خوی اشرافی مسئولان و بدتر از آن تئوریزه نمودن این امر، از موانع تحقق عدالت در دولت های گذشته بوده است.
اقامه عدالت در جامعه همانگونه که محتاج ساختارهای عادلانه است، نیازمند وجود حاکمانی است که خود عدالتخواه بوده و با منش عدالتطلبی خو گرفته باشند. درد مردم را از نزدیک لمس کرده و با یک حرکت بیوقفهی فراتر از حد معمول، آماده تلاش در مسیر اقامه عدالت باشند. اما در مقابل این حالت ایدهآل مطلوب، «اشرافیت» قرار دارد که مثل یک زنجیر به پای برخی مدیران نظام بسته شده و مانع از این شده است که آنها گام بلندی برای تحقق عدالت در جامعه بردارند.
در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انزجارها از خوی اشرافیگری حاکمان طاغوت، در دل اقشار مختلف جامعه پرورش یافته بود و مردم از فاصله بین خودشان و رژیم سخت بیزار بودند. ازطرفی انقلابیونی که حالا خود زمامدار امور در کشور بودند، از دل طبقات مردم برآمده و هنوز روحیه انقلابیگری در آنها زنده بود. در سالهای جنگ تحمیلی نیز به سبب وجود روحیه جهاد و مقاومت و وحدت مردم و مسئولین در تقابل با یک دشمن مشترک، هنوز فاصله بین مردم و مسئولین زیاد نشده بود. بنابراین تصویری که از یک مدیر در ذهنها بود، این بود که مدیران به دور از هر گونه سهمخواهی، اشرافیت و عافیتطلبی، زیستی همسان با عموم مردم جامعه دارند.
اما همزمان با پایان جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت سازندگی، اصل مذموم بودن اشرافیت مدیران به بهانههای مختلف تحریف شد. تصورات غلطی مثل لزوم حفظ شأن مسئولین، برخورداری از کارآمدی بیشتر در گرو برخورداری از رفاه بیشتر، قانونی بودن امکانات و حقوق مدیران، جلوگیری از فساد مسئولین از طریق اغنای تمام و کمال آنها و از این دست توجیهات سبب شد تا طبقه مسئولین از رفاه و امکاناتی فراتر از عامه مردم برخوردار شوند. این رویه در دولتهای بعدی هم ادامه پیدا کرد و سبب شد تصویر جامعه از یک مدیر طراز عدالتخواه، در مقایسه با آنچه که در اول انقلاب بود، بسیار تغییر پیدا کند.
امروزه با شنیدن کلمه «مدیر» همه ذهنها به سمت یک شخص اتوکشیده کت شلواری، با یک دفتر کار مجلل میرود که همیشه و همه جا چندین محافظ قویهیکل او را همراهی میکنند و مانع از دسترسی به او میشوند. علاوه بر این ضمن آنکه به هزار و یک دلیل خودش حقوق نجومی میگیرد و عضو هیئت مدیره چندین شرکت است، فرزندان و خانوادهاش هم از رانت پدر استفاده کرده و در خارج از کشور غرق در لذت و خوشی هستند. بهترین خانهها و بهترین ویلاها در بهترین نقاط ایران نیز برای این ژنهای خوب است.
در طی این سالها همواره اشرافیت مدیران، آنها را مسیر اجرای عدالت دور کرده و مانع از این شد که درد بیعدالتی را درک کنند و برای رفع آن آرام و قرار نداشته باشند. این حد از اشرافیت و رفاهزدگی برای یک مدیر، با عدل جور درنیامده و نمیتوان از چنین مسئولی توقع اجرای عدالت داشت. منش کارگزاری که عزم جدی و جهد فراوان برای اقامه قسط در جامعه دارد، باید از این دست ویژگیها فاصله بگیرد.
دولت جدید نیز اگر میخواهد در اقامه عدل مسیر رو به جلویی را داشته باشد، باید سعی کند تا عنصر اشرافیت را از شخصیت مسئولین جدا کند. این امر نیز، امری محال نبوده و از مسیرهایی قابل پیگیری است. ساماندهی به نظام حقوق و دستمزد مدیران، شفاف بودن داراییها و اموال مسئولین، برخورد علنی با اشرافیت کارگزاران، استقرار یک نظام گزارشدهی مردمی با هدف نظارتهای مدنی بر شیوه زندگی مسئولان و یا حتی اخذ یک میثاق اخلاقی و قانونی از ایشان در ابتدای دولت، مبنی بر دوری از اشرافیت، همه از روشهایی است که میتواند بر عافیتطلبی و رفاهزدگی مسئولین غلبه کند.
منتشر شده در گرای عدالت به آدرس instagram.com/gerayeedalat