۱:۲۰ بامداد؛ نزدیکیهای بهشت
در این اثنا به امر خدا، یکی از موکلین رسید و نامهای داد به حاجی. حاجی وقتی نامه رو باز کرد و خوند، شروع کرد یه ریز اشک ریختن. بعد هم گفت: «الحمدللهربالعالمین. صدهزار مرتبه شکرت که ولیات از من راضیان و نامهم رو مهر «له جزاء الحسنی» زدن. خدایا کمکش کن. عزیز و بزرگه اما خیلی مظلوم و تنهاس...». خبر نامه که پیچید همین طور پیغام و پسغام و نامه و ندا بود که از اعلی علیین میاومد برا حاجی و بهش «حبذا» و «بارک الله فیکم» و «احسنتم بما اصبتم» و «نفتخر بکم» و «هنیئا لکم» و «جزاکم الله خیرا» و.... میگفتند. نمیدونین چه غوغائی بهپا شده بود.
آخرین پیام انقلاب ایران به حاج قاسم دلها
حاج قاسم! میترسم چنان تحریفت کنند که یادم رود، شهید میدان جهاد بودی نه فریب خوردهی راه دیپلماسی! میترسم تو را نیز مرد مذاکره بنامند نه مرد مبارزه! اما میدانم همچون فاطمه (س) که خونش رسواگر نفاق بود، خون تو تا ابد رسواگر سیاستمداران بیغیرت داخلی و تروریستهای خوشپوش خارجی خواهد بود!
راز اشکهای آقا
حاج قاسم معنای استقامت را نه در یک جبهه و وجهه بلکه در مسیری مستمر و طولانی (بیش از ۴۰ سال) و در وجوه مختلف به منصه ظهور رساند و تا پای جان بر عهدی که بسته بود محکم و راسخ ایستاد.
یک دنیا حرف با حاج قاسم
یک دنیا حرف دارم با تو ای حاجقاسم؛
سلیمانیها در خشاب نظام اسلامی
در هفته اخیر که آمریکا نقشه به آشوب کشاندن کشورهای منطقه به وسیله داعش را بربادرفته میدید و از سویی راهبرد به آشوب کشیدن عراق به وسیله اعتراضات را نیز چندان مؤثر نیافت، سعی کرد با حمله به مواضع نیروهای حشدالشعبی که در مبارزه مستقیم با هستههای خفته داعش مشغول عملیات بودند، بحرانی امنیتی سیاسی را در عراق شکل دهد.
«سلیمان»ی از تبار «قاسم»
ماموریت قاسم و قاسمها امروز «سلیمان»ی زیستن است و کنار ولی ماندن. بیچون و چرا، گوش به فرمان، جان بر کف. هر گاه و هر کس اینگونه بود، میلرزد پشت دشمن، جبهه باطل را از درون میپوکاند.