دقایقی با نود و نهی‌ها | اسحاق سلطانی
دقایقی با نود و نهی‌ها | اسحاق سلطانی

لذت‌بخش بودن رشد نکته‌ای است که باعث می‌شود تا قهرمانان بزرگ درحالی‌که سخت‌ترین تمرینات را انجام داده و زیر بار شدیدترین مشقت‌ها می‌روند، در همان حین زیباترین لذات را نیز تجربه کنند. بدیهی است که لذت برند، چون در حال رشد کردن هستند و رشد خود را درک می‌کنند و لذا این سختی‌ها در عین سخت بودن، نرم و تحمل‌کردنی و لذت‌بخش نیز می‌شود. بودن در مسیر رشد آن‌قدر هیجان‌انگیز است که حاضر می‌شوند برای آن هزینه هم بدهند. اگر شرایط هم فراهم نباشد، خود شرایط را مهیا می‌کنند، اگر زمین تمرین نداشته باشند، برای خود زمینه آن را فراهم می‌کنند. آن‌ها بهانه‌های ابتدایی برای تلاش نکردن را کنار گذاشته و خود زمینه بودن در مسیر و امتداد یافتن رشد را فراهم می‌کنند.

آقای اسحاق سلطانی از دانش‌آموختگان ورودی ۸۷ دانشگاه که هم‌اکنون مشغول گذراندن مراحل پایانی تحصیل در مقطع دکتری علوم سیاسی دانشگاه شهیدبهشتی هستند.ایشان مسیر مطالعاتی خود را در ادامه پایان نامه کارشناسی ارشد خود تعریف کردند: مسئله آزادی .در این مسیر ایشان از راهنمائی های آقای دکتر نصرت‌پناه استفاده نموده‌اند.دغدغه های علمی و اجتماعی وی در نشریه تاملات مرکز رشد منعکس گردیده است.


رشد با طعم لذت

بعضی مواقع برای درک معنای درست یک مفهوم هیچ منطقی به اندازه یک تصویرپردازی و تصور کردن ساده و ابتدایی، ما را کمک نمی‌کند. مفهوم رشد هم می‌تواند یکی از مصادیق چنین مفاهیمی باشد. لذا برای درک آن، مرور ذهنی برخی تصاویر مفید هست.

تصور کنید فردی دارای ظرفیت‌ها، ویژگی‌ها و توانایی‌های ذاتی مناسب برای تبدیل‌شدن به یک دونده دوی سرعت ایدئال باشد؛ به صورتی که بتواند تمامی رکوردها را جابه‌جا کرده و در تاریخ ماندگار شود؛ اما با این وجود او نتواند به ظرفیت‌های خود پی ببرد و در نتیجه هیچ یک از آن اتفاقات خوشایند برایش رخ ندهد. مطمئناً تصور چنین امری نیز ناراحت‌کننده است تا چه رسد به اینکه بخواهیم در عالم واقع شاهد روی دادن چنین وضعیتی باشیم.

حال تصور کنید همین فرد وارد رشته وزنه‌برداری شده و حتی بتواند با سعی و تلاش بسیار در سطح مسابقات استانی حائز رتبه و مقام بشود، با اینکه کسب این رتبه نیز نشان از رشد فرد است، اما مسلماً دیگر تبدیل به یک قهرمان بزرگ در این عرصه نخواهد شد. چون او برای قهرمانی در این رشته ساخته نشده است. در نتیجه اگر این فرد اهداف بزرگی برای خود ترسیم کرده باشد، پس از مدتی تلاش و دور دیدن موفقیت‌های بزرگ از خود، چیزی جز خستگی زحمات متحمل شده برایش باقی نمانده و احتمالاً در آینده از تلاش‌های خود به عنوان خاطراتی شیرین و لذت‌بخش یاد نمی‌کند.

حال همین فرد را با قهرمانان بزرگ وزنه‌برداری کشورمان، مانند آقایان رضازاده و سلیمی، مقایسه کنید. این افراد چون استعدادها و ظرفیت‌های بالقوه خود را شناخته و با تلاش و سخت‌کوشی فراوان آن استعدادها را به صورت بالفعل درآوردند، توانستند تبدیل به رکوردداران جهان شوند. آنچه که بیشتر از همه باعث خوشحالی در مورد چنین افرادی است، محقق کردن ظرفیت‌های درونی خود است.

تا به حال از خود پرسیده‌اید که چنین قهرمانانی چرا درحالی‌که در زیر سنگین‌ترین وزنه‌های دنیا قرارگرفته و فشار بسیار زیادی را تحمل کرده و با سختی فراوان وزنه را بالای سر خود نگه می‌دارند، این‌قدر خوشحال شده و لبخند می‌زنند؟ علت واضح و آشکار است، – آن‌قدر آشکار که هرگز برای ما سؤال ایجاد نمی‌شود – چون این بالا بردن وزنه بهترین نمود بیرونی «رشد» آن‌ها است؛ و رشد لذت‌بخش و سرور آفرین است. رشد کردن آن‌قدر لذت‌بخش و آرامش‌دهنده –و نه سکون آفرین- است که آن را با هیچ امر دیگری نمی‌توان معاوضه کرد. انسان صرفاً با بودن در مسیر رشد از فواید آن بهره مند می‌شود تا چه رسد به اینکه بتواند به رشد حقیقی خود رسیده و به‌گونه‌ای درآید که آن رشد ظهور و بروز بیرونی نیز بیابد. البته این ظهور بیرونی نیز موضوعیت ندارد و تنها چیزی که اهمیت دارد، رشد است.

لذت‌بخش بودن رشد نکته‌ای است که باعث می‌شود تا قهرمانان بزرگ درحالی‌که سخت‌ترین تمرینات را انجام داده و زیر بار شدیدترین مشقت‌ها می‌روند، در همان حین زیباترین لذات را نیز تجربه کنند. بدیهی است که لذت برند، چون در حال رشد کردن هستند و رشد خود را درک می‌کنند و لذا این سختی‌ها در عین سخت بودن، نرم و تحمل‌کردنی و لذت‌بخش نیز می‌شود. بودن در مسیر رشد آن‌قدر هیجان‌انگیز است که حاضر می‌شوند برای آن هزینه هم بدهند. اگر شرایط هم فراهم نباشد، خود شرایط را مهیا می‌کنند، اگر زمین تمرین نداشته باشند، برای خود زمینه آن را فراهم می‌کنند. آن‌ها بهانه‌های ابتدایی برای تلاش نکردن را کنار گذاشته و خود زمینه بودن در مسیر و امتداد یافتن رشد را فراهم می‌کنند.

پس چه چیز باعث رشد می‌شود؟ اینکه فرد بتواند ظرفیت‌های خود را شناخته و در کنار آن برای به فعلیت رسیدن آن‌ها تلاش کرده و سختی کشد. اگر این دو امر بر هم منطبق شوند، یعنی فرد در مسیری تلاش کند که استعدادهای او در آن قرار دارد، آنگاه است که او در مسیری قدم گذاشته که در حقیقت برای آن خلق شده است و این همان مسیر رشد فرد است و چه لذتی با دوام تر از رشد می‌توان تصور نمود و چه غایتی بلندتر از رشد می‌توان یافت که انسان با بودن در مسیر آن بتواند تمامی سختی‌های مسیر را به جان خریده و به سمت بی‌نهایت در حرکت باشد. حرکتی که برای بودن در آن نه نیازی به تشویق و تأیید دیگران دارد (هرچند وجود این تشویق‌ها مایه دلگرمی می‌تواند باشد) و نه شماتت سایرین او را سست می‌کند. تمامی این‌ها را به جان می‌خرد و هزینه بودن در مسیر رشد را می‌پردازد. چراکه کالایی قیمتی‌تر از آن وجود ندارد.

یکی از موقعیت‌هایی که ما با انتخاب خود، بودن و یا نبودن در مسیر رشد را انتخاب می‌کنیم، برگزیدن رشته تحصیلی است. در این شرایط نیز مهم‌ترین معیار برای انتخاب باید «رشد» باشد؛ یعنی معیاری فراگیرتر و شامل‌تر از سنجه‌ی «رشد» نمی‌توان در نظر گرفت؛ که اگر معیارهای دیگری مانند اشتغال و درآمد و شأن اجتماعی عوامل اصلی جهت دهنده ما باشند، آنگاه امکان پشیمانی از مسیر رفته و لذت نبردن از زندگی بسیار محتمل است؛ اما اگر کسی بنا به شناخت از خود، رشته کشاورزی را برای تحصیل برگزیند، هرچند دیر یا زود به درآمد مناسب و جایگاه اجتماعی بالا دست خواهد یافت، ولی مهم آن است که رشد می‌کند و از این رشد خود لذت می‌برد. زندگی برای او شیرین شده و کیفیت می‌یابد. در این عرصه خلاقیت از خود نشان داده و میزان خدمتی که به جامعه می‌کند بسیار بیشتر از مجموع افراد متعددی است که بدون هیچ شناختی وارد این رشته شده‌اند. پس اگر ما بخواهیم به خودمان، به جامعه خود و اساساً به اسلام خدمت کنیم، لازمه انجام چنین کاری شناخت ظرفیت‌های خود و حرکت در مسیر آن‌ها است. پس می‌توان گفت رشته‌های دانشگاهی هیچ یک به تنهایی ارزشی ذاتی نداشته و نمی‌توان میان آن‌ها داوری نمود که کدام خوب است و کدام بد. نمی‌توان گفت از میان رشته‌های مدیریت، علوم سیاسی، فلسفه، حقوق، اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات و … کدام خوب است و کدام بد. باید سعی کرد این نکته را فهمید که کدام یک از آن‌ها برای من مناسب است و کدام‌ یک مناسب نیست.

باید از خداوند متعال خواست تا ما را به مسیری که برای آن خلق شده‌ایم هدایت نمایند؛ و چه زیبا فخر نیایشگران، امام زین‌العابدین علیه‌السلام، در خلال دعای بیستم از کتاب شریف صحیفه سجادیه، خداوند را برای بودن در مسیر شد می‌خوانند:

«… اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ …» (خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست و بی‌نیازم کن از هر کار که پرداختن به آن مرا از تو بازمی‌دارد، مرا به کاری وادار که فردا از آن خواهی پرسید و چنان کن که روزهای عمرم در انجام دادن کاری سپری شود که مرا برای آن آفریده‌ای).