دوگانگی شخصیتی برخی مسوولین و دردسرهای انتخاب کاندیدای درست
دوگانگی شخصیتی برخی مسوولین و دردسرهای انتخاب کاندیدای درست

چه خوب می‌شد اگر دستگاهی در کشور بود که به مدیران پرادعا نصب می‌شد و هر از چندی باد ایشان را خالی می‌کرد و خود حقیقی‌شان را دم به دم بدیشان متذکر می‌شد و راه و رسم رسیدن به قدرت (تسلط بر قلوب) را از راه درست شهدای گرانقدر انقلاب عزیز اسلامی می‌پیمودند.

یک تفاوت مهم محرم سال گذشته با محرم‌های سالیان گذشته زمزمه جمله‌ای یادگاری از شهید سلیمانی عزیز در افواه و جان‌های امت اسلامی بود «ما ملت امام حسینیم». این جمله پرمغز که به نوعی هم روح حماسه و غیرت دینی را با خود به همراه داشت و هم به نوعی بازتابی از هویت ایرانیِ ظلم‌ستیز بود در نوحه‌ها، پرچم‌ها و دیوارنویسی‌های خودجوش مردم به خوبی جای خود را باز کرد و به نماد محرم امسال بدل شد. اما چه می‌شود که افرادی نفوذ کلام می‌یابند و حتی بعد از ترک این دنیا آثار وجودی و تأثیراتشان در مردم همچنان برقرار می‌ماند ولی افراد (به ظاهر) زنده دیگر با تمام تحرکات و کنش‌های بودار و بی‌بو از چنین ارج و قربی برخوردار نمی‌شوند؟ ملاک آن تأثیر و درس‌های آن بی‌تأثیری حتماً نه تنها برای افرادی که در حال گرم کردن برای ورود به انتخابات ریاست‌جمهوری هستند مفید خواهد بود بلکه برای آحاد جامعه اسلامی که در به درِ یافتن کاندیدای درست برای انجام تکلیف دینی و ملی خود هستند نیز آورده خواهد داشت.

قهرمانی از نسل عاشورا

بدون توجه به وقایعی که از زمان انتشار خبر شهادت سردار سلیمانیِ عزیز تا تشییع ایشان در استان‌ها و نقاط مختلف کشور رخ داد، بدون نظر به آمار زخمی‌ها و قربانی‌های عاشقِ راه مبارکش، فارغ از نگاه به مراسمات متعدد و سینه‌زنی‌ها و عزاداری‌های غم‌انگیز فراقش در جای‌جای میهن اسلامی و در میان طبقات و گروه‌های (واقعاً) مختلفِ اجتماعی و صرفاً با توجه به بالا آمدن نام جاودانش در میان هشتگ‌ها، شعارها، و پارچه‌نویسی‌ها و دودمه‌های باحالِ محرم سال گذشته، بیش از هر چیز واقعی بودن (به تمام معنای کلمه) شخصیت، کنش‌ها و روح حسینی او برای همگان آشکار شد. بی‌شک شباهت‌های ظاهری نوع شهادت سردار، دست جدا افتاده‌اش، قطعه‌قطعه (ارباً اربا) شدنش توسط شمرهای زمان و به شکلی ناجوانمردانه، همگی نشانه‌ها و نمادهایی آشنا از ۱۴۰۰ سال حماسه‌سرایی شیعه را در خود دارد. اما آنچه بیش از این موضوعات و در وضعیت بعد از شهادت سردار بیشتر در اذهان جامعه خودنمایی می‌کند اصل بودن جنسِ او، هم‌خوان بودن حرف و عمل او و اخلاصِ سوپر ویژه او است که کیفیت شهادتش گواهی بلاشبهه برای آن فراهم می‌کند. عزت و کرامت سلیمانیِ عزیز محصول واقعی بودن نه شعاری بودن، خویش‌کاری نه بازیگری و وظیفه‌گرایی حجت‌مدار نه شرکت در اتاق‌های بازیگردانی بود.

همه ما مدیر جهادی هستیم؟!

یکی از افرادی که در بحبوحه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۶ نامش بر سرِ زبان‌ها افتاد سردار سلیمانی بود. ذهنیت‌ها که از ۴ سال نگاه شکست‌خورده غرب‌گرایانه عاصی شده بود و از سویی پیش‌بینی بدی از روی کار آمدن مجدد آن دولت داشت، چاره کار را روی کار آمدن یک مدیر جهادی مخلص و درس‌ پس‌ داده می‌دانستند. اما ایشان با وجود دارا بودن بسیاری از شاخص‌های مدیریتی و بالاتر بودن توان شخصی از بسیاری از رؤسای جمهوری که ایرانِ اسلامی به خود دیده در کمال فروتنی از آن روی برتافت و به فاصله زمانی کمی به آرزوی دیرینه خود دست یافت. اکنون نیز که چند ماهی با فضای انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری فاصله داریم نداهای «أنا رجلُ» به انحای مختلف در حال شنیده شدن هست. استفاده از رسانه، تشکیل تیم‌های فکری، لابی‌های پشت و جلوی صحنه و… را کسی منکر نیست و منتفی نباید دانست اما سؤال این است آیا همه این اسامی‌ای که در حال انتشار و پچ پچ شدن هستند قابلیت ورود دارند، آیا این حجم از پز دادن‌ها و کر و فر نشان دادن‌ها برازنده وجود مبارکتان است؟ اگر ایران این‌قدر مدیر آن هم از نوعِ جهادی‌اش داشت، آیا وضعیت اقتصادش این بود؟

