عدالت بالاتر است یا مواسات؟
عدالت بالاتر است یا مواسات؟

فهم اشتباه از عدالت، تجویزهایی اشتباه در جامعه‌سازی و حکمرانی جامعه نیز داشته است. از عوارض چنین نگاهی، حاکمیت نگاه صدقه‌محور سرمایه‌دارانه یا سیاست‌های رابین هودی به جای استقرار ساختارهای عادلانه حاکمیت تولید، حفظ و گردش ثروت در جامعه است.

آیا مواسات، احسان و ایثار، مرتبه بالاتری از عدالت هستند؟ آیا دوران عدالت‌خواهی گذشته و باید مرتبه بالاتری را که احسان و مواسات است دنبال کرد؟ آیا باید جامعه و نظام‌های اجتماعی خود را بر اساس محبت و ساختارهایی مثل خانواده بازتولید کنیم که دیگر در آنجا، عدالت مطرح نیست؟ آیا قیام حضرت برای قسط و عدل است یا احسان و ایثار و مواسات؟ آیا بعد از قیام، وارد مرحله احسان و ایثار می‌شویم؟ اساساً این احسان و عدل چه هستند که این همه دردسرساز شده‌اند و این عدل، چیست؟

برخی قائل هستند که باید حقوق و دستمزدها را در سینی گذاشت و چرخاند و طبق اصل عدالت توزیعی کمونیسم، «تلاش به اندازه توان و مصرف به اندازه نیاز» را دنبال کرد. در جامعه مهدوی چون فضای برادری آن‌گونه است که اگر دست در جیب برادر دینی کنید و رفع نیاز کنید، کدورتی حاصل نمی‌شود پس باید جامعه‌ای را ساخت که قواعد مالکیت از بین برود. زیرا محبت به تعبیر خواجه نصیرالدین طوسی از عدالت برتر است و باید محبت را در جامعه گسترش داد که آنگاه نیازی به عدالت نیست. جامعه اگر مثل خانواده شود، دیگر نیازی به قواعد حل نزاع (عدالت) نیست.

اما آیا چنین تصویری از جامعه مهدوی و مقوله عدالت درست است؟

همان‌گونه که عدالت را به ضدیت با فساد نباید تقلیل داد، عدالت را به قواعد حل اختلاف نیز نباید محدود کرد. وقتی عدالت، این‌گونه محدود شود، قاعدتاً اگر اختلاف نباشد، عدالتی هم نیاز نیست. این‌گونه است که فکر می‌کنند اگر در جامعه‌ای، محبت و احسان و ایثار حکم‌فرما باشد، دیگر از عدالت عبور کرده‌ایم؛ در حالی که به تعبیر روایت (الْعَدْلَ تَنْسِیقاً لِلْقُلُوب)، عدالت است که به تحکیم پیوندها، محبت‌ها و احسان می‌انجامد. پس طرفداران احسان اساساً باید عدالت‌خواه باشند. لذا فهم اشتباه از عدالت، تجویزهایی اشتباه در جامعه‌سازی و حکمرانی جامعه نیز داشته است. از عوارض چنین نگاهی، حاکمیت نگاه صدقه‌محور سرمایه‌دارانه یا سیاست‌های رابین‌هودی به جای استقرار ساختارهای عادلانه حاکمیت تولید، حفظ و گردش ثروت در جامعه است.

برخی می‌پندارند که مسئله عدالت، دعوای بین دو نفر است که اگر این‌ها با هم دوست شوند، نیازی به عدالت نیست. این افراد اساساً توجهی به ماهیت اداره امور اجتماعی ندارند. به طور مثال اگر دولت بخواهد منابعی را در جامعه توزیع کند و عدالتی در کار نباشد، چگونه بر اساس احسان توزیع می‌کند؟ مگر دولت در مقام بذل و بخشش از جیب خویش است که احسان کند؟!

برای فهم گلوگاه مسئله، باید به تفاوت مفهوم عدل و عدالت و نیز تفاوت مفهومی عدل و احسان با عدالت اجتماعی و قسط پرداخت تا فساد گزاره‌های فوق روشن شود؛ هر چند که این نگاه‌ها توسط برخی مبلغین و اندیشه‌ورزان معاصر نیز ترویج می‌شود.

واژه «عدل» در زبان قرآن با واژه «عدالت اجتماعی» متفاوت است و این تفاوت، اشکالاتی را به وجود آورده است. آنچه به‌عنوان عدالت اجتماعی می‌فهمیم که رسالت «جامعه‌سازی» را به عهده دارد، با واژه «قسط» شناخته می‌شود؛ نه عدل. قرآن کریم، قوام جامعه انسانی را در پرتو قسط ترسیم می‌کند. قسط می‌گوید که نسبت‌ها، روابط، وزن‌ها، ارزش‌ها و سهم‌ها چگونه باشد. قسط می‌گوید که جامعه را چگونه باید ساخت.

خلط عدل و عدالت اجتماعی باعث شده است که برخی عدالت را با احسان و مواسات، در عرض هم تصور کنند و تلاش کنند در تزاحم آنان، طرف عدالت یا مواسات را بگیرند. در حالی که اساساً عدالت اجتماعی شامل عدل و احسان است. عدل در مقام اجتماع و احسان در مقام اشخاص، سازنده عدالت هستند. از این رو نه عدالت اجتماعی (به معنای قسط)، تعطیل‌بردار است و نه در عرض احسان و مواسات قرار می‌گیرد. عدل، به رعایت حق اشاره دارد و احسان به جانبداری توأم با لطف. گاهی همین لطف نیز از لوازم عدالت اجتماعی خواهد بود؛ همچنان که اصل انفاق، لازم اما اِعمالش عارضی و غیردائمی است.

منتشر شده در خبرگزاری نسیم آنلاین