مهدیان: جریان ظاهری عدالتخواهی هم افسردگی و ناامیدی ایجاد میکند و هم بخشی را به طغیان و آشوب کشانده و خروج از ساختار را به دنبال دارد. صدرالساداتی: آقای مهدیان در حال تضعیف جریان عدالتخواهی هستند. مصداقی عمل نکردن، تخدیر جریان حزبالله است و کلیبافی.
۲۹ بهمن ۱۳۹۷ مناظرهای در دانشگاه امام صادق علیهالسلام و با حضور آقایان سیدمهدی صدرالساداتی و محسن مهدیان برگزار شد تا حول «چگونه عدالتخواهی کنیم؟» گفتگویی صورت پذیرد. شاید خاستگاه این مناظره را بتوان یادداشت آقای مهدیان با عنوان «عدالتخواهی فانتزی» در نقد عملکرد جریانی مشابه آقای صدرالساداتی دانست. در این جلسه، هر یک از مهمانان، تلاش کرد تا مدل عدالتخواهی طرف مقابل را نقد کند و نقایص آن را نشان دهد. البته ماجرا تا جایی پیش رفت که هر یک، دیگری را انحراف از جریان عدالتخواهی دانست نه جریانی دارای نقص.
یادداشت حاضر سعی دارد به بهانه این مناظره، بر سبک عدالتخواهی مروری کوتاه داشته باشد. باشد که در ویژهنامهای از دوفصلنامه عدالت اجتماعی، تخصصاً به این موضوع بپردازیم.
نگاه محسن مهدیان
عدالتخواهی گرچه ضروری است اما در حال به انحراف رفتن است. بیشترین ضربه را نیز خود عدالتخواهی خواهد خورد. ما در حال دنبال کردن سطحیترین شکل عدالتخواهی هستیم که به ظواهر زندگی گیر میدهیم؛ نه فکری که پشت آن است. این امر منجر به خُردنگری میشود اما بُعد سیاسی و اداری را نادیده میگیرد. سیاستها را رها کردهاند و به لوازم مصرفی مسؤولان نگاه میکنند. برجسته کردن این سطحینگری، به ابتذال کشیده شدن عدالتخواهی را در پی دارد.
این رویکرد، هم افسردگی و ناامیدی ایجاد میکند و هم بخشی را به طغیان و آشوب میکشاند و خروج از ساختار را به دنبال دارد. جریان ظاهری عدالتخواهی منجر به حرکت نمیشود بلکه منجر به نشستن میشود چون به ناامیدی رسیده است.
در مجموع، جریان انحرافی عدالتخواهی، چند ویژگی منفی دارد: ۱) داراییهای انقلاب اسلامی را نمیبیند. ۲) بین صراحت و صلابت، با توهین، اتهام و آبروریزی خلط میکند. ۳) به علت خطای تشخیص، اطلاعات ناقص، اطلاعات غلط و ندانستن جزئیات: سریع قضاوت میکند، آبروی افراد را میبرد و به راحتی هم اگر اشتباه بود، پس میگیرد و دوباره همان مسیر را شروع میکند. نه مبنای جدّی دارد و نه مسئله عُمقی را پیدا میکند. ۴) مسائل اصلی و فرعی را جابجا میکند، چون تعریفشان از عدالت، بسیار ظاهری و مضیق است. ۵) جریانی را شروع میکند اما چون بقیه، موجسواری میکنند و قدرت کنترل ندارند، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد. ۶) ناامیدی را در همه جامعه تزریق میکند و با ضد انقلابها، همسو و همراه است و آنها نیز همراهند.
به عنوان جایگزین باید به دنبال عدالتخواهی مسئلهمحور بود که از کلیگویی و در عین حال، حرکت مصداقی پرهیز میکند.