من خودم را قبول ندارم؛ معضل دوگانگی شخصیتی

نباید اشتباه نمود و ارزش‌های سابق و فعلی و سابقه گران‌سنگ افرادی که (از همه جناح‌ها) اسمشان برای کرسی ریاست‌جمهوری مطرح می‌شود را زیر سؤال برد بلکه به مثابه تنبهی می‌توان این سؤالات را پرسید: تو کیستی؟ سابقه کاری‌ات چیست؟ آیا از شرایط فعلی کشور و توان طاقت‌فرسایی که برای این وضعیت نیاز است اطلاع دارید؟ آیا در این قد و قواره‌ هستید و برنامه عملیاتی دارید؟ پاسخ شما در قبال مسائلی چون بیکاری، تورم، رکود و تحریم چیست؟ از چه نیروهایی در کابینه‌تان استفاده می‌کنید و ملاک و منطق به‌کارگیری نیروها نزد شما چیست؟ و بسیاری سؤالات دیگر که معمولاً دمِ انتخابات فراموشمان می‌شود و یا حداکثر ناامیدیم از پرسیدنشان! البته این ناامیدی به باور نگارنده محصول دوگانگی شخصیتی‌ای است که در برخی کاندیداهای پرشانس می‌بینیم. کاندیداهایی که بر روی خودشان و سابقه خودشان و مرام خود پا گذاشته‌اند و گوششان را به اتاق فکرهای مریض سپرده‌اند و مردمی که برای رشد خود و کشورشان به میدان انتخابات وارد می‌شوند را محروم می‌کنند. کاندیدایی که این چنین وارد شود حتی اگر پیروز میدان رقابت هم باشد، به درد جمهوری اسلامی نمی‌خورد چراکه در بازه‌ای کوتاه به خودانکاری رسیده و در بازه‌ای طولانی‌تر مجبور است این نقش را کج دار و مریز ادامه دهد و چه‌بسا پس از مدتی استحاله شده و از اصل خود دور شود و این هشداری است برای دوستان حاج قاسم.

حرکت از مردم‌داری به مردم‌پسندی

اگر فردی خود را پس از ملاقات با امام (ره) کاندیدای ریاست‌جمهوری کرد و با ذهنیتی شرطی خود را کاندیدای امام نامید و رأی هم آورد، اگر زمانی کسی با سیصد اسم نامعلوم سبد رأی خود را پرتر کرد و با پرت کردن اتهامات ثابت‌نشده بنای بدی در مناظرات انتخاباتی گذاشت که دیگری نیز آن راه را ادامه داد و به آرای بیش از ۵۰ درصدی دست یافت، امروز این حناها تا حدی رنگ باخته است. مردم نه امروز بلکه همیشه به دنبال فرد مردم‌داری چون امام عظیم‌الشأن (ره) بوده‌اند از این رو رجایی الگو می‌شود. مردم‌داری نیز در عمل ثابت می‌شود و از مردم‌داری است که مردم‌پسندی حاصل می‌شود که نمودش در رأی‌دهی مشخص می‌شود. مردم‌داری با طراحی‌ها و جلوی دوربین رفتن هم اگر حاصل شود ریشه‌دار نیست و مردم پس از لو رفتن نقش و بازی روی‌گردان می‌شوند، مردم‌داری یعنی در هر مسئولیتی و هر جایگاهی حل مشکلات مردم و رفع دغدغه‌هایشان برایت نهادینه و برای مردم و ولی‌نعمتان‌ات مبرهن و آشکار باشد. و این حس جز از طریق اخلاص عملی به مردم منتقل نمی‌شود چنانکه برای حاج قاسم عزیز چنین شد.

جمع‌بندی

با افزایش تعداد مدعیانی که در این قد و قواره نیستند تصاویر واقعی نیز برای مخاطب دیرباورانه می‌شود و چه‌بسا حاج‌قاسم‌های قهرمانی که در ایرانِ اسلامی حضور مجاهدانه داشته و دارند که در پوشش تصاویر اینان یا دیر به چشم می‌آیند یا به واسطه تسلط رسانه‌ای این‌ها، معدود و ناکافی شمرده می‌شوند. أضِف إلی ذلک، منحرف شدن برخی قهرمانان واقعی و پناه بردنشان به تصاویر ساختگی و دوری از هویت خودشان. باور نگارنده به وجود عناصر خدوم، کارآمد و مخلص در لایه‌های مختلف مدیریتی کشور است که به واسطه ضعف‌های ساختاری (مانند عدم وجود احزاب قوی و خدوم) فرصت بروز نمی‌یابند. چه خوب می‌شد اگر دستگاهی در کشور بود که به مدیران پرادعا نصب می‌شد و هر از چندی باد ایشان را خالی می‌کرد و خود حقیقی‌شان را دم به دم بدیشان متذکر می‌شد و راه و رسم رسیدن به قدرت (تسلط بر قلوب) را از راه درست شهدای گران‌قدر انقلاب عزیز اسلامی می‌پیمودند. امیدمان به واقعی بودن و واقعی شدن‌تان است و از هدایت‌تان به راه شهادت ناامید نیستیم چراکه باورمان این است کسی که به مقام شهادت برسد پست و مقام جلودار او نیست حالا فرمانده سپاه قدس باشید یا رئیس‌جمهور یک کشور! بسم‌الله…

منتشر شده در خبرگزاری فارس