جهاد در قلب تهران!
مرد بدون توجه به اطراف با لذتی ظاهرشده، غرفه و کارهایش را برای همسری که از غرورش سؤال میپرسد، توضیح میدهد. گویی آن غرفه را با هم ساختهاند و به این نقطه رساندهاند! انگار خدا، تمام نشانههایش را چیده بود تا به من ثابت کند که جهاد را باید در قلب تهران نیز ساخت و جهاد آمدنی نیست که منتظرش بمانی. باید خودت را به آن برسانی! نوشتهای از آیت الله جاودان میرسد. خدایا با قلب های ما چه میکنی؟! «مردان شما به یک کار سنگین جهادی مشغولند...»
مأموریتِ برزمینمانده!
نشست علمی «مکتب، علاج درد ما» به همت هسته منظومه فکری علامه طباطبایی (رض) مرکز رشد برگزار شد. در این نشست با حضور دکتر محمدصادق نصرتپناه و دکتر محسن لبخندق، اعضای هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، به ضرورت نگاه مکتبی و مکتبمحور در این دانشگاه پرداخته شد. همچنین مستند «روایت مکتب» رونمایی و اکران گردید. این مستند به بررسی رسالت دانشگاه امام صادق (ع) در زمینه مکتبمحوری و همچنین بررسی تاریخی تحقق مکتب فکری علامه طباطبایی (رض) در این دانشگاه پرداخته است.
فقط بیقرارها دنبال «قرار» میگردند!
حالا بعد از گذارندن دوره مسئلهمحور «راعون» در مرکز رشد و صحبت با چندین نفر از اعضای هستهها، دیگر تقریباً مطمئن شدها؛ این آدمها، با همه تفاوتهایشان در حوزه مسائل و عرصههای تخصصیشان، یک شباهت مهم با همدیگر دارند: همهشان بیقرارند! بدون توقف! دائماً در حرکت و جستجو.
گزارش رویداد «صندوقهای قرضالحسنه در مسیر تحول»
رویداد "صندوقهای قرضالحسنه در مسیر تحول" در حاشیه هفتمین قرار مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) و با حضور حجت الاسلام ابوترابیفرد، حجت الاسلام محمدسعید مهدوی کنی، جناب آقای فرجی و جمعی از فعالین حوزه قرضالحسنه برگزار شد.
روایت یک بازدید
متن حاضر، روایتی است از بازدید یکی از اعضای پژوهشگاه فقه نظام از قرار است. در بخشی از این روایت میخوانیم: ... اهتمام و دلسوزی فعالان نسبت به انقلاب اسلامی و حل مشکلات درسآموز و امیدآفرین است. سلام و درود خدا بر عالم فرزانه و انقلابی حضرت آیت الله مهدوی کنی و برکت و رحمت الهی بر اساتید و پژوهشگران و فعالان این مرکز مبارک.
یک قرارِ خانوادگی!
جمعه روز خانواده است! پای خانواده که میآید وسط خیلیچیزها عوض میشود. یاران رشد، حالا بیشتر از آن که مرکز رشدی باشند، پدرند. سه تا از بچهها از وسط راهروی بخش رویداد میدوند بیرون. یکی از آنها پشت سر هم میگوید «آهنربا آهنربا»! احتمالاً در دنیای سهنفرهشان معنایی دارد! حالا قرار کمی قرارتر است. دوتا از دخترها دست در دست هم از هستهها دیدن میکنند. خانوادهها یکی یکی هستهها را میبینند و میروند جلو. جمعهها روز خانواده است.
یک قرارِ آهسته…
نمایشگاه قرار فَست است اما یک جریانِ تدریجی، زیرِ پوست آن وجود دارد. پشت هرکدام از اینفوگرافیکهایی که به دیوار چسبانده شده، ساعتها سیاهمشق و مباحثه و مطالعه و پژوهش و مبنا و کار میدانی خوابیده. هر هسته، به تدریج شکل گرفته. هر آدم به تدریج آمده. دیدنشان فقط کمی دقت لازم دارد. به علاوه کمی تدریج!
این میشه حکمت!
کاری که مرکز رشد دارد انجام میدهد، کاری حکمتبنیان است. یعنی اینکه بتواند ایدهای که از ساحت عقل نظری به دست آورده با عقل عملی که درک باید و نبایدها میکند پیوند بخورد و بر اساس این با کمک عقل معاش تدبیر و برنامهریزی کند و حل مسئله کند؛ اما نه حل مسئله سکولار بلکه حل مسئله معادگرایانه باشد... اینکه انسان دنیا را بسازد، آباد هم بکند ولی آخرت گرایانه بسازد... این میشود حکمت!
صورت پدر؛ سیرت پدر
روی دیوار دور تا دور نمایشگاه، تصویر پدر نقش بسته؛ تصویر حاجآقای مهدوی کنی (ره). دیوار انتهایی اما پر از قصه شده است. قصههای پدر؛ قصههایی که «متفکر نهادساز» را روایت میکند. او دیوارهای نهاد دانشگاه را ساخت، کار هر کسی نبود. مربّی فکرها بود و کارش را هم کرده و حالا نوبت ما است که فکرها را به فناوری تبدیل کنیم، فناوری حل مسئله! ما خیلی کارمان راحت است که نباید دیوار بسازیم؛ ما فقط آمدهایم دیوارها را رنگ بزنیم!