شاید اکنون لازم باشد تا نوعی پوستاندازی در مدیریت بحران صورت گیرد و دوباره، صبغه مردمی بر لایهای دیگر از جمهوری اسلامی کشیده شود.
تجربههای گذشته و خصوصا تجربه سیل لرستان و خوزستان در سال ۱۳۹۸ نشان داد که ایران اسلامی، کشوری غنی است؛ هم از لحاظ منابع مادی، هم از لحاظ منابع انسانی، هم از لحاظ انگیزههای پای کار، هم از لحاظ همدلی. تنها چیزی که نیست و گمشده سالهای سال است، «مدیریت» است.
مرگ نهادهای رسمی مسئول در مدیریت بحران (فارغ از علل آن)، واقعیتی است که جامعه ایرانی باید بپذیرد و برایش علاجی کند. شاید تلاشهایی برای احیاء آن صورت پذیرد اما مردم نمیتوانند معطل میت یا محتضر بمانند.
با شنیده شدن خبر سیل و خسارات وارده، سیل کمکها به منطقه روانه شد؛ اما نه دقیق میدانستیم که کدام راهها، باز هستند؛ نه میدانستیم کجا، به چه چیزی نیاز هست؛ نه میدانستیم کجا باید منابع مادی و انسانی خود را دپو کرده یا اسکان دهیم و هزاران نمیدانستیم دیگر. نتیجه آن شد که ناگهان حجم بسیاری از آب معدنی و … وجود داشت اما هنوز در مساجد، آب معدنی جمعآوری میشد. پولهایی جمع شده بود اما کانال مطمئنی برای انتقال وجود نداشت. کمپ زدیم اما خود کمپ در مسیر عبور سیلاب بود. یکی میگفت بیا و دیگری میگفت برو. مازاد نیرو در لرستان و کمبود در خوزستان و احتمالا بعد از مدتی هم به دلیل عدم سازماندهی، دیگر نیرویی در منطقه نباشد. از این دست نکات بسیار است. شاید سال بعد اگر به صورت تفریحی به آن مناطق برویم، بعید نباشد که روستایی ادعا کند، کسی به ما حتی سری هم نزده است.
صرف حضور مسئولان یا نهادهای متولی در منطقه حادثه دیده نیز متناسب با نیازهای مدیریت بحران نیست. باید انقلابی ساختاری در نحوه مدیریت بحران کشور رخ دهد که البته در آینده نزدیک، امیدی به آن نیست. شاید اکنون لازم باشد تا نوعی پوستاندازی در مدیریت بحران صورت گیرد و دوباره، صبغه مردمی بر لایهای دیگر از جمهوری اسلامی کشیده شود. حال باید ابتکار کرد و «ستاد مردمی-جهادی مدیریت بحران» را راه اندازی کرد. این ستاد، جایگزین نهادهای رسمی مسئول کشور نیست چراکه کارکردهای متفاوتی دارند اما با کارکردهایی دیگر، میتواند بسیار مؤثر افتد.
ستاد مردمی-جهادی قاعدتا باید در شکلی مردمی طراحی شود؛ چراکه اختیارات قانونی-سازمانی را ندارد. این ستاد را نمیتوان همچون یک رئیس برای دستور دادن به دیگران در نظر گرفت. پس شکل کار چگونه است؟ به نظر میرسد ستاد مردمی-جهادی در اولین گام خود، باید مبتنی بر یک شبکه رصد اطلاعاتی و یک خط خبری دقیق و مرجع، کار خویش را آغاز کند. ستادی که عواملش به محض بروز حادثه در منطقه حاضر میشوند و اطلاعات دقیق منطقه را لحظه به لحظه به ستاد گزارش میکنند. این خط خبری از مسیر تعریف و اعلام نیازها، مرجع همه نیروهای مردمی و جهادی برای تصمیمگیری، تجهیز و اقدام خواهد بود. نیاز نیست به کسی دستور دهیم اما نیاز است که اطلاعات دقیق و بهروزی در دست نیروهای مردمی و جهادی قرار دهیم. این حداقل کاری است که چنین ستادی باید انجام دهد. از سوی دیگر، این خط خبری، انعکاس خدماترسانی برای مردم خواهد بود تا سرمایه اجتماعی را نیز ارتقاء دهد.
هر گروه جهادی-مردمی که در منطقه حاضر میشود، جغرافیایی برای خود ترسیم میکند و درون آن محدوده سعی میکند تا بر اساس مقدوراتش عملیات نماید اما کسی نیست که خود را متکفل همه جغرافیای حادثه دیده بداند و دائما با خط خبری خویش، به سوی مناطق، بسیج منابع و نیرو کند. این ستاد، باید همه جبهه را پوشش دهد. همچنین با ایجاد این زیرساخت رسانهای، مدیریت تصویر بحران و خدماترسانی را نیز بر عهده خواهد گرفت تا نه کمکاریها مغفول بماند و نه امکان سوء استفاده برای دشمنان باقی گذارد.
این ستاد، میتواند دائما فعال باشد و برای قبل از بحران، خویش را آماده سازد. شناسایی مناطق امن در نقاط مختلف کشور، بررسی و معرفی خانههای سبک، مستحکم، خلاقانه و ساده اما متناسب با اقلیمها برای جایگزینی در بحرانها، جهتدهی به گروههای جهادی برای رصد نقاط بحرانخیز محلی و اقدام برای اصلاح قبل از حادثه، ایجاد زیرساختهای فناورانه و پلتفرمهای قبل از حادثه مثلا برای شناسایی و آمادهباش صاحبان ماشینآلات سنگین و راهداری و از این قبیل اقدامات میتواند برای توسعه فعالیتهای این ستاد، تعریف شوند.
قطعا برای طراحی چنین ستادی لازم است از تجارب سیل (مسؤولان، مردم، گروههای جهادی) و امثال آن، به صورت علمی بهره بریم. آنچه بیان شد، اجمالی بود در ضرورت راهاندازی ستادی زنده و کارآمد برای بحرانها. باید برای طراحی و سپس عملیاتیسازی چنین ستادی، آستینها را بالا زد. البته به شرط اینکه، همه به سمت ستاد شدن و ستاد زدن نروند.