنگی». از سال ۸۴ تا سال ۸۷ که این گروه چهار-پنج نفره توی دانشگاه راه افتاد، خیلی از دانشجوها و حتی اساتید مختلف دانشکدههای مختلف، برای همکاری و فعالیت مشترک با این گروه اظهار علاقه میکردند. خیلی تجربههای پرباری را توی این دو سه سال با این گروه پشت سر گذاشتیم. از طراحی و تدوین رشته کارشناسی ارشد مدیریت فرهنگی-تربیتی تا طراحی و اجرای دورههای مهارت افزایی برای مدیران فرهنگی نهادهای مختلف تا انواع پیشنهادات پژوهشی و فرهنگی از نهادهای بالادستی و خرد و کلان کشور و … .
اواخر دوره ارشد که دیگر این گروه به یک قوامی رسیده بود، چهار-پنج نفری تصمیم گرفتیم برای بعد از دوره کارشناسی ارشد و در حقیقت برای زمان خروج از دانشگاه امام صادق (ع) همفکری کنیم. قرار شد تمام تلاشمان را بکنیم تا اولاً برای تحصیل در مقطع دکترا، همه اعضاء گروه، در یک رشته و در یک دانشگاه جذب بشیم. قرار شد محل اشتغال آیندهمون را هم حتیالمقدور یکجا تعیین کنیم. محل و شهر زندگی را هم به همین نحو.
اولش تحقق همه این ایدهها به آرزو بیشتر شبیه بود. حتی برخی از اساتیدی که ما را همراهی میکردند و همیشه کمکیار ما بودند، توصیه میکردند که کمی واقعنگرتر باشیم و اینقدر بر فعالیت گروهی اصرار نکنیم؛ اما عزم ما جزم بود و با توکل، عملیاتی کردن ایدهها را شروع کردیم.
در طول پیگیری این ایدهها اتفاقات نادری افتاد. یکییکی درهایی به روی گروهمون باز میشد که خودمون هم متحیّر میشدیم. سه تا دانشگاه مختلف قبول کردند که همه اعضاء گروهمون را بهصورت یکجا در مقطع دکتری بپذیرند. از دو نهاد مهم، بورسیه تحصیلی برای همه ما جور شد. همهمون با همدیگه هیئتعلمی پژوهشی بالاترین نهاد سیاستگذار در عرصه فرهنگ شدیم و … . به این ترتیب، محل تحصیل و کار و فعالیت علمی و زندگیمون یکجا شد.
بعد از تحقق همه این ایدهها، هر اندازه ما ۵ نفر به تعهد گروهی و هویت جمعیمون پابند موندیم، توفیقهای جدیدتری نصیبمون شد. هرجا هم تکروی کردیم و از گروه فاصله گرفتیم، توفیقاتمون کم شد.
در همه این احوالات، چندتا چیز دستگیرم شد:
اول اینکه واقعاً اگر به «یدالله مع الجماعه» اعتقاد داشته باشیم و تعاون و کار جمعی را برای اهداف انقلابی و دینی در دستور کار قرار بدیم، سنتهای عالم یکییکی برای کمک به ما فعّال شده و به کار میافتند و «من حیث لایحتسب» مدد میشیم.
دوم اینکه حتی ناشدنیترین کارها، با عزم گروهی و ارادت جمعی، شدنی خواهد شد.
سوم اینکه، در این غوغای جامعه که دستهای پیدا و نهان در کارند تا حزبالله را از صحنه خارج کنند، باید این پنبه را از گوش خارج کنیم که بهصورت انفرادی میشه تأثیر جدی در کشور داشت. یک نیروی متدین انقلابی، هرجا که قصد ورود داشته باشه و برای تغییر و تحول عزم کنه، بدون همکاری و مدد همراه و هممسلک، کارش بسیار سخته.
چهارم اینکه باید آیندهنگر بود. برای تشکیل تیم و گروه، فرصتی بهتر از دوران تحصیل در دانشگاه نیست، وگرنه بعد از دانشگاه، گرفتاریهای مختلف، حتی اجازه فکر کردن به این موضوع را هم نخواهد داد.
پنجم اینکه تشکیل گروه آسونه، ولی حفظ و تداومش خیلی سخته. هزار نکته باریکتر از مو در این میان وجود داره که توجه نکردن به این نکات، بقای یک گروه را تهدید میکنه. ذکر این نکات، مجال دیگری میطلبه.
با آرزوی بهترینها برای شما عزیزی که تازه به خانواده مقدس دانشگاه امام صادق (ع) وارد شدید.