بیانیه گام دوم را چه کسی، با توجه به چه نگاهی به عالم و آدم، با توجه به چه تصوری از شرایط حاضر و گذشته، با توجه به چه افقی از آینده و با توجه به چه سازوکاری از تغییر و تحول ارائه کرده است؟ چرا چنین دستهبندی کرده و چرا به برخی مسائل، وزن نداده است؟ اساساً ایشان به دنبال ساخت چه نوع جامعهای است و این جامعه در نگاه او چگونه شکل میگیرد؟ پرسش ما این بار، واکاوی گام دوم نیست؛ بلکه واکاوی اندیشهای است که گام دوم را میسازد و به تصویر میکشد.
روزی به استاد گرانقدری گفتم: از کلاسهای درس و غیر درس شما استفادهها بردم؛ پرسیدند چرا و چطور؟ پاسخ دادم وقتی نزد شما، کتاب یا مقالهای میخواندیم، پرسش شما از نانوشتههای کتاب و چرایی نوشتههای کتاب از نگاه نویسنده بود. پرسش از آن بود که چرا اسم کتابش را چنین انتخاب کرده و چرا چنین فصلبندی کرده است. پرسش آن بود که چگونه به عالم و آدم و موضوع مینگرد که چنین طرح بحث میکند. پرسش آن بود که چگونه عناصر ذهنی خویش را سازماندهی میکند.
شاید توجه از این منظر به بیانیه گام دوم انقلاب، دارای اهمیت باشد. بیانیه گام دوم را چه کسی، با توجه به چه نگاهی به عالم و آدم، با توجه به چه تصوری از شرایط حاضر و گذشته، با توجه به چه افقی از آینده و با توجه به چه سازوکاری از تغییر و تحول ارائه کرده است؟ چرا چنین دستهبندی کرده و چرا به برخی مسائل، وزن نداده است؟ اساساً ایشان به دنبال ساخت چه نوع جامعهای است و این جامعه در نگاه او چگونه شکل میگیرد؟ پرسش ما این بار، واکاوی گام دوم نیست؛ بلکه واکاوی اندیشهای است که گام دوم را میسازد و به تصویر میکشد. پرسش از نسخه نیست؛ پرسش از نگاه نسخهپرداز است. پرسش از نرمافزار ذهنی سازنده بیانیه گام دوم است. فارغ از اینکه بتوانم به این سؤال، پاسخی درخور دهم، لازم است خواننده محترم، به سؤالات فوق، عمیقاً توجه کرده و تأمل فرماید.
مبدأ حرکت، مقصد حرکت است
سخن از گام دوم، لاجرم بحث از بخشی از نقایص یا کمبودهای گام اول و نیز گفتوگو از فرصتهایی است که گام اول ایجاد کرده است. اینکه تمایز گام دوم از اول چیست و آیا این تمایز بخشی، نوعی تاکتیک و ابزار برای تحرک بخشی اجتماعی است یا یک تمایز ماهوی و راهبردی، پرسش این نگاشت کوتاه نیست. ما به پشتصحنه اندیشه، توجه داریم. بیانیه گام دوم در این ساختار خلاصه میشود: چه میخواستیم؟ الآن کجا هستیم؟ مغز و موتور محرکه ما چیست؟ در گام دوم چه باید بکنیم و چگونه؟
شعارها و آرمانهای انقلاب، روح حاکم بر انقلاب هستند که اگر به آنها خیانت شد، دیگر انقلابی وجود نخواهد داشت و کالبدی بیجان خواهد بود. پس باید روح انقلاب را در شعارهایش جستجو کرد. درصورتیکه شعارها، شعارهایی همیشگی باشند، حضور روح در کالبد انقلاب، آن را جاودان خواهد کرد. اگر این شعارها و آرمانها، فطری باشند، جهان را در همه جغرافیا و در همه زمان به تسخیر خویش در خواهند آورد. برای فهم چه میخواستیم، باید مدام به بازخوانی شعارها و آرمانها بپردازیم که خود، بخشی از واقعیت و بلکه واقعیت سازند. اگر در نقطه مبدأ، همافق نشویم، همگام شدن در مسیر، دشوار خواهد شد.
اما مگر روح، بدون کالبد هم میشود؟! روح انقلاب باید در جسم انقلاب دمیده شود که همظرفیت تجسم و ثبات را داشته باشد و همظرفیت انقلاب و تعالی را. نهادی که بار تحقق این شعارها و آرمانها را به دوش میکشد، «نظام انقلابی» است که تحول را در عین تثبیت پیش میبرد.
انقلاب اسلامی، دروازه ورود به عصر جدیدی است که مهمترین مؤلفه آن، «طرح پیوند دین و دنیا» و مهمترین دستور کار آن، «تقابل اسلام و استکبار» است. نظام انقلابی، در گام اول با «مردمسالاری دینی»، «اراده ملی» را وارد میدان کرد. اراده مردم، مهمترین راه و مسیر پیشرفت حقیقی است. هرگاه این اراده، به امری الهی تعلقگرفته و بگیرد، شاهد رشد و پیشرفت بوده و خواهیم بود. در این میان، نیروهای مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی هستند که عمده بار انقلاب را به دوش میکشند. آنان جوهره و نیروی متراکم اراده ملی هستند که میتوان از ایشان به «جِرم مؤثر انقلابی» نام برد. ایشان موتور محرکه پیشرفت خواهند بود. اما این جِرم مؤثر بر اساس کدام منطق اقدام، شکلگرفته و به عملیات میپردازد؟ به نظر میرسد، مهمترین دغدغه بیانیه گام دوم، بیان پاسخ به این سؤال است.
