سفر رهبر کاتولیکهای جهان به عراق و دیدار او با مرجع تقلید شیعیان در نجف اشرف، از زوایای مختلفی حائز اهمیت است که در این یادداشت به آنها میپردازیم.
سفر رهبر کاتولیکهای جهان به عراق و دیدار او با مرجع تقلید شیعیان در نجف اشرف، از زوایای مختلفی حائز اهمیت است.
دیدار رهبر کاتولیکهای جهان با یکی از مراجع شیعه در نجف اشرف، گشاینده بابی مطلوب در همزیستی و تعامل مسالمتآمیزِ پیروان ادیان ابراهیمی است. هرچند ممکن است ایده و انتظار هر کدام از این دو رهبر دینی از این دیدار متفاوت باشد، نفس چنین ملاقاتی، میتواند منشأ برکات فراوانی برای پیروان ادیان ابراهیمی باشد.
هرچه درخواست پاپ فرانسیس برای این دیدار، متواضعانه، هوشمندانه و تحسینبرانگیز است، تصاویر منتشر شده از این دیدار و حواشی آن در ورود و خروج پاپ به بیت آیتالله سیستانی، بیش از هر چیز، بیانگر عظمت شیعه است.
سفر پاپ به عراق، تنها محدود به دیدار با آیتالله سیستانی نیست. رهبر کاتولیکهای جهان، در این سفر اهداف دیگری را نیز دنبال میکند. یکی از این اهداف، تقویت مسیحیت تضعیفشده در عراق است که طی مدتی کمتر از یک دهه، جمعیت آن به یکسوم کاهش یافته است. یک پیام مهم این سفر به مهاجران مسیحی عراقی، امنیت عراق برای بازگشت آنهاست. امری که در گزارشی که واتیکان از این دیدار منتشر کرد برجسته است؛ «این دیدار فرصتی برای قدردانی پاپ از آیتالله سیستانی به دلیل مبارزه او به همراه طایفه شیعیان با خشونت و مشکلات بزرگ سالهای اخیر در دفاع از ضعیفترینها و مظلومترینها و تأکید بر قداست زندگی انسان و اهمیت وحدت مردم عراق بود.»
هدف دیگری که در ضمن سفر پاپ به عراق دنبال میشود، تقویت حوزه نجف در برابر حوزه قم به عنوان مرکزیت شیعه است؛ مشخصاً، قم یا نجف در جهان تشیع ذاتاً تفاوتی را ایجاب نمیکنند. با این حال، تلاش دشمن برای تضعیف جبهه مقاومت، قرنهاست بر ایجاد افتراق میان مرجعیت شیعه تمرکز کرده است. نمونههای متعددی از فضاسازی پیرامون مراجع مختلف شیعه در گذشته و حال، دیده شده است. یکی از جلوههای اخیر این تلاش، سعی دشمن در جهت ایجاد اختلاف میان مرجعیت شیعه در عراق و ایران است. این موضوع آیتالله سیستانی را در کانون بسیاری از این رخدادها قرار داده است. یک نمونه، توییت چندی پیش وزیر خارجه وقت آمریکا و آرزوی شفای عاجل برای آیتالله سیستانی پس از بیماری اخیر ایشان بود. با این همه، ذکاوت آیتالله سیستانی هیچگاه بستر را برای سوء استفاده دشمنان فراهم نساخته است. بیانات آیتالله سیستانی در ملاقات با پاپ، بار دیگر چنین تلاشی را خنثی ساخت؛ چه اینکه ایشان با بیان ظلم و بیعدالتی گسترده غربیها علیه کشورهای منطقه و جبهه مقاومت، اولاً تکلیف پاپ در این زمینه را یادآور گردیده و ثانیاً با پایبندی به راهبرد اصیل انقلاب اسلامی، مسأله اول جهان اسلام یعنی فلسطین را به او گوشزد میکند. بخش دیگر بیانات آیتالله سیستانی نیز ناظر به مسائل عراق است، بیانی که عملاً تلاش بلندگوهای رسانهای غربی را برای ایجاد شکاف میان نجف و قم، به خوبی خنثی ساخت.
نکته مهم دیگر، تفاوت گزارشهای ارائه شده از دو سوی ملاقات نجف است که نشان از آن دارد، نیت و بهره هر طرف، از این دیدار تا چه حد متفاوت بوده است. گزارش واتیکان بیانی از کلیات مورد قبول همه بدون توجه به مسألهای خاص است؛ «تأکید بر همکاری و دوستی فرقههای دینی و سهیم شدن در خیر عراق، منطقه و جهان از طریق توسعه احترام متقابل». در مقابل، گزارش منتشر شده از سوی دفتر آیتالله سیستانی حاوی نکاتی مهم، راهبردی و اثرگذار است که معظم له در این دیدار بیان داشتهاند. توجه دادن پاپ به اهمیت توحید و ارزشهای اخلاقی در اصلاح امور و نفی ظلم، بیعدالتی، خشونت، آوارگی، فقر و محاصره اقتصادی (به عنوان مهمترین مسائل جبهه مقاومت در عراق، لبنان، یمن و فلسطین) با بیان مصداق مهم آن در منطقه، یعنی فلسطین، تبیین نقش رهبران دینی برای جلوگیری از این فجایع و بیان اهتمام خود در حمایت از شهروندان مسیحی عراقی در سالهای اخیر و استمرار آن، بخشی از این گزارش است. این تفاوت نشان میدهد، در حالی که بیشتر و مهمتر از محتوای گفتگو با رهبر شیعیان عراق، قاب عکس دو نفره برای واتیکان حائز اهمیت بوده است، مرجعیت شیعه در عراق، به تبعیت از مقتدایان معصوم خود، ندای آزادگی و ظلمستیزی را بیتوجه به مرزهای جغرافیایی ساختگی و ملاحظات سیاسی بیاثر، در برابر پاپ مطرح میکند. امری که بیش از هر چیز، عمق و افق متفاوت نگاه این دو رهبر دینی را نمایان میکند.
در کنار این نکات، بازتاب این دیدار در ایران و مرور تحلیلهای ارائه شده از آن نیز حائز اهمیت است.
بخشی از تحلیلها در مورد این دیدار، از آن گروهی است که شیوه عمل مرجعیت در عراق را الگویی مناسب برای پیاده شدن در ایران قلمداد میکنند. این عده، با اشاره به سکولار بودن حکومت عراق و پرهیز آیتالله سیستانی از ورود دائمی به مسائل سیاسی، چنین الگویی را برای ایران تجویز میکنند. این گروه ورود پاپ به عراق و دیدار با آیتالله سیستانی را نیز شاهدی بر مدعای خود آورده و آن را اولاً دست آوردی عظیم و اثرگذار دانسته و ثانیاً سکولاریزم مستقر در عراق و منش آیتالله سیستانی در ورود گزینشی به مسائل سیاسی عراق را اسباب این سفر قلمداد میکنند. امری که بسیار حیرتآور و شگفتانگیز است؛ نگاهی به اوضاع عراق نشان میدهد، اقتضائات مرجعیت در عراق و ایران کاملاً متفاوت است. سبک زندگی عشیرهای و قبیلگی، نسبت بسیار بیشتر اهل سنت در عراق به نسبت اهل سنت در ایران (اهل سنت در عراق نزدیک به نصف شیعیاناند در حالی که در ایران این نسبت حدوداً ده درصد است)، شرایط خاص اقلیم کردستان و مداخلات خارجی متعدد در آن، عراق را به کشوری غیر منسجم و بیثبات تبدیل کرده است که طی کمتر از دو دهه پس از سقوط صدام، سه آشوب گسترده اجتماعی و یک جنگ تمام عیار در داخل، عراق را در نوردیده است. با این همه و در حالی که اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق طی چند دهه اخیر در اثر نبود یک رهبری واحد، متشتت، آشوبناک و از هر نظر در هم ریخته بوده است، کعبه آمال عدهای در ایرانِ با ثبات، منسجم و متحد، رسیدن به اکنون عراق است. به راستی چرا این چنین است؟ دور از ذهن است که این عده از اوضاع بیثبات و از هم گسیخته عراق از حیث اجتماعی و سیاسی بیخبر باشند و تفاوتهای مرجعیت شیعه در کشوری مثل عراق با وضعیت کنونی ایران را ندانند. عمده آن است که این نوع تصویرسازی از مرجعیت در عراق، تنها برای یک منظور به کار بسته شده و آن تضعیف ولایتفقیه است، مسألهای که اخیراً برخی از بیان صریح آن نیز ابایی ندارند. اما باید دانست آنچه امروز عراق را شکل میدهد حضور منطق قویم جمهوری اسلامی در کمک به دولت و ملت ستمدیده عراق است که با درایت حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب، تدبیر امنیتی و اجتماعی سرداران بزرگ جبهه مقاومت و جانبازی و ایثار رزمندگان سرفراز جبهه حق رقم خورده است و رهاورد آن از جنبههای مختلف، بسیار بالاتر و والاتر از فهم ذهنهای مسخشده، متزلزل و عاریتی سازشگران سلطهپذیر و اذنابشان است.
و آخرین نکته اینکه، رسانه ملی نتوانست از این ملاقات تاریخی و مهم، پوشش مناسبی ارائه دهد و سهم غیر قابل اغماض جمهوری اسلامی و سرداران و رزمندگان جانبرکفش در این آرامشآفرینی و آشوبزدائی را به خوبی و کفایت نشان دهد. بخشهای مختلف خبری صداوسیما، کمرنگ و کوتاه و به عنوان یک خبر فرعی درجه چندم، به این ملاقات پرداخته و در ارائه تصویر درست و دقیقی از این موضوع که برای انقلاب اسلامی و راهبرد تشکیل بسیج جهانی مستضعفین-که ایده امام خمینی بود_ پر از پیام و دستاورد بود، ضعیف و نامؤثر عمل کرد. شاید برای اینگونه رویدادها نیازمند اتاق فکر مبرز و جامعبینی باشیم تا نشانههای کوچک و حقیر ما را از دستاوردهایمان دور نکند و در ارائه تصویر درست به تردید و احتیاط نیندازد.
منتشر شده در شماره ۳۲۷۶ روزنامه فرهیختگان