نگاه سیدمهدی صدرالساداتی
نگاه آقای مهدیان، یک ضربه بزرگ به عدالت است. وقتی در مورد عدالت صحبت میکنیم، دقیقاً در مورد چه چیزی حرف میزنیم؟ هرچه تاکنون گفتهاند، کلیات بوده است. حرفهای جدی پیرامون عدالتخواهی در دوران مدرن را، امروز در عقبه دانشی حوزه و دانشگاه نداریم. بنابراین با دو نوع عدالتخواهی مواجه خواهیم بود: عدالتخواهی کلیگویی و عدالتخواهی مصداقی. از کلیگویی تا کنون به جایی نرسیدهایم. در عدالتخواهی مسئلهمحور نیز برخلاف آنچه مطرح شده است، تابع حرکت قانونی هستیم اما قانون ناعدلانه را هم باید در مبارزه، تغییر داد.
ما صرفاً مصداقی حرکت نکردهایم و مسائل ریشهای را نیز دنبال میکنیم. آقای مهدیان در حال تضعیف جریان عدالتخواهی هستند. باید توجه داشت که مصداقی عمل نکردن، تخدیر جریان حزبالله است و کلیبافی. ما آبروریزی نمیکنیم بلکه سؤالاتی نسبت به افراد و مصادیق مطرح میکنیم و مردم قضاوت میکنند. مخالفت با مصداقی عمل کردن، مخالفت با نهی از منکر است؟ آیا نباید اعتراض کرد و آیا نباید نهی از منکر کرد؟ اگر جلوی اشرافیت و فساد گرفته نشود، بیعدالتی شایع میشود. حرکت مصداقی میتواند مانع این شیوع باشد.
چگونه باید عدالتخواهی کرد؟
آنچه بیان شد خلاصهای از نگاه دو جریان عدالتخواه و نقدهای آنان به یکدیگر بود. این یادداشت قصد ندارد تا به تفصیل وارد شرح این دو نگاه شود اما سعی دارد با طرح اجمالی آنها، زمینه را برای پاسخ به سؤال «چگونه باید عدالتخواهی کرد؟» باز کند. پاسخ به این سؤال را در چند بند بیان میکنیم:
۱- محدود ساختن عدالتخواهی به مبارزه با فساد: عدالت اجتماعی محدود به فسادستیزی، که عمدتاً لایه فساد اقتصادی و اشرافیت را نشانه رفته است، نمیشود. اولین ظلم به عدالت اجتماعی، محدود ساختن آن است. در اندیشه اسلامی، عدالت اجتماعی، مهمترین ارزش اجتماعی و حاکم بر سایر ارزشهای اجتماعی است که در سه بُعد ولایت الهی، معیشت متوازن، و تحکیم پیوندهای اجتماعی طرح میشود. عدالت اجتماعی، همه ابعاد و عرصههای جامعه را هدف گرفته است. عدالتخواهی صرفاً جنبه سلبی مبارزه با فساد ندارد. عدالتخواهی یعنی هر نوع بسط کلمه توحید در حیات اجتماعی. کسانی که عدالت را مضیق و محدود به فسادستیزی میبینند معمولا دچار دوگانهای تصنعی باطلی چون عدالت-مصلحت، عدالت-ولایت، عدالت-کارایی، عدالت-قانون و … میشوند. برای جریان عدالتخواهی، اعتراض، ارزش مطلق نیست، عدالت، ارزش مطلق است.
۲- اقامه و معرفت: عدالتخواهی بدون معرفت عمیق به عدالت و بالعکس، ناقص است و بعضاً ضد عدالت را تولید میکند. بنابراین هر جریانی که عدالتخواهی و معرفتافزایی به عدالت را با هم دنبال نکند، دچار سطحینگری و بیعدالتی میشود. این حرف، بدان معناست که باید در متن مبارزه بود، مسئله را از نزدیک شناخت و ریشهای، آن را حل کرد. از این مسیر، حتی مبارزه با فساد نیز نباید با جو زدگی تبلیغاتی خلط شود. عمیق، دقیق و میدانی باید عدالتخواهی کرد.
۳- ظواهر و ریشهها: هم حساسیت بر ظواهر مهم است و هم توجه به عمق مسائل و عدم توقف در ظواهر. برخی به بهانه یکی، دیگری را فدا میکنند. هم ظواهر، فرهنگساز هستند و هم ریشهها، سازنده ساختارها و نهادهای ناعادلانه. هم تفاخر و تظاهر و رفتار اشرافی محکوم است و هم ساختارهای اقتصادی تشدیدکننده شکاف طبقاتی یا محدودکننده آزادیهای قانونی و شرعی. اما وزن هر یک را هم باید به میزانی که در جامعه، جریانسازی میکنند و تأثیر میگذارند دنبال کرد. به قطع نمیتوان گفت ظواهر ارزش کمتری دارند. قطعاً ریشهها همواره مهم هستند اما گاهی ظواهر نیز به شدت تأثیرگذار میشوند. لذا باید بصیرتی نسبت به اقتضائات زمان داشت تا بدانیم کجا با ظواهر باید گلاویز شد و کجا با ریشهها.
آنجا که ظواهر به صورت شفاف و علنی بر خلاف عدالت هستند، حساسیت بر ظواهر مهم است و آنجا که ریشهها در حال تولید ظلم هستند، کار عمیق و جدی لازم است. در هر دو، علم و آگاهی حداکثری از جنس خویش لازم است.
۴- در چارچوب قانون اما نه محدود به قانون: قطعا عدالتخواهی باید در چارچوب قانون باشد و الا جامعه را به جنگل تشخیصها و اقدامات خودسرانه تبدیل میکند. اما عدالتخواهی نباید محدود به قانون باشد. به عبارت دیگر، عدالتخواهی در عین اینکه خلاف قانون عمل نمیکند اما دایره علم قانونی را صرفاً حقوقی نمیبیند. لذاست که کار رسانهای، فشار سیاسی یا عمومی، پیگیری کارشناسی و علمی و … میتوانند درون لایه عدالتخواهی تعریف شوند. برخی صرفاً با قانون میخواهند اصلاح را صورت دهند. در حالی که گاهی، قانون ظالمانه است یا ابعاد منفی بیشتری دارد. پیگیری حقوقی، صرفاً منازعه و دعوا را ختم میکند اما ریشه را نمیخشکاند. اصلاح قانون، جریان آینده را اصلاح خواهد کرد اما باید بدانیم که ساماندهی وضع حاضر، در کنار تلاش برای اصلاح قانون، نیازمند تدبیر نیز هست.
۵- عملیات رسانهای- کلیشه رسانه در اعتراض: از سوی دیگر هم باید توجه داشت که عدالتخواهی صرفاً یک کار رسانهای نیست تا با چند توئیت و پست، تلاطم و التهاب ایجاد کنیم و خود را کنار بکشیم. تجمع، شعار، اعتراض، بیانیه، نامه سرگشاده، نشریه و … همگی خوب و لازم هستند اما بیش از یک دهه است که تبدیل به کلیشه عدالتخواهی شدهاند. جریان عدالتخواهی، نیازمند پوستاندازی فناورانه و روشی است. خلاقیت در روشهای حل مسئله لازم است. عدالتخواهی یعنی مبارزه تا رفع ظلم. این کار، هر ابزار مشروعی را به استخدام میآورد تا مشکل را حل کند. عدالتخواهی، مسیری برای پاسخ به عطش کاذب هیجانات افراد نیست که بخواهند با چند کار رسانهای دل خویش را خنک کنند و بگویند عدالتخواهی کردیم. عدالتخواهی مسؤولانه، هم در چارچوب قانون است، هم محدود به رویکرد حقوقی نیست، هم از کار رسانهای جدی برخوردار است و نهایتا مسؤولیت رفع ظلم را پذیرفته است. شاید «دیدبان شفافیت و عدالت» را بتوان نوعی نهادسازی درست و مسؤولانه در عدالتخواهی برشمرد؛ ترکیبی از دسترسی به اطلاعات، نفوذ سیاسی، عملیات حقوقی، پوشش رسانهای.
فرمان هشت مادهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی در تاریخ ۱۰/ ۰۲/ ۱۳۸۰ نیز بدین نکته توجه دارد: «با این امر مهم و حیاتی نباید بگونه شعاری و تبلیغاتی و تظاهرگونه رفتار شود. بجای تبلیغات باید آثار و برکات عمل، مشهود گردد. به دستاندرکاران این مهم تأکید کنید که بجای پرداختن به ریشهها و امالفسادها به سراغ ضعفا و خطاهای کوچک نروند و نقاط اصلی را رها نکنند. هرگونه اطلاعرسانی به افکار عمومی که البته در جای خود لازم است، باید به دور از اظهارات نسنجیده و تبلیغاتگونه بوده و حفظ آرامش و اطمینان افکار عمومی را در نظر داشته باشد». کار ریشهای، توجه به مسائل اصلی، توجه به اطلاعرسانی، عدم تظاهر در تبلیغات و پرهیز از التهابآفرینی در افکار عمومی از نکاتی است که در کار رسانهای و عدالتخواهی باید مدنظر داشت.
۶- عدالت و ولایت: قطعا جریان عدالتخواهی نمیتواند خارج از نظام ولایت سیاسی تعریف شود. فوریترین عدالتخواهی که اجازه حیات به این جریان را میدهد، تشکیل حکومت عدل و حاکمیت ولایت سیاسی الهی است. این دو، تعارضی با یکدیگر ندارند اما عدالتخواهی نباید به نحوی صورت پذیرد که اساس ساختمان عدالتخواهی یعنی نظام ولایی، تضعیف شود. قطعا عدالتخواهی مسؤولانه و مبتنی بر علم و آگاهی، هرگز خارج از نظام ولایت نخواهد بود. از سوی دیگر، آرمانگرایی جریان عدالتخواهی، حساسیت به مسئله عدالت و اذان عدالت سر دادن در جامعه، تقویت نظام ولایت عدالتمحور خواهد بود. بار تمدنسازی ولایت بر عهده همین جریان عدالتخواهی است که برای ولی، با منطق درست، بسط ید ایجاد میکنند.
۷- معنویت: مهمترین خصوصیت جریان عدالتخواه اصیل، معنویت است. عدالتخواهی برای تحقق حاکمیت الله بر زمین، نیازمند انسانهایی است که نه برای هواهای نفسانی بلکه برای اقامه فرهنگ عبودیت و نفی ظلم از جامعه انسانی مبارزه میکنند. کسانی که خود اهل تزکیه و تقوا هستند و به عالم آخرت و حساب و کتاب اعتقاد دارند، کسانی هستند که میتوانند در مسیر عدالتخواهی، ثبات قدم داشته باشند، درگیر هواها نشوند و از تأییدات الهی بهرهمند شوند. کسانی که خود، نانخور جریانات سیاسی-اقتصادی هستند، نمیتوانند مدعیالعموم عدالت باشند. پاکی دل و دیده و دست، لازمه عدالتخواهان اصیل و واقعی است.
جمعبندی
نتیجه آنکه عدالتخواهی باید عالمانه، حداکثری، در متن مبارزه، واقعگرایانه، مسؤولانه، در مدار قانون، خارج از کلیشههای ابزاری، در جهت تقویت نظام ولایت عدل، و توسط انسانهای عادل صورت پذیرد. این جریان، هم با مصادیق کار دارد و هم با مسئلههای ریشهای؛ هم رسانه دارد و هم تقید قانونی؛ هم عالم است و هم مجاهد.
لینک یادداشت در سایت هسته عدالتپژوهی
- منبع خبر : سایت هسته عدالتپژوهی مرکز رشد