منطق چگونگی و مسئله جامعهپردازی
پاسخ به پرسش «الآن کجاییم، به کجا میرویم و چگونه میرویم؟» ذیل «منطق چگونگی»، عرضه و ارائه میشود. منطق چگونگی، منطق چگونگیِ جامعهپردازی است و در گام دوم جامعهپردازی هستیم که بخشی از مسیر آن، طی شده است. جامعهپردازی در این نگاه، یعنی آمدن اراده ملی پایکار ساخت درونی و بیرونی انسان (نه فرد). ساخت درونی انسان، دو بُعد دارد: علم و پژوهش- معنویت و اخلاق. این دو، برشی از دو بال علم و ایمان هستند که حقیقت پیشرفت بوده و تعالی انسان را شکل میدهند. ساخت درونی، بنمایه ساخت بیرونی است که البته بر هم تأثیر و تأثر دارند. ساخت بیرونی انسان نیز ساخت ساختار اجتماعی در سهپایه قوام اقتصادی، قوام اجتماعی و قوام سیاسی است. این منطقه جامعهپردازی در گام اول، دوم ثابت است. اما در گام دوم، اولویتهای ساخت درونی و بیرونی چه هستند؟
اولویت ساخت درونی: دانش، آشکارترین وسیله عزت و قدرت یک کشور است. معنویت و اخلاق نیز جهتدهنده همه حرکتها و فعالیتهاست. اقتدار در پرتو ایمان را میتوان تجمیع این دو بُعد و اولویت ساخت درونی کشور دانست. بنابراین جهتگیری ساخت درونی کشور و تأمین زیرساخت جامعهپردازی، تولید قدرت و اقتدار در لایههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است؛ اما به شکلی که مطابق ارزشهای معنوی و حفظ مناسبات اخلاقی جامعه باشد. اینکه تولید قدرت مبتنی بر علم و ایمان دنبال میشود، نشاندهنده نوعی از قدرت است که زاینده، مستقل و درونزاست که سعادت انسان را نشانه رفته است؛ نه قدرتی که صرفاً ابزار است و به نابودی بخشی از بشریت منجر میشود. بنابراین ترکیبی از علم و ایمان را باید جستجو کرد که قدرت زاینده و مستقل را محقق میکند.
اولویت ساخت بیرونی: اولویت قوام اقتصادی به اقتصاد قوی، اولویت قوام اجتماعی به سبک زندگی ایرانی-اسلامی و اولویت قوام سیاسی به عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزت ملی، روابط خارجی و مرزبندی با دشمن است. قدرت مستقل و زاینده در اقتصاد به عامل مهم سلطه ناپذیری و نفوذناپذیری کشور میانجامد. اقتصاد مستقل، مبتنی بر تولید انبوه و باکیفیت، توزیع عدالت محور، مصرف بهاندازه و بی اسراف و مناسبات مدیریتی خردمندانه است. سبک زندگی، تنظیم و تصفیه روابط انسانها درون جامعه است. قوام سیاسی نیز در این گام، چند اولویت را هدف گرفته است: فسادزدایی از حکومت، تعامل با جامعه جهانی با حفظ مرزبندی نسبت به دشمن و حفظ استقلال رأی و اراده ملی، تأمین آزادی برای تجلی اراده ملی در جامعه پردازی.
کلام آخر؛ آغاز حرکت در گام دوم
جمعبندی آنکه، مسئله گام دوم انقلاب، جامعه پردازی مبتنی بر قدرت مستقل و درونزاست. این قدرت از دو رکن علم و ایمان تولید میشود و خود را در سه لایه اقتصاد، سیاست و اجتماع نشان میدهد. این گام میتواند با زایش عالمانه و توحیدی خود، قدرت لازم برای جهش به تمدن سازی را فراهم کند. این منطق، صرفاً یک گزاره برای شنیدن و عبور کردن نیست؛ بلکه در تمامی طراحیها و سیاستگذاریها باید چنین نرمافزاری تعبیه شود. هرقدر که اراده ملی بر عملیاتی شدن چنین نرمافزاری قرار گیرد، پیشرفت و عدالت واقعی به همان میزان رقم خواهد خورد و هرقدر که از این منطق دور شویم، شاهد عقبگرد در روح انقلاب خواهیم بود. شعارها باید در افکار عمومی جامعه رسوب کنند تا بعثت انسان برای سعادت خویش را رقم زند. بیانیه گام دوم، شروع نهضت بیداری برای التفات اراده ملی به جامعهپردازی ایرانی اسلامی است.
منتشر شده در شماره ۵۸۷۸ روزنامه جام